دعاي آن حضرت است در اظهار خشوع و خضوع به درگاه خداوند.
̶ اى پروردگار من، گناهانم زبانم را بند آورده اند و از گفتار عاجز آمده ام و ياراى آنم نيست كه عذرى آورم يا حجتى اقامه كنم. اسير بليه ى خويشتنم و در گرو اعمال خود. در وادى خطاى خود سرگردانم و ندانم به كجا مى روم، چونان مسافرى از همه جا بريده و در راه مانده.
̶ خود را در جايگاه گنهكاران ذليل برپاى داشته ام، در جايگاه شوربختانى كه در برابرت گستاخى كرده اند و وعده هاى عذابت را به چيزى نشمرده اند.
̶ منزهى تو اى خداوند. به كدام جرات با تو گستاخى كردم؟ به دمدمه ى كدام فريب خود را در ورطه ى هلاكت افكندم؟
̶ اى مولاى من مى بينى كه چسان لغزيده ام و به رو درافتاده ام، پس بر من رحمت آور و به حلم خود بر جهل من و به احسان خود بر بدكرداريم ببخشاى، كه به گناه خود اقرار مى كنم و به خطاى خود معترفم. اين دست من و اين سر من كه اكنون براى قصاص از نفس خود زاروار تسليم كرده ام. بار خدايا، بر پيرى من و پايان يافتن روزگار من و نزديك شدن اجل من و ناتوانى و بيچارگى من رحم كن.
̶ اى مولاى من، بر من رحمت آور آنگاه كه نشان من از جهان برافتد و نامم از ميان آفريدگان محو شود و در زمره ى فراموش شدگان درآيم.
̶ اى مولاى من، بر من رحمت آور آنگاه كه چهره ام و حالتم دگرگون شود: آن هنگام كه پيكرم بپوسد و اعضايم پراكنده گردد و بند بندم از هم بگسلند. اى واى بر غفلت من از آنچه برايم مهيا كرده اند.
̶ اى مولاى من، رحم كن بر من در آن روز كه زنده شوم و براى حساب حاضر آيم. در آن روز، جايگاه ايستادنم را در ميان اولياى خود قرار ده و چنان كن كه با دوستان تو بازگردم و مرا در جوار خود مسكن ده. يا رب العالمين.