مَوْلَايَ ارْحَمْ كَبْوَتِي لِحُرِّ وَجْهِي وَ زَلَّةَ قَدَمِي ، وَ عُدْ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِي وَ بِإِحْسَانِكَ عَلَى إِسَاءَتِي ، فَأَنَا الْمُقِرُّ بِذَنْبِي ، الْمُعْتَرِفُ بِخَطِيئَتِي ، وَ هَذِهِ يَدِي وَ نَاصِيَتِي ، أَسْتَكِينُ بِالْقَوَدِ مِنْ نَفْسِي ، ارْحَمْ شَيْبَتِي ، وَ نَفَادَ أَيَّامِي ، وَ اقْتِرَابَ أَجَلِي وَ ضَعْفِي وَ مَسْكَنَتِي وَ قِلَّةَ حِيلَتِي .
ترجمه
سقوط و به رو درافتادنم و لغزش گامم را، رحمت آر؛ و به نادانیام با بردباریات و به بدکرداریام با احسانت، به من بازگرد. من به گناهم اقرار دارم و به خطایم اعتراف میکنم. این دست و سر من است که برای تلافی و کیفر از وجودم آن را به زاری تسلیم میکنم؛ به پیری و به پایان رسیدن روزگارم و نزدیک شدن مرگم و ناتوانی و بیچارگیام و کمی تدبیرم، رحم کن.
تفسیر
جز حديث تو من نمىدانم
خامشى از سخن نمىدانم
در كمند غم تو پا بستم
وز مىاشتياق تو مستم
ديده ما اگر چه بى نورست
ليك نزديك بين هر دورست
ساكن است او مگر تو بشتابى
درنيابد مگر تو دريابى
گرچه ما خود نه مرد عشق توييم
ليك جوياى درد عشق توييم
طالبان را ره طلب بگشاى
راه مقصود را به ما بنماى
دل و دنياى خويش در كويت
همه دادم به ديدن رويت