لطفا منتظر باشید

جلسه هشتم _ 10رمضان

(تهران مسجد امیر)
رمضان1436 ه.ق - خرداد1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله ربّ العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین، حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

برخورداری موجودات عالم از هدایتگر درونی

ظاهراً یک مسئله‌ای که در هیچ رشته‌ای از رشته‌های علوم قابل‌انکار نیست، این است که تمام موجودات و همهٔ امور هدایتگر دارند. این هدایت‌کننده یا درونشان است که آنها را به خیر هدایت می‌کند یا از شرّ بازمی‌دارد. این هدایتگر در ساخته‌های دست انسان هم قرار داده شده است که او را به مقصد معیّن خود هدایت می‌کند.

 

-آزمایش دانشمندان در اثبات هدایتگر درونی

ما کیفیت وجودی خیلی از هدایتگران را درک نمی‌کنیم، اما بودن هدایتگر در همهٔ موجودات عالم، علوم و ابزار مادی، مسئله‌ای قطعی است. یکی از دانشمندان حیوان‌شناس مشاهدات خودش را که نوشته، می‌گوید: من عقرب نر و ماده‌ای را در شیشه‌ای انداختم، یک موش نر و ماده را هم در شیشهٔ دیگری قرار دادم. هر دو شیشه را در تاریکی بردم که هیچ نوری نبود. بعد از مدتی، نوزادی از عقرب نر و ماده، همچنین از موش نر و ماده به‌وجود آمد. دو نوزاد را در شیشه‌ای نگه داشتم، سپس عقرب نر و ماده و موش نر و ماده را آزاد کردم. وقتی این دو نوزاد عقرب و موش به حدی رسیده بودند، آنها را در شیشهٔ دیگری انداختم و سریع از تاریکی به روشنایی آوردم، دیدم که بچه موش یک لحظه به عقرب خیره شد و خیلی سریع بند آخر دُم عقرب را با دندان‌های تیز و ریزش قطع کرد، بعد هم با خیال راحت در شیشه نشست؛ چون دیگر هیچ خطری احساس نمی‌کرد.

این هادی، راهنما و هدایتگری که در موش بوده و هنوز هم هیچ حیوانی را ندیده، چیست که دقیقاً او را هدایت کرده است؟! اگر بنا باشد که اینجا زندگی کنی، دهان و پای و بدن عقرب خطر نیست؛ بلکه خطر در بند آخر دمش است که اگر به تو بزند، مرده‌ای. آن را قیچی کن. این هدایتگر است! 

 

-حیوانی با نیروی دفاعی عجیب

من کتابی به‌نام «شگردهای طبیعت» را چهل سال پیش خریدم که حدود هزار صفحه است. عجایبی در این کتاب نوشته شده که یکی این است: خدای مهربان حیوانی را به‌اندازهٔ جوجه‌تیغی خلق کرده است که این حیوان هیچ نیروی دفاعی‌ای در صورت ظاهرش ندارد. سُم، زهر، سرعت دویدن و دندان قوی ندارد؛ اما اگر خطری متوجه‌ او شود، خیلی راحت از خودش دفاع می‌کند. اولاً خطرشناس است، یعنی از کنار پنجاه‌شصت‌تا حیوان رد می‌شود، آرامش دارد و راحت است. او می‌داند که اینها صیادش نیستند! آن حیوانی که گوشت او را دوست دارد، می‌تواند به او حمله کند و او را بِدَرَد و بخورد، به‌خوبی می‌شناسد. این خوب‌شناختن همان هدایت درونی‌اش است. این حیوانی که به‌اندازهٔ جوجه‌تیغی است، چگونه از خودش دفاع می‌کند؟ 

مؤلف این کتاب که خودش رفته و دیده و آزمایش کرده، نوشته است: این حیوان دقیقاً از فاصلهٔ معیّنی، یعنی صبر می‌کند تا دشمن به آن فاصله معیّن برسد (نه کمتر و نه بیشتر)، 220 ولت برق به‌طرف دشمن می‌دهد، سریع او را خشک می‌کند. اولاً، کارخانهٔ تولید 220 ولت برق در کجای این جوجهٔ به‌اندازهٔ جوجه‌تیغی هست؟ سیم‌کشی‌ها، آهنرباها و گردش چرخ‌های این کارخانه در کجای بدن هست؟ شما چاقو بردار و بدن این حیوان تکه‌تکه کن، اگر یک سانتی‌متر سیم یا یک پیچ پیدا کردی. دیگر اینکه، دشمن خود را می‌شناسد. 

 

-هدایتگر درون درختان

تمام حیوانات، حشرات، پرندگان، چرندگان و خزندگان، دشمن‌شناس، غذاشناس و لانه‌ساز هستند، تولیدمثل دارند، بچه‌هایشان را خیلی خوب تغذیه و تربیت می‌کنند؛ یعنی خدا نیروی هدایتگر در وجودشان قرار داده است. همین درختان باغ‌ها را نگاه بکنید، چه میوه‌دار و چه غیرمیوه‌دار، اینها در درونشان هدایتگر است و وقتی تا حدی از قامت رسیدند، متوقف می‌شوند. با اینکه تمام عوامل و اسباب بلندتر شدن تنه‌شان با آنهاست و ریشه، خاک، املاح، نور آفتاب و آب دارند، وقتی به حد معیّنی می‌رسند، می‌ایستند. اگر این هدایتگر در درونشان نبود، هر درختی به عمر ما سیصد یا چهارصد متر می‌شد. ما برای چیدن سیب، پرتقال، گردو و انار، هر نفر چیننده همیشه باید ماشینی بغل دست او بود که دکل داشته باشد، سر چهارصدمتری برود، یک انار بچیند و پایین بیاورد.

 

-درد، عظیم‌ترین نعمت هدایتگر در بدن انسان

امکان ندارد ما موجودی از اتم تا بزرگ‌ترش را پیدا بکنیم که هدایتگر به او داده نشده باشد. در قرآن می‌خوانیم: «مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا»(سورهٔ هود، آیهٔ 56) آن هدایتگرش است. شما ببینید که در بدن همهٔ ما یک هدایتگر بسیار مهم هست که اگر این هدایتگر نبود، صدباره همهٔ ما تا حالا مرده بودیم. این هدایتگر از عظیم‌ترین نعمت‌های پروردگار است و درد نام دارد. ما از باطن خودمان خبر نداریم و کلیه‌، قلب، لوزالمعده یا رودهٔ بزرگ و کوچک خودمان را نمی‌بینیم. وقتی دشمن به یکی از اینها (کلیه، روده، معده، لوزالمعده، مری یا دستگاه تنفسی) حمله کند، درد ما را خبر می‌کند و می‌گوید که خطر پیش آمده، به دکتر برو. اگر خدا درد را از بشر بگیرد، خیمهٔ حیات و زندگی بشر از روی زمین جمع می‌شود؛ چون وقتی درد را نداشته باشد، نه زخم معده را می‌فهمد، نه خونریزی، نه سرطان، نه کم‌کاری کلیه را می‌فهمد، نه قلب را می‌فهمد که در چه حالی است. این درد یک امام، هادی و هدایتگر در بدن ماست. این درد است که ما را به‌سوی طبیب هدایت می‌کند و خطر را برطرف می‌کند.

 

-هدایتگری در ابزار مادی و ساخت بشر

شما در ابزار مادی نگاه بکنید؛ یک کشتی در دریا بدون قطب‌نما حرکت نمی‌کند، چون نمی‌تواند مقصد را بدون قطب‌نما پیدا بکند. اگر رادار هواپیمایی خراب شود، نمی‌تواند هیچ‌جایی را پیدا کند و باید اینقدر در هوا بگردد، به مغرب، مشرق، شمال و جنوب برود تا بیابان نرمی را پیدا بکند و با هزارتا «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» پایین بیاید، با شکم روی خاک کشیده شود، آتش نگیرد، منفجر و نابود نشود، قطعه‌قطعه نشود؛ اما راداری که جلوی خلبان است، یازده ساعت می‌خواهد از تهران به آفریقای جنوبی برود. خلبان که در هواست و جایی را نمی‌بیند، سر یازده ساعت هم رادار نشان می‌دهد که به فرودگاه آفریقای جنوبی نزدیک شدی، ارتفاعت را کم کن. خلبان هم به‌راحتی پایین می‌آید. اصلاً چیزی در عالم نیست که هدایتگر نداشته باشد! 

 

زندگی انحرافی انسان، بدون وجود هادی

حالا به جناب اشرف مخلوقات عالم، حضرت احسن تقویم می‌رسیم؛ کسی که خدا در آفرینش او به خودش «فَتَبٰارَک اَللّٰه أَحْسَنُ اَلْخٰالِقِینَ»(سورهٔ مؤمنون، آیهٔ 14) گفته است. این موجود برای یافتن خیر و شر، سعادت و شقاوت، درستی و نادرستی، حق و باطل، حلال و حرام، بهشت و جهنم، هدایتگر نمی‌خواهد؟ زندگی آنهایی را که هدایتگر ندارند یا نپذیرفته‌اند، ببینید! همیشه که می‌نویسند و در سایت‌ها می‌آورند. آن‌که بدون هادی زندگی می‌کند، چگونه زندگی می‌کند؟ درِ ضرر را در همهٔ امور زندگی به روی خودش باز کرده و با چشم باز هم باز کرده، ضرر هم می‌کند؛ اما چون هادی ندارد، عمری است که در ضرر می‌غلتد، حس تشخیص ضررش هم نابود شده است. ادب منبر و شخصیت شما بزرگواران اقتضا نمی‌کند که مواردی از انحرافات انسان‌های زمان خودمان را که بدون هادی زندگی می‌کنند، برایتان توضیح بدهم. داعش و القاعده یک مورد کوچک آن هستند. شما اگر جنایت‌های غریزهٔ جنسی بشر را در شرق و غرب (اگر شنیدید که شنیدید) بشنوید، بهت‌زده می‌شوید! مگر می‌شود که یک پدر از دخترش سه بچه پیدا بکند؟! و مواردی از این دست که قابل‌ذکر نیست.

 

ویژگی‌های هدایتگر کاملِ جامع در منابع اهل‌سنت

یکی از هادیانی که شخص پروردگار برای ما قرار داده است، کیست؟ خدا به کسی که او را هادی قرار داده، هنر، علم و اخلاق تحمل هدایتگری کامل را داده و رشته‌های دانش را در او ذخیره کرده است. کسی را که قرار داده است (باید هم این‌جور کسی را قرار بدهد)، هیچ عیبی در او یافت نمی‌شود و یافت نشده؛ هیچ عیب و نقصی هم در او نیست و احدی هم در این 1500ساله، عیب و نقصی که دلیل داشته باشد، روی او نگذاشته است. در حقیقت، عیبی در او نیست که از آن عیب حرف بزند. کار هدایتگری‌اش هم در تمام کتاب‌ها هست.

علمای بزرگ اهل‌سنت این هدایتگر کاملِ جامعِ دارای همهٔ ارزش‌ها و بی‌عیب و ‌نقص را در مهم‌ترین کتاب‌هایشان به ما معرفی کرده‌اند که مواظب باشید یک لحظه از عمرتان را از این هادی جدا نیفتید! اگر جدا بیفتید، دچار انواع مفاسد و بدبختی‌ها می‌شوید. کتاب بسیار پرقیمت، باارزش، بابنیان و نورانی «ینابیع‌المودة» (تعریف‌هایی که من از این کتاب اهل‌سنت می‌کنم، بجا و به‌حق است. به ما هم گفته‌اند که حرفی از دهانت درآید که بتوانی جواب ما را در قیامت بدهی. این حرف‌هایی که می‌زنم، با یقین به جوابگویی می‌زنم. این کتاب این ویژگی‌ها را دارد)، وقتی امروز این کتاب را ورق می‌زدم و فهرستش را می‌دیدم، دیدم که این روایت را شیخ سلیمان متدین به مذهب حنفی، اهل قندوز، ساکن استانبول ترکیه، حدود دو قرن قبل با سلسله روایت نقل کرده است. از چه کسی در نهایت راویان نقل کرده است؟ از انسان والای راستگوی درستکاری که مورد محبت و علاقهٔ ویژهٔ پیغمبر(ص)، صدیقهٔ کبری(س)، امیرالمؤمنین(ع)، امام مجتبی(ع)، سیدالشهدا(ع)، زین‌العابدین(ع) و حضرت باقر(ع) بوده است. هفت نفر از چهارده‌معصوم ما این آدم را دیده‌اند، از او تعریف کرده‌اند و دوستش هم داشته‌اند. این عالِم بزرگ اهل‌سنت روایت را از این شخص در جلد اول، صفحهٔ 173 کتابش نقل می‌کند.

 

-خصایل بی‌نظیر و بی‌همتای امیرالمؤمنین(ع)

«عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ‏» به‌طور قطع و یقین از وجود مبارک رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمودند: «فِي عَلِيٍّ خِصَالًا لَوْ كَانَتْ وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي جَمِيعِ النَّاسِ» ویژگی‌هایی در علی هست که اگر یکی از این خصال در یک نفر باشد، «لَاكْتَفَوْا بِهَا فَضْلًا» می‌تواند سر چهارراه دنیا داد بزند و بگوید که ای مردم جهان، من به دلیل این یک خصلتی که در وجودم هست، آدم برتر، شریف و باکرامتی هستم. اگر این خصلت‌هایی که من از قول این عالم بزرگ اهل‌سنت می‌خوانم، حداقل در زمان خود امیرالمؤمنین(ع) در کسی سراغ دارید، تا ماه رمضان تمام نشده است، برای من بیاورید؛ خصلتی که در روایت درست باشد، در روایت ساختگی و قلابی نباشد!

علمای بزرگ اهل‌سنت به ما می‌گویند که هادی این شخص است و اگر این هدایتگر را از زندگی‌تان حذف بکنید، شقیّ دنیا و آخرت هستید. حالا جابر خصال امیرالمؤمنین(ع) را از قول پیغمبر(ص) نقل می‌کند. 

 

-امیرالمؤمنین(ع)، صاحب اختیار و هدایتگر

«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» هر کسی قبول کرده است و ایمان دارد که من صاحب اختیار و کارگردانش هستم، بعد از من، علی صاحب اختیار، کارگردان، قطب‌نما، رادار و هدایتگر زندگی‌اش است. 

 

-امیرالمؤمنین(ع)، شایستهٔ جانشینی رسول خدا(ص)

«عَلِيٌّ مِنِّي كَهَارُونَ مِنْ مُوسَى» هارون چه سِمَتی برای موسی(ع) داشت که پیغمبر(ص) می‌گویند: علی برای من مثل هارون برای موسی است. خدا سِمَت هارون را در قرآن گفته است: «مُوسَىٰ لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي» تو باید خلیفهٔ من باشی. من در این هفتادهزار یهودی زمان خودم، فقط تو را لایق جانشینی خودم می‌دانم. حالا ملت اسلام دومیلیارد باشد، لایق هدایتگری و جانشینی کیست؟ پیغمبر(ص) می‌گویند: علی شایستهٔ جانشینی است.

 

-امیرالمؤمنین(ع) و رسول خدا(ص)، یک روح در دو بدن

«عَلِيٌّ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ» این را مقداری فارسی‌تر معنی بکنم که لذت هم ببرید؟ علی من است و من علی هستم. 

من کی‌ام؟ لیلیّ و لیلی کیست؟ من ×××××× هر دو یک روحیم اندر دو بدن

«عَلِيٌّ مِنِّي كَنَفْسِي طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ مَعْصِيَتُهُ مَعْصِيَتِي» وزن علی با من در کل ارزش‌ها و مرتبه‌ها یکی است؛ کسی که از علی اطاعت کند، از من اطاعت کرده و کسی که از علی نافرمانی کند، از من نافرمانی کرده است. به اینها دقت بفرمایید، خیلی مهم است! 

 

-جنگ با امیرالمؤمنین(ع)، جنگ مستقیم به خداوند

«حَرْبُ عَلِيٍّ حَرْبُ اللَّهِ» جنگ با علی جنگ مستقیم با خداست. ای کاش، طلحه و زبیر و معاویه امروز اینجا بودند و به آنها می‌گفتیم که این نقل بزرگان خودتان است؛ شما به چه مجوزی در جمل و صفین با علی(ع) جنگیدید؟ شما بودید که پیغمبر(ص) گفتند: جنگ با علی جنگ با خداست؛ نگفتند جنگ با من است! «وَ سِلْمُ عَلِيٍّ سِلْمُ اللَّهِ» صاف بودن با علی صاف بودن با خداست. «وَلِيُّ عَلِيٍّ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِيٍّ عَدُوُّ اللَّهِ» عاشق علی عاشق خداست و دشمن علی دشمن خداست. 

 

-امیرالمؤمنین(ع)، راهنما و دلیل راه

«عَلِيٌّ حُجَّةُ اللَّهِ‏ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ» علی قطب‌نما، راهنما و دلیل خدا در بین بندگانش است. دلیل اینکه قبل از این روایت، گفتم بزرگان اهل‌سنت ما را راهنمایی می‌کنند که علی(ع) هدایتگر و چراغ راه زندگی است، به‌خاطر همین جمله است. «حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْرٌ» هر کسی عاشق علی باشد، خدا این عشقش را ایمان به خودش، قیامت و پیغمبر حساب می‌کند؛ اما هر کسی با علی کینه دارد، بداند که کفر در قلبش جا گرفته است.

 

-جدایی‌ناپذیری حق و امیرالمؤمنین(ع) از یکدیگر

«حِزْبُ عَلِيٍّ حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ الشَّيْطَانِ عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَهُ لَا يَفْتَرِقَانِ حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ» علی با حق است و حق با علی است. حق از علی جدا نمی‌شود و علی هم از حق جدا نمی‌شود. 

 

-امیرالمؤمنین(ع)، ملاک بهشتی و جهنمی شدن

این یکی چقدر برای ما نشاط‌آور است! چقدر ما را در روز اول هفته و روز آخر دههٔ اول ماه رمضان که متأسفانه با چه سرعتی گذشت، شاد می‌کند! خیالتان راحت باشد و دودل نباشید. «عَلِيٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ» تقسیم بهشت و جهنم به دست علی است. چرا پیامبر(ص) خودشان را نمی‌گویند؟ پیامبر(ص) این حرف‌ها را از خودشان نزده‌اند و خدا به ایشان یاد داده که بگوید؛ حضرت می‌توانستند بگویند که تقسیم بهشت و جهنم به دست خودم است. پیغمبر(ص) ملاک رفتن به بهشت و افتادن در دوزخ نیست؛ چون خیلی‌ها پیغمبر(ص) را قبول دارند، از پیغمبر(ص) به بعد را قیچی کرده‌اند و قبول ندارند. پیغمبر(ص) ایمان به خودشان را بدون علی قبول ندارند، مردود می‌دانند و می‌گویند: همه‌جا در دنیا و آخرت، من به شرط علی هستم و اگر شرطم را قبول نداری، سرت را پایین بینداز و به جهنم برو.

 

«عَلِيٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ» یعنی چه؟ یعنی علی(ع) ملاک بهشتی یا جهنمی شدن انسان است. دل ما را در قیامت و کنار صراط می‌بینند، اگر علی(ع) در دل ماست، می‌گویند راه تو از آن‌طرف است؛ اما اگر علی(ع) در دل ما نیست و غیر از علی(ع) هست، می‌گویند از این طرف به جهنم تشریف ببرید. ملاک قسیم یعنی ملاک.

اگر متن روایتش را می‌نوشتم و می‌آوردم، خیلی لذت‌بخش‌تر بود! مضمون روایت این است: پیغمبر(ص) در مدینه به یک یهودی علاقه داشت و او را دوست داشت. شخصی به حضرت گفت: برای چه این‌قدر این یهودی را دوست داری و محبت می‌کنی؟ حضرت فرمودند: چون علی را دوست دارد، بالاخره این محبت علی نجاتش می‌دهد و او را از یهودی‌گری درمی‌آورد.

 

-جدایی از امیرالمؤمنین(ع)، به‌منزلهٔ جدایی از خدا و رسول

«مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ» هر کسی از علی جدا بشود، از من جدا شده است. دلش را خوش نکند که من مؤمن به پیغمبر هستم، دروغ می‌گوید! 

 

-رستگاری شیعیان امیرالمؤمنین(ع) در روز قیامت

«شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» این جملهٔ آخرش را ببینید؛ گروهی که پیرو علی هستند و علی قطب‌نما، راهنما و هدایتگرشان است، در روز قیامت رستگار هستند؛ ترس و دغدغه‌ای نداشته باشند که روز قیامت در پناه وجود مقدس حضرت حق هستند. وقتی شیعه وارد قیامت می‌شود، چون تازه از قبر درآمده و قیامت است، گرما و تشنگی حاکم است، اولین کاری که در آنجا برای او انجام می‌دهند، او را معطل نمی‌کنند و می‌گویند: کنار حوض کوثر پیغمبر(ص) برو، علی(ع) آنجاست، آب‌دهنده علی(ع) است، یک لیوان که به تو بدهد، دیگر تا ابد تشنه نمی‌شوی و درد تشنگی را نمی‌چشی.

 

مسجد امیر/ ماه مبارک رمضان/ بهار 1394 ه‍.ش./ سخنرانی هشتم

برچسب ها :