جلسه یازدهم _ 13 رمضان
(تهران مسجد امیر)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- خبردهی کتابها از هستها
- مراتب وجود در نظر حکمای الهی
- کل موجودات عالم، دارای چهار وجود
- قرآن، دارای چهار جلوۀ هستی
- مکتب اهلبیت، مکتب برهان و حکمت و محبت
- -سفارش دین به نحوۀ برخورد با مخالفین
- چهارمین جلوۀ قرآن در نظر اهلسنت
- الف) امیرالمؤمنین(ع)، قرآن ناطق
- ب) همۀ قرآن نزد امیرالمؤمنین(ع)
- ج) علم اندک صحابه در برابر دریای بیکران علم امیرالمؤمنین(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
برای اینکه به اهمیت و عمق احادیث فوقالعاده مهمی که علمای بزرگ اهلسنت نقل کردهاند، پی ببریم، ناچار به بیان مقدمهای هستم. شما هم باید به این مقدمه عنایت بفرمایید و توجه قوی کنید.
خبردهی کتابها از هستها
چیزی که در عالم آفریده نشده است و وجود ندارد که حکما به «عدم» تعبیر میکنند، یعنی آنچه نیست، هستی و هویت ندارد، بههیچعنوان نمیتوان از او خبر داد و گفت سپید، سیاه، بزرگ، کوچک، مفید یا مضرّ است؛ چون در ظرف هستی نیست و از عدم و نیست سخن گفته نمیشود. اما آنچه در عالم غیب، شهادت، ظاهر و باطن هست، چه ریز و درشت، چه ندیدنی و چه دیدنی، میتوان بهطور کامل از او خبر داد.
مجموع کتابهای علمی و درسی که شما در عالم میبینید، همه خبر از هستهاست و خبر، وصف و ویژگیای از نبودها در این کتابها نیست. اصلاً مجموعهٔ این کتابها خبر است؛ خبر از آسمانها، سیارهها، کهکشانها، دریاها صحراها، نباتات، حیوانات، فرشتگان، جنّ و مسائل پزشکی. کل کتابها خبردهی است.
مراتب وجود در نظر حکمای الهی
حکمای الهی چهار خبر از کل موجودات دادهاند که حرفشان هم یقینی و صددرصد است، قابلتردید و رد کردن هم نیست. دقت در این مقدمه خیلی لازم است تا یک شأن از شئون وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) شناخته شود. این مباحث، هم جنبهٔ اعتقادی دارد (امامشناسی جزء علومی است که در فرهنگ ائمه واجب معرفی شده)، هم شما را به مکتب، راه، مسیر و سلوکتان یقین میدهد؛ یقین میدهد که راهی که شما در آن قرار دارید و سلوک میکنید، حق است. حقی که به قول قرآن مجید، «لاٰ یأْتِیهِ اَلْبٰاطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ لاٰ مِنْ خَلْفِهِ»(سورهٔ فصلت، آیهٔ 42) نه جادهای از پیش روی این حق برای ورود به باطل باز است و نه جادهای را میتوان از آیندۀ این حق باز دید که باطل از آن جاده به حق راه پیدا بکند.
همهٔ حکمای الهی، حتی حکمای خارجی هم هم همین حرف را میزنند و چارهای ندارند، چون واقعیت و حق است؛ اینها میگویند: هر چیزی در این عالم هستی، دارای چهار لباس از وجود است: وجود کتبی، وجود لفظی، وجود ذهنی و وجود خودش که در ظرف جهان موجود است.
کل موجودات عالم، دارای چهار وجود
حالا چند مثال میتوان دراینزمینه زد؟ به تعداد کل موجودات میتوان مثال زد که من یکیدو مثال آن را برایتان عرض میکنم.
آب عنصری است که در عالم هست و چهار تا وجود دارد:
یک وجودش وجود کتبی است که الآن در هزاران کتاب ثبت است. ما وقتی کتاب را باز میکنیم، آن آب کتبی را میبینیم و منکر آن هم نیستیم. اگر به بچهٔ کلاس اولی بگوییم که پسرجان، این لغت چیست؟ میگوید آب است. اتفاقاً از اولین کلماتی که به بچهها یاد میدهند، «آب»، «نان» و «بابا» است.
همین آب الآن در زبان بچه بود، این نوشته چیست؟ آب است. این وجود لفظی است.
مفهوم آب یک وجود ذهنی هم دارد که موجودی روان و خنک است، در بسیاری از امور زندگی ما بهکار میرود و در ذهن ماست.
یک وجودش وجود عینی است؛ عینی یعنی آنچه در خارج، عالَم و هستی موجود است، همین بود که با آن وضو گرفتیم و وارد مسجد شدیم.
پس چهارتا وجود کتبی، لفظی، ذهنی و عینی، یعنی موجود در خارج شد. آثار برای کدام یکی از این چهارتا وجود است؟ آیا وجود کتبی ما را در تشنگی سیراب میکند؟ خیر، سیراب نمیکند. آیا وجود لفظی ما را در تشنگی سیراب میکند؟ خیر، سیراب نمیکند. آیا وجود ذهنی ما را در تشنگی سیراب میکند؟ خیر، سیراب نمیکند. ما ا لآن میتوانیم اقیانوس اطلس را در ذهنمان تصور بکنیم، اما کلهٔ ما خیس نمیشود و بزرگتر هم نمیشود. آثار برای این آب بیرونی و عینی است.
اگر بهسراغ هرچه برویم، همین است. برای مثال، برق یک وجود کتبی دارد که در تمام ورقهها نوشته است ادارهٔ برق. آنچه روی کاغذ چاپ کردهاند، وجود کتبی است و وقتی میگویم که ببینم برق ما چقدر شده، این وجود لفظی است. در ذهنم هم هست که برق یعنی روشنایی، در وجود خارج و عین هم همین است که الآن در مسجد روشن است. این برق عینی است، یعنی موجود در خارج از لفظ و ذهن و کتابت. اکنون تقریباً حرف حکمای الهی از چندهزار سال قبل روشن شد.
حالا بهسراغ شیء پرقیمتی میآییم که در قیمت هموزن ندارد، بسیار مورد عنایت پروردگار است، انبیای خدا خبر آن را قبل از بهوجودآمدنش دادهاند. در قرآن، هم در سورهٔ بقره و هم در سورهٔ مبارکهٔ اعراف است؛ اگر بخواهم آیاتش را بخوانم، طول میکشد. انبیا از این شیء قیمتی خبر دادهاند که نمونه و هموزن ندارد، سلامت دنیا و آخرت مردم هم به زلف این عنصر گره خورده است. این شیء قیمتی قرآن است.
قرآن، دارای چهار جلوۀ هستی
امروز نهتنها ما مسلمانها، بلکه تقریباً دومیلیارد مسلمان و کل انسانها میدانند که قرآن وجود دارد، این قرآن مجید هم مثل همهٔ اشیا و عناصر عالَم چهار وجود دارد:
یک وجود کتبی همین قرآن روی کاغذ است که در قفسههای خانهها و مساجد قرار دارد.
یک وجود لفظی دارد که ما بخشی از آن را امروز در نماز ظهروعصر خواندیم: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیم × اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعٰالَمِین × اَلرَّحْمٰنِ الرَّحِیم» این وجود لفظی است.
یک وجود ذهنی هم دارد که کل قرآن در ذهن بعضی از جوانهای کشور ما و مسنترهاست. این وجود ذهنی است.
حالا سؤالم این است: آیا امکان دارد قرآن مجید را از کل موجودات عالم که دارای چهار وجود هستند، استثنا کنیم و بگوییم قرآن فقط سه وجود کتبی، لفظی و ذهنی دارد، اما وجود مصداقی و عینیِ کاملِ جامعِ همهجانبه ندارد؟ آیا میتوان گفت: من قرآن کتبی را که سالی چند میلیون چاپ میشود، قبول دارم؛ قرآن لفظی هم قبول دارم که میخوانیم؛ قرآن ذهنی را هم قبول دارم؛ اما قرآن مصداقی، عینی و موجود در ظرف عالم را قبول ندارم؛ چون قرآن سه وجود دارد، چهارتا ندارد. هیچکس این را نمیگوید؛ حتی بیدینها، خارجیها، شرقیها و غربیها هم نمیگویند! هر کسی با دانش سروکار دارد، میداند که هر چیزی در این عالم دارای چهار وجود لفظی، کتبی، ذهنی و عینی است.
مکتب اهلبیت، مکتب برهان و حکمت و محبت
حالا همه با هم بهسراغ بزرگان از اهلسنت برویم و ببینیم آنها چهارمین وجود قرآن را چگونه قائل هستند؟ وجود کتبی را مثل ما قائل هستند و میگویند همین قرآن موجود، وجود کتبی است؛ وجود ذهنی را هم قائلاند، چون خیلی از مصریها و کشورهای دیگر عربی قرآن را حفظ هستند؛ وجود لفظی را هم قائل هستند و دائم، مخصوصاً در ماه رمضان، جلسات قرائت قرآن دارند. همهٔ مسئلهٔ ما سر وجود عینی قرآن است که بیرون از کتابت، لفظ و ذهن، در خارج و ظرف هستی موجود است. حال ببینیم آنها چهچیزی را وجود عینی قرآن میدانند؟! چون قبل از اینکه من برایتان عرض بکنم، الآن سه وجود قرآن، هم برای ما و هم برای آنها معلوم است؛ وجود لفظی برای ما معلوم است، برای آنها هم معلوم است؛ وجود کتبی برای ما معلوم است، برای آنها هم معلوم است؛ وجود ذهنی برای ما معلوم است، برای آنها هم معلوم است؛ اما نظر آنها خیلی برای ما مهم است و نظرشان را دراینزمینه بهطور یقین و صددرصد قبول داریم.
دین ما، یعنی مکتب اهلبیت(علیهمالسلام)، مکتب علم، عقل، حکمت، دلیل و برهان و محبت است. شما اگر بخواهید شیعه را به یک غریبه معرفی بکنید که شیعه نیست، با همین پنج کلمه معرفی کنید: علم، حکمت، دلیل و برهان، منطق و محبت. این شیعه است! امامان ما دستور دادهاند که به این پنج حقیقت آراسته باشیم و کل قرآن هم به این پنج حقیقت علم، حکمت، دلیل و برهان، منطق و محبت آراسته است.
شما قرآن را ببینید، بیش از هزار آیه راجعبه عقل دارد؛ قرآن را ببینید، دربارهٔ قرآن میگوید: «وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ»(سورهٔ یس، آیهٔ 2) قسم به قرآنی که حکمت است؛ قرآن را ببینید، برای دلیل میگوید: «قُلْ هٰاتُوا بُرْهٰانَکمْ إِنْ کنْتُمْ صٰادِقِینَ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 111) برای اثبات مکتب خودتان دلیل درست و استوار بیاورید؛ قرآن را ببینید، کتاب با محبت شروع شده: «بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ»، با محبت هم پایان پیدا کرده است: «مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاس»(سورهٔ ناس، آیهٔ 6) به من پناه بیاورید که آغوش من برای شما باز است و مواظب شما هستم. اول قرآن با محبت شروع شده و آخر قرآن هم به محبت ختم شده است.
-سفارش دین به نحوۀ برخورد با مخالفین
سراسر قرآن، علم، حکمت، دلیل و محبت است. ما در مباحث علمی، مطلقاً جنگ، از کورهدررفتن و بیادبی به طرفِ مقابل نداریم. آنکه به غیرشیعه، چه در رسانهها و چه در نوشتهها ناسزا میگوید، خلاف قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) حرکت میکند. به ما گفتهاند که با مخالفین خود، یعنی مخالفان مکتبیتان که شیعه نیستند (مخالف بهمعنی دشمن نیست، یعنی آنهایی که خلاف شماست)، باادب، با عقل، دلیل، علم، حکمت و محبت برخورد کنید. آنچه در کتابهای شما نقل شده است، ما بر اثر راهنمایی و قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام)، روی چشممان میگذاریم و قبول میکنیم، البته در زمینههایی که با این پنج برنامه موافقت داشته باشد! اگر چیزی نقل شود که خلاف علم باشد، ما اجبار به پذیرش آن نداریم و محترمانه میگوییم که این متن را قبول نداریم؛ چون علمی نیست، با حکمت یکی نیست، دلیل ندارد، همراه با عقل نیست و موج محبت در آن دیده نمیشود. ما بیشتر از این با دیگران حرف نداریم! اگر ناسزا بگوییم یا تهمت بزنیم، گنهکار هستیم.
چهارمین جلوۀ قرآن در نظر اهلسنت
ما قرآن مجید را در وجود کتبی، یعنی همین قرآنهای چاپی قبول داریم، اهلسنت هم قبول دارند؛ در وجود لفظی قبول داریم، اهلسنت هم قبول دارند؛ در وجود ذهنی قبول داریم، همهٔ اهلسنت هم قبول دارند. ما پروندهٔ شما را صددرصد از وهابیت جدا میدانیم؛ ما وهابیت را قاتل، خائن، ظالم و ارتش اسرائیل و آمریکا میدانیم، اما شما را مسلمان میدانیم و از ارتش آنها نمیدانیم. در مباحثی که من از کتابهایتان نقل میکنم، با شما هماهنگی کامل داریم و میگوییم: شما این مطلب را میگویید که عاقلانه، حکیمانه و عالمانه است، دلیل دارید و محبت در مطلب شماست، واجب است که قبول بکنیم.
الف) امیرالمؤمنین(ع)، قرآن ناطق
در جلد اول کتاب «ینابیعالمودة»، صفحهٔ 323 و 214 آمده است: «لَمّا أرٰاد أهلَ الشّام أنْ یَجْعَلوا الْقُرآن حَکَماً بِصِفّین» این نقل بزرگان اهلسنت است! وقتی ارتش معاویه در حال شکستخوردن بود و دیدند کار از کار میگذرد، عمروعاص نخستوزیر معاویه به او پیشنهاد کرد که ما نابود میشویم، تنها راهش این است که پانصدتا قرآن به نیزهها ببندیم و بلند کنیم، به لشکر علیبنابیطالب بگوییم ما مسلمان و اهل قرآن هستیم، چرا با ما میجنگید؟ اینها چهچیزی را بالای نیزه کردند؟ قرآن کتبی را بالای نیزه کردند. قرآنها بالای نیزه رفت. کلاه عجیبی سر دو طرف، یعنی هم ارتش معاویه و هم بعضی از افراد لشکر امیرالمؤمنین(ع) میرفت و جنگ به سود حق و به ضرر آنکسی تمام میشد که نباید وارد جنگ با جانشین پیغمبر(ص) میشد. امیرالمؤمنین(ع) جنگ صفین را شروع نکرده بودند، بلکه جنگ صفین از شام شروع شده بود.
قرآنهایی که بالای نیزه رفت، قرآن کتبی بود، قرآن ذهنی که در ذهن مردم بود و لفظی هم که میخواندند. قرآنی که الآن گم شده، قرآن عینی، یعنی وجود اصلی قرآن است. امیرالمؤمنین(ع) به مردم فرمودند: ای مردم! گول قرآنهایی را نخورید که کتبی است و به نیزه زدهاند. شما بهسراغ قرآن عینی و مصداقی بروید که در ظرف هستی موجود است. «أنَا الْقُرآنِ النّاطِق» من آن قرآن واقعیِ در ظرف هستی و وجود خارجی هستم. شما وقتی الآن میخواهید به قرآنهای کتبی مراجعه کنید، چه میفهمید؟ از این چهار وجود برای قرآن معلوم شد که وجود حقیقی و وجود موجود در ظرف هستی چیست؟
ب) همۀ قرآن نزد امیرالمؤمنین(ع)
علی(ع) بهدلیل روایات اهلسنت، قرآن عینی خداست. وقتی روایت میگوید که علی(ع) قرآن عینی است، آیا در دنیا و آخرت، حلال و حرام، مشکلات، وسوسهها، پیچیدگیهای فکری و مسائل اخلاقیمان، آیا جایز است که با بودن امیرالمؤمنین(ع)، به دیگری مراجعه کرد؟ دیگری که قرآن ناطق و عینی نیست! همهٔ قرآن نزد امیرالمؤمنین(ع) است. ابنابیالحدید از بزرگان اهلسنت و شخصیت معروفی است، همهٔ شما هم اسم او را از کودکی تا حالا شنیدهاید. در «شرح نهجالبلاغه» خود از امیرالمؤمنین(ع) نقل میکند که علیبنابیطالب به مردم فرمودند:
«ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ» این قرآنی که پیش شما و در قفسه است، روبهروی خود بگذارید و به حرفش بیاورید؛ به آن بگویید: از اعماق مطالبی به ما خبر بده که الآن تو داری و بهصورت کتبی روی کاغذ هستی. به قرآن بگوییم حرف بزند و به حرفش بیاوریم، حضرت میفرمایند: اگر تا ابد روبهروی قرآن بنشینید، قرآن صدا ندارد، گلو و زبان هم ندارد و حرف نمیزند.
«وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي» ولی قرآنی که میتواند حرف بزند و صدا دارد، علی است. من به شما خبر بدهم، چون من زبان قرآن هستم؛ در این کتاب سی جزئیِ 114 سوره و ششهزار و ششصدوچند آیه چه هست؟ بدانید و به هوش باشید که آنچه تا ابد به آینده مربوط است، در این قرآن است. شما نمیتوانید خودش را به حرف بیاورید و به حرف نمیآید، بیایید تا من به شما بگویم! آنچه در قرآن از مسائل آینده تا ابدیت است، همهٔ اینها پیش من است.
«وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي» را از علی بپرسید. جریانات عالم گذشته از آن نقطهٔ شروعی که خدا میخواست آفرینش را شروع کند تا الآن، در قرآن است. از جریانات عالم خلقت و عالم طبیعت تا جریاناتی که قرنها و میلیونها سال بر انسانها گذشته است، همه پیش من است، بیایید از من بپرسید. خود قرآن به حرف نمیآید و فقط میگوید: «إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ» قیامت میآید. حالا شما به قرآن بگو که به زبان دربیا و این «إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ» را برای ما توضیح بده؛ به زبان درنمیآید و توضیح نمیدهد! یکی باید قرآن را توضیح بدهد تا ما بفهمیم و حجت بر ما تمام بشود. شما بیایید تا امیرالمؤمنین(ع) از لحظهٔ مرگ تا تقسیم مردم به بهشت و جهنم و بعد از بهشت و جهنم خبر بدهد.
«وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ» داروی بیماریهای فکری، روحی و قلبی شما در این قرآن است.
«وَ نَظْم مَا بَيْنَكُم» نظامدهندهٔ زندگیتان بر پایهٔ عدالت در این قرآن است؛ بیایید تا من به شما خبر بدهم.
ج) علم اندک صحابه در برابر دریای بیکران علم امیرالمؤمنین(ع)
نویسندهٔ کتاب «ینابیعالمودة» مطلبی را از ابنعباس در جلد اول، صفحهٔ 215 کتاب خود نقل میکند که اللهاکبر از این مطلب! مطلب این است: «عِلْمُ رَسول اللّه مِنْ عِلْمِ اللّه تَبارک وَ تَعٰالى» دانش پیغمبر(ص) از دانش خداست. «وَ عِلمُ عَلیّ مِنْ عِلْمُ النَبِیّ» دانش امیرالمؤمنین(ع) از پیغمبر(ص) است. «وَ عِلْمِی مِنْ عِلْم عَلیّ» هرچه منِ ابنعباس بلد هستم، از علم علی(ع) گرفتهام. «وَ مٰا عِلْمِی وَ عِلْم أصْحٰابِ مُحمّد فِی عِلْم عَلیّ» اما بدانید که علم من و تمام اصحاب پیغمبر(ص)، مثل سلمان، مقداد، عمار، ابوالهیثمبنتیهان و بلال در برابر علم امیرالمؤمنین(ع)، «إلاّ کَقَطْرَة فِی سَبْعَة أبْحَر» مثل یک قطره در هفت دریای عالم است. بالاخره آیا جایز است که به ایشان اقتدا کرده و بهعنوان امام واجبالاطاعهٔ خود انتخاب کنیم یا نه؟ چهکار بکنیم؟! او که قرآن ناطق و عینی است و علم همهٔ اصحاب پیغمبر(ص) نزد علمش، مثل قطرهای در مقابل هفت دریاست. بله واجب است که بهدنبال او برویم، چون کلید سعادت و چراغ هدایت بعد از پیغمبر(ص) به دست اوست. توحید بهتماممعنا پیش اوست.
مسجد امیر/ ماه مبارک رمضان/ بهار 1394ه.ش./ سخنرانی یازدهم