لطفا منتظر باشید

فراز 4 از دعای 31 ( خدایی که نهایت ترس عابدان است )

وَ يَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَى خَوْفِ الْعَابِدِينَ .

ترجمه

و ای آن‌که حضرت او نهایت ترس عابدان است.

تفسیر

4- پايان راه خوف عابدان اوست‌

آنان كه در بندگى و طاعت، در عبادت و خدمت، از جسم و جان مايه مى‌گذارند، آنان كه شوقى جز رسيدن به وصال محبوب ندارند، آنان كه همّتى جز به دست آوردن رضاى دوست در دلشان نيست، آنان كه عبادت حق را اصل و ريشه، و هدف واقعى مى‌دانند، و وجودشان منبع خير و بركت است، در عين حال در ذات قلبشان نگران اين معنا هستند كه مبادا لحظه‌اى اعراض از حق و يا دچار شدن به فراق محبوب، گريبان جانشان را بگيرد، اينان اعراض از دوست را سخت‌ترين و بدترين و شكننده‌ترين بلا مى‌دانند، و فراق دوست را در سوزندگى، شديدتر از آتش جهنّم حساب مى‌كنند.

اينان وقتى از نگرانى نجات پيدا مى‌كنند كه به وصال دوست برسند و شاهد لقاى معشوق را در آغوش جان بگيرند.

عشّاق را حيات به جانست و جان تويى‌

جان را اگر حيات دگر هست آن تويى‌

هر جا مَهى است پيش رخت هست ناتمام‌

ماه تمام روى زمين و زمان تويى‌

يوسف اگر چه بود به خوبى عزيز مصر

حالا به ملك حُسن، عزيز جهان تويى‌

گر صدهزار مهر بنا نمايند مهوشان‌

ايشان ستمگرند همين مهربان تويى‌

گر دل ز درد خون شد و گر جان به لب رسيد

غم نيست چون طبيب منِ ناتوان تويى‌

گر جان به باد دادهلالى‌از آن چه باك‌

جانى كه هست در تنِ او جاودان تويى‌

(هلالى جغتايى)

احادیث مرتبط