قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

آنقدر گفت تا غش كرد

 

يحيى بن بسطام مى گويد:

شاهد مجلس شعوانه- آن زنى كه به حقيقت توبه كرده بود- بودم، گريه و ناله اش شنيده مى شد، به دوستم گفتم: او را تنها ببينم و بگويم: به خود رحم كن و اين قدر نفس را آزار مده! گفت: اين تو و اين هم اين زن عابده. به نزد او آمديم، من به او گفتم: اگر با نفس مدارا مى كردى و از گريه ات مى كاستى بهتر بود. گريه كرد و گفت: دوست دارم آن قدر گريه كنم تا اشكم تمام شود، آن گاه خون بگريم تا حدّى كه قطره اى خون در جوارحم نماند، من كجا و گريه؟ من كجا و گريه؟ آن قدر گفت تا غش كرد!!


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه