امام سجاد (عليه السلام) در فراز «وَأَوْصِلْ إِلَى التَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ» به تجليل از پيروان راه حق و رسالت مىپردازد و بر آنان درود و تحيت مىفرستد. اين بخش از دعا اشاره به دو آيه شريفه دارد كه مىفرمايد:
و نيز كسانى كه بعد از آنان [انصار و مهاجرين] آمدند در حالى كه مىگويند: پروردگارا! ما و برادرانمان را كه به ايمان بر ما پيشى گرفتند بيامرز، و در دلهايمان نسبت به مؤمنان، خيانت و كينه قرار مده. پروردگارا! يقيناً تو رؤوف و مهربانى.
و يا در آيه ديگر درباره سرانجام عاقبت پيروان دين مىفرمايد:
پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار و كسانى كه به نيكى و درستى از آنان پيروى كردند، خدا از ايشان خشنود است و آنان هم از خدا راضى هستند؛ براى ايشان بهشتهايى آماده كرده كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، در آنجا براى ابد جاودانهاند؛ اين است كاميابى بزرگ.
تابعين، پيروان پس از مهاجران و انصار دين اسلام هستند؛ كه پيامبر را نديدهاند ولى با صحابه محشور بودند و اظهار ارادت و مدح حضرت نسبت به آنان به خاطر سبقت در ايمان و پايمردى آنان در دين و عزت و شرف در شخصيت آنان است.
آنان با صحابه رسول اللَّه (صلى الله عليه و آله) ارتباط تنگاتنگ داشتند و هرگز بر پيامبر نسبت دروغى ندادند و در اداى امانت هم به خيانت متهم نساختند. با اين ويژگىها، آن كسانى كه تا روز قيامت پيرو راه حق بوده و به گذشتگان وفادار باشند، اهل نجات هستند.
به فرمايش امير مؤمنان (عليه السلام) كه فرمود:
حق به شخصيّتها شناخته نمىشود، حق را بشناس تا پيروان آن را بشناسى.
بهترين ميزان براى شناخت حق از باطل، اهل عصمتند؛ زيرا آنان حقايق نورى مىباشند كه از هر گونه پليدى و آلودگى مبرّا هستند. از اين رو نور واحد و صراط مستقيم آنانند.
خداوند متعال مىفرمايد:
بگو: از شما [در برابر ابلاغ رسالتم] هيچ پاداشى جز مودّت نزديكان را [كه بنابر روايات بسيار اهل بيت- (عليهم السلام)- هستند] را نمىخواهم. و هر كس كار نيكى كند، بر نيكىاش مىافزاييم؛ يقيناً خدا بسيار آمرزنده و عطاكننده پاداش فراوان در برابر عمل اندك است.
«دوستى ذوى القربى بازگشت به ولايت پذيرى و رهبرى ائمه معصومين (عليهم السلام) دارد كهدر حقيقت تداوم خط رهبرى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) و ولايت الهيه اوست. و اين پذيرش موجب سعادت انسانها و بازگشت به خويشتن است.
درخواست پيامبران و پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) از امت، جنبه پاداش مادى و دنيايى نداشته است؛ بلكه آنان حق جويى و دوستى اهل بيت و سودمندى براى انسان و ادامه خط مكتب اسلام و پيروان آن، خواهش حقيقىشان بوده است.
و در حقيقت مودّت و قبول ولايت وسيلهاى براى پذيرش دعوت امت است و پيامبر هرگز مردم را دعوت نمىكند به اين كه خويشاوند خود را به خاطر فاميلى دوست بدارند بلكه آن محبت به خويشاوند را براى آن خوانده كه محبت فى اللَّه است.
احسان در آيات، هر گونه حسنه از جمله ايمان و اطاعت تا روز قيامت است، ولى منظور پاداشها و اجرهاى معنوى است. و در آيه شريفه، دو كلمه مودت و حسنه به معناى ارتباط قلبى است كه از طريق نزديكان و اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) صورت مىگيرد.
در ادامه آيه مىفرمايد: آن كس كه عمل نيكى انجام دهد بر نيكى عملش مىافزاييم، چرا كه خداوند آمرزنده و عطا كننده پاداش است. چه حسنهاى از اين برتر كه انسان حب اهل بيت (عليهم السلام) را در دل گيرد و خط آنها را ادامه دهد. براى فهم كلام الهى در مسائلى كه ابهام پيدا مىكند از آنان تفسير بخواهد و عمل آنان را ملاك قرار دهد و در رفتارش آنان را الگو و اسوه خود سازد.
البته روشن است از اين گونه تفسيرها، محدود بودن معنى حسنه به مودت اهل بيت (عليهم السلام) مقصود نيست، بلكه معناى وسيع و گستردهاى دارد ولى روشنترين مصداق اكتساب حسنه همين مودت است
تابع در لغت يعنى: هر كه به ديگرى اقتدا كند هر چند هزاران سال فاصله باشد و به تعبير امام معصوم تا روز قيامت ادامه دارد.
تابعى در اسلام منسوب به تابع است كه در تعريف مشهور محدثان كسى است كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) را نديده است ولى صحابه مسلمان را ملاقات كرده و بر دين اسلام بميرد.
در اصطلاح به كسانى گويند كه: دوره حيات پيامبر را درك نكردهاند ولى اصحاب و صحابه پيامبر را ديدار كردهاند و برتران مسلمانان در زمان حضرت رسول را مصاحب مىناميدند، در عصر دوم آنان كه مصاحب بودند را تابعين و گروه بعدى را اتباع تابعين ناميدهاند.
در تفسير نمونه آمده است:
«گرچه بعضى از مفسران مفهوم اين جمله﴿سبقونا بالأيمان﴾ را محدود به كسانى كردهاند كه بعد از پيروزى اسلام و فتح مكه به مسلمانان پيوستند ولى هيچ دليلى بر اين محدوديت نيست، بلكه تمام مسلمانان را تا دامنه قيامت شامل مىگردد.
قابل توجه اين كه در اين جا نيز اوصاف سه گانهاى براى تابعين ذكر مىكند:
نخست اين كه: آنها به فكر اصلاح خويش و طلب آمرزش و توبه در پيشگاه خداوند هستند.
ديگر اين كه: نسبت به پيشگامان در ايمان همچون برادران بزرگترى مىنگرند كه از هر نظر مورد احترامند و براى آنها نيز تقاضاى آمرزش از پيشگاه خداوند مىكنند.
سوم اين كه: آنها مىكوشند هر گونه كينه و دشمنى و حسد را از درون دل خود بيرون بريزند و از خداوند رؤوف و رحيم در اين راه يارى مىطلبند و به اين ترتيب خودسازى و احترام به پيشگامان در ايمان و دورى از كينه و حسد از ويژگىهاى آنهاست.
در اين جا برخى از مفسران بدون توجه به اوصافى كه براى هر يك از مهاجران و انصار تابعين در آيه آمده باز اصرار دارند كه همه صحابه را بدون استثنا پاك و منزه بشمرند و كارهاى خلافى كه احياناً بعضى در زمان خود پيامبر (صلى الله عليه و آله) يا بعد از او مرتكب شدهاند با ديده اغماض بنگرند و هر كس را كه در صف مهاجران و انصار و تابعين قرار گرفته، چشم بسته محترم و مقدس بدانند.
در حالى كه آيات گذشته پاسخ دندان شكنى به اين افراد مىدهد. با اين حال ما چگونه مىتوانيم كسانى را كه فى المثل در جنگ جمل حضور يافتند و روى امام خود شمشير كشيدند، نه اخوت اسلامى را رعايت كردند و نه سينهها را از غل و كينه و حسد و بخل پاك ساختند، نه سبقت در ايمان على (عليه السلام) را محترم شمردند؛ محترم بشمريم و هر گونه انتقاد از آنها را گناه بدانيم و چشم بسته در برابر سخنان اين و آن تسليم شويم.»
خداوند در سوره توبه گروه تابعين را در زمره بهشتيان قرار داده است. همان طور كه مىدانيد در هر انقلاب وسيع اجتماعى كه بر ضد نابسامان اجتماعى صورت مىگيرد، پيشگامانى هستند كه پايههاى انقلاب و نهضت به دوش آنهاست، آنها در واقع وفادارترين عناصر انقلابى هستند؛ زيرا به هنگامى كه پيشوا و رهبرشان از هر نظر تنها است گرد او را مىگيرند، و با اين كه از جهات مختلف در محاصره قرار دارند و انواع خطرها از چهار طرف آنها را احاطه كرده، دست از يارى و فداكارى برنمىدارند. مخصوصاً مطالعه تاريخ، آغاز اسلام را نشان مىدهد كه پيشگامان و مؤمنان نخستين، با چه مشكلاتى روبه رو بودند، چگونه آنها را شكنجه و آزار مىدادند و ناسزا مىگفتند، متهم مىكردند، به زنجير مىكشيدند و نابود مىنمودند، ولى با اين همه گروهى با اراده آهنين و عشق سوزان و عزم راسخ و ايمان عميق در اين راه گام گذاردند و به استقبال انواع خطرها رفتند. در اين ميان سهم مهاجران نخستين از همه بيشتر بود و به دنبال آنها انصار نخستين يعنى آنهايى كه با آغوش باز از پيامبر به مدينه دعوت كردند و ياران مهاجر او را همچون برادران خويش مسكن دادند و از آنها با تمام وجود خود دفاع كردند و حتى بر خويشتن نيز مقدم داشتند.
ولى با اين حال آن چنان كه روش هميشگى او است، سهم ديگران را نيز ناديده نگرفته است و به عنوان تابعين به احسان از تمام گروههايى كه در عصر پيامبر يا زمانهاى بعد به اسلام پيوستند، هجرت كردند، و يا مهاجران را پناه دادند و حمايت نمودند ياد مىكند، و براى همه اجر و پاداشهاى بزرگى را نويد مىدهد.
و علامه طباطبايى در تفسير خود به نكتهاى قابل توجه اشاره مىفرمايد:
«و اما صنف سوم يعنى﴿الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ﴾ در اين صنف نيز قيدى آورده كه نكتهاى را افاده مىكند و آن قيد﴿بِإِحْسَانٍ﴾ است.
مقدمه: بايد دانست كه در زبان عرب براى حرف «با» چند معنا است، گاهى به معناى «فى» به كار مىرود و گاهى معناى سببيت را مىرساند، و گاهى مصاحبت را.
در جمله مورد بحث نمىتواند به معناى «فى» بوده تا معناى جمله اين باشد. و «كسانى كه سابقين اولين را در احسان متابعت كردهاند» چون مىدانيم، منظور آيه چنين مىشود: «و كسانى كه سابقين اولين را به خاطر احسان پيروى كردهاند» چون اگر به اين معنا باشد و همچنين اگر به معناى «فى» بود كلمه احسان را با الف و لام مىآورد و مىفرمود: «بالاحسان» وليكن كلمه نامبرده را بدون الف و لام آورده، و از معناى «باء» مناسبتر با اين كلمه همان معناى سوم است.
و در نتيجه مقصود از اين قيد اين مىشود: تبعيت آنان همراه با يك نوع احسان بوده باشد و خلاصه، احسان، وصف براى پيروى مىشود.
خواهيد گفت مگر پيروى چند جور است؟ در جواب مىگوييم: ما از خود قرآن استفاده مىكنيم كه پيروى دو جور است، يكى مذموم و ناپسند و ديگرى ممدوح و پسنديده و قرآن كريم پيروى كوركورانه و از روى جهل و نياكانشان را كه جز متابعت هوى و شيطان انگيزه ديگرى ندارد مذمت مىكند. پس كسى كه پيرويش اينچنين باشد پيرويش بد و مذموم و كسى كه از حق پيروى كند پيرويش خوب و ممدوح است، و خداى تعالى درباره آن مىفرمايد:
آنان كه سخن را مىشنوند و از بهترينش پيروى مىكنند، اينانند كسانى كه خدا هدايتشان كرده.
و از جمله شرايط احسان در پيروى، يكى اين است كه عمل تابع، كمال مطابقت را با عمل متبوع داشته باشد كه اگر نداشته باشد باز پيروى بد و مذموم است.
پس، ظاهراً منظور از طبقه سوم يعنى﴿الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ﴾ كسانى هستند كه با پيروى نيك آن دو طبقه را پيروى كنند يعنى پيرويشان به حق باشد و يا به عبارتى پيرويشان براى اين باشد كه حق را با آنان ببينند. پس در حقيقت برگشت اين قيد به اين شد كه: پيروى دسته سوم از دو دسته اول پيروى از حق باشد، نه پيروى به خاطر علاقهاى كه به ايشان دارند يا به خاطر علاقه و تعصّبى كه به اصل پيروى از آنان دارند و همچنين در پيرويشان رعايت مطابقت را بكنند.
اين آن معنايى است كه از اتباع به احسان فهميده مىشود نه آنگه ديگران گفتهاند: كه منظور اين است كه ايشان در كارهاى نيك پيروى كنند و يا اعمال صالح و كارهاى نيك انجام دهند. چون اين دو معنا با نكره و بى الف و لام بودن «احسان» آن طور كه بايد نمىسازد. و به فرض هم كه يكى از اين دو معنا مراد باشد، باز چارهاى نيست جز اين كه آنان را مقيد كنيم به اين كه پيرويشان پيروى از حق باشد؛ زيرا پر واضح است كه پيروى حق و پيروى در حق مستلزم انجام كارهاى نيك هست، ولى انجام كارهاى نيك هميشه پيروى حق و يا پيروى در حق نيست.»
در روايات تجليل از صحابه و پيروان دين حق از جهت محبت و دوستى كامل و اعتقاد به راه رسالت بوده است و اين روش از ديدگاه ائمه اطهار (عليهم السلام) استمرار حكومت دينى است.
امام صادق (عليه السلام) در اين زمينه مىفرمايد:
بدان كه: خداوند بزرگ از براى پيغمبر خويش اصحابى را برگزيد. گروهى را به بزرگترين كرامت ارج نهاد. آنان را به زيور نيرومندى و يارى رسانى و استقامت در همراهى با حضرت در خوشىها و ناخوشىها زينت داد.
پس زبان آن حضرت را به يادآورى فضليتها و مناقب آنان گويا گرداند. پس حال دانستى كه ياران پيغمبر چنين هستند، به دوستى آنان معتقد باش و كمالات آنان را ياد كن.
آرى، چنين است كه گروهى از بندگان خدا در صف مبارزان حق قرار مىگيرند. و در ميدان عمل از مرز اعتقادات دفاع مىكنند.
حضرت على (عليه السلام) در خطبهاى مردم را پس از هشدار نسبت به وظايف فكرى و رفتارى آنان، به سرانجام امورشان توجه مىدهد:
آگاه باشيد كه امروز ميدان مسابقه است و فردا پيروز ميدان روشن مىگردد؛ پس نمىدانيد كه پايان آن به بهشت يا جهنّم است. و از خداوند براى خودم و شما طلب آمرزش مىكنم.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در اين باره، هدف مسابقه را مشخص مىفرمايد:
پيشگامان به سوى سايه لطف پروردگار، خوشا به حال آنان، پرسيده شده آنان چه كسى هستند؟ فرمود: آنان هنگامى كه حق را مىشنوند مىپذيرند و در هنگام پرسش حق را در اختيار مىگزارند. درباره مردم آن گونه كه درباره خودشان حكم كنند، حكم مىدهند.
حضرت صادق (عليه السلام) مىفرمايد:
«من با پدرم بودم تا اين كه به قبر و منبر رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) رسيديم، پس پدرم نزد گروهى از اصحابش ايستاد و به ايشان سلام كرد و فرمود: به خدا سوگند! من خود شما و بوى شما و روحهاى شما را دوست دارم، پس ما را به پرهيزگارى و كوشش يارى دهيد. همانا شما به ولايت ما نمىرسيد مگر به دورى از هواى نفس و تلاش. هر كسى از پيشوايى پيروى مىكند پس عمل او را به كار گيرد و سپس فرمود:
شما خط اتصال خداييد، شا پيرو خداييد و شما پيشگامان نخستين و آخرين هستيد، شما پيشگامان محبت ما در دنيا هستيد و شما پيشگامان بهشت در آخرتيد و ما به ضمانت الهى، بهشت را براى شما ضمانت مىكنيم
______________________________
(3)- روضة الواعظين: 31؛ فيض القدير: 1/ 272.
(5)- برگرفته از تفسير نمونه: 20/ 403- 424، ذيل آيه 23 سوره شورى.
(6)- فى ظلال الصحيفه السجاديه: محمد جواد مغنيه: 103.
(7)- تفسير نمونه: 23/ 522، ذيل آيه 10 سوره حشر.
(9)- ترجمه تفسير الميزان: 9/ 506- 507، ذيل آيه 100 سوره توبه.
(10)- مصباح الشريعة: 68، باب 29، فى معرفة الصحابة.
(11)- بحار الأنوار: 74/ 378، باب 14، حديث 36؛ الأمالى، شيخ طوسى: 686، حديث 1456.
(12)- بحار الأنوار: 72/ 29، باب 35، حديث 19؛ مستدرك الوسائل: 11/ 308، باب 34، حديث 13118.
(13)- بحار الأنوار: 65/ 146، باب 18، حديث 95؛ الأمالى، شيخ طوسى: 722، حديث 1522.