شب ششم
(مشهد حسینیه مکتب الزهرا(س))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- پیشینۀ «سعادت» و «شقاوت»
- تعریف «سعادت» در کلام پیامبر اکرم(ص)
- تعريف «عبادت»
- ارزش «عبادت»
- تکلیف گناهان مهاجر به سوی علم
- ثواب دوازده هزار ختم قرآن برای یک مسئله
- طلب علم، بهترین عمل در شب احیا
- فعالیت پنجاهمیلیون کشیش علیه اسلام
- ساختن مسجدهای میلیاردی بدون وقفه
- عبادت «عقل»
- عبادت «قلب»
- عبادت «بدن»
- کلام آخر؛ روضۀ امام حسین(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
پیشینۀ «سعادت» و «شقاوت»
«سعادت» و «شقاوت» دو بحث بسیار مفید است كه سابقۀ بسیار طولانی در تاریخ زندگی انسان دارد. به نظر میرسد از روزگاری که علم را تدوین و نوشتن را اختراع کردهاند، این بحث هم مطرح شده است. دیدگاههای زیادی دربارۀ اینکه «سعادت و شقاوت چیست»، «سعادت چه آثاری دارد» و «شقاوت چه تبعاتی دارد» مطرح شده است. یقیناً کاملترین مطالب دربارۀ این دو مسئله، مربوط به وحی و روایات بسیار باارزش پیغمبر اسلام(ص) و ائمۀ طاهرین(علیهمالسلام) است؛ چراکه پیغمبر(ص) و ائمه(علیهمالسلام) نسبت به وجود انسان شناختی کامل و نسبت به حقایق عالم دانشی فراگیر داشتهاند؛ بهگونهای که هیچ زاویهای از زوایای حقایق در وجود مقدس آنان پنهان نبوده است؛ چهبسا اگر پنهان بود، معنا نداشت رسول خدا(ص) پیغمبر و ائمۀ طاهرین(علیهمالسلام) هم امام باشند.
تعریف «سعادت» در کلام پیامبر اکرم(ص)
مطالب مهم در این دو مبحث خیلی زیاد است که یکی از آنها را شب گذشته عرض کردم، اما فرصت توضیحش پیش نیامد. شخصی از وجود مبارک رسول خدا(ص) پرسید: «مَا السَّعَادة؟» یا رسولالله، حقیقت و عمق سعادت چیست؟ پیغمبر اکرم(ص) در پاسخ کامل و زیبایی فرمودند: «طولُ العُمرِ فی طاعَةِ اللّهِ عزوجل»[1] سعادت عبارت است از «عمر طولانی»؛ البته عمری که در ظرف عبادت پروردگار قرار بگیرد.
تعريف «عبادت»
اول ببینیم «عبادت» یعنی چه؟ قبل از بیان معنای عبادت، باید سراغ خودمان برویم و ببینیم وجود ما مرکب از چه حقایقی است! آیا ما فقط بدن هستیم یا حقایق دیگری هم داریم! وجود ما مرکب از چند حقیقت است و هیچ خردمندی در طول تاریخ منکر این چند حقیقت نبوده. این حقایق عبارتاند از: «عقل»، «قلب» و «روان». هر کدام از اینها هم ظرف یک سلسلهحقایق باارزش است. «عقل» ظرف «علم»، «قلب» ظرف «حقایق الهیه» (مثل ایمان به خدا، قیامت، فرشتگان، قرآن، انبیای الهی و ائمۀ طاهرین(علیهمالسلام)) و «روحوروان» یا به تعبیر قرآن مجید «نفس»، ظرف «حقایق اخلاقی» است.
عبادت حقیقتی است که شامل عقل، قلب، نفس و بدن میشود. کسی که در حد وقت، حوصله و عشق و علاقۀ خودش دنبال علم، معرفت و هر علم سودمندی باشد (علمی که وقتی به دست میآورد، درست به کار میگیرد)، دارد با عقلش عبادت میکند؛ به عبارت دیگر، عبادت عقل، «تحصیل علم و معرفت» است.
ارزش «عبادت»
این عبادت آنقدر ارزش دارد که پیغمبر اکرم(ص) میفرمایند: کسی که به قصد شرکت در یک جلسۀ علمی از منزلش بیرون بیاید تا چیزهایی را که نمیداند، فرابگیرد (مثل امشبِ شما)؛ اگر قبل از رسیدن به مجلس علم عُمرش سرآید (مثلاً سکته کند یا تصادف یا ...)، مرگ او مرگ معمولی نیست؛ بلکه شهادت در راه پروردگار است! به این آیه از سورۀ نساء دقت کنید، ببینید پاداش این آدم چیست. «مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ»[2] کسی که از خانهاش برای رفتن به سوی خدا و پیغمبر(ص) بیرون برود (یک معنای آیه این است که دارد به جلسۀ علم میرود تا خدا و پیغمبر(ص) را بشناسد)، سپس مرگ را درک کند (نرسد به جایی که میخواست برود)؛ «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً»[3] پاداش این آدم بر عهدۀ شخص پروردگار است! دیدید که آیۀ شریفه کیفیت پاداش اين شخص را بیان نکرد؛ فقط میفرماید: «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» پاداش این آدم فقط بر عهدۀ پروردگار عالم است.
آدمی که در حال رفتن به مجلس علم مُرده، معصوم، پیغمبر و امام نبوده؛ بلکه در جوانی گناهانی بین خودش و پروردگار عالم داشته است؛ همانطور که همۀ ما هم داریم. اگر هفتمیلیارد نفری را که روی کرۀ زمین زندگی میکنند، جمع کنیم و بگوییم هر کسی که از اول تکلیفش تا الآن هیچ گناه باطنی و ظاهری نداشته (وقتی میگوییم «گناه»، ذهن مردم سراغ عرق، ورق، زنا، ربا و زدن بهناحق در گوش مردم میرود؛ درحالیکه بدتر از اینها، گناهان نفس است؛ مثل حسد، کبر، نفاق، کینه، دورویی، بخل و حرص)، دستش را بلند کند، فقط یک نفر میتواند دستش را بلند کند؛ آن هم امام دوازدهم(عج) است. کس دیگری را نداریم که از ابتدای زندگی تا الآن باطن و ظاهرش پاک مانده باشد!
تکلیف گناهان مهاجر به سوی علم
«مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ»[4] بالاترین هجرت، هجرت به سوی علم و هجرت از گناه و آلودگیهاست. اگر شخصی در مسیر رفتن به مجلس علم بمیرد، تکلیف گناهانش چه میشود؟ آخر آیه میگوید: «وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً»[5] خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. وقتی عزرائیل جانش را گرفت، ما هم گناهانش را برمیداریم و هم او را در رحمت خودمان قرار میدهیم. همانا او «فَفي رَحْمَتِ اللَّهِ»؛[6] این ارزش عبادت عقل است.
خیلی حیف است که مجالس تعلیم مسائل الهی تشکیل شود و یک عده زحمت بکشند، کفش جفت کنند، وسایل پذیرایی درست کنند، آبرو خرج کنند، ساختمان بسازند و این مجالس را تقویت کنند؛ همچنین عالم ربانی هم دعوت کنند که مسائل الهی را تعلیم دهد، اما مردم نسبت به آن بیاهمیت باشند، شرکت نکنند و بگویند شب است نمیرویم، حال نداریم یا فقط یک شب میرویم!
ثواب دوازده هزار ختم قرآن برای یک مسئله
مرحوم امینالاسلام طبرسی(ره) كه در قرن نهم کنار حرم مطهر حضرت رضا(ع) دفن شده، در تفسیر کمنظیر مجمعالبیان (احتمالاً این کتاب در سبزوار نوشته شده) روایتی نقل کرده است. جالب است بدانید که قبل از انقلاب، مرجع تقلید سنیها در مصر دستور داد این تفسیر دهجلدی عالِم شیعه، در قاهره با پول اوقاف مصر چاپ و برای همۀ علمای سنی فرستاده شود. در جلد اول این کتاب از رسول خدا(ص) چنین نقل میکند: اگر هر مردوزنی در جلسهای فقط یک مسئله یاد بگیرند (مثلاً عالم ربانی ده یا بیست مطلب برای مردم میگوید و قصد یادگیرنده هم این بوده که مثلاً وضو را یاد بگیرد و عمل کند)، پروردگار عالم در پروندۀ آنها ثواب دوازدههزار ختم قرآن مینویسد! اگر ما اینها را باور کنیم، خیلی خوب است. من خودم از آنهایی بودم که در سن هفتهشتسالگی تا شانزدهسالگی این حرفها را از عالمان و منبریهای مهم تهران شنیدم، باور کردم و طلبه شدم؛ بنابراین همیشه باید در این جلسات با شوق و عشق شرکت کنیم.
طلب علم، بهترین عمل در شب احیا
شیخ صدوق(ره) (اواخر قرن سوم) میفرماید: علمای ما (فقهای شیعۀ قبل از شیخ صدوق) میگویند بهترین عمل در شب احیا «طلبالعلم»[7] است؛ یعنی عالمان مکتب اهلبیت(علیهمالسلام) میگویند «بهترین عمل» در شب نوزدهم، بیستویکم و بیستوسوم (این شب به احتمال قوی لیلةالقدر است) ماه رمضان «طلب علم» است؛ به همین دلیل برای من سختترین منبر، منبر شبهای احیاست؛ زیرا باید ده شب مانده به احیا هجده یا بیست کتاب را ورق بزنم و از کتابهای قرن سوم تا الآن بهترین مطالب را برای مردم پیدا کنم تا شب احیایشان به علم بگذرد و کلاس شب احیا بشود کلاس درس، یادگیری حقایق و واقعیات اسلام.
شماها باید به این مجالس کمک بکنید. شرکت شما بالاترین کمک و دستبهجیبشدن نیز باعث حفظ این مجالس است. البته دوستان مکتبالزهرا(س) میبخشند؛ هیچکدام به من نگفتند که دربارۀ مسائل مالی صحبت بکنم. من دارم عبادت را برایتان میگویم. بهپاکردن و حفظ این جلسات عبادت است. با نشستن در این جلسات داریم خودمان را مقابل بیش از هزار کانال صهیونیستی که تمامشان تا بغل رختخوابهایمان نفوذ کردهاند، واکسینه میکنیم! بنابراین حفظ و برپاکردن این مجالس واجب است.
فعالیت پنجاهمیلیون کشیش علیه اسلام
شما میدانید کلیسا در دنیا چقدر هزینه دارد! من در شهر رم (در واتیکان) با وزرای پاپ ملاقات داشتم؛ ملاقات خیلی خوبی هم بود. بعد از این جلسه برای دیدن رئیس دانشگاه پاپیِ گریگوریان زمانی تنظیم کرده بودند (الآن یادم نیست که طبقۀ چهارم یا پنجم دانشگاه بود؛ زیرا دوسهسال گذشته است). رئیس این دانشگاه به من گفت: ما در کرۀ زمین (در تمام شعبههای این دانشگاه) پنجاهمیلیون دانشجو داریم! اینها بعد از اینکه تا مقطع دکتری درس خواندند و کشیش شدند، برای تبلیغ دین مسیح به سراسر دنیا سفر میکنند.
پنجاهمیلیون دانشجو خرجشان از کجاست؟ گفت: ما تمام خرجشان را (خوراک، صبحانه، ناهار، شام، کرایه، لباس و ...) میدهیم. از کجا میدهید؟ گفت: تمام مسیحیان یک درصد از درآمدشان را به حساب کلیسا میریزند تا پنجاهمیلیون کشیش برای نابودی اسلام درست شود!
آنچه برای خودم اتفاق افتاده، این است که گاهی در اصفهان، مشهد، تهران و شیراز به تریلیاردر مراجعه میکنم، میگویم شما حساب پولت را نداری! برای این کار خدا، دهۀ عاشورا، جلسۀ علمی یا مدرسۀ علمی پنجاهمیلیون بده. اینقدر برایشان سنگین است که آدم ناچار میشود خداحافظی کند و برود! چرا مقابل مکتب پاپ و ماهوارهها زورمان میآید پول خرج کنیم؟ پولها را میخواهیم چه کار کنیم؟ شما تا حالا شنیدهاید که تریلیاردری را دفن کنند و کل اسکناسهایش را بغلش بچینند؟! چقدر باباطاهر زیبا میگوید:
به قبرستان گذر کردم کموبیش
بدیدم حال دولتمند و درویش
نه درویش بیکفن در خاک رفته
نه دولتمند برده یک کفن بیش
من به شخصی مراجعه کردم، گفتم: فلان مجمع دینی و مؤسسۀ مذهبی به این مقدار پول نیاز دارد، گفت: ببینم چه میشود! چه را ببینی؟ من را داری میبینی! ماهوارهها و تبلیغات صهیونیسم را داری میبینی! حسینیهها را داری میبینی! وقتی گفت ببینم، از شکل کتوشلوار و کفشش به نظرم آمد واقعاً نمیتواند کمک کند و به من اشتباه آدرس دادهاند! دوسه ماه بعد، همین شخص به دستشویی رفت، اما به او مهلت داده نشد کمربندش را باز کند و روی کاسۀ توالت بنشیند! به بهشتزهرا بردند و دفنش کردند. اطلاعیه ختم او را دست یکی از رفقایش كه به خانۀ ما آمده بود، دیدم. گفتم: یک بار پیش این آقا آمدهام؛ مُرد؟ گفت: بله. کارهایش را هم من انجام میدهم. گفتم: چیزی از او مانده است؟ گفت: چند قطعه زمین و مغازه در لندن، ایتالیا و اسپانیا؛ 260میلیارد تومان هم در بانک دارد! ورثهاش هم یک زن و دو تا دختر هستند! این شخص گفت «ببینم»! چیز خوبی هم دید؛ مرگ و جهنم را دید. چرا ما نسبت به مکتب ائمهمان اینقدر سست هستیم؟
ساختن مسجدهای میلیاردی بدون وقفه
به کشورهای اهلسنت (امارات، ابوظبی، قطر، بحرین، امارات) رفتهاید؟ دبی و عربستان را بیشتر رفتهاید. مسجدهای میلیاردی ساختهاند! وقتی شروع به ساخت میکنند، متوقف نمیشود تا آجر آخر را میگذارند؛ اما ما یک مسجد و حسینیه در مشهد و اصفهان میخواهیم بسازیم، بیستسال طول میکشد! چند سال دیگر شما باید طاق این حسینیه را ببینید که شکل مادر فولادزِره است؟! چند سال دیگر باید این قیافۀ سیاه، تاریک، زشت و بدنما را ببینید؟! یعنی یک نفر در این شهر نیست اینجا را تمام کند؟
ما نسبت به مسیحیها و یهودیها خیلی در دینمان شلتر هستیم. الآن اردوغانِ صهیونیستِ بزرگشدۀ سازمان سیا دارد برای ظاهرکاری، طبق نقشۀ مسجد ایاصوفیه استانبول در تمام اروپا (هلند، نروژ، اسکاندیناوی آلمان) مسجد میسازد. هزینه مسجدها هم بالای بیست میلیارد دلار است. اینهایی که این کارها را میکنند، همه از مریدان ابوبکر، عمر، عثمان و معاویه هستند. ما هم از مریدان امیرالمؤمنین(ع)، امام مجتبی(ع)، صدیقه کبری(س) و سیدالشهدا(ع) هستیم! کار ما را ببینید، کار آنها را هم ببینید!
عبادت «عقل»
این مساجد و حسینیهها را مدیرانش میخواهند چه کار کنند؟ میخواهند به فرزندانشان ارث بدهند؟ اینها میشود مجالس علم. مجلس علم اینقدر ارزش دارد که پیغمبر(ص) میفرمایند: اگر مردوزنی در مسیر این خانه بمیرند، «مات شهیدا».[8] اگر من یک شب حداقل یک مسئلۀ فقهی (مثلاً محل مسح پا را) یاد بگیرم، ثواب دوازدههزار ختم قرآن را دارد. این بناها چقدر ارزش دارد؟ وجود عالِم چقدر ارزش دارد که به مردم درس میدهد و راه بهشت را به رویشان باز میکند؟ وجود اینهایی که برای خانههای خودشان اینگونه حمالی نمیکنند، چقدر ارزش دارد؟ هیچکدام از این تاجرها و کاسبها کفش زنوبچهشان را جفت يا فرششان را جارو نمیکنند، بلکه کلفت و نوکر میآورند؛ اما در این مجالس کفش جفت میکنند، جارو میزنند و توالت تمیز میکنند؛ برای اینکه دوسههزار مردوزن بیایند و احکام و معارف الهی را یاد بگیرند. پس سعادت «طولُ العُمرِ فی طاعَةِ اللّهِ عزوجل»[9] است و یکی از عبادات، عبادت عقل و رفتن بهدنبال علم است.
عبادت «قلب»
یک عبادت، عبادت قلب است. آدم قلبش خالی از باورهای درست است و با حضور پنج یا ده شب در جلسات علم، قلبش تحصیل باور میکند و بعد از چند شب، خداباور، پیغمبرباور، قرآنباور، امامباور و معادباور میشود. چنین شخصی دارد با قلبش عبادت میکند و در این جلسات، حسنات اخلاقی (مانند جود، کرم، مهر، آقایی، بزرگواری، شرافت، کرامت، انسانیت و جوانمردی) کسب میکند؛ يعنی از جلسه بیرون میرود، درحالیکه حسود، متکبر و حریص نیست؛ با مردم و زنوبچهاش مهربان میشود و هنگام بهدستآوردن پول حرص نمیزند. همچنین بیرون میرود، درحالیکه بخلش معالجه شده و دستبهجیب میشود؛ این عبادت نفس است.
عبادت «بدن»
عبادت بدن هم که معلوم است. ظاهر عبادت بدن نماز، روزه، حج، دنبال کار مردم دویدن، عیادت مریض، تشییع جنازۀ مؤمن و خرجکردن آبرو برای حل مشکل مردم است که با قدمش از این خیابان به آن خیابان برود، آبرو گرو بگذارد و مشکلی را حل کند. این هم میشود عبادت بدن. به فرموده پیغمبر(ص)، سعادت یعنی داشتن عمر طولانی «فی طاعَةِ اللّهِ عزوجل».[10] این بهترین معنای سعادت از نظر وجود مبارک رسول مطهر اسلام(ص) است؛ به همين دليل زینالعابدین(ع)، بنا به نقل صحیفۀ سجادیه، با اشک چشم به پروردگار میگوید: مرگ من را نرسان؛ زیرا دوست ندارم بمیرم! میخواهم زنده باشم! «عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ».[11] خدایا، تا زمانی که لباس بندگی تو را در بر دارم، مرگ مرا نرسان! من هیچ علاقهای به مردن ندارم! آیا زینالعابدین(ع) از مردن میترسید؟ چه ترسی داشته؟ حضرت میدانست مرگ در اسلام، یعنی پل عبوری که یک سرش دنیا و یک سرش آخرت است و نفس آدم باید از روی این پل عبور کند. زینالعابدین(ع) که خدا از او راضی بوده، چه ترسی از مرگ داشته است؟ آدمی که از مرگ نمیترسید و میدانست بعد از مرگ جایگاه او بهشت است، میگوید من مرگ را نمیخواهم! میخواهم در همین خاکوخلها، زمینها، خانهها و تراکم جمعیتها بمانم! تا وقتی که اهل عبادت هستم، من را نگه دار. «عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ»؛[12] یعنی داشتن لباس بندگی در اندام وجود.
کلام آخر؛ روضۀ امام حسین(ع)
ساعات متعلق به وجود مبارک امام دوازدهم(عج) است.
نگویم آبوگل است آن وجود روحانی
بدین کمال نباشد جمال انسانی
اگر تو آبوگلی همچنان که سایر خلق
گل بهشت مخمّر به آب حیوانی
وجود هر که نگه میکنم ز جان و جسد
مرکب است و تو از فرق تا قدم جانی
به هرچه خوبتر اندر جهان نظر کردم
که گویمش به تو ماند، تو خوبتر از آنی
وقتی که صدای نالهات بلند شد: «هَل مِن نَاصِرٍ یَنصُرُنِی وَ هَل مِن مُعِین یُعِیننِی وَ هَل مِن ذَابّ يذبّ عَن حَرم رسول اللَّه»،[13] اگر من کربلا نبودم جواب غربتت را بدهم؛ به خدا قسم، شب و روز برایت گریه میکنم؛ روز گریه میکنم، شب گریه میکنم. گریه میکنم بر آن وقتی که ذوالجناح بدون تو به خیمهها برگشت. زنوبچه میان خیمه صدای شیههاش را شنیدند، اما دیدند تُن صدا عوض شده. محکم سُم به زمین میکوبید و همهمه میکرد.
همه از خیمهها بیرون دویدند
ولی سالار زینب(س) را ندیدند
همه دور ذوالجناح را گرفتند، اما دیدند ذوالجناح آرام ندارد و رو به میدان میرود. زنوبچه با پای برهنه، درحالیکه موهای سرشان را میکندند و با دست به سروصورت میزدند، دنبال ذوالجناح آمدند؛ اما چه لحظۀ سختی به میدان رسیدند! «وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِکَ».[14] صدای ناله زنوبچه بلند شد: «وَا مُحَمَدَا وَا عَلِیَا وَا حَسَنا وا حُسَینَا». به اشارۀ ابیعبدالله(ع) برگشتند. هنوز به خیمهها نرسیده بودند، دیدند لشکر دستهجمعی تکبیر میگویند. زنوبچه رو به میدان برگرداندند، دیدند سر بریدۀ ابیعبدالله(ع) بالای نیزه است.
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
«اللهم اغفر لنا و لوالدینا، و لوالدی والدینا و لمن وجب له حق علینا، اللهم اهلک الداعش و آل سعود، اللهم اید قائدنا و ارحم شهدائنا و اجعل عاقبة امرنا خیرا، اید و انصر و احفظ امام زماننا»
[1]. كنز العمّال، ج15، ص666.
[2]. سورهٔ نساء، آیهٔ 100.
[3]. همان.
[4]. همان.
[5]. همان.
[6]. آلعمران، 107.
[7]. اين روايت در «الأمالي (للصدوق)، ص649» به اين صورت آمده است: «و من أحيا هاتين الليلتين بمذاكرة العلم فهو أفضل».
[8]. این روایت در «نهج الفصاحة، ص192» به این صورت آمده است: «إذا جاء المَوت بِطَالِبِ العِلمِ مَاتَ وَ هُوَ شَهيد».
[9]. كنز العمّال، ج15، ص666.
[10]. همان.
[11]. صحيفۀ سجاديه، ص94.
[12]. همان.
[13]. اين عبارت در «غمنامۀ کربلا، ترجمۀ اللهوف على قتلى الطفوف، ص141» به اين صورت نقل شده است: «هل من ذابّ يذبّ عن حرم رسول اللَّه، هل من موحّد يخاف اللَّه فينا؟ هل من مغيث يرجو اللَّه باغاثتنا؟ هل من معين يرجو ما عند اللَّه في اعانتنا؟».
[14]. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج98، ص322.