حکایتی از جمالالدین حسین بن علی بن محمّد([1])، مشهور به ابوالفتوح رازی، از مفسران و علمای بزرگ شیعه در سدۀ ششم هجری قمری است. ایشان از عبداللّه بن احمد مؤذن روایتی به این شرح نقل میکند که بعد از طواف کعبه، مردی را دیدم که دستهایش را به پرده کعبه آویخته بود و میگفت: خدایا از تو میخواهم که مرا موحّد و مسلمان از این دنیا به سرای آخرت ببری!
تمام دعای او در کنار خانه خدا همین یک جمله بود. هنگامی که دعا و مناجاتش تمام شد، نزد او رفتم و پرسیدم: چرا دعای دیگری را از خداوند طلب نمیکنی؟ مرد جواب داد: اگر تو داستان من را میدانستی، مرا از دعای دیگر معذور میداشتی. گفتم: مگر چه اتفاقی افتاده است که اینگونه دعا میکنی؟! مرد گفت: من دو برادر داشتم و برادر بزرگترم حدود چهل سال مؤذن مسجد جامع شهر بود. او لحظات واپسین مرگش گفت: برایم قرآنی بیاورید. ما هم گمانکردیم وی میخواهد به قرآن متوسّل شده و طلب شفاعت کند، اما برادرم در کمال ناباوری رو به اطرافیان خود گفت: من این قرآن و صاحبش را به هیچوجه قبول ندارم و اینگونه منکر حقّانیت قرآن شد و با کفر و شرک به خداوند متعال از دنیا رفت. به این خاطر من نگران عاقبت خود هستم و همواره این دعا را در خلوت خود با خدا زمزمه میکنم.([2])
پی نوشت
----------------------------------------------------------
[1]. جمالالدین حسین بن علی بن محمّد، مشهور به ابوالفتوح رازی از مفسران و علمای بزرگ شیعه در سده ششم هجری قمری بوده و احتمالاً بین سالهای ۴۸۰ تا ۵۲۵ هجری میزیسته است. او اهل ری و با زمخشری معاصر بوده است. ابن شهرآشوب و ابن بابویه نیز از شاگردان او هستند. تفسیر «روض الجنان و روح الجنان» معروف به تفسیر ابوالفتوح اثر این دانشمند فرهیخته شیعی است. ابوالفتوح بنا بر وصیّت خودش، در صحن امامزاده حمزه در جوار حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
[2]. تفسیر روض الجنان و روح البیان: 2 / 218.
برگرفته از کتاب اسلام دین آسان نوشته استاد انصاریان
منبع : پایگاه عرفان