لطفا منتظر باشید

جلسه بیست و دوم _ روز 26 رمضان

(تهران مسجد امیر)
رمضان1436 ه.ق - خرداد1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

مقدمهٔ بحث

یکی از مسائل بسیار مهمی که یقیناً خیر دنیا و آخرت انسان در گرو آن است و منهای آن مسئله، احدی از انسان‌ها راهی به سعادت دنیا و آخرت ندارد، مسئلهٔ صراط مستقیم است. این مسئله از اولین سورهٔ قرآن کریم تا جزء آخر قرآن، در کنار یک سلسله حقایق مطرح شده است. اگر با حوصله و دقت به این مطلب عنایت کنید و به هدفی برسیم که در نظر دارم بگویم، حالت یقین نسبت به آن هدف به شما دست می‌دهد که از ایمان بالاتر است. البته قرآن مجید یقین را در سه بخش بیان کرده است: علم‌الیقین، حق‌الیقین و عین‌الیقین.

 

مراتب یقین در انسان

من وقتی از پشت دیواری رد می‌شوم و می‌بینم از آن‌طرف دیوار دود به هوا بلند شده، یقین پیدا می‌کنم که پشت دیوار آتش روشن است. من آتش را نمی‌بینم، اما با دیدن دود یقین می‌کنم که آتشی پشت دیوار شعله‌ور است. به این علم‌الیقین می‌گویند؛ یعنی یقینی که با خبرگیری فکرم از دود و آتش پیدا کرده‌ام. وقتی پشت دیوار می‌پیچم، آتش را با دود می‌بینم. به این عین‌الیقین می‌گویند؛ یعنی آتش را با چشم می‌بینم و هیچ راه شک و تردیدی هم در وجود آتش برایم نیست. جلو می‌روم و حرارت آتش را کاملاً حس می‌کنم، داغ می‌شوم و به مرز سوختن پوستم می‌رسم. به این حق‌الیقین می‌گویند. 

من فکر می‌کنم اگر در این مقدمه دقت بشود و با کمک گرفتن از این مقدمه، از کتاب‌های بزرگ اهل‌سنت دربارهٔ امیر‌المؤمنین(ع) سخن گفته شود؛ نسبت به ولایت، امامت، خلافت و وصایت امیرالمؤمنین(ع)، حق‌الیقین در قلب ما تجلی می‌کند.

 

مهار جنبندگان عالم در ید قدرت پروردگار

صراط مستقیم به ترتیبی که من امروز از قرآن مجید به‌دست آوردم، راه شخص پروردگار است، بعد هم راه انبیای الهی، صدیقین، شهدا و صالحین است؛ به‌ویژه راه شخص پیغمبر عظیم‌الشأن اسلام است. به این آیه عنایت کنید: «مٰا مِنْ دَابَّةٍ إِلاّٰ هُوَ آخِذٌ بِنٰاصِیتِهٰا إِنَّ رَبِّی عَلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ»(سورهٔ هود، آیهٔ 56). آیهٔ خیلی فوق‌العاده‌ای است! پروردگار عالم می‌فرماید: مهار تمام جنبندگان عالم در دست قدرت من است. ما جنبنده‌هایی داریم که غیبی هستند و نمی‌بینیم؛ مثل فرشتگان و جن. جنبندگانی داریم که حتی از دسترس میکروسکوپ‌ها هم خارج هستند؛ یعنی موجود هستند و ما نمی‌بینیم. جنبندگانی داریم که در کل خشکی‌های زمین زندگی می‌کنند. جنبندگانی داریم که در دریاها زندگی می‌کنند. زین‌العابدین(ع) اصلاً یک بار هم سفر دریایی نکرده و حتی دریا را هم ندیده بودند. جاهایی که ایشان رفته بودند، مکه، مدینه، عراق و شام بود. برای رفتن به مکه‌ هم از راه شهر جدّه نمی‌آمدند، بلکه راهی از مدینه بود که وارد شهر مکه می‌شدند و به شهر جُحفه می‌آمدند. ایشان دریا ندیدند و در همان اتاق کاهگلیِ تیرچوبی‌شان، سخنان اعجاب‌انگیزی دربارهٔ دریا گفتند که امروز ثابت شده است. 

 

موشکافی‌های علمی و ایمان به اعجاز علمی ائمه

-جایگاه شوک در مسائل پزشکی

البته مردمِ آن روز حرف حضرت را نمی‌فهمیدند؛ با اینکه مردم آن روزگار خیلی از حرف‌ها را نمی‌فهمیدند، قرآن و پیغمبر(ص) گفتند، ائمه(علیهم‌السلام) هم گفتند. کلام آنها محدود به زمان نبود و می‌گفتند؛ حالا مردم زمانشان نمی‌فهمیدند، مردم ده قرن بعد یک‌خرده می‌فهمیدند و الآن خیلی‌ از آنها را می‌فهمند. برای مثال، همین مسئلهٔ شوک که جایگاه خیلی مهمی در پزشکی دارد. گاهی قلب یک نفر می‌ایستد و در کام مرگ می‌افتد، به او شوک می‌دهند و قلب برمی‌گردد. امام چهارم پانزده قرن قبل بنابر نقل کتاب‌های 1000-1100 سال پیش، به مفضّل‌بن‌عمر کوفی می‌گوید: وقتی نوزاد خیلی گریه می‌کند و در گریه‌اش هم دست‌وپای شدید می‌زند، برای ریه و دستگاه تنفسش بسیار مفید است؛ چون با گریه و دست‌وپا زدن شوک می‌زند و کیسه‌های بستهٔ تنفسی باز می‌شود. وقتی کل کیسه‌ها باز شد، نفس آرام می‌شود و بچه هم از گریه می‌افتد، آرام می‌گیرد و دیگر به این شوک لازم ندارد، مگر درد داشته باشد. این مطلب را الآن می‌فهمند.

 

-تأخیر در دفن افراد سکته‌کرده

ما روایاتی داریم (من فکر کنم سه مورد از آن را تاکنون دیده‌ام) که موسی‌بن‌جعفر(ع) می‌فرمایند: دفن آنهایی را که سکته می‌کنند و می‌میرند، تا سه روز به تأخیر بیندازید؛ چون ممکن است قلب آنها دوباره به‌کار بیفتد. 

 

-آب، عنصری دارویی و سرور نعمت‌ها

همچنین روزی طبیب موسی‌بن‌جعفر(ع) را معاینه کرد، به حضرت رضا(ع) گفت: چند روز آب به او ندهید، برای او ضرر دارد. وقتی طبیب بیرون رفت، موسی‌بن‌جعفر(ع) فرمودند: مقداری آب بیاورید. خرده‌خرده آب را خوردند و نظرشان هم این بود: «الْمَاءُ سَیِّدُ شَرَابِ الدُّنْیَا وَ الآخِرَة» آب آقای همهٔ نعمت‌های دنیا و آخرت است. آب ترکیبی از اکسیژن و هیدروژن، یعنی دو عنصر دارویی است. حضرت به حرف طبیب گوش ندادند. ما روایات بهت‌آوری داریم که ائمه در آن روز فرمودند و هیچ‌کس متوجه نشد؛ اما امروز می‌بینیم که موشکافی‌های علمی، ما را به معجزه بودن مغز ائمهٔ طاهرین مؤمن می‌کند.

 

شگفتی‌های خلقت خداوند در دریاها

زین‌العابدین(ع) دربارهٔ دریاها می‌گویند: «یا مَنْ فِی البحارِ عَجائِبُهُ» حضرت این مطلب را دربارهٔ خاکی‌های زمین نمی‌گویند. خدا می‌داند که ما چه موجودات متنوعی در خاکی‌های زمین داریم! چند صدجور مورچه، موریانه، حشرات مختلف، گل‌ها، باغ‌ها، میوه‌ها و دانه‌های نباتی؛ اما حضرت می‌گویند: ای کسی که شگفتی‌های خلقت تو در دریاهاست. ایشان هم که دریا را ندیده بودند، معلوم می‌شود آیهٔ «وَ کلَّ شَیءٍ أَحْصَینٰاهُ فِی إِمٰامٍ مُبِینٍ»(سورهٔ یس، آیهٔ 12) درست است. از پیغمبر(ص) یا یکی از معصومین سؤال می‌کنند: این امام مبین، تورات است که خدا همه‌چیز را در آنجا گفته است؟ ایشان فرمودند: نه، تورات نیست. دوباره سؤال شد: آیا امام مبین، انجیل است؟ فرمودند: نه، انجیل هم نیست. مجدد سؤال شد: پس امام مبین چیست که همه‌چیز در این امام مبین است؟ حضرت فرمودند: امیرالمؤمنین(ع) امام مبین است که همهٔ پروندهٔ هستی پیش اوست. 

یک امام مبین هم زین‌العابدین(ع) است که دریا را ندیده‌اند و می‌گویند: ای خدایی که شگفتی‌های خلقت تو در دریاهاست. امروز ثابت شده که پروندهٔ دریاها در سینه‌اش هست، پروندهٔ گذشته و آینده پیش اوست. من تا حالا نشده که پیش‌گویی‌های پیغمبر(ص) و ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) را عنوان بحث قرار بدهم. خدا می‌داند این پیشگویی‌ها چقدر مهم است! پیغمبر(ص) و ائمه(علیهم‌السلام) چیزهایی را گفتند که در زمان خودشان اصلاً نبوده و از صد سال پیش به این طرف، پیشگویی‌های آنها روشن می‌شود.

اگر خدا لطف کند و زنده بمانم، این عنوان را برای یک ماه رمضان یا محرّم و صفر در مجالس گوناگون انتخاب می‌کنم و پیشگویی‌های پیغمبر(ص) و ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) را می‌گویم. خیلی شنیدنی است! 

 

حقیقت معنایی صراط مستقیم

-صراط مستقیم در پروردگار

موجودات زنده که ما نه کیفیت و شماره‌شان را در پشت پرده می‌دانیم و نه در این طرف پرده که در اختیار ماست؛ می‌گوید: «مٰا مِنْ دَابَّةٍ إِلاّٰ هُوَ آخِذٌ بِنٰاصِیتِهٰا إِنَّ رَبِّی عَلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ»(سورهٔ هود، آیهٔ 56) مهار تمام این موجودات در دست من است و مهارشان را به هر مقصدی می‌کِشم که برایشان قرار داده‌ام، آنها به‌دنبال این مهار می‌آیند و به آن مقصد می‌رسانم. به مردم بگو: کل کارها، اراده‌، رحمت، کلیدداری و کارگردانی پروردگار من بر صراط مستقیم است و خدا در فعلش انحراف ندارد. صراط مستقیم یعنی چه؟ یعنی جاده‌ای که افراط و تفریط، کژی و انحراف ندارد و مستقیم است. این صراط مستقیم در پروردگار، یعنی انحراف نداشتن در فعل.

 

-صراط مستقیم دربارهٔ رسول خدا(ص)

پروردگار در آیهٔ دیگری از قرآن می‌فرماید: «یس × وَ اَلْقُرْآنِ اَلْحَکیمِ»(سورهٔ یس، آیهٔ 1-2) خدا به قرآن حکیم قسم می‌خورد. «إِنَّک لَمِنَ اَلْمُرْسَلِینَ(سورهٔ یس، آیهٔ 3) قسم به این قرآن، تو از جانب من فرستاده‌شده هستی «عَلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ»(سورهٔ یس، آیهٔ 4) و هیچ انحرافی در تو نیست. آنهایی که در اروپا از چهار قرن پیش تا حالا (مستشرقین، عالمان اروپایی و کلیسایی) به پیغمبر اکرم(ص) ایراد گرفته‌اند، فقط ادعاست و دلیل ندارند؛ یعنی گفتار دروغی است. پروردگار عالم می‌گوید: هیچ انحرافی در تو نیست، اما تو یک کتاب پانصدصفحه‌ای می‌نویسی و انحراف برای او اثبات می‌کنی؟! همه را هم با دروغ، افترا و تهمت می‌سازی!

پروردگار غیر از اینکه در قرآن مجید می‌گوید: «عَلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ»، در آیهٔ دیگری هم می‌گوید: «ثُمَّ تَتَفَکرُوا مٰا بِصٰاحِبِکمْ مِنْ جِنَّةٍ»(سورهٔ سبا، آیهٔ 46) با اندیشه کردن به‌طرف پیغمبر من بیایید، هیچ اختلال روانی‌ای در او نمی‌بینید. با اندیشه بیایید و دروغ نگویید، تهمت نزنید، چوب‌انداز حرف نزنید، آبروی خودتان را پیش من و ملکوت نبرید و جهنم را برای خودتان آماده نکنید. 

 

-قرآن، همان صراط مستقیم الهی

صراط مستقیم دربارهٔ خدا، یعنی هیچ انحرافی در فعل خدا وجود ندارد؛ دربارهٔ پیغمبر یعنی چه؟ یعنی راهی که از دنیا به آخرت کشیده شده و مهندسی این راه با عقاید درست، اعمال صالح و اخلاق است. یقیناً هر کسی این سلوک را داشته باشد، آخر جاده در بهشت ابد است. پیغمبر اکرم(ص) بر صراط مستقیم است، خود قرآن مجید هم صراط مستقیم است. این مطلب را می‌توانید در آیهٔ 153 سورهٔ مبارکه انعام ببینید که می‌فرماید: خود قرآن همان صراط مستقیم الهی است. 

 

دو سؤال مهم و قابل‌تأمل

حالا من دو سؤال می‌کنم: 

1. آیا تمام حقایق قرآن در زمان پیغمبر(ص) بیان شد؟ 

قرآنی که خود پیغمبر(ص) می‌گویند: «لَا تُحصی عَجائبُه» شگفتی‌هایش قابل‌شمردن نیست! پیغمبر(ص) سیزده سال در مکه بودند که کمی از قرآن نازل شد و ده سال هم در مدینه بودند که بقیهٔ قرآن نازل شد. در این ده سال، 83 جنگ به پیغمبر(ص) تحمیل شد؛ پس پیغمبر(ص) چه زمانی فرصت پیدا کردند که کل حقایق قرآن را برای مردم بگویند؟ پیغمبر(ص) عبادات واجب، یک سلسله اخلاقیات و عقاید را از قرآن گفتند، اما بقیه‌اش بیان شد. با کدام و زمان! مانده‌های حقایق قرآن بعد از مرگشان باید پنهان می‌ماند تا قیامت یا باید بیان می‌شد؟

اگر باید بگوییم می‌ماند، یعنی حجت خدا بر بندگان تمام نیست و در روز قیامت می‌گویند: ما قرآنت را داشتیم، اما نفهمیدیم؛ همان مقداری را  فهمیدیم که پیغمبر(ص) گفت و بقیه‌اش را که باید به تناسب زمان می‌فهمیدیم، ما نفهمیدیم و کسی هم نبود که برای ما بگوید. حالا می‌خواهی ما را به جهنم ببری که این کار قبیح است؛ چون عقل ما به قرآن قَد نمی‌داد و کسی را هم نگذاشتی که به ما بفهماند. ما چه جرمی داریم که ما را به جهنم ببری؟

 

2. چه کسی بعد از رحلت پیغمبر(ص)، باید قرآن را برای مردم بیان می‌کرد؟

دومین سؤال این است: خدا در قرآن به پیغمبر(ص) می‌گوید: «إِنَّكَ عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»(سورهٔ زخرف، آیهٔ 43) آن 23 سالی که پیغمبر(ص) بین مردم بود، وجود او ملاک صراط مستقیم بود. وقتی از دنیا رفتند، چه کسی باید قرآن را بیان می‌کرد؟ وجود چه کسی باید برای نسل‌های بعد و آنهایی که پیغمبر(ص) را ندیده بودند و می‌گفتند صراط مستقیم چیست، ملاک صراط مستقیم باشد؟ در زمان پیغمبر(ص) می‌گفتند که خود پیغمبر(ص) صراط مستقیم تمام اعمال، رفتار، روش و منش است؛ چون «إِنَّكَ عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»؛ حالا چه کسی بعد از مرگشان ملاک صراط مستقیم است؟ 

 

-بالاترین ظلم با تعیین نکردن جانشین

اگر بگوییم کسی را تعیین نکرد، پس بالاترین ظلم را به مردم کرد که مُرد و هیچ‌چیزی نگفت، هیچ‌کس هم نبود که ملاک صراط مستقیم باشد و حقایق قرآن را به مردم بگوید؛ پس دین ناقص ماند. درحالی‌که پیغمبر(ص) هم کسی را گذاشتند که حقایق قرآن را بگوید و به مردم گفتند: «فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ»(سورهٔ نحل، آیهٔ 43) من برای قرآن اهل گذاشتم، از آنها بپرسید تا حقایق بیان‌نشدهٔ زمان پیغمبر(ص) را برایتان بگویند. برای صراط مستقیم هم ملاک گذاشتم که وقتی مردم از همدیگر پرسیدند اگر ما بخواهیم در صراط مستقیم باشیم، حقایق قرآن را نمی‌فهمیم و یک‌نفر باید برای ما بگوید، این ملاک صراط مستقیم کیست؟

 

قرآن، چهرهٔ نوشتاری صراط مستقیم

زمان حیات پیغمبر(ص) از حضرت پرسیدند که چهرهٔ انسانی صراط مستقیم کیست؟ چهرهٔ نوشتاری صراط مستقیم که قرآن است، ولی باید یک نفر باشد تا حقایق این قرآن را هم بگوید که برای ما ناقص نباشد. پیغمبر(ص) می‌خواهند «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ»(سورهٔ مائده، آیهٔ 3) را بگویند؛ اما ابتدا باید دین را کامل بکنند. تمام حقایق قرآن در زمان خودشان بیان نشد، خودشان هم ملاک صراط مستقیم در زمان خودشان بودند. وقتی از دنیا رفتند، اگر ملاک صراط مستقیم و معلمی بعد از خودشان معرفی نمی‌کردند که قرآن را به‌اندازهٔ خودشان بداند و بعد می‌گفتند «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ»، کجا «أَکمَلْتُ لَکمْ» شد؟ کجا «أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی» شد؟ 

نعمت و دین ناتمام بود و کمال نداشت؛ ولی حضرت اعلام کردند: «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی»، یعنی من دو ماه دیگر می‌میرم، کار را کامل کرده‌ام؛ بعد از مرگ خودم، برای کشف حقایق ناگفتهٔ قرآن و شناخت صراط مستقیم، معلم و ملاک گذاشته‌ام. 

 

امیرالمؤمنین(ع)، چهرهٔ انسانی صراط مستقیم

حال این سؤال مطرح می‌شود: ای امت پیغمبر، از کسانی که در زمان مرگش بودید تا الآن، انصاف بدهید و بگویید کدام‌هایتان حاضر هستید با دلیل ثابت بکنید که من ملاک شناخت صراط مستقیم هستم؟ کدام‌هایتان حاضر هستید اعلام بکنید که من به کل حقایق قرآن آگاه هستم؟ چرا هیچ‌کدام از شما تا حالا چنین ادعایی را نکردید؟ آنهایی که بعد از مرگ پیغمبر(ص) بودند، هیچ‌کدام این ادعا را نکردند.

برادران اهل‌سنت! بزرگان قابل‌قبول شما نقل کرده‌اند که کتاب‌هایتان هم در ایران پر است؛ قم، تهران، زاهدان، سیستان‌وبلوچستان و کردستان. من تقاضا می‌کنم که کتاب‌های خودتان را اگر هم عربی بلد نیستید، بخرید و پیش عالمان‌ خودتان ببرید، به آنها بگویید که نشان بدهند! احدی بعد از پیغمبر(ص) تا الآن ادعا نکرده است که به کل حقایق قرآن وارد هستم، بیایید از من بپرسید، من ملاک صراط مستقیم هستم. 

 

-اقرار ابوبکر به امتیازات امیرالمؤمنین(ع) برای جانشینی

البته خلاف آن را ادعا کرده‌اند و کتاب‌های بسیار مهم شما بزرگواران نوشته‌اند: زمانی که ابوبکر را بعد از تشکیل سقیفه به مسجد آوردند و اولین روز سر جای پیغمبر نشست؛ خودتان هم ننوشته‌اید که پیغمبر(ص) ایشان را به جانشینی انتخاب کردند، بلکه نوشته‌اید که شورای مردم ایشان را انتخاب کرد. ابن‌ابی‌الحدید و دیگر بزرگان شما در کتاب‌هایتان نوشته‌اند: اولین لحظه‌ای که ایشان سر جای پیغمبر(ص) نشست، به مردم گفت: «أَقِیلُونِی لَسْتُ بِخَیرِکمْ وَ عَلِیّ فِیکمْ» بیعت خود را با من بشکنید، من هم عین یکی از شما هستم و امتیازی ندارم. آن‌که امتیاز همهٔ برنامه‌ها را دارد، علی(ع) است. حتماً با این اقرار عجیب و غریب، مصلحت ندیدند که از منبر پایین بیایند و به امیرالمؤمنین(ع) بگویند شما بالای منبر برو که کل ارزش‌ها نزد شماست.

حالا مصلحت ندیدند، اما تکلیف ما چیست؟ ایشان که خودشان فرمودند من بهتر از شما نیستم و مثل شما هستم؛ وقتی خودشان این را فرموده‌اند، شما برادران اهل‌سنت این زمینه را به ما می‌دهید که به‌‌دنبال بهتر برویم؛ آن‌هم بهتری که ایشان معرفی کرده‌ و گفته‌اند «وَ عَلِیّ فِیکمْ»؟! اگر ما بنابر هدایت ابوبکر به‌دنبال امیرالمؤمنین(ع) برویم، به ما ایراد دارید؟ آیا ما مجرم هستیم؟ آیا به فتوای علمای عربستان واجب‌القتل هستیم؟ چون به حرف ابوبکر گوش داده‌ایم! اگر ما به‌خاطر گوش دادن به حرف ابوبکر واجب‌القتل هستیم، کل شما هم واجب القتل هستید؛ چون شما هم 1500سال است به حرف ابوبکر گوش می‌دهید. پس ابوبکر نه ادعا کرد که من به کل قرآن آگاه هستم و نه ادعا کرد که من ملاک صراط مستقیم هستم؛ بلکه گفت: من یک فرد عادی مثل شما هستم. علی بین شماست، نزد او بروید. ما 1500 سال است که به حرف ایشان گوش کرده و به‌دنبال امیرالمؤمنین(ع) رفته‌ایم. آیا مجرم هستیم؟ آیا به‌دنبال علم و صراط مستقیم رفتن جرم است؟ آیا به‌دنبال دانش و حکمت و «نهج‌البلاغه» رفتن جرم است؟

 

اگر جرم نیست، وقتی به عمره و مکه رفتید، از علمای اهل‌سنت خودتان در حجاز بپرسید که پیروان امیرالمؤمنین(ع) را به چه دلیل واجب‌القتل می‌دانید؟ شاید شما را قانع‌ کردند، ما را که قانع نکردند. 

برادران اهل‌سنت! اگر ماه رمضان ادامه داشت و وقت بود، من با ضبط دوربین تلویزیون که واقعاً در زمینهٔ دین خدمت می‌کنند و صدای خدا را از مساجد در سه شب احیا به تمام کرهٔ زمین می‌رسانند. البته احیاهای علما را پخش می‌کنند، حالا علاقه داشتند که احیاهای من را هم پخش بکنند. من از طرف خودم و همهٔ آنهایی که احیاهایشان پخش شد و نیز پخش منبرها برای بیداری مردم، واقعاً از صداوسیما تشکر می‌کنم. کارتان بسیار بزرگ بود؛ چون اگر شما نبودید، صدای ما در همین چهارچوب مسجد می‌ماند. الآن صدای ما در کل کرهٔ زمین است و این کار شماست. کارتان بسیار باارزش و قابل‌تقدیر و تشکر است. خداوند زحمات همهٔ شما از مدیریت بالا تا کارمندهای جزء را واقعاً نور دنیا و آخرت شما قرار دهد که کار مهمی می‌کنید. 

 

-اعتراف عمر به دانش و شخصیت امیرالمؤمنین(ع)

برادران اهل‌سنت! اگر امکان داشت، من حدود صد کتاب می‌آوردم و بغل منبر می‌چیدم، دانه‌دانهٔ این کتاب‌ها را جلوی دوربین باز می‌کردم که فقط هفتاد بار به نقل خودتان (ما نیازی نبوده که اینها را در کتاب‌هایمان بنویسیم؛ ولی شما علمای بزرگ اهل‌سنت نوشته‌اید، شماره هم دارد) در مسائل شرعی، تفسیر قرآن و قضاوت‌ها اشتباه پیش آمد، عمر گفت: «لَوْلا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَر» اگر علی نبود، آبرو برای من نمی‌ماند. ایشان هفتادبار اقرار کرده است، چون در قضاوت‌ها و مسائل فقهی دچار اشتباه شده بود. 

چه کسی می‌تواند ادعا بکند که من ملاک صراط مستقیم و آگاه به همهٔ حقایق قرآن هستم؟ حالا اینکه خود عمر هفتادبار اقرار می‌کند اگر علم، فکر، شخصیت و دانش علی نبود، حداقل خود من هلاک شده بودم؛ یعنی نابود و بی‌آبرو شده بودم. حالا با این هفتادباری که عمر ما را راهنمایی کرده و گفته علی(ع) همهٔ امتیازها را در همهٔ علوم دارد، ما بنابر راهنمایی عمر، به امیرالمؤمنین(ع) اقتدا می‌کنیم؛ وهابیت این را برای ما جرم می‌دانند؟ وهابیت می‌گویند که شما مجرم هستید!

من دربارهٔ علمای وهابیت می‌گویم، نه علمای اهل‌سنت! پروندهٔ آنها از وهابیت جداست. آنها خودشان را به شما چسبانده‌اند و می‌گویند ما هم علمای اهل‌سنت هستیم؛ درحالی‌که آنها علمای سازمان «سیا»ی آمریکا و «موساد» اسرائیل هستند. شما باید آقایی کرده، اعلام کنید و بنویسید، اینها را از خودتان جدا کنید! اینها به شما هم لطمه می‌زنند و وجههٔ شما را در دنیا بد می‌کنند، به ما هم لطمه می‌زنند و ما را می‌کشند. به وجههٔ ما لطمه نمی‌خورد، ولی ما بی‌گناه کشته می‌شویم؛ شما هم بی‌گناه آبرویتان را می‌برند. اینها اسلامی نشان می‌دهند که مردم دنیا دیگر به‌طرف اسلام نیایند. 

حالا به حق‌الیقین رسیدید؟ حق‌الیقینی که علی(ع) امام، خلیفه، وصیّ و دریای بی‌نهایت علم، عقل و ارزش‌هاست. علی(ع) ملاک صراط مستقیم و آگاه به کل حقایق قرآن است.

 

کلام پایانی

خدایا! این‌طور که روایات نشان می‌دهد، بخصوص روایات اهل‌سنت، هر کسی تو را به حق علی قسم بدهد، دعایش مستجاب است. روایتی دراین‌زمینه از بزرگان اهل‌سنت برایتان بخوانم. امیرالمؤمنین(ع) می‌گویند: روزی وارد مسجد شدم، هیچ‌کس غیر از پیغمبر(ص) نبود و ایشان تک‌وتنها بود. به قول من، دیدم عجب فرصت عالی‌ای است! جلوی پیغمبر(ص) زانو زدم (آن‌وقت هم امیرالمؤمنین 23-24 ساله و جوان بودند) و گفتم: یا رسول‌الله! من می‌توانم تقاضایی از شما بکنم؟ علمای بزرگ اهل‌سنت این روایت را نقل کرده‌اند؛ هم در کتاب‌های خطی و هم در کتاب‌های چاپی هست. اگر دلتان خواست، مدرک روایت در «احباب‌الحق» قاضی نورالله است. ایشان مدارک مختلف اهل‌سنت را در این روایت آورده است. 

پیغمبر(ص) فرمودند: علی جان، هر تقاضایی داری بگو! گفتم: آقا اینجا هیچ‌کس نیست و فقط من و شما هستیم، شما از خدا بخواه و بگو: «اللّهمَّ اغْفِر لِعلیٍّ» خدایا! علی را بیامرز. پیغمبر(ص) گفتند: چشم! آمرزش می‌خواهی؟ برای تو دعا می‌کنم و آمرزش می‌خواهم. پیغمبر(ص) بلند شدند و دو رکعت نماز خواندند. من هم حالا نشسته‌ام و می‌بینم؛ دیدم که در سجدهٔ آخر می‌گوید: «اللهم بحقّ علیٍّ إغْفِر لِعَلیٍّ». وقتی نمازشان تمام شد، گفتم: منِ جوان به شما گفتم که از خدا برای من آمرزش بخواهید؛ چرا خدا را به حق خودم قسم دادید؟ حضرت فرمودند: علی جان (البته بعد از خودشان)، من احدی را در پیشگاه خدا محبوب‌تر از تو ندیدم و دیدم قسم به حق تو، دعا را مستجاب می‌کند. 

 

خدایا! به حق علی(ع)، علی(ع) را تا قیامت برای ما، زن و بچه‌ها و نسل ما نگه دار.

خدایا! به هیچ گناهی و به هیچ قیمتی، تو را به جان زهرا(س)، علی(ع) را از مانگیر.

خدایا! همین‌طوری که ما را در دنیا با علی(ع) مأنوس کردی؛ وقتی ما را از قبر درمی‌آوری، به آنجایی ببر که علی(ع) ایستاده است.

خدایا! علی(ع) را شفیع ما قرار بده.

خدایا! علی(ع) را دعاگوی ما قرار بده.

خدایا! امضای علی(ع) را در لحظهٔ مردن پای پرونده ما قرار بده.

برچسب ها :