لطفا منتظر باشید

جلسه شانزدهم _ 19 رمضان

(تهران مسجد امیر)
رمضان1436 ه.ق - خرداد1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله ربّ العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین، حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

به تناسب ارزش‌های وجودی امیرمؤمنان(ع)، تعبیراتی به‌وسیلهٔ پیغمبر(ص) و ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) از ایشان شده است که خیلی از این تعبیرات را شنیده‌اید؛ مثل «یَعسوبُ الدّین»، «قائدُ الغُرِّ المُحَجَّلین» و «إمامُ البَرَرةِ». دو تعبیر در روایات بسیار مهم ما آمده است که شاید کمتر به‌علت این دو تعبیر و مفهوم آن توجه شده باشد. فهم این تعابیر، امام‌شناسی است که ما را با وجود امام و جایگاه امامت آشنا می‌کند. در تفسیر این تعابیر خیلی نمی‌مانم، چون می‌خواهم روایت بسیار مهمی را از یکی از مهم‌ترین کتاب‌های چندجلدی اهل‌سنت برایتان قرائت کنم.

 

تعبیر زیبای پیغمبر(ص) از امیرالمؤمنین(ع)

-جزر و مدّ، از مهم‌ترین کارهای ماه

یک تعبیری که از ایشان شده و تعبیر هم برای شخص پیغمبر(ص) است، تعبیر به قمر است. پیغمبر(ص) در روایتی می‌فرمایند: وقتی خورشید غروب بکند، جای خود را به ماه می‌دهد. کارهایی در نظام منظومهٔ شمسی برعهدهٔ ماه است که جزر و مدّ، یعنی بالا و پایین بردن، یکی از مهم‌ترین آنهاست (مدّ یعنی بالاآوردن، جزر یعنی پایین‌بردن). وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) وجودی جزرومدّی است و آنان‌که لیاقت و شایستگی نشان بدهند، با او وحدت می‌یابند. 

 

-برخورداری کل انسان‌ها از لیاقت و شایستگی

من نمی‌توانم بگویم آنهایی که لیاقت و شایستگی دارند؛ چون کل انسان‌ها لیاقت و شایستگی دارند. کلمهٔ شانس هم که در زبان مردم ایران رایج است و می‌گویند فلانی شانس دارد یا فلانی شانس ندارد، حرف دروغی است؛ چون هر انسانی که به‌دنیا می‌آید، شانس‌دار، لایق و شایسته به‌دنیا می‌آید. حالا برای نمونه، من یک روایت و یک آیه دراین‌زمینه برایتان بخوانم: 

آیه در سورهٔ روم است که خداوند می‌فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ»(سورهٔ روم، آیهٔ 30). «وَجْه» یعنی وجود، نه صورت؛ «ناس» یعنی کل مردم. من تمام انسان‌ها را براساس شایستگی و لیاقت فطری می‌آفرینم و در این آفرینش من، هیچ تغییری تا قیامت نخواهد بود. این روش استوار منِ پروردگار است که همه را با لیاقت و شایستگی فطری خلق بکنم. همه هم شانس‌دار آفریده می‌شوند و نباید گفت فلانی بی‌شانس است، بلکه باید گفت که شانس داشته، اما خودش پشت پا به شانسش زده است؛ باید گفت که فلانی لیاقت و شایستگی داشته، ولی خودش روی لیاقت و شایستگی‌اش پوشش ایجاد کرده است. 

 

-امیرالمؤمنین(ع) در مقام سوم هستی

آن‌که لیاقت و شایستگیِ داشته‌اش را به وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع)، چه در زمان حیات ظاهرش و چه در زمان حیات برزخی امیرالمؤمنین(ع) نشان بدهد؛ یعنی با نیتی قاطعانه با امیرالمؤمنین(ع) پیمان ببندد و بگوید تصمیم من به‌طور جدّ و حقیقی این است که شیعه و پیرو تو باشم. امیرالمؤمنین(ع) از نظر مقام کجاست؟ ما نمی‌دانیم! ما می‌توانیم به زبان ساده بگوییم که پروردگار مقام اول هستی، پیغمبر اسلام(ص) مقام دوم هستی و مقام سوم هم برای امیرالمؤمنین(ع) است. یک روایت هم خودشان دارند که می‌فرمایند: من دو سال از خدا کوچک‌تر هستم؛ یعنی دو مرتبه از خدا عقب‌تر هستم. یک مرتبه خود پروردگار، یک مرتبه پیغمبر(ص) و من بعد از آن دو نفر، در مرتبه سوم هستم. 

ایشان در چنین مقامی است که برای ما هم واقعاً قابل‌درک نیست. حالا قابل‌درک هم نباشد، چیزی از ما کم نمی‌کند؛ چون عقل ما نمی‌رسد و این تقصیر ما نیست. اما اگر کسی آن لیاقت، شایستگی و شانسِ داشتهٔ خِلقتی‌اش را برای اینکه لیاقت و شانس است که آدم را به کلام مطلوبش می‌رساند و خیرالبریه می‌شود، به امیرالمؤمنین(ع) نشان بدهد. آنهایی که در زمان حیاتش بودند، الآن در زمان حیات برزخی‌اش نشان بدهد که من می‌خواهم فقط به وجود مقدس تو اقتدا کنم، از تو پیروی کنم و شیعهٔ تو باشم، مدّ امیرالمؤمنین(ع) شامل حالش می‌شود؛ یعنی علی(ع) دست قدرت معنوی‌اش را دراز می‌کند، دست آن لایق و شایسته را می‌گیرد و بالا می‌برد. این آدم همین‌طور بالا می‌رود تا جایی که در حد گنجایش خودش با علی(ع) وحدت پیدا بکند. 

 

-امیرالمؤمنین(ع)، معجزهٔ خداوند

من خیلی دلم می‌خواهد که این را خیلی خوب معنا بکنم، اما نمی‌دانم از عهده‌ام برمی‌آیم یا نه! این یکی‌ دو روزه حضرت بر اثر ضربت شمشیر در بستر افتاده بودند؛ شما می‌دانید که شمشیر شمشیر ویژه‌ای بود! ابن‌ملجم هزار تومان به پول آن زمان داده بود، به لبهٔ تیز این شمشیر زهری داده بودند که نپرد و ماندگار باشد. بعد با آن شمشیر، فرق را تا پیشانی و پشت گردن شکافته، خون با زهر آمیخته شده، تمام بدن را گرفته و بدن زرد شده است. با اینکه مغز را از وسط نصف کرده، علی(ع) باز هم علی مانده است؛ لمس نشده، کور و کر نشده، از کار هم نیفتاده و همان علی(ع) قبل از شمشیرخوردن مانده است. معلوم می‌شود که علی(ع) معجزهٔ خداست. غیر از این نمی‌توان چیزی گفت! شما این مسئلهٔ ضربت ‌خوردن را که استخوان تا روی بینی و پشت گردن شکسته و نصف شده، مغز هم نصف شده است، پیش هر دکتر ایرانی و خارجی، اروپایی، شرقی و غربی ببر و بگو که چطوری قابل‌حل است؟ به‌طور یقین می‌گوید که من نمی‌دانم؛ این یک معجزه است و اصلاً با طب ما قابل‌حل نیست. بحثش را نکنید! 

 

شیعیان حقیقی، در حوزۀ مدّ امیرالمؤمنین(ع)

این انسان که در رختخواب افتاده، کاری به مردم آن منطقه ندارم، بالاخره شیعیان خوبی داشته که امام باقر(ع) می‌فرمایند: عددشان از چهل‌تا کمتر بوده است؛ این شیعیان دلشان می‌خواست به عیادت بیایند. امام مجتبی(ع) هم را خیلی بامحبت منع کردند و گفتند که نمی‌شود ببینید. حالا به قول ما، حال ندارد و دائم درد می‌کشد، تحمل ندارد؛ شیعه‌ها هم گوش می‌دادند. امام مجتبی(ع) امام معصوم است دیگر؛ وقتی می‌گویند بروید، چون حکم امام واجب است، اصرار نکردند و رفتند.

 

-دلتنگی امیرالمؤمنین(ع) برای حجربن‌عدی

اما آن‌که خیلی قوی در مدّ امیرالمؤمنین(ع)، یعنی مدّ این ماه معنوی قرار گرفته است، چه‌کار می‌کند! ماه مادی آب دریا را مدّ می‌کند؛ یعنی چندمتر بالا می‌آورد و تمام نخلستان‌ها را آب می‌دهد، بدون اینکه کسی با بیل به‌دنبال آب باشد. حالا ببینید که مدّ امیرالمؤمنین(ع) با آن‌که لیاقت و شایستگی بیشتر نشان می‌دهد، چه‌کار می‌کند! امام مجتبی(ع) از شیعیان خوب عذرخواهی می‌کنند و می‌گویند که مزاحمش نشوید، حال ندارد و نفسش به‌شماره افتاده است، نمی‌تواند حرف بزند. شما این مطلب را تا اینجا داشته باشید، حالا آن مدّ اکمل را ببینید! در این حال که گاهی چشم‌هایشان روی هم می‌افتد و گاهی باز می‌کند؛ آن لحظه‌ای که توانستند چشمشان را باز کنند (مثل فردا روز بیستم)، دیدند که حضرت مجتبی(ع) کنارشان نشسته و این‌قدر گریه کرده که پای چشمش مجروح شده است! فرمودند: حسن جان، یک کاری برای من می‌کنی؟! حضرت مجتبی(ع) گفت: من هر کاری که شما بگویید، انجام می‌دهم. شما امام واجب‌الاطاعة من هستید، چه‌کار بکنم؟ فرمودند: خودت به درِ خانهٔ حجربن‌عدی برو و او را با خودت بیاور. دلم برای حجر تنگ شده است. این مدّ امیرالمؤمنین(ع) است!

 

-مدّ امیرالمؤمنین(ع) نسبت به شیعه

تعبیری که پیغمبر(ص) کرده‌اند، «علی قمر است»؛ کار قمر چیست؟ ما نمی‌دانیم! قمر صدها کار می‌کند که جزر و مد یکی از آنهاست. این هم مدّ امیرالمؤمنین(ع) است. البته همین مدّ نصیب ما هم شده که در روز نوزدهم، هم گریان و هم خوشحال هستیم؛ برای مصیبت علی(ع) گریان هستیم و برای اینکه مدّ علی(ع) ما را گرفته و از کلی فساد بالا نگه داشته است، خوشحال هستیم. ما را به مسجد و احیا می‌برد و می‌آورد، اشک ما را می‌ریزد و قرآن می‌خوانیم. این مدّ امیرالمؤمنین(ع) است که یقیناً شامل حال ما هم می‌شود.

من کاری به خودمان ندارم؛ چون گاهی آدم به لیاقت، شانس و شایستگی خودش پشت پا می‌زند. من به خود حضرت کار دارم؛ ماه کارش را می‌کند و حاضر نیست که مدّ خود را از روی سر ما بردارد. او دائم در حال بالا بردن ماست، مگر اینکه خدا نیاورد، خدا نخواهد و پیش نیاید، من بخواهم اختیاراً از حوزهٔ مدّ امیرالمؤمنین(ع) جدا شوم؛ آن‌وقت از آن بالا به پایین می‌افتم و سقوط می‌کنم. به کجا سقوط می‌کنم؟ اولاً چیزی از من نمی‌ماند که بگویم به کجا سقوط می‌کنم و حالا بلند می‌شوم! اگر بیفتم، دیگر افتاده‌ام! باید مواظب این بود که از حوزهٔ مدّ ولایت امیرالمؤمنین(ع) بیرون نیفتیم. «علی قمر است» یک تعبیر است؛ چنان‌که خود حضرت می‌فرمایند: «إذٰا غٰابَتِ الشَّمْس» وقتی آفتاب از دنیا غروب بکند و به آخرت طلوع بکند، مردم باید به‌دنبال ماه باشند. حالا مردم دنیا! اگر ماهی به قدرت جزر و مدّ علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) سراغ دارید، ما 1500 سال است که معطل هستیم تا معرفی کنید؛ کسی که مدّ داشته باشد و ما را بالا ببرد تا به وصال پروردگار برسیم.

 

-عظمت امیرالمؤمنین(ع) در کلام صدیقۀ کبری(س)

یک جمله هم از همسرش نقل بکنم،؛ صدیقهٔ کبری(س) می‌گویند: رها کردن علی(ع)، یعنی رها کردن پرهای بسیار قوی و چسبیدن پرهای بسیار ضعیفی که در پرواز نقشی ندارند. زهرا(س) می‌گویند: پرنده‌ها دو نوع پر دارند: یک ریزپر و یک قوی‌پر دارند که پرنده‌ها با آن پر قوی پر می‌زنند. شما اگر پرهای قوی را بچینید و تمام پرهای کوچک را برای پرنده‌ بگذارید، اگر توانست که بپرد. رها کردن علی(ع)، یعنی رها کردن پرهای قوی؛ به‌دنبال غیر رفتن، یعنی چسبیدن به پرهای ضعیف. اصلاً خدا قدرت پرواز به آن پرهای کوچک نداده است. این بار شما با کنار گذاشتن علی(ع) تا قیامت به مقصد نخواهد رسید. 

 

امیرالمؤمنین(ع)، خورشید طالع بر قلب انسان

یک تعبیر دیگر هم در روایتی از جلد اول عربی «اصول کافی»، باب امامت آمده است. من فکر نمی‌کنم که در باب امامت، روایتی علمی‌تر، مهم‌تر، قوی‌تر و بتون‌آرمه‌تر از این روایت باشد. گویندهٔ روایت وجود مبارک حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) است که در چهارپنج صفحه از کتاب کافی است. حضرت در آنجا می‌گویند: «اَلاِمامُ کَالشَّمسِ الطّالِعَةِ المُجَلَّلَةِ بِنُورِها لِلعالَمِ» امام خورشیدی است که در حال طلوع بر انسان‌هاست. همچنین در دعای ندبه می‌خوانیم: «أَیْنَ الشُّمُوسُ الطّالِعَهُ» خورشیدهای طالع کجا هستند؟ 

 

-ناتوانی بشر از خاموش کردن خورشید امامت

اولاً کسی نمی‌تواند و اصلاً قدرت ندارد که نور خورشید را خاموش کند. فکر کنم بزرگ‌ترین دانشمند نحوی جهان اسلام، خلیل‌بن‌احمد می‌گوید: من متعجب هستم که دشمنان تمام سرمایه‌گذاری خود را برای خاموش کردن علی(ع) ریختند و دوستان از ترس کشته‌نشدن، اسم بچه‌هایشان را علی نمی‌گذاشتند؛ ولی ما می‌بینیم که علی(ع) در کرهٔ زمین از همه مشهورتر است. خورشید را نمی‌توان خاموش کرد، پس آن را فوت نکن! روی کرهٔ زمین ایستاده‌ای، کله‌ات را رو به آسمان کرده‌ای و خورشید را فوت می‌کنی تا خاموش بشود؟! خداوند در قرآن می‌گوید: «یرِیدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ اَللّٰهِ بِأَفْوٰاهِهِمْ»(سورهٔ صف، آیهٔ 8) آیه نمی‌گوید «اَللّه»، بلکه می‌گوید «نُورَ اَللّٰهِ»؛ وَالله! به پیر، به پیغمبر! طبق روایات بسیار قوی‌مان و طبق آیه که نور را جدا، «اَللّه» را هم جدا گرفته و نور را به «اَللّه» اضافه کرده است؛ این نوری که می‌گوید خاموش‌شدنی نیست، علی(ع) است. در زیارتش هم می‌خوانیم: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَاللَّهِ». خورشید خاموش نمی‌شود، چرا این‌قدر به خودتان زحمت می‌دهید که علی(ع) را بپوشانید و خاموشش بکنید؟! علی(ع) نه با داعش، نه با بنی‌امیه، نه با بنی‌عباس، نه با سلجوقیان، نه با غزنویان، نه با حکومت پهلوی، نه با چنگیز و نه با تیمور خاموش می‌شود. این‌همه حمله کردید و کشتید، هیچ گروهی در دنیا به‌اندازهٔ شیعه کشته نداده است، ولی علی(ع) خاموش نشد.

 

-چرخش کرات به دور خورشید

تا زمانی که نظام هستی برپاست، خورشید غروب نمی‌کند. این کرات هستند که به دور خورشید می‌چرخند، هیچ‌وقت خودش به دور کرات نمی‌چرخد. علی(ع) غروب نمی‌کند، باید به دور علی(ع) چرخید. خدا اجازه نداده که علی(ع) به دور کسی بچرخد! مقام علی(ع) مقام خورشید در منظومهٔ شمسی است و ما باید گردن کج کنیم تا با التماس و گریه قبولمان کند به دور او بگردیم؛ یعنی به او اقتدا کنیم. علی(ع) غروب هم نمی‌کند، خاموش هم نمی‌شود. ابر می‌آید و روی آن را می‌گیرد، ولی پنهانش نمی‌کند. وقتی هوا ابر است، باز هم ایران روشن است، خورشید را هم نمی‌بینید و پشت ابر است، ولی نمی‌توانند کامل بپوشانند. هرچه هم پوشش برای او قرار بدهند، نورش را پخش می‌کند. 

 

-اثر زندگی کردن در مدار خورشید ولایت

نور علی(ع) هم به‌هیچ‌عنوان پنهان نمی‌ماند؛ حالا اگر کسی در مدار این خورشید ولایت قرار بگیرد، با حرارتی که از او می‌گیرد، خون‌گرم می‌شود، بامحبت، بااخلاق، باکرامت و باشخصیت می‌شود و عظمت پیدا می‌کند. در روز قیامت هم، خدا به شیعیان او توجه ویژه دارد؛ یک توجهش این است که هم اهل‌سنت و هم شیعه نقل کرده‌اند. با تابش نور خورشید علی(ع) در قیامت، چهرهٔ شیعیان او «مُبْیَضَّهً وُجُوهُهُمْ کَلَیْلَةِ الْبَدر» مثل ماه شب چهارده می‌ماند. آخر قمر از خورشید نور می‌گیرد. 

اما آنهایی که علی(ع) را از زندگی حذف کرده‌اند، قرآن می‌گوید: «یوْمَ تَبْیضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ»(سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 106) سیاه‌چهره، بی‌ریخت، تاریک و بدگِل وارد قیامت می‌شوند. به قیافهٔ الآن خودت نگاه نکن، بلکه به آینده‌ات نگاه کن که روایات می‌گوید: پیروان علی(ع) قیافه‌ای سپید مثل ماه شب چهارده در قیامت دارند. این هم یک تعبیر از وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) بود.

 

علی(ع)، امیر مؤمنین در دنیا و آخرت

یکی از تعابیر بسیار مهم، امیرالمؤمنین است. من اگر مؤمن باشم، علی(ع) در دنیا و آخرت، امیر من است. در حقیقت، اوست که به من فرمان می‌دهد و می‌گوید: در دنیا دیندار باش، می‌گویم چشم و از فرمانده‌ام اطاعت می‌کنم. خدا عجب فرماندهی نصیب من کرده است! می‌گوید: روزه بگیر و خمس مالت را بده؛ این حرف علی(ع) است. علی(ع) قرآن است! وقتی من خمس ندهم، خودم را از خورشید و مدّ امیرالمؤمنین(ع) دور نگه می‌دارم. پول نباید به‌عهدهٔ من سنگینی بکند که نتوانم این بار را از روی دوشم بردارم. 

من وقتی مؤمن باشم، امیرم علی(ع) است؛ اما اگر مؤمن نباشم، امیرم کیست؟ «وَ اَلَّذِینَ کفَرُوا أَوْلِیٰاؤُهُمُ اَلطّٰاغُوتُ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 257) امیر ما شیاطین جنی و انسی می‌شوند. این متن قرآن است! وقتی مؤمن نباشم، امیرالمؤمنین(ع) دیگر امیر من نیست. من مؤمن نیستم که او امیر من باشد. او امیر مردم مؤمن است. 

 

-حرکت فرمانبران به‌دنبال فرمانده در روز قیامت

خدایی که این فرمانده را تعیین کرده و فرماندهی‌اش را در دنیا به احسن وجه عمل کرده است، این فرماندهی را در قیامت به کجا می‌برد؟ قرآن آدرسش را داده است و می‌فرماید: «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ»(سورهٔ قمر، آیهٔ 55) جای این فرمانده در در عالی‌ترین درجات بهشت، آن‌هم با عندیت داشتن با پروردگار است. روایات و آیات می‌گویند: وقتی خدا به علی(ع) می‌گوید که به‌طرف پاداشت حرکت کن، تمام فرمانبران به‌دنبال فرمانده حرکت می‌کنند و اینها هم به «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ» می‌روند. آیه‌اش هم این است: «یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُنٰاسٍ بِإِمٰامِهِمْ»(سورهٔ إسراء، آیهٔ 71) من وقتی می‌خواهم گروه‌ها را در قیامت صدا بزنم، همراه با امامشان صدا می‌زنم؛ می‌گویم ابلیس، امام کافران، منافقان و فاسقان با دارودسته‌ات بیا! بودا با دارودسته‌ات بیا! عمروبن‌لها، پایه‌گذار بت‌پرستی در دنیا، با دار و دسته‌ات بیا! به کجا بیایند؟ همگی باید به جهنم بروند. هر گروهی را با امامشان صدا می‌کنم و هر جا امامشان را می‌برم، گروه هم باید به‌دنبالش برود.

 

-سرمایۀ اصلی انسان در روز قیامت

اما وقتی علی(ع) را صدا بکند، «یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُنٰاسٍ بِإِمٰامِهِمْ» ایشان را تنها صدا نمی‌کنم؛ می‌گویم با کل آنهایی بیا که پیرو تو بودند. علی(ع) را به کجا می‌برند؟ شما را کجا می‌برند؟ ما در دنیا جدا نبودیم، ما را در قیامت جدا می‌کنند؟ این چه حرفی است؟! ما از اول بچگی‌مان که یادمان هم نیست و اصلاً در این حال‌وهوا نبودیم؛ وقتی می‌خواستیم تازه بلند شویم و می‌افتادیم، مادرمان برای اینکه ما نیفتیم، هنوز زبانمان هم درست کار نمی‌کرد، می‌گفت: مامان جان، بگو یا علی! تا حالا که موی سر و صورت خیلی‌ از ما سفید شده و در حال رفتن هستیم، از علی جدا نشده‌ایم. فکر می‌کنید که در قیامت، مثلاً حالا با یک‌خرده نماز و روزه به ما نگاه بکنند؟ اینها را کنار بگذار! نماز و روزه و خمس سرمایهٔ تو نیست، بلکه سرمایه‌ات این است که علی(ع) را در وجودت تجلی داده‌ای؛ یعنی تو یک علی در باطنت داری که وقتی آن علی(ع) بیرون را می‌برند، علی باطن تو هم به‌دنبال حقیقت بیرونی‌اش حرکت می‌کند. ما را جدا می‌کنند؟! کجا جدایمان می‌کنند؟

 

حالا من به برادرانی که تیپ درویشی دارند، کاری ندارم که سروکاری با درویشی و خانقاه دارند. من الآن حرفی با آنها ندارم! واعظی بالای منبر بود و درویشی هم وسط جمعیت نشسته بود و آرام گوش می‌داد. واعظ می‌گفت: هر کسی این کار را بکند، به جهنم می‌رود؛ این کار را بکند، جهنم می‌رود؛ همین‌طور حرف ادامه پیدا کرد و از جهنم رفتن می‌گفت، یک‌دفعه درویش از وسط جمعیت بلند شد و گفت: مگر آقایم علی(ع) در قیامت مرده است که همه را به جهنم می‌بری؟! چه‌کار می‌کنی؟ 

نگفته‌اند که شیعه معصوم است، خود امیرالمؤمنین(ع) می‌گویند: شیعه هم گاهی لغزش دارد، ما هم داشته‌ایم؛ اما این لغزش‌ها که توبه، احیا، گریه و کربلا هم با آن بوده است. کنار لغزش‌های ما هزارجور نیرو خوابانده که لغزش تکان نخورد و در قیامت غلطی علیه ما بکند! آن علی وجود ما به‌دنبال علی بیرون است و نسبت به هم جاذبه دارند؛ راه می‌افتد و ما را هم راه می‌اندازد.

 

مسجد امیر/ ماه مبارک رمضان/ بهار 1394 ه‍.ش./ سخنرانی شانزدهم

برچسب ها :