1-حاتم طايى را گفتند: از خود بلند همّتتر در جهان ديدهاى يا شنيدهاى؟ گفت:
بلى، روزى چهل شتر قربان كرده بودم و امراى عرب را به مهمانى خوانده، پس به گوشه صحرايى به حاجتى رفته بودم خاركنى را ديدم پشته خارى فراهم آورده، گفتمش: به مهمانى حاتم چرا نروى كه خلقى بر سماط او گرد آمدهاند؟ گفت:
هر كه نان از عمل خويش خورد |
منّت از حاتم طايى نبرد |
|
انصاف دادم و او را به همّت و جوانمردى بيش از خود ديدم.
2- بازرگانى را ديدم كه صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده و خدمتكار، شبى در جزيره كيش مرا به حجره خويش برد و همه شب نياراميد، از سخنهاى پريشان گفتن كه فلان انبارم به تركستان است و فلان بضاعت به هندوستان و اين كاغذ قباله فلان زمين و فلان چيز را فلان ضمين، گاه گفتى كه خاطر اسكندريّه دارم كه هوايى خوش است و گاه گفتى كه درياى مغرب مشوش است و باز گفت: سعديا! سفرى ديگر در پيش است، اگر آن كرده شود، بقيّت عمر خويش به گوشهاى بنشينم و ترك تجارت كنم، گفتم: آن سفر كدام است؟
گفت: گوگرد پارسى به چين خواهم برد، شنيدم كه آنجا قيمت عظيم دارد و از آنجا كاسه چينى به روم آرم و ديباى رومى به هند و پولاد هندى به حلب و آبگينه حلبى به يمن و بُرد يمانى به پارس و از آن پس ترك تجارت كرده به دكّانى بنشينم، چندان از اين ماليخوليا فرو خواند كه بيش از آن طاقت گفتنش نماند!!
پس گفت: اى سعدى! تو نيز سخنى بگوى از آنچه ديده و شنيدهاى.
گفتم:
آن شنيدستى كه در اقصاى غور |
بار سالارى بيفتاد از ستور |
|
گفت چشم تنگ دنيا دوست را |
يا قناعت پر كند يا خاك گور |
|
3- موسى عليه السلام درويشى را ديد كه از برهنگى به ريگ اندر شده گفت: اى موسى! دعايى كن، تا خداوند عزّوجل مرا كفافى دهد كه از بىطاقتى به جان آمدهام، موسى عليه السلام دعا كرد و رفت، پس از چند روز كه باز آمد، او را ديد گرفتار و خلقى انبوه بروى گرد آمده، حالش پرسيد. گفتند: خمر خورده و عربده كرده و كسى را كشته و اكنون به قصاص او وى را داشتهاند.
آن كه هفت اقليم عالم را نهاد |
هر كسى را هر چه لايق بود داد |
|
گربه مسكين اگر پر داشتى |
تخم گنجشك از جهان برداشتى |
|
وان دو شاخ گاو اگر خر داشتى |
آدمى را نزد خود نگذاشتى |
|
موسى عليه السلام به حكمت و عدل جهان آفرين اقرار كرد و از تجاسر خويش استغفار.
[وَلَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِى الْأَرْضِ].
و اگر خدا روزى را بر بندگانش وسعت دهد، در زمين سركشى و ستم كنند .
منبع : پایگاه عرفان