قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

زن قبل از اسلام‏

 

ملل بى‌خبر از مكتب وحى درباره زن مى‌گفتند: زن وسيله‌اى است براى اداره زندگى مرد كه هم چون يكى از وسايل در اختيارش گذاشته شده و وظيفه او تهيه كردن اسباب خوشى و هوس رانى مرد و زاييدن فرزند و خدمت در خانواده است!!

براى اين جنس، خواندن و نوشتن، تعليم و تعلم و فهميدن خطرناك است، از خانه بيرون رفتن او مطلقاً موجب فساد است، براى او جايى بهتر از چهار ديوار خانه نيست، نبايد هيچ گونه اختيارى داشته باشد، در برابر مرد- كه فعال ما يشاء است- بايد موجودى بى‌اراده باشد!

در ممالك مسيحى كار تفريط در نظريه نسبت به جنس زن به جايى رسيده بود كه مى‌گفتند:

زن را بايد مانند دهان سگ دهنه بند زد و مى‌گفتند: روح زن از روح ملكوتى جداست و بحث داشتند كه آيا روح او بشرى هست يا نه؟!

در آفريقا زن، حكم كالا و ثروت را داشت و براى مرد به منزله گاو و گوسفند بود.

هركس زن بيشترى داشت در حقيقت ثروتمندتر بود، خريد و فروش زن و بكار گرفتن او براى شخم زدن زمين امرى عادى بود!

در كلده و بابل، زنان را مانند ساير كالاها مى‌فروختند و هر سال بازارى براى اين كار داشتند كه دختران به سن ازدواج رسيده را بفروشند.

در ايران تنها معادل بيست من جو براى زن، حقّ ملكيت بود و از حقّ ديگرى جز بهره كشى مرد برخوردار نبود!

در هندوستان، دختر را از سن پنج سالگى شوهر مى‌دادند و براى آن‌ها حقّى قائل نبودند، حيات زن و هستى او از طفيل حياتِ مرد بود و گاهى او را با جسد شوهرش يك جا مى‌سوزاندند!!

در چين و تبت، زن را به جز كارهاى سنگين در خانه حقّى نبود و براى كم كردن قدرت راه رفتن او از ابتدا پايش را در قالب آهنى مى‌گذاشتند كه از رشد و نمو باز بماند!!

در يونان، جنس زن وضع بسيار بدى داشت، در صورت سه بار پشت‌سر هم دختر زاييدن محكوم به اعدام گشته و به چوبه دار سپرده مى‌شد!!

در عربستان كه بعداً نور اسلام از آن تابيد و بزرگ‌ترين كانون‌هاى دينى شد، زن پست‌ترين مخلوق بود و اصولًا دختر ننگى بود كه دامن‌گير پدر مى‌شد و بايد با كشتن يا زنده به گور كردن او اين ننگ شسته مى‌شد:

[وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‌ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ* يَتَوارى‌ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى‌ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ‌].

و چون يكى از آنان را به [ولادت‌] دختر مژده دهند [از شدت خشم‌] چهره‌اش سياه گردد و درونش از غصه و اندوه لبريز و آكنده شود!! به سبب مژده بدى كه به او داده‌اند، از قوم و قبيله‌اش [در جايى كه او را نبينند] پنهان مى‌شود [و نسبت به اين پيش‌آمد در انديشه‌اى سخت فرو مى‌رود كه‌] آيا آن دختر را با خوارى نگه دارد يا به زور، زنده به گورش كند؟!

تعدد زوجات بسته به تمكّن و اندازه شهوت رانى مرد بود، زن از ارث و تمام حقوق‌ محروم بود و چون شوهرش مى‌مرد خود او جزء ماترك ميت به پسر بزرگ مى‌رسيد و او اختيار داشت كه زن پدر را براى خود بگيرد، يا به هركس ميل دارد ببخشد. مردم عرب براى اين موجود بزرگ ارزشى بيش از اسب و شتر قائل نبودند، زن در اين قوم يكى از آلات آسايش و وسايل خوش گذرانى و عيش و عشرت مرد بود!!

 

 


منبع : پایگاه عرفان
  • زندگی
  • زن
  • زنان
  • زن قبل از اسلام‏
  • اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب


    بیشترین بازدید این مجموعه