سالى براى زيارت عارف كامل، حضرت آيت اللّه حاج آقا رحيم ارباب كه از حسنات روزگار بود، به اصفهان رفتم. من زمانى خدمت اين مرد بزرگ رسيدم كه نزديك به هفت سال بود چشمش را بر اثر كهولت سن از دست داده بود، مردى در همان وقت به محضر ايشان مشرّف شد و گفت: فلان آشنا از حال شما و چشم شما جويا شد، فرمود: حالم بسيار عالى است و چشمم مربوط به او نيست، محبوب من علاقه داشت هشتاد سال ببينم و اكنون مصلحت ديده بدون بينايى باشم و من صد در صد به مصلحت محبوبم راضى هستم!!
برگرفته از کتاب عرفان اسلامی ج13 نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان