هم چنين در آن تفسير آمده است:
يكى از اولياى خدا براى انجام فريضه حج عازم سفر شد طفل ده يا دوازده ساله اش گفت: كجا مى روى؟ گفت: بيت اللّه، طفل در عالم كودكى تصوّر كرد هركس بيت را ببيند صاحب آن را نيز خواهد ديد، روى شوق و عشق به پدر گفت: چرا مرا با خود نمى برى؟
پدر گفت: زمان حجِّ تو نرسيده است. طفل به شدت گريست و با اصرار از پدر خواست تا او را همراه خود ببرد.
سرانجام پدر پذيرفت و او را با خود همراه كرد. چون به ميقات رسيدند مُحْرم شدند و سپس به سوى كعبه حركت كردند، هنگام ورود به مسجد الحرام طفل، ناله جانسوزى كرد و جان داد، پدر به سوگ او نشست و فرياد مى زد: آه كودكم كجا رفت، ناگهان از گوشه خانه خدا ندايى شنيد كه گفت: تو خانه خواستى خانه را يافتى او صاحب خانه خواست صاحب خانه را يافت
منبع : پایگاه عرفان