قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

قسمتى از مشكل با ارايه‏ى توبه برطرف شد

 

جابر جُعفى كه از معتبرترين راويان مكتب اهل بيت است، از رسول باكرامت اسلام روايت مى كند:

سه مسافر به كوهى رسيدند كه غارى در آن كوه قرار داشت، به داخل غار رفتند و به عبادت حق نشستند، سنگى بزرگ از بالاى كوه سرازير شد و در دهانه ى غار قرار گرفت به صورتى كه راه بيرون آمدن آنان را بست!

گفتند: واللَّه راه نجات به روى ما بسته شد و ما را از ماندن در اين غار چاره اى نيست جز ارايه ى راستى و صدق به پيشگاه حق يا عرضه ى عمل خالص يا به سلامت ماندن از گناه در گذشته ى عمر.

يكى از آنها گفت: خداوندا! تو مى دانى دنبال زنى صاحب جمال رفتم، مال زيادى در اختيار او گذاشتم تا خود را در اختيار من گذاشت، وقتى براى شهوترانى كنار او نشستم ياد عذاب جهنم كردم و بلافاصله از او جدا شدم. به خاطر بازگشت آن روزم به پيشگاه تو اين بلا را دور كن. يك قسمت از سنگ كنار رفت. ديگرى گفت: خداوندا! تعدادى كارگر براى زراعت آوردم هر كدام به نصف درهم، غروب يكى از آنان گفت: من به اندازه ى دو نفر كار كردم يك درهم بده، ندادم، او هم قهر كرد و رفت. من به اندازه ى نصف درهم او در گوشه اى بذر پاشيدم، محصول فراوانى به بار آورد. روزى آن كارگر به نزد من آمد و طلب خود را از من خواست، من هجده هزار درهم از بابت قيمت آن محصول به او دادم. آن عمل را محض تو انجام دادم به خاطر آن، مشكل ما را برطرف كن. قسمتى ديگر از سنگ از دهانه ى غار كنار رفت. سومى گفت: الهى! براى پدر و مادرم ظرف شيرى بردم، خواب بودند، ترسيدم ظرف را زمين بگذارم از خواب بيدار شوند، از طرفى دلم نيامد آنان را بيدار كنم، ظرف را در دستم نگاه داشتم تا بيدار شدند. تو اين عمل را از من خبر دارى، در آن حال تمام سنگ از دهانه ى غار به طرفى افتاد و هر سه نجات پيدا كردند .


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه