آرى، وقتى قلب محل ايمان به حق و قيامت و مركز انوار و فيوضات الهيّه شد و نفس متخلّق به اخلاق حسنه گشت و براى روح فضاى پروازى جز فضاى ملكوت نماند و اعضاى رئيسه جسم كه چشم و گوش و زبان و دست و شكم و شهوت و قدم است آراسته به اعمال صالحه شد، رحمت خاصّ حضرت رحيم، آدمى را احاطه مىكند و وى را در حصن حصين لطف محبوب جاى مىدهد، در اين موقعيّت از سرپيچى از دستورهاى حضرت معبود محفوظ مىماند، مستحقّ بهشت عنبر سرشت مىگردد، از حيله و مكر شيطان درونى و برونى در امان مىماند، در تمام امور خير و برّ منصور به نصرت حق و مؤيَّد به تأييدات الهى مىگردد، از پيشامدهاى خطرناك كه در شب و روز بر دشمنان مىبارد محفوظ مىشود، به عنايت و لطف دوست اميد نيك پيدا كرده، به رضوان و رحمتش رغبت شديد نشان مىدهد و از اين كه حضرت حق را در قسمت كردن روزى به عبادش متَّهم به تقسيم بر خلاف عدل كند پرهيز مىنمايد.
عبد در چنين منزلى كه منزل ايمان و رضا و تسليم و توكّل و عشق و محبّت است، چشم دلش باز مىشود و تمام جهان را چون نقشهاى منظّم و بنائى محكم و گلستانى پر از گل و لاله مىبيند و به نظر قلب مىآورد كه همه چيز در جاى خود درست و صحيح است و هيچ گونه جاى اتّهامى به پروردگار بصير و خبير و عليم و كريم و ودود و غفور و مُعطى و رحيم و لطيف و عزيز نيست.
ما جهانجوى و جهانبان دليم
رسته از مملكت آب و گليم
هستى خويش به غم داده و باز
از عنايات غم دل خجليم
بنده مالك و مسجود ملك
آدم منتظم معتدليم
همره ماست دوصد قافله دل
همگى بر همگى مشتمليم
همه مستغرق توحيدصفا
فانى و باقى و لا ينفصليم
«سالك چون با قدم صدق به كمك قرآن و قواعد شرعيّه در سايه نبوّت نبىّ و ولايت ولى صراط مستقيم را بپيمايد، به رحمت خاص رسد و به توسط آن رحمت، مشكلات درونى و بيرونيش حل شود و آنچه به نظر وى اشكال مىآمد مرتفع گردد، كه اين مرتبه را عين اليقين گويند و بلوغ عيان.
عرفا مىگويند: بدان كه بلوغ چهار نوع است:
يكى«بلوغ اسلام» است كه مقام تقليد و انقياد است، و در اين مقام است كه سالك خداى را به زبان يكى مىگويد.
و يكى«بلوغ ايمان» است كه مقام استدلال و علم است، و در اين مقام است كه سالك خداى را به دل يكى مىداند.
و يكى«بلوغ ايقان» است كه مقام اطمينان و آرام است، و در اين مقام است كه سالك خداى تعالى را گوئيا يكى مىبيند.
و يكى«بلوغ عيان» است كه مقام كشف غِطا و شقّ شقاق است، و در اين مقام است كه سالك خداى تعالى را يكى مىبيند.
مدّت فراق گذشت و وقت وصال آمد، شب هجران نماند و روز ديدار ظاهر شد.
[به او مىگويند:] تو از اين روز بزرگ در بىخبرى و غفلت بودى، پس ما پرده بىخبرى را از ديده [بصيرت] ات كنار زديم در نتيجه ديدهات امروز بسيار تيزبين است.
بدان كه هر بلوغ كمالى دارد، كمال بلوغ اسلام:
مسلمان كسى است كه مسلمانان از زبان و دست او آسوده باشند.
و كمال بلوغ ايمان:
مؤمنان، فقط كسانى هستند كه چون ياد خدا شود، دلهايشان ترسان مىشود، وهنگامى كه آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان مىافزايد، و بر پروردگارشان توكل مىكنند.* هم آنان كه نماز را برپا مىدارند و ازآنچه به آنان روزى دادهايم، انفاق مىكنند.* مؤمنان واقعى و حقيقى فقط آنانند.
و كمال بلوغ ايقان:
اگر پردهها برداشته شود بر يقينم افزوده نگردد.
و كمال بلوغ عيان:
يعنى كمال بلوغ عيان حرّيت است و حرّيت، آزادى و قطع پيوند است، پس كمال آدمى بلوغ و حرّيت است
______________________________