لطفا منتظر باشید

جلسه ششم _ 7 رمضان

(تهران مسجد امیر)
رمضان1436 ه.ق - خرداد1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله ربّ العالمین صلاة و السّلام علی سید الانبیاء و المرسلین، حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

برافراشتن نخستین ترازو از جانب پروردگار

-نیاز انسان به ترازو در امور مادی و معنوی

اولین کسی که برای سنجش درستی‌ها، نادرستی‌ها، خوبی‌ها، بدی‌ها و تشخیص دادن حق از باطل، در دو عالم ماده و معنا ترازو قرار داد، وجود مبارک پروردگار مهربان عالم بود. سخن از ترازو به زمان خلقت آسمان‌ها و زمین برمی‌گردد، چنان‌که در قرآن می‌فرماید: «وَ اَلسَّمٰاءَ رفع‌ها وَ وَضَعَ اَلْمِیزٰانَ»(سورهٔ الرحمن، آیهٔ 7). البته برای هر عنصر، ماده‌، حقیقت و هر امر معنوی، ترازوی مخصوص به خودش و متناسب با آن موجود را قرار داد. وقتی زندگی انسان در کرهٔ زمین شروع شد، انسان در هر دو مرحلهٔ مادیت و معنویت به ترازو نیازمند بود. این ترازوهای مادی را که در مغازه‌ها و کارخانه‌ها ملاحظه می‌کنید، به‌خاطر نیازی که انسان داشت، اختراع کرد تا بتواند جنس را صحیح و درست وزن بکند و به مردم بپردازد، مطابق آن وزن هم، پول یا جنس دیگری بگیرد. 

پروردگار مجموع این ترازوهای اختراعیِ انسان را قبول و امضا کرد. در رابطهٔ با این ترازوهای اختراعی مردم، خداوند سه مسئله را در قرآن مجید، سورهٔ مبارکهٔ إسراء، شعراء و الرحمن مطرح کرد. تهدید بسیار سنگینی هم به خائنان در ترازو در قرآن مجید دارد که در سورهٔ مبارکهٔ مطففین است. 

 

سفارشات خداوند به مردم در خصوص رعایت ترازو

الف) وزن اجناس با ترازوی درست و سالم

خدا در آیهٔ 35 سورهٔ اسراء و 182 شعراء دوبار سفارش کرد که اگر جنس‌هایتان جنس کشیدنی، جنس متری، جنس‌های ظریف و دقیق یا مِلکی است که می‌خواهید بفروشید، این اجناس را «وَزِنُوا بِالْقِسْطٰاسِ اَلْمُسْتَقِیمِ» با ترازوی درست، سالم و خوب وزن کنید که راستیِ در جنس را نشان می‌دهد. با ترازویی که جنس را به‌درستی نشان نمی‌دهد و کم نشان می‌دهد، ولی مشتری متوجه نمی‌شود، هیچ جنسی را وزن نکنید؛ با متری کار نکنید که دو سانتی‌متر آن در اثر کثرت کار ساییده شده است و به جای صد سانتی‌متر، پارچه را 98 سانتی‌متر می‌کشد. سعی‌ شما بر این باشد که ترازویتان سالم و بی‌عیب و نقص باشد. امر خداوند هم دراین‌زمینه امر واجب است و می‌فرماید «وَزِنُوا».«وَزِنُوا» فعل امر است و این امر هم دلالت بر وجوب دارد؛ یعنی به‌کارگرفتن ترازوی سالم و صحیح که وزن جنس را به‌صورت حقیقی نشان می‌دهد، بر شما واجب است.

 

ب) پرهیز از طغیانگری در ترازوداری

سفارش دوم در سورهٔ مبارکهٔ الرحمن است که می‌فرماید: «أَلاّٰ تَطْغَوْا فِی اَلْمِیزٰانِ»(سورهٔ الرحمن، آیهٔ 8) آدم متجاوزِ طغیانگرِ ظالمی نسبت به ترازو و ترازوداری نباشید؛ مخصوصاً در معیارگیری و اندازه‌گیریِ جنس‌های بالا که صد تُن، دویست تُن، ده‌هزار لیتر، چهل‌هزار متر یا دویست‌هزار متر زمین است، طغیانگر نباشید! 

 

-معیار طغیانگری در قرآن مجید

با دقت در آیات قرآن مجید، می‌بینید که خداوند چه کسانی را به‌عنوان انسان طغیانگر معرفی کرده است. اگر آدم در ترازو طغیان و تجاوز بکند، نمونهٔ کوچکی از آن نمونه‌های بزرگ طغیانگران می‌شود. خداوند خطاب به موسی(ع) و برادرش می‌فرماید: «اِذْهَبٰا إِلیٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغیٰ»(سورهٔ طه، آیهٔ 43) فرعون در چه‌چیزی طغیان کرده بود؟ در همه‌چیز مربوط به خودش و ملت طغیان کرده بود. فرعون تابع معیار سالم صحیح نبود، بلکه تابع هوای نفسش بود و بدون معیار حق، وارد همه‌چیز می‌شد؛ بدون معیار حق، خون می‌ریخت و می‌کشت. معیار حق در خونریزی، این است که اگر قاتلی کسی را به عمد کشته باشد، او را در مقابل آن قتل بکشند، فَلاٰ یسْرِفْ فِی اَلْقَتْلِ(سورهٔ إسراء، آیهٔ 33) اسراف در کشتن نکنند که چون یک نفر کشته شده است، سی‌نفر را بکشند. معیارتان حق و درستی باشد و در ترازوهای متعددی که اختراع کرده‌اید، من هم قبول و امضا کرده‌ام، آدم‌های متجاوز و طغیانگری نباشید.

 

-رعایت عدالت در کشیدن جنس

و اما سفارش سوم پروردگار که می‌فرماید: «وَ أَقِیمُوا اَلْوَزْنَ بِالْقِسْطِ»(سورهٔ الرحمن، آیهٔ 9) در کشیدن یا متر کردن اجناس، عدالت را رعایت کنید. وقتی مشتری یک‌میلیون تومان پول به تو می‌دهد، مطابق یک‌میلیون به او جنس بده. 

این سه سفارش پروردگار دربارهٔ ترازو بود: یکی اینکه ترازوهایتان صددرصد سالم باشد، چون ترازوی خراب حق مردم را پایمال می‌کند. ده گرم طلا می‌خواهد، ترازوی خراب ممکن است که هشت گرم طلا به مشتری بدهد؛ ده خروار برنج می‌خواهد، ممکن است نُه خروار و نیم برنج به مشتری بدهد. یکی در ترازو طغیان نکنید و پشت ترازو درستکار باشید، یکی هم عدالت را در ترازو رعایت بکنید؛ ده گرم می‌خواهد، ده گرم بده؛ یک خروار می‌خواهد، یک خروار بده؛ دویست لیتر می‌خواهد، دویست لیتر بده؛ دست‌کاری نکن که دویست لیتر نشان بدهد، ولی 180 لیتر ریخته باشی. 

 

دو اخلاق مطففین در قرآن

پروردگار مهربان عالم این‌قدر هم نسبت به مسئلهٔ ترازو دقیق است و اهمیت می‌دهد که یک سوره از 114 سورهٔ قرآنش علیه کم‌فروشان و متجاوزان به ترازوست. من هم از قول مفسّرین نقل می‌کنم؛ بسیاری از مفسّرین شیعه و غیرشیعه می‌گویند: این هفت‌هشت باری که کلمهٔ «وَیل» در قرآن مجید آمده، «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»، «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ»، «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ»؛ این «وَیل» چاهی در طبقهٔ آخر دوزخ است که عذابش با عذاب هفت طبقه فرق دارد و سخت‌تر و سنگین‌تر است. بعضی‌ از مفسّرین نیز می‌گویند: کلمهٔ «وَیل»، فریاد خدا بر سر کم‌فروشان است. اگر خدا از دست کم‌فروشان فریاد داشته باشد، عاقبت کم‌فروش بعد از فریاد خدا چه خواهد شد؟ یقیناً عاقبت او جهنم است. پس چه فرقی دارد که «وَیل» به‌معنای فریاد باشد یا چاهی در جهنم؛ نتیجه یکی است! وقتی خدا از کسی ناراضی باشد و این انسان هم رضایت او را جلب نکند، معلوم است که دوزخ، پایان کار این انسان است. «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ»(سورهٔ مطففین، آیهٔ 1) یا آن چاه جهنم یا فریاد غضب من بر کم‌فروشان.

 

الف) دقت کامل و ریزبینانه در هنگام خرید

سپس در آیهٔ بعد می‌فرماید: «اَلَّذِینَ إِذَا اِکتٰالُوا عَلَی اَلنّٰاسِ یسْتَوْفُونَ»(سورهٔ مطففین، آیهٔ 2) اینها مردمی هستند که وقتی جنس، متر، مترمربع یا کیل را از مردم می‌خرند، کاملاً دقت می‌کنند که کامل بخرند. روزی من در جایی نشسته بودم، شخصی ملکی را با یک نفر دیگر معامله می‌کرد. اول قیمت ملک را گرفت، بعد گفت سند ملک را ببینم. سند ملک را گرفت، من هم سند را دیدم؛ مثلاً 75متر و ده‌سانتی‌متر متر و پنج میلی‌متر نوشته بود، زمین را خیلی دقیق اندازه‌گیری کرده بود. ماشین حسابش را درآورد و با قیمتی که متری چند داده بود، شروع به محاسبه کرد و گفت: این قیمت عادلانه است و من آن را قبول دارم. از دوسه تا بنگاه هم سؤال کردم، ولی جناب‌عالی 46هزار و دویست تومان از من اضافه می‌گیری! من، هم سانتی‌متر ملک تو را در ماشین حساب و هم میلی‌متر را آوردم، من باید جنس را کامل بخرم، نه کم و نه اضافه! فروشندهٔ مِلک هم قبول کرد. 

 

ب) کم‌گذاشتن از جنس به هنگام فروش

پروردگار می‌فرماید که مطففین دوتا اخلاق دارند: یک اخلاقشان این است که در زمان خرید جنس کاملاً دقت می‌کنند تا ارزنش هم حساب بکنند، یکصدم میلی‌متر یا یک‌هزارم مثقالش را هم حساب بکنند و پُر بخرند. اخلاق دیگرشان این است که «وَ إِذٰا کٰالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یخْسِرُونَ»(سورهٔ مطففین، آیهٔ 3) وقتی می‌خواهند به مردم جنس بفروشند، اگر جنس آنها کیلی، لیتری یا وزنی است، از مردم کم می‌گذارند. اینها باید در آن چاه جهنم بروند.

 

گناه نابودی دین یک‌ نفر در کلام امام صادق(ع)

ای مردم بزرگوار ایران! با همین سه آیهٔ سورهٔ مطففین معلوم می‌شود که چقدر حق مردم، ولو یک مثقال، یک سانتی‌متر یا یک میلی‌متر پیش پروردگار عالم ارزش دارد و نباید از حق مردم کاست. کم‌کردن حق مادی، جنسی، کیلی، پارچه‌ای و زمینیِ مردم، جهنم دارد! کم کردن حق معنوی مردم در قیامت چه دارد؟! یعنی من ده‌تا جوان را وسوسه کنم و آنها را از پیغمبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و قرآن مجید بِبُرّم و قطع کنم، از عبادت و حلال و حرام خدا دور و پرتشان کنم. این چه عذابی در قیامت خواهد داشت؟ 

وقتی عذاب کم‌گذاشتن گندم، طلا و نقره، نخود و لوبیا، پارچه و زمین، «ویل» باشد؛ کاستن از معنویت مردم چه عذابی خواهد داشت؟ امام صادق(ع) در تأویل آیهٔ شریفهٔ «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا»(سورهٔ مائده، آیهٔ 32) می‌فرمایند: بی‌دین کردن یک نفر، حالا پدر یا مادر بچه‌اش را بی‌دین می‌کند، برادر برادر را بی‌دین می‌کند، استاد شاگرد را در کلاس بی‌دین می‌کند، مرد همسرش را از دین بیرون می‌کند یا زن شوهر را از دین بیرون می‌کند. امام صادق(ع) اسم این را کشتن دین گذاشته است و در ذیل این آیه می‌فرمایند: گناه کشتن دین یک نفر مساوی با کشتن دین کل انسان‌هایی است که خدا خلق کرده و می‌کند.

بیشتر مردم به اینها خیلی کم‌دقت هستند و فکر می‌کنند که اگر در یک جلسهٔ مهمانی چهارتا وسوسه بیندازند و چهارتا پسر و دختر جوان بی‌دین بشوند یا از خدا و پیغمبر بِبُرّند، مسئلهٔ خیلی مهمی نیست! قرآن مجید می‌گوید: کشتن دین یک نفر برابر با کشتن دین کل انسان‌های آفریده‌شدهٔ خداست. چه کسی تحمل جواب این پرونده را در قیامت دارد؟ چه کسی می‌تواند جواب بدهد؟ هیچ‌کس نمی‌تواند! کسی گُردهٔ این جواب‌ها را در قیامت ندارد.

 

ترازوی پروردگار در تشخیص حق از باطل

همین‌طوری که پروردگار خودش در نظام مادی ترازو برپا کرده است و می‌فرماید: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ»(سورهٔ الرحمن، آیهٔ 7)، در امر معنوی هم ترازوی سالم و صحیحی برپا کرده است تا مردم با تکیه بر این ترازوی سالمِ الهی، حق و باطل را بفهمند، مکتب‌های انحرافی را از سالم و راه مستقیم را از انحرافی بفهمند. همچنین با این ترازوی سالم، بهشت و جهنم را در اعمال، اخلاق و رفتارشان تشخیص بدهند. بزرگان و علمای مایه‌دار اهل‌سنت، روایت بسیار پرقیمتی را درهمین‌زمینه از وجود مبارک رسول خدا(ص) نقل کرده‌اند. آدرس روایت کجاست؟ همهٔ کتاب‌ها برای علمای اهل‌سنت است و باید به اینها بارک‌الله گفت که چنین روایات پرارزش، پرنور و پرمعنویتی را نقل کرده‌اند! حداقل به ما کمک داده‌اند که در طول عمرمان، حق را از باطل، راه را از چاه و بهشت را از دوزخ بشناسیم. روایت در این کتب اهل‌سنت آمده است؛ البته چاپ‌ این کتاب‌ها هم عوض شده و ممکن است صفحات چاپ‌های مختلف با هم فرق کند. روایت سه‌چهار صفحه این‌طرف یا آن‌طرف در چاپ‌های بعدی دیده می‌شود: جلد سیزدهم کتاب «تاریخ بغداد»، صفحهٔ 188؛ جلد چهل‌ودوم کتاب «تاریخ مدینة دمشق»، صفحهٔ 472؛ جلد یازدهم کتاب «کنزالعمال» نوشتهٔ فاضل هندی، صفحهٔ 614. 

 

-عماریاسر، شخصیتی معتبر در کتب شیعه و اهل‌سنت

ابوایوب انصاری که در زمان پیغمبر(ص) بوده، می‌گوید: خودم شنیدم که پیغمبر عظیم‌الشأن اسلام به عماریاسر گفتند؛ عمار شخصیت بسیار معتبری است و کتب شیعه و اهل‌سنت نقل کرده‌اند که آیهٔ شریفهٔ «إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ»(سورهٔ نحل، آیهٔ 106) در حق عمار نازل شده است. خیلی حرف است! خدا این «وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ» را می‌گوید؛ خدایی که به ذات و باطن قلب بندگانش اِشراف دارد، برای همیشه در قرآن امضا کرده که قلب عمار «مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ» است. در حقیقت، خداباوری، پیغمبرباوری، قرآن باوری و معادباوری عمار کامل است.

 

-ناراحتی امیرالمؤمنین(ع) از شهادت عماریاسر

کتاب‌ها این مطلب را نقل کرده‌اند و من آن را از کتاب «مجالس‌المؤمنین» نوشتهٔ شهید قاضی نورالله شوشتری، مدفون در کشور هند نقل می‌کنم. عمار وقتی در جنگ صفین در حال جنگ با دشمن بود، در نودسالگی شهید شد. جنگ مغلوبه بود و برای اینکه جنازهٔ عمار زیر دست‌وپای اسب‌ها تکه‌تکه نشود، یاران جنازه را به‌سرعت از میدان بیرون بردند و در خیمه‌ای گذاشتند، بعد به امیرالمؤمنین(ع) خبر دادند. امام از جنگ دست کشیدند، به آن خیمه آمدند (خیلی‌ها این را نوشته‌اند) و سر عمار را روی دامنشان گذاشتند. بلندتر از دامن علی(ع) کجا را می‌خواهیم؟ عرش خداست دیگر! نگاهی به چهرهٔ خون‌آلود عمار کردند و اشک ریختند. علی(ع) برای آدم گریه کند، معلوم است که آدم خیلی مقام دارد! حضرت اشک ریختند، سرشان را بلند کردند و درحال گریه گفتند: ملک‌الموت، تو که تا زمین آمدی و جان عمار را گرفتی، جان علی را هم می‌گرفتی که من دیگر بعد از عمار زنده نمانم. آیا آدم به اینجا هم می‌رسد؟ رسیدند دیگر که علی(ع) به آدم بگوید من دیگر بعد از مرگ تو، زندگی و عمر نمی‌خواهم، نمی‌خواهم در این دنیا بمانم؛ چون بعد از مرگ تو، احساس غربت می‌کنم. 

 

-امیرالمؤمنین(ع)، میزان و شاقول شناخت حق

این سه کتاب بسیار مهم اهل‌سنت (آنهایی که اهلش هستند، می‌دانند این سه کتاب در مکتب برادران اهل‌سنت چقدر مهم است؛ مخصوصاً کتاب کنزالعمال که شانزده جلد هفتصدصفحه‌ای فقط روایت است) نقل می‌کنند که پیغمبر(ص) به عمار فرمودند: «یا عمّار! إِذَا رَأیتَ عَلیّاً قَد سَلَکَ وَادیّاً»؛ «إِذَا» در قرآن و لغت عرب به آینده مربوط است، چنان‌که در قرآن می‌خوانیم: «إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ»(سورهٔ واقعه، آیهٔ 1)، «وَقَعَتِ» فعل ماضی است، اما چون «إِذَا» بر سر این فعل آمده، فعل گذشته را به آینده تبدیل کرده است؛ یعنی زمانی که قیامت واقع بشود و به این معنا نیست که زمانی که قیامت واقع شد. قیامت هنوز واقع نشده و فعل ماضی است، اما «إِذَا» از آینده خبر می‌دهد. 

 

این روایت در مهم‌ترین کتب روایی عزیزان اهل‌سنت است که حضرت می‌فرمایند: «یا عمّار! إِذَا رَأیتَ عَلیّاً قَد سَلَکَ وَادیّاً» اگر در آینده دیدی که علی در جاده‌ای است؛ این جاده کدام جاده است؟ اگر در آینده دیدی که علی در جادهٔ صراط مستقیم قرار دارد و سلوکش در آن راه است، «وَ سَلَكَ اَلنَّاسُ وَادِياً غَيْرَهُ» و مردم (هرچه ناس در شرق و غرب است) را دیدی که در راهی غیر از راه علی قرار گرفته‌اند، «فَاسْلُكْ مَعَ عَلِيٍّ وَ دَعِ اَلنَّاسَ» به‌طرف علی برو و کل مردم دنیا را کنار بزن؛ نگو هفت‌میلیارد نفر شیطان‌پرست هستند، چون کثرت دارند، پس حق با اینهاست! در واقع، حق با این عالم ربانی و امام معصوم است که تک‌وتنها در راه دیگری، یعنی در راه مستقیم قرار دارد. این یعنی، عمار اگر در آینده اوضاع فکری را به‌هم ریختند و آشفته‌بازار اندیشه و افکار به‌وجود آمد، حق را با بودن علی(ع) گم نمی‌کنی. علی(ع) میزان شناخت حق و ترازو، شاقول و خط‌کش خداست. 

 

-رهایی از وادی هلاکت با امیرالمؤمنین(ع)

«إِنَّهُ لَنْ يُدْلِيَكَ فِي رَدًى» عمار! اگر تو و علی تا ابد زنده بمانید، علی تو را به‌ وادی هلاکت، بدبختی و شقاوت نمی‌کشاند و نمی‌گذارد که از خدا، قرآن، حق و بهشت جدا بشوی. عمار! «وَ لَنْ يُخْرِجَكَ مِنَ اَلْهُدَى» همهٔ فیوضات الهی در همین «هُدَی» قرار دارد؛ بنابراین یادت باشد که اگر کل هفت‌میلیارد جمعیت گمراه شدند، به‌طرف آنها نرو! اگر علی تنها در یک وادی بود، حق با علی است. من با علی هستم، خدا و قرآن و بهشت هم با علی هستند.

 

درخواست آمرزش هفتادهزار فرشته برای شیعیان امیرالمؤمنین(ع)

من یک روایت دوسه خطی دیگر هم از علمای بزرگ اهل‌سنت نقل بکنم که بودن با علی(ع) چه سودی دارد! پیغمبر(ص) این‌همه می‌گویند: علی با حق است، علی با قرآن است، «علیٌّ مَمسوس فِی ذات اللّه»، علی جواز بهشت می‌دهد، دشمن علی بوی بهشت را استشمام نمی‌کند؛ این روایت را هم عنایت کنید! امروز من با دیدن این روایت در کتب علمای بزرگ اهل‌سنت خیلی شاد شدم، هنوز هم شاد هستم و تا آینده هم شاد هستم. خوارزمی از علمای بزرگ اهل‌سنت، در جلد اول کتاب «مقتل ‌الحسین»، صفحهٔ 39 و کتاب «مناقب امیرالمؤمنین(ع)»، صفحهٔ 31، به نقل از رسول خدا(ص) می‌گویند: «خَلَقَ اللَّهُ مِنْ نُورِ وَجْهِ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبٍ سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ يسْتَغْفِرُونَ لَهُ وَ لِشِیعَتِه وَ لِمُحِبِّيهِ إِلَى يوْمِ الْقِيامَةِ» خدا هفتادهزار فرشته از همان نوری آفرید که می‌خواست علی را با آن بسازد و این هفتادهزار فرشته از همان نور، از خدا برای علی، شیعهٔ علی و اقتداکنندهٔ به علی تا قیامت درخواست آمرزش دارد؛ همچنین برای آنهایی هم که شیعه نیستند و فقط علی را دوست دارند، درخواست آمرزش دارند. 

شما یقین بدانید هفتادهزار فرشته‌ای که برای محبین علی(ع) درخواست آمرزش دارند، این آمرزش آنها برای محبّ علی(ع) کار می‌کند و عاقبت او را شیعه بار می‌آورد. این استغفار کاربرد دارد!

 

مسجد امیر/ ماه مبارک رمضان/ بهار 1394 ه‍.ش./ سخنرانی ششم

برچسب ها :