جلسه بیست و سوم _ روز 27 رمضان
(تهران مسجد امیر)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- درجهبندی اعتبار روایات در منابع روایی
- جایگاه امیرالمؤمنین(ع) نزد پروردگار
- -ارزشی همانند ارزش پیغمبر(ص) نزد پروردگار
- سرانجام محبین و عاشقان امیرالمؤمنین(ع)
- -بهشت، پاداش محبّین امیرالمؤمنین(ع)
- -طلب مغفرت فرشتگان برای محبین امیرالمؤمنین(ع)
- -نامهٔ اعمال در دست راست
- -خوردن از آب کوثر و میوهٔ درخت طوبی
- -آسانی سختیهای مرگ بر محب امیرالمؤمنین(ع)
- -شفاعت هشتاد نفر از اهل خانواده
- -چهرهٔ جذاب ملکالموت در ورود بر محب امیرالمؤمنین(ع)
- -محبین امیرالمؤمنین(ع) در زیر سایهٔ عرش
- -قبولی عبادات و پاکی گناهان
- -جاری کردن حکمت بر قلب و درستگویی بر زبان
- -بخشش گناهان گذشتهٔ محب امیرالمؤمنین(ع)
- -چهرهٔ چون ماه در روز قیامت
- -تاج کرامت و لباس آبرو بر تن
- -عبور از پل صراط بدون هیچ رنجی
- -امضای کارت آزادی از دوزخ
- -رفتن به بهشت، بدون حساب و کتاب
- -اماننامهٔ محب امیرالمؤمنین(ع) از سوی خداوند
- محبت اهلبیت(علیهمالسلام)، بهترین ذخیرهٔ انسان
- حکایتی شنیدنی در خصوص ورقهٔ امنیت از جهنم
- کلام پایانی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله ربّ العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
درجهبندی اعتبار روایات در منابع روایی
روایاتی که در همهٔ بخشهای دین در کتابهای اهلسنت و شیعه هست، مهمترین، باارزشترین و قابلقبولترین روایاتی است که سند دارد و مستند است؛ مثلاً در شیعه، فضلبنشاذان نیشابوری که از اصحاب چند امام معصوم است، روایتی را نقل میکند و میگوید من این روایت را از یونسبنعبدالرحمن، انسان مطمئن و ثقه شنیدهام؛ او فرموده من روایت را از محمدبنمسلم، انسان بسیار والا شنیدهام؛ او فرموده من روایت را از زرارةبناعین، شخصیتی کمنظیر شنیدهام؛ او فرموده من روایت را از معاویةبنوهب، این فرد فوقالعاده مطمئن شنیدهام که او فرموده است: «قَالَ ابُوعَبْداللّه» امام صادق(ع) فرمودند که اگر این مسائل را رعایت کنید، مورد عطای دنیا و آخرت خداوند قرار میگیرید.
البته من این را برای نمونه عرض کردم؛ فضلبنشاذان که در اول سخن اسم بردم، بیش از پنجاه جلد کتاب دارد و همهٔ آنها را در عصر امامانی نوشته که با آنها معاصر بوده است. راویان دیگر هم همینطور هستند؛ تقریباً نقلکنندهٔ روایات که در سند روایت آمده است، از چهرههای برجسته، زاهد، عابد، مؤمن و باکرامت هستند. ما نام این روایت را «روایت صحیحه» گذاشتهایم که این نوع روایت، باارزشترین روایت است. حالا بعد از این روایت صحیحه، «روایت حَسَن»، «روایت موثق»، «روایت مُرسل»، «روایت عام و خاص» هم داریم؛ همچنین «روایت مجهول» هم داریم که سند ندارد و نقلکنندهٔ آن معلوم نیست. البته ما برای اینکه این نوع روایات را به مردم برسانیم، متن آن را باید یا با روایات صحیحه یا قرآن مجید ارزیابی کنیم. اگر درست درآمد، قابلبیان برای مردم است و اگر درست درنیامد، هر کتابی که میخواهد نوشته باشد، حتی کتاب باعظمت «کافی»، مردود است.
اهلسنت هم عین برنامهٔ ما را در کتابهای خودشان دارند؛ راویانی دارند که به آنها مطمئن هستند و این راویان هم متنهایی را نقل کردهاند که واقعاً با حقیقت هماهنگ است؛ متنهایی هم دارند که مثل متنهای ما با حقیقت یکی نیست، قابلرد و مردود است.
اغلب روایات ما در آخرین راوی به اصحاب وجود مبارک حضرت زینالعابدین، امام باقر، امام صادق، موسیبنجعفر و حضرت رضا(علیهمالسلام) منتهی میشود؛ چون ما بیشترین روایات را از آن چند بزرگوار داریم. از حضرت مجتبی، ابیعبدالله، امام جواد، حضرت هادی و حضرت عسکری(علیهمالسلام) روایات فراوانی نداریم؛ چون روزگارشان مساعد نبود. آنها یا محدود بودند یا زندان یا تبعید بودند یا مثل حضرت جواد(ع) در 23-24 سالگی کشته شدند. روایات اهلسنت هم بیشتر به آن اولین نقلکننده برمیگردد (من با کتب اهلسنت و رجالشان آشنا هستم)؛ ابوسعید خِدِری یکی از این راویان است. شما در خیلی از روایات میبینید که وقتی دهتا راوی نقل میکنند، ریشهٔ آن به ابوسعید خدری، ابوهریره، معاذبنجبل، عایشه یا عبداللهبنعمربنخطاب میرسد. عمدهٔ روایات اینها از این چندنفر نقل شده است.
جایگاه امیرالمؤمنین(ع) نزد پروردگار
امروز من روایتی را در کتابهای علمای بزرگ اهلسنت با سلسله سند دیدم؛ یعنی دَرجا در کتاب نبود و سند داشت، آخرین نفر هم به عبداللهبنعمر میرسید. البته وی در زمان پیغمبر(ص) نوجوان بود. این روایت اینقدر برای من مهم بود که قطعهای کاغذ برداشتم و بالای آن نوشتم: «روایتی بسیار مهم»؛ سپس در کتاب قرار دادم تا اگر کسی در کتابخانهٔ من یا بعد از من به این کتاب مراجعه کرد، وسط این کتاب را ابتدای کار ببیند. به گفتن چهرههای راویان نیازی نیست؛ روایت سند دارد. کتابی که دست من است، کل روایاتش برای اهلسنت است. رجال روایاتش هم نوشته شده که حدود شش راوی بهدنبال هم هستند تا به عبداللهبنعمر میرسد.
البته من نمیدانم زمانی که این سؤال را از پیغمبر(ص) کرده، میانهای با امیرالمؤمنین(ع) داشته یا نداشته است! احتمالاً هنوز در این بازیگریها نیفتاده بوده است! اگر افتاده بود و اینها را از پیغمبر(ص) میشنید، کتمان میکرد و نمیگفت؛ اما کتمان نکرده است. او برای شخصی بهنام «نافع» گفته، نافع برای شخصی بهنام «عبدالله» گفته، او برای شخصی بهنام «محمدبنعبید» گفته، او برای شخصی بهنام «عبداللهبنجعفر» گفته، او برای شخصی بهنام «ابوخلیفة فضلبنحباب جمحی» گفته، او برای شخصی بهنام «ابوبکر محمدبناحمدبنالغطریفالجرجانی» گفته است؛ عبداللهبنعمر میگوید:
-ارزشی همانند ارزش پیغمبر(ص) نزد پروردگار
«سَأَلْنَا رَسُول اللَّه عَنْ عَلیِّ بْنِ اَبیطالِبٍ» جمعی از ما نزد پیغمبر(ص) آمدیم و از پیغمبر(ص) دربارهٔ علیبنابیطالب(ع) نظر خواستیم و گفتیم: نظرتان راجعبه علی(ع) چیست؟ روایت برای مدینه است و پیغمبر اکرم(ص) بین مردم بودند. زمانی که این سؤال را از پیغمبر(ص) پرسیدند، طبق قرائن، امیرالمؤمنین(ع) 23-24 ساله بودند. وقتی از پیغمبر(ص) راجعبه علیبنابیطالب(ع) نظرخواهی کردیم، پیغمبر(ص) برآشفتند، خشمگین و رنجیده شدند و به ما گفتند: «مَا بَالُ أقْوامٍ یُنْکِرونَ مَنْ لَه مَنْزِلَة عِنْدَ اللّهِ کَمَنْزِلَتی» چه شده است افرادی را که منکر فضایل امیرالمؤمنین(ع) و کسی هستند که جایگاهش نزد خدا به وزن جایگاه من است. «وَمَقام کَمَقامِی إلّا النَّبُوة» ارزش او پیش خدا مثل ارزش من است و فقط پیغمبری را ندارد.
سرانجام محبین و عاشقان امیرالمؤمنین(ع)
-بهشت، پاداش محبّین امیرالمؤمنین(ع)
حالا بقیهاش را گوش بدهید که اعجابانگیز است! پیغمبر(ص) زمانی این مطلب را میگویند که علیبنابیطالب(ع) 23-24 سال دارند. «ألا مَنْ أَحَبَّ عَلِیاً فَقَدْ أَحَبَّنِی» این «ألا» هشت نه بار در روایت آمده که بهمعنای «آگاه باشید» است. آگاه باشید که هر کسی علی را دوست دارد، مرا دوست دارد. «وَ مَنْ أَحَبَّنِي فَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ» و هر کسی مرا دوست دارد، خدا از او راضی است. «وَ مَنْ رَضِيَ عَنْهُ كَافَأَهُ الْجَنَّةَ» با دوستداشتن علی، لازم میشود که خدا پاداشی مثل بهشت را به محبّ علی عنایت کند.
-طلب مغفرت فرشتگان برای محبین امیرالمؤمنین(ع)
«ألا وَ مَنْ أَحَبَ عَلِیّاً اسْتَغْفَرَتْ لَهُ الْمَلَائِکَةُ وَ فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ الثَّمَانِیَةُ یَدْخُلُهَا مِنْ أَیِّ بَابٍ شَاءَ بِغَیْرِ حِسَابٍ» کسی که علی را دوست دارد، تمام فرشتگان برای او طلب مغفرت میکنند (دعای فرشتگان مستجاب است)، خدا هشت در بهشت را به روی او باز میکند و در قیامت بدون اینکه پروندهاش را برسند، از هر دری که دلش میخواهد، به عشق علی(ع) میتواند وارد شود.
-نامهٔ اعمال در دست راست
«ألا وَ مَنْ أَحَبَ عَلِیّاً أَعْطَاهُ اللَّهُ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ وَ حَاسَبَهُ حِسَابَ الْأَنْبِیَاءِ» هر کسی علی را دوست دارد، پروندهاش در قیامت به دست راست اوست. این علامت نجات در قیامت است. خدا پروندهاش را عین پروندهٔ 124هزار نفر بازبینی میکند؛ یعنی خدا در پروندهٔ انبیا عیبی نمیبیند، در پروندهٔ عاشق علی(ع) هم عیبی نمیبیند. پس عیبهای ما کجا میرود؟ حرارت عشق علی(ع) همه را از پرونده پاک میکند و میسوزاند.
-خوردن از آب کوثر و میوهٔ درخت طوبی
«ألا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً لَا یَخْرُجُ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّى یَشْرَبَ مِنَ الْکَوْثَرِ وَ یَأْکُلَ مِنْ طُوبَى وَ یَرَى مَکَانَهُ فِی الْجَنَّةِ» هر کسی علی را دوست دارد، از دنیا بیرون نمیرود؛ مگر اینکه از آب کوثر و میوهٔ درخت طوبی بخورد، جای خود را در بهشت ببیند و بعد بمیرد.
-آسانی سختیهای مرگ بر محب امیرالمؤمنین(ع)
جملهٔ بعدی خیلی شادیآفرین است! چیزی که همه از آن میترسند. «وَ مَنْ أَحَبَ عَلِیّاً هَوَّنَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ جَعَلَ قَبْرَهُ رَوْضَةً مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ» هر کسی علی را دوست دارد، خدا تمام سختیهای مُردن را بر او آسان میکند و وقتی وارد برزخ میشود، برزخش باغی از باغهای بهشت است. من داستانهای عجیبی در این مورد دارم.
شما اگر به قم مشرّف شدید، از آن چند قبری که بالای سر است، سهتای آن ردیف هم است، سنگ قبر مرحوم آیتاللهالعظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری را بخوانید. حاج شیخ عبدالکریم از دنیا رفته بود، مرحوم آیتاللهالعظمی صدر برای روی سنگ قبرش شعری عربی سرود؛ نیمبیت آخر شعر این است که روی قبر نوشته است: «لدي الْکَريم حَلّ ضِيفاً عَبْده». تاریخی که از این نیمبیت شعر به حروف ابجد درمیآید، برای سال وفات حاج شیخ عبدالکریم است. چه موقع این را گفت که «عبدالکریم بندهای است که مهمان خدای کریم است»؟ تا سنگ قبر را درست کردند، چهار پنج ماه یا بیشتر کشید که سنگ را روی قبر آوردند.
مرحوم آیتالله صدر (من خدمتشان رسیده بودم) میفرمودند: بعد از چندماه که از گفتن این شعر گذشت، شبی در خواب دیدم که مرجع تقلید میگوید (آدم عادل و زاهد که امام عصر به او توجه داشته، این را میگوید): وارد باغی شدم که نمونهاش را در دنیا ندیده بودم. ایشان هم باغهای زیادی دیده بود؛ چون سالها در مشهد بود و باغهای اطراف مشهد هم خیلی زیباست. قصر بینظیری وسط باغ بود، دیدم کسی جلوی مرا نمیگیرد و وارد قصر شدم، دیدم آیتاللهالعظمی حاج شیخ عبدالکریم در سالن بزرگ قصر روی تخت نشسته است. به من گفت: آقای صدر، بالا بیا و بغل من بنشین. من رفتم و بغل او نشستم. من این شعر را بعد از شب هفت او گفته بودم و سنگ را پنج شش ماه بعد انداخته بودند. به شیخ گفتم: حاج شیخ، از برزخت چه خبر؟ به من گفت: «لدي الْکَريم حَلّ ضِيفاً عَبْدَه». حاج شیخ مرده بود و من شعر را بعد از شب هفت گفته بودم، دو سه ماه بعد هم روی سنگ قبرش نوشتهاند؛ اما وقتی گفتم حالت چطور است، شعر خودم را خواند! گفت: عبدالکریم مهمان کریم است. یک قدح هم شربت جلوی او بود که خیلی در چشم میزد و من رنگ، بو و نمونهاش را ندیده بودم؛ به شیخ گفتم: اجازه میدهید که از این شربت بخورم؟ گفت: نه! چون هنوز در دنیا هستی؛ هر وقت خواستی بیایی، به تو میدهند. این محب علی(ع) است!
-شفاعت هشتاد نفر از اهل خانواده
«ألا وَ مَنْ أَحَبَ عَلِیّاً أَعْطَاهُ اللَّهُ بِکُلِّ عِرْقٍ فِی بَدَنِهِ حَوْرَاءَ وَ شُفِّعَ فِی ثَمَانِینَ[1] مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ لَهُ بِکُلِّ شَعْرَةٍ فِی بَدَنِهِ حَوْرَاءُ وَ مَدِینَةٌ فِی الْجَنَّةِ» هر کسی عاشق علی(ع) است، خدا در بهشت به هر رگی که در بدنش هست، حورالعینی عطا میکند و به او میگویند که عاشق علی، تو اجازه داری هشتاد نفر از خانوادهٔ خودت را شفاعت کنی و به بهشت بیاوری، ما قبول میکنیم. هر کسی را میخواهی؛ بچهها، عروسها، دامادها، پدر و مادرت. همچنین به او میگویند: به تعداد موهای بدنت، از شهرهای بهشت در ملک توست. چند شهر میشود؟ از کرم خدا که تعجب نمیکنید، خزانۀ خدا هم که خالی نمیشود! بهازای هر موی بدن، یک شهر در بهشت به عاشق علی(ع) میدهند. علمای بزرگ اهلسنت این روایت را با سند خودشان از عبداللهبنعمر نقل کردهاند. واقعاً حرفهایی که نقل کردهاند، چه مایههایی برای اضافهشدن عشق ما به امیرالمؤمنین(ع) است.
به این دو خط خیلی دقت کنید:
-چهرهٔ جذاب ملکالموت در ورود بر محب امیرالمؤمنین(ع)
«أَلَا وَ مَنْ أَحَبَ عَلِیّاً بَعَثَ اللَّهُ إِلَیْهِ مَلَکَ الْمَوْتِ کَمَا یَبْعَثُ إِلَى الْأَنْبِیَاءِ وَ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ أهْوال مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ وَ نَوَّرَ قَبْرَهُ وَ فَسَحَهُ مَسِيرَةَ سَبْعِينَ عَاماً وَ بَيَّضَ وَجْهَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» خداوند به ملکالموت میگوید: تو میروی که جان عاشق علی را بگیری، عین اینکه جان انبیا را گرفتی، جان او را بگیر. به نکیر و منکر هم میگوید: وقتی میخواهی بهسراغ بندهٔ من بروی، بهشکلی برو که جذاب باشی و بندهٔ من نترسد. قیافهٔ شما دو نفر را ببیند و شاد شود. برزخ او را پرنور میکند و مسیر برزخش را از هر طرف تا هفتادسال گسترده میکند. وقتی عاشق علی در روز قیامت وارد میشود، نورانی وارد میشود.
-محبین امیرالمؤمنین(ع) در زیر سایهٔ عرش
«أَلاَ وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَظَلَّهُ اللَّهُ فِي ظِلِّ عَرْشِهِ مَعَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ آمَنَهُ مِنَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ وَ أَهْوَالِ يَوْمِ الصَّاخَّةِ» هر کسی عاشق علی است، خدا او را با صدیقین، شهدا و صالحین زیر سایهٔ عرشش قرار میدهد. از تمام سختیها و موارد ترسآور قیامت هم او را در امان خودش قرار میدهد.
-قبولی عبادات و پاکی گناهان
این جمله هم خیلی شادیآور است! الحمدلله که از ماه رمضان بهخوبی بیرون میرویم. «أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً تَقَبَّلَ اللهُ مِنْهُ حَسَنَاتِهِ وَ تَجَاوَزَ عَنْ سَيِّئَاتِهِ وَ كَانَ فِي الْجَنَّةِ رَفِیق حَمْزَةَ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ» هر کسی علی را دوست داشته باشد، خدا تمام عبادات و خدمتهای او به مردم را قبول کرده و تمام گناهانش را هم از پروندهاش پاک میکند. همچنین عاشق علی را به بهشت میبرد و یک رفیق هم بغل دستش میگذارد که پیغمبر(ص) میفرمایند: آن رفیق، حمزهٔ سیدالشهداست. او در کنار عاشقان علی(ع) مینشیند و با هم رفتوآمد میکنند.
-جاری کردن حکمت بر قلب و درستگویی بر زبان
«اَلا وَ مَن اَحَبَّ علیّاً اَثبَتَ اللهُ الحِکمَهَ فی قَلبِهِ وَ اَجری عَلی لِسانِهِ الصَّوابَ وَ فَتَحَ اللهُ لَهُ اَبوابَ الرَّحمَهِ» هر کسی عاشق علی است، خدا حکمت را همین مقدار که شما از قرآن، روایات و رسالهها بلد هستید (این حکمت است) این را در دلش پابرجا میکند. زبان درستگویی نیز به او میدهد که درستگویی بر زبانش جاری بشود. افزونبراین، از همان وقتی که عاشق علی(ع) میشود، درهای بهشت را به روی او باز میکند.
-بخشش گناهان گذشتهٔ محب امیرالمؤمنین(ع)
«أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً نَادَاهُ مَلَکٌ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ یَا عَبْدَ اللَّهِ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ الذُّنُوبَ کُلَّهَا» بدانید هر کسی علی(ع) را دوست داشته باشد، فرشتهای از زیر عرش صدایش میزند که کارهایت را از سر بگیر، خدا همهٔ گناهان گذشتهات را بخشید.
-چهرهٔ چون ماه در روز قیامت
«أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ وَجْهُهُ کَالْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ» هر کسی عاشق علی(ع) است، وقتی از قبر درمیآید، چهرهاش مثل ماه شب چهارده است.
-تاج کرامت و لباس آبرو بر تن
«أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً وُضِعَ عَلَى رَأْسِهِ تَاجَ الْکَرَامَةِ وَ أُلْبَسَه حُلَّةَ الْعِز» خدا در قیامت بر سر عاشق علی(ع) تاج کرامت میگذارد و لباس آبرو و عزت بر او میپوشاند.
-عبور از پل صراط بدون هیچ رنجی
«أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً جَازَ عَلَى الصِّرَاطِ کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ لَمْ یَرَ صُعوبَة الْمُرور» هر کسی عاشق علی(ع) است، از صراط مثل برق جهنده رد میشود و در رد شدنش هم هیچ رنجی نمیکشد.
-امضای کارت آزادی از دوزخ
«أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً کُتِبَ لَهُ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ جَوَازٌ عَلَى الصِّرَاطِ وَ أَمَانٌ مِنَ الْعَذَابِ» هر کسی عاشق علی(ع) است، خدا کارت آزادی از دوزخ را برای او امضا کرده و کنار گذاشته است. خداوند نمیگذارد که عاشق علی(ع) در دلش دچار نفاق بشود، گذرنامهٔ عبور از صراط و ورقهٔ امان از عذاب را به دستش میدهند. جملهٔ «أَمَانٌ مِنَ الْعَذَابِ» در ذهنتان باشد تا روایت مهمی را از «کاملالزیارات» برایتان بگویم.
-رفتن به بهشت، بدون حساب و کتاب
«أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً وَ لَمْ یُنْشَرْ لَهُ دِیوَانٌ وَ لَمْ یُنْصَبْ لَهُ مِیزَانٌ وَ قِیلَ لَهُ ادْخُلِ الْجَنَّةَ بِلَا حِسَابٍ» هر کسی عاشق(ع) علی است، خدا پروندهاش را جلوی مردم باز نمیکند. برای کشیدن اعمالش هم ترازو نمیگذارد و میگوید: عشق علی اینقدر سنگین است که نمیخواهد پروندهات در ترازو برود. تو به بهشت برو، ما حسابی با هم نداریم!
-اماننامهٔ محب امیرالمؤمنین(ع) از سوی خداوند
«ألا ومَن أحَبَّ عَلِیّاً أمِنَ مِنَ الحِسابِ وَالميزانِ وَالصِّراطِ» هر کسی عاشق علی(ع) است، از حساب و میزان و صراط نترسد؛ خدا به او اماننامه میدهد.
محبت اهلبیت(علیهمالسلام)، بهترین ذخیرهٔ انسان
پیغمبر(ص) در جملات بعدی، زهرا(س)، امام مجتبی(ع) و ابیعبدالله(ع) را هم در این مسائل آورده است:
«أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ صَافَحَتْهُ الْمَلَائِکَةُ وَ زَارَتْهُ أَرْوَاحُ الْأَنْبِیَاءُ وَ قَضَى اللَّهُ لَهُ کُلَّ حَاجَةٍ كَانَتْ لَهُ عِنْدَ اللّه» هر کسی براساس عشق به اهلبیت بمیرد، فرشتگان با او مصافحه میکنند. وقتی او را دفن میکنند و روحش وارد برزخ میشود، روح انبیا به زیارتش میآیند. هرچه حاجت هم پیش خدا داشته که در دنیا برآورده نکرده است، همه را نهایتاً در قیامت برآورده میکند.
«أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ عَلَى الْإِیمَانِ» کسی که براساس عشق اهلبیت بمیرد، بر ایمان مرده است. روایتی از پروردگار نقل شده که فرموده است: به عزت و جلالم سوگند، مؤمن را به دوزخ وارد نمیکنم.
حکایتی شنیدنی در خصوص ورقهٔ امنیت از جهنم
اما روایتی دربارهٔ جملهٔ «أَمَانٌ مِنَ الْعَذَابِ» برایتان بگویم که قول داده بودم. خدا میفرماید که من به عاشق علی، ورقهٔ امنیت از جهنم میدهم؛ ما نمیدانیم که آن ورقه چیست! حتماً ورقه در باطنمان به ما داده میشود. کتاب فوقالعادهٔ کاملالزیارات روایت عجیبی را درخصوص این جملهٔ «أَمَانٌ مِنَ الْعَذَابِ» نقل میکند. سلیمان اعمش که از شیعیان است، میگوید: من همسایهای داشتم که خیلی از او دلگیر و ناراحت بودم. علت دلگیری هم این بود که رفتن به کربلا و زیارت ابیعبدالله(ع) را مسخره میکرد و میگفت تمام این زیارتها و ثوابهایی که میگویید، مندرآوردی و بیخود و بدعت است.
روزی نزدیکهای سحر با خودم گفتم که من دیگر طاقتم تمام شده و تحمل این مرد را ندارم! میروم و در میزنم، وقتی در را باز کرد، بهشدت با او درگیر میشوم. هرچه میخواهد، بشود؛ یا او را میکشم یا مرا میکشد. بهآرامی درِ خانهاش را زدم، خانمش در را باز کرد و وقتی مرا دید، گفت: با چه کسی کار داری؟ گفتم: با شوهرت کار دارم. گفت: در خانه نیست. گفتم: کجاست؟ گفت: دیشب که شب جمعه بود، نصفهشب یکدفعه از خواب پرید، مرا بیدار کرد و گفت که من همین الآن، بیمعطلی به کربلا میروم.
با خودم گفتم: خدایا! این آدم که مخالف زیارت بود و میگفت زیارت بدعت است و شما شیعیان ثوابهای این زیارت را به دروغ ساختهاید. پس چه شده که به کربلا رفته است؟! من هم از همانجا رفتم (دیگر ننوشته است که چقدر راه را رفتم و چه موقع رسیدم) و وقتی وارد حرم ابیعبدالله(ع) شدم، دیدم صورتش را کنار ضریح به قبر گذاشته و خیلی گریه میکند! به او گفتم: مگر تو نگفتی که زیارت بدعت است و این ثوابها دروغ است؟ گفت: من غلط کردم! شب جمعه خواب دیدم که محملی از آسمان بهسمت پایین میآید و ورقههایی هم مرتب از این محمل پخش میکنند. جلو آمدم و گفتم: چه کسانی در این محمل هستند؟ گفتند: زائران ابیعبدالله(ع) در محمل هستند. گفتم: زائرها چه کسانی هستند؟ گفتند: مادرش فاطمه(س) و مادربزرگش خدیجهٔ کبری(ع). گفتم: این ورقهها که میریزید، چیست؟ گفتند: روی آن نوشته شده «اَمانٌ مِنَ النّارِ لِزُوّارِ الْحُسَینِ یوْمَ الْقِیامَةِ».
وقتی محمل نزدیک شد، صدا زدم: خانم کدامیک از شما این را پخش میکنید؟ یکی هم به من بدهید. گفتند: کنار برو! مگر تو منکر زیارت عزیز ما نیستی؟! این ورقهها به منکر نمیرسد! از هول این خواب پریدم، همان شب بقچهام را بستم و پیاده بهطرف حرم راه افتادم، مدام با خودم میگفتم: خدایا من نمیرم تا به قبر ابیعبدالله(ع) برسم.
کلام پایانی
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الْاَرواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ».
خدایا! این سلام و زیارت را آخرین سلام و زیارت ما قرار نده. خیلی عجیب است که امام صادق(ع) این سلامها را گفتهاند و از خدا میخواهند که من نمیرم و فقط برای زیارت ابیعبدالله(ع) زنده بمانم؛ نمیگویند برای نماز و روزه و احیا زنده بمانم، بلکه میگویند این زیارت را آخرین زیارت من قرار نده.
«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ» سلام بر علیاکبر قطعهقطعه، سلام بر ششماههٔ تیر سهشعبه خورده، سلام بر زینالعابدین کتکخورده و سلام بر اصحاب حسین(ع).
خدایا! دنیا و آخرت ما را زائر ابیعبدالله(ع) قرار بده.
خدایا! مرگ ما را در راه حسین(ع) قرار بده.
خدایا! مرگ ما را در حال گریهٔ بر ابیعبدالله(ع) قرار بده.
خدایا! نسل ما را تا قیامت حسینی زنده بدار و حسینی بمیران.
خدایا! آنچه ابیعبدالله(ع) در دورهٔ عمرشان دعا کردهاند (شب عاشورا، روز عاشورا و گودال)، همه را در حق ما و زن و بچهها و نسل ما مستجاب بگردان.
[1]. استاد در سخنرانی «ستین» گفتن؛ اما در منبعی که فرمودن، «ثمانین» آمده است.