دعا و نيايش آن حضرت عليه السلام در خوف از خداوند
̶ خداوندا! تو مرا بدون عيب آفريدى، و كوچك بودم مرا پروردى و مرا روزى كافى عطا نمودى.
̶ خدايا! در كتابت كه آن را نازل فرموده اي و در آنچه به بندگانت بشارت داده اي يافتم كه فرموده اى: «اى بندگان من كه در حق خود اسراف روا داشته ايد، از رحمت خدا مأيوس نشويد، زيرا كه خداوند همه ى بندگان را مى آمرزد.» و در گذشته كارهايى را انجام داده ام كه تو خود بهتر از من مى دانى، پس واى بر رسوايى من كه در كتاب تو ثبت شده است.
̶ و اگر مواقعى نبود كه به عفو فراگيرت در آن اميد بسته ام خود را از دست رفته مى ديدم، و اگر كسى مى توانست از قدرت پروردگارش فرار كند من سزاوار به گريختن از تو بودم و تويى كه چيزى در زمين و آسمان از تو مخفى نمى ماند و همه را در قيامت حاضر خواهى كرد، و همان كافى است كه خود كيفر مى دهى و حسابرس مى باشى.
̶ خدايا! اگر بگريزم تو مرا مى يابى، و اگر فرار نمايم تو مرا درمى يابى، و اينك منم در پيشگاهت خاضع، ذليل و صورت بر خاك نهاده كه حاضر هستم و اگر عذابم نمايى شايسته ى آنم، پروردگارا! اين رفتارى بر طبق عدل است، و اگر مرا ببخشى مشخص مى شود كه از قبل عفوت شامل حالم بوده و لباس عافيتت را بر تن داشته ام.
̶ خدايا! پس از تو مى خواهم به حق آن اسمايى كه در گنجينه دارى، و به حق آنچه از جلالت كه پرده ها آن را پوشانده، به اين وجود بى تاب و اين استخوان سست، رحم نمايى كه طاقت تحمل آفتابت را ندارد چه برسد به حرارت و آتش جهنمت؟! و طاقت شنيدن صداى رعد و برقت را ندارد، چه برسد كه بخواهد صداى غضب و خشمت را بشنود؟!
̶ خداوندا! پس به من رحم كن، چون كه من بنده اي كوچك هستم، و قدر و منزلتم كم است، و عذاب كردنم چيزى نيست كه به اندازه ى ذره اي به حكومتت اضافه نمايد، و اگر عذاب كردنم به حكومتت اضافه مى كرد از تو مى خواستم كه بر آن عذاب به من صبر و طاقت بدهى، و دوست داشتنم كه آن فزونى و اضافه شدن براى تو باشد، خدايا! اما تو بزرگتر، و حكومتت بادوامتر از آن است كه اطاعت اهل طاعت بر آن بيفزايد، يا معصيت گنه كاران نقصى در حكومت تو ايجاد كند.
̶ پس اي مهربانترين مهربانان! بر من رحم كن، و از گناهان من بگذر اي صاحب جلالت و اكرام! و توبه ام را قبول نما چون كه تو توبه پذير مهربان هستى.