شب سوم
(تهران مسجد امیر)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
این احتمال هست که بعضی از برادران و خواهران به نظرشان برسد بعضی از مطالبی که در رابطه با قرآن، پیغمبر، ائمه طاهرین بیان میشود عمل کردن به آن، تحقق دادن، طلوع دادن در زندگی خیلی سخت باشد، یا غیرممکن، اگر چنین چیزی به نظرتان برسد این نظر نظر درستی نیست، به چه دلیل؟ به دلیل اینکه آیات قرآن روایات پیغمبر، روایات ائمه طاهرین، مردم را به هر عملی، به هر کار مثبتی، به هر خدمتی، دعوت میکنند شدنی است.
شما در آیات قرآن یا روایات کار غیرقابل شدن را پیدا نمیکنید که قرآن یا پیغمبر یا ائمه به آن دعوت کرده باشند، چون دعوت به کار نشدنی دعوت غیرحکیمانهای است، غیرعاقلانهای است، غیرمدبرانهای است، بنابراین نباید به نظر این مطلب که در دو شب گذشته بحث شد امشب هم ادامه داده میشود سخت بیاید که در کنار قرآن که برترین کتاب است، و در کنار پیغمبر که افضل از اولین و آخرین است، و در کنار عترتش که بالاترین انسانهای روزگارند انسان یک موجود برتر میشود. این شدنی است. شدنی شدن این مسئله که ما با اتصال به قرآن و پیغمبر و ائمه موجود برتر میتوانیم بشویم با برداشتن سه قدم تحقق پیدا میکند که در روایاتمان هم مطرح است.
در دو روایت که یکی از رسول خداست، یکی از امیر المومنین، این سه برنامه ترتیب بهش داده شده، اولین قدم چه قدمی باشد، دومی چی باشد سومی چی باشد، اولین قدم که خود پیغمبر اکرم میفرماید در بین همه قدمهای مثبتی که برمیدارید از همه بالاتر است، باارزشتر است، اجتناب المحارم، این است که از همه حرامهای خدا کنار بمانید، جنب یعنی کنار، یعنی خودتان را در جاده گناه، در معرض گناه در مورد گناه قرار ندهید و این شدنی است، علتش هم این است که قرآن مجید در چند آیه این مسئله را تذکر داده است که در قیامت عذر عذرخواهان نسبت به گناهانشان پذیرفته نخواهد شد. چون اگر نشدنی بود خب قیامت مردم به پروردگار میگفتند زورمان نرسید و نتوانستیم به خاطر اینکه زورمان نرسید گناه را ترک کنیم یا نتوانستیم عذر ما را بپذیر، بر پروردگار حکیم هم بود که قبول بکند بگوید درست است، من تو را از گناهانی نهی کردم ولی ترکش در قدرت تو نبود حالا به خاطر گناه کردنت عذر میخواهی من عذرت را قبول میکنم ولی ما میبینیم قرآن مجید میفرماید عذر عذرخواهی در قیامت قبول نخواهد شد با دعای کمیل همه آشنا هستید در اوائل دعای کمیل است که امیر المومنین به پیشگاه پروردگار عرض میکند فلک الحجة علیّ فی جمیع ذلک، در تمام گناهانی که از من سر زده است تو نسبت به من دلیل محکوم کردنم را داری، میگویی عقل بهت دادم قدرت بهت دادم، کتاب فرستادم پیغمبر مبعوث کردم، امام معصوم قرار دادم، عذرت قابل قبول نیست، و لا حجة لی فیما جری علی فیه قضاوک، من در برابر احکام تو و نواهی تو عذری ندارم که ارائه بدهم تا بگویی قبول نمیکنم.
میشود همه انسانهای خوبی باشیم، میشود همه گناه نکنیم، امکان دارد همه حرام نخورند، امکان دارد جوانها روابط نامشروع بانامحرمان نداشته باشند، امکان دارد انسان به کسی بدی نکند، ظلم نکند، به حق کسی تجاوز نکند، برای همه امکان دارد که در مقابل هر گناهی و در برابر دعوت به هر گناهی یک کلمه بگوید من همه چیزم کامل است احتیاجی به گناه ندارم. چون کمبودی ندارم. با گناه چه کمبودی ما تامین میشود؟ این را همه میتوانند بگویند.
یک روایتی را خیلی روایت جالبی است هفت قسمت است من هم در کتب غیرشیعه دیدم در کتاب مستدرک حاکم نیشابوری، هم در کتابهای خودمان دیدم کتاب محجة البیضاء فیض کاشانی که پیغمبر میفرماید روز قیامت هفت نفر در سایه رحمت پروردگار هستند در حالی که در آن روز سایه رحمتی به جز سایه رحمت خدا وجود ندارد. فقط یک چتر وجود دارد که آدم زیر آن چتر از رنجها و دردها و فشارهای قیامت قبل از اینکه برود بهشت در امان بماند، آن هم چتر رحمت پروردگار است، از این هفت طایفه یکیشان این است، رجل یک مرد قوی تنومند در حد متوسط عمر این معنی رجل است اگر میخواست بگوید جوان هفده هجده ساله میگفت غلام، غلام در عربی یعنی جوان هفده تا بیست و یکی دو ساله که در فرمایشات ابی عبدالله هم هست وقتی حضرت علی اکبر حرکت کردند به پروردگار عرض کرد لقد برز علیهم غلام، غلام در اینجا به معنی خدمتکار کسی نیست لفظ غلام در زبان عرب یک معنایش جوان بین هجده تا بیست و سه چهار ساله است اما رجل از سی به بالا است، کسی که در نهایت قدرت بدنی و غرائز است، رجل دعته امرأة صاحب جمال فقال لها انی اخاف الله، یکی از این هفت طایفهای که زیر چتر رحمت خدا هستند در قیامت مرد با قدرت با شهامت در اوج غریزه جنسی که زن زیبایی او را به گناه دعوت بکند برگردد به آن زن بگوید من از خدا واهمه دارم، نیازی هم به این گناه ندارم. و قبول نکند.
شما به نظرتان چه گناهی میآید که ما قدرت ترکش را نداشته باشیم؟ به نظرتان چه گناهی میآید که نیازمند به آن باشیم به خاطر خلأ که آن گناه بیاید خلأ ما را پر بکند ما هیچ نیازی به گناه نداریم. خب این یک قدم که پیغمبر اکرم میفرماید این افضل اعمال است. افضل اعمال اجتناب المحارم.
و اما قدم دوم، و العمل بالفرائض، اینکه وقتی واجب خدا به من عرضه شد فرار نکنم، شانه خالی نکنم، احساس کسالت و خستگی نکنم، وقت نماز است نمازم را بخوانم، شاد هم باشم خوشحال هم باشم، که پروردگار عالم به من اجازه داده شبانه روز در سه وقت در پیشگاه مقدس او بایستم و با او حرف بزنم، و مسائلی را درخواست بکنم، درخواستها هم درخواستهای کمی نیست، اهدنا الصراط المستقیم، این درخواست کمی است؟ که شبانه روز ده بار به من اجازه داده از او درخواست بکنم من را در راهی قرار بدهد که انعمت علیهم راه انعمت علیهم است، یعنی راه انبیاء، صدیقان، شهداء و صالحین این درخواست کمی است؟
یک برداشتی اهل تحقیق از آیات سوره آخر حجر دارند قبل از سوره نحل و بعد از سوره ابراهیم، در آنجا آن برداشتی که از سه چهار تا آیه دنبال هم دارند این است، که به پیغمبر میفرماید دشمنانت را، کافران مشرکان، ابزار و وسائل و متاع فراوان و زر و زیور دنیا در دستشان است، و فعلا دست تو از آنها خالی است، کاخ نداری، خزینه طلا و نقره نداری، هزار تا شتر سرخ مو نداری، دو هزار تا قطعه زمین نداری، مغازههای سر چهارراهها را نداری، باغهای گران خرما را نداری، ولی دشمنان تو همه اینها را دارند امامن یک چیزی به تو دادم که قابل مقایسه با آنچه که مشرکان و کافران در دنیا دارند نیست و نباید هم مقایسه کرد چون جای مقایسه نیست چی بهت دادم؟ وَ لَقَدْ آتَيْنٰاكَ سَبْعاً مِنَ اَلْمَثٰانِي وَ اَلْقُرْآنَ اَلْعَظِيمَ ﴿الحجر، 87﴾ من یک سوره حمد را به تو دادم که هفت آیه است و کل قرآن عظیم را به تو دادم که این هفت آیه هم بخشی از این قرآن است ولی اینقدر سوره حمد مهم است که پروردگار در کنار قرآن عظیم جداگانه اسم میبرد. با اینکه سوره حمد جزء قرآن است ولی جدا اسم میبرد که این سوره حمد گنجینه عرش خداست که به پیغمبر داده است و بعد هم به همه امت اجازه داده کنار این گنج قرار بگیرند و بهره ببرند. کنار این گنج. خدا میداند بهره این سوره حمد چقدر است.
حتما قبلا شنیدید در کتاب باعظمت وسائل الشیعه در جلد سوم چاپ بیست جلدی است، وسائل محور درس مجتهدان شیعه است چهارصد سال است، از امام صادق نقل میکند کسی که بعد از هفتاد سال عمر فقط دو رکعت نماز قابل قبول خدا را وارد قیامت کند به احترام این دو رکعت خدا بقیه اعمال خوب دوره عمرش را هم قبول خواهد کرد، یعنی با دو بار حمد خواندن درست و امضا شده آدم بهشتی است، خب این بهتر است یا این ابزار و وسائلی که دست دشمنان است، که آدم بشیند غصه بخورد خب من هم یک بنده خدا، من هم هم وزن فلان آدم آن هم یک شکم دارد من هم یک شکم، او هم یک بدن دارد من هم یک بدن من چرا کاخ ندارم، من چرا ماشین یک میلیاردی ندارم، من چرا هواپیمای اختصاصی دسته طلا ندارم، خب همین قاتل این چند هزار حاجی که امروز به چهار هزار و هفتصد تا آمارش رسیده بنا بر آماری که خود دشمن داده خب این طیاره دست طلای اختصاصی پیش این قاتل حجاج، قاتل مردم یمن، قاتل مردم عراق، قاتل مردم سوریه، هست و با آن اینور و آنور میرود این چه روزنه نجاتی برای اوست؟
اما شما دو رکعت نماز میخوانید دو بار سوره حمد را میخوانید، اتفاقا هم همین دو رکعت را خدا میگوید قبول میکنم بقیهاش قابل قبول نبود اما از صدقه سر این دو رکعت هفتاد سال عمر نمازت را هم قبول میکنم، عمل به واجبات، این قدم دوم که شدنی است.
و اما قدم سوم، و احتمال مکارم، این است که شما دارای ارزشهای اخلاقی باشید، ارزشهای اخلاقی پیغمبر میفرماید سنگینترین چیز در ترازوی قیامت است، یک چند تا اسیر شدند در جنگ آوردند مدینه، پیغمبر فرمودند من حاضر هستم شما را آزاد کنم، اما هر کدامتان ده تا از مسلمانها را سواد یاد بدهید این اسرا با سواد بودند، امام صادق نقل میکند، من نمیدانم این اسیرها برای کجا بودند ننوشته روایت اما معلوم میشود همه باسواد بودند این پیشنهاد همیشه پیغمبر به اسیران بود، یا اینجا کار بکنید پول آزادی خودتان را بدهید ما آزادتان بکنیم یا به اختیار خودتان مسلمان شوید آزاد هستید، هیچ کدامش را قبول نکردند، فرمود خب شما اول به ما حمله کردید جوانهای ما را کشتید، زنهای ما را کشتید، زنهای ما را بیوه کردید، بچههای ما را یتیم کردید، حاضر به قبول این پیشنهادهای مثبت من هم که نیستید خب حکمتان اعدام است.
اولی اعدام شد، دومی اعدام شد پنجمی اعدام شد به یکی از اعدامیها که رسید یک جوانی بود، نوبت به یکیشان که رسید یک جوان بود، رسول خدا فرمودند او را رها کنید بروید سراغ بعدی، کار تمام شد، رسول خدا به این جوان فرمودند شما آزاد هستی، گفت چرا؟ چرا من آزاد هستم؟ پیغمبر اکرم فرمود خدا دستور داد به من که از اعدام تو صرف نظر کنم، حالا این جوان هم کا فر بود و مخالف خدا، گفت خدا برای چی دستور داد من را آزاد کنید؟ فرمود فرشته الهی به من نازل شد این هم از غیبگوییهای پیغمبر است به من گفت یا رسول الله خدا میفرماید در این جوان چند تا خصلت است اینها با ارزش است، یک خصلت این جوان آدم با غیرتی است، نسبت به ناموسش غیرتمند است، این یک خصلت. یک خصلت آدم راستگویی است اهل صدق است با اینکه کافر است ولی اهل صدق است، یک خصلتش یا رسول الله جوان شجاعی است نترس است، این ارزش دارد، یک خصلتش هم یا رسول الله این آدم دست به جیبی است، سخی است، جواد است، کریم است، حیف است کشته شود، حالا کافر هم هست باشد ولش کن برود.
فرمود فرشته وحی از جانب خدا این خصلتهای تو را به من گفت، برو. گفت نمیروم، ببینید ارزشها آدم را نجات میدهد هم در دنیا، هم وقت مرگ این اخلاقهای خوب وقت مردن خیلی به درد میخورد، این را شما یقین بدانید کسی که به خودش، به زن و بچهاش، به مردم، مهربان است وقت مردن یقینا با او مهربا نی میشود. این آیه را که شما در قرآن صد بار خواندید هل جزاء الاحسان الا الاحسان این قاعده پروردگار است، آیا پاداش نیکی غیر از نیکی هم هست؟ بنده من خوش اخلاق بوده، نرم بوده، خوش رفتار بوده، حالا چرا دم مردنش من با او نرم نباشم؟ خوش رفتار نباشم؟ من یک رفیق داشتم الله اکبر جلساتی که من پیش این رفیقم رفتم برای استفاده از معارف الهی تعدادش را یادم نیست، اما میرفتم، خیلی پرمایه بود.
مجتهد جامع الشرائط بود و خودش را نشان نمیداد، دوست نداشت خودش را نشان بدهد اصلا، این نزدیک مردنش که ختمش هم مسرّ شدند من منبر بروم با اینکه خیلی منبر ختم هم بلد نیستم اما قبول کردم مشهد بودم که خبر مرگش را شنیدم بعد به من گفتند بلند شو بیا ختمش منبر و باز برگرد مشهد گفتم میآیم، عیبی ندارد.
نزدیک مردن، شاید یک هفته مانده بود به مرگش، به اهل بیتش میگفت از مرگ من نگران نباشید، از مردن من نگران نباشید، چون شخص خدا جان من را میگیرد، قرآن مجید جان گرفتن مردهها را یک بار میگوید الله یتوفی الانفس، خدا جان بندگانش را میگیرد، یک بار میگوید ملک الموتی که وکل بهم، ملک الموت جانشان را میگیرد، یک بار میگوید فرشتگان جان بندگان را میگیرند، اطرافیانش به ایشان گفتند اینکه خدا فرموده من جان بندگانم را میگیرم این جان گرفتن مستقیم نیست. بله اصل جان گرفتن به دستور اوست یا ملک الموت هم جان میدهد یا فرشتگان موکل مرگ ایشان فرمود من اعتقاد به طولی بودن این آیات ندارم که خدا صاحب اختیار جان است اما خودش جان را نمیگیرد میگوید یتوفی الانفس خودم یعنی به وسیله فرشتگانم نه مستقیما، یا ملک الموت است یا فرشتگان، ایشان فرمودند من این آیات را طولی قبول ندارم میگویم حد اجتهاد بالایی داشت. گفت من این آیات را عرضی قبول دارم، یعنی جان گرفتن خدا ملک الموت، فرشتگان، در عرض هم است، بعضیها را خدا جانشان را میگیرد بعضیها را ملک الموت بعضیها را فرشتگان، در دالون مرگ بود در حال بود همش روزهای آخر، گفت من از آنهایی هستم که خودش جان مرا میگیرد.
یک امتیازی که داشت آراسته به حسنات اخلاقی بود، خیلی آدم بزرگی بود، یعنی این آدم به قدری فروتن، متواضع، خاکسار کریم که آدم بهتش میگرفت، یک دفعه خودشان فرمودند فرمودند پول نداشتم نان خالی بخرم بیاورم بخورم، در جوانیها، گرسنه از درس رفتم بیرون، داشتم میآمدم یک کسی به من رسید گفت که من پنج زار پول دارم از من قبول میکنی؟ گفتم خب این پنج زار را خدا رسانده این از باطن من که خبر ندارد پول یک دانه نان خالی ندارم گفتم بله هدیه مومن را من قبول میکنم، یک روایتی در اصول کافی است امیر المومنین میفرماید کسی که هدیه مومن را قبول نکند خیلی احمق است، گفتم چرا من قبول میکنم، گفت پنج زار را به من داد خداحافظی کرد رفت، پنج شش قدم آمدم دیدم یک طلبهای به من رسید گفت من میخواهم بروم خانه خجالت میکشم هیچی ندارم نان میخواهم بخرم، گفتم من پول دارم پنج زار را دادم به او، خب اینها مرگ آدم را آسان میکند. اینها برزخ آدم را بهشت میکند. اینها قیامت آدم را زیر چتر رحمت خدا قرار میدهد. برگردم به اول مطلب.
آنچه که شما عزیزانم در منبرها از قرآن و پیغمبر و ائمه میشنوید که ما را دعوت به اعمالی، خدماتی، و ترک گناهانی میکنند به نظرتان نیاید شدنی نیست، چون اگر شدنی نبود دعوتمان نمیکردند، دعوت به امر نشدنی کار حکیم نیست، کل شدنیها هم در سه بخش خلاصه شده است، اول اجتناب از محرمات، دوم عمل به واجبات الهی، مالی و غیرمالی، سوم متخلق شدن به اخلاق اسلامی و اخلاق الهی.
این مقدمه مطلب امشب، حالا شب گذشته عرض کردم پریشب هم همینطور ما د ر این عالم سه تا برتر داریم که فوقش برتری نمیآید و نیامد نه در گذشته و نه در آینده، برتر اول قرآن است، که خود قرآن میگوید برترین کتاب است، برتر دوم پیغمبر است، برتر سوم امام معصوم است، یک برتر چهارم هم قابل پیدا شدن است، اول برتر نیست ولی قابل برتر شدن است و آن کسی است که از قرآن، پیغمبر، ائمه طاهرین اطاعت کند آن هم بعد از این سه تا برتر میشود برتر چهارم و این شدنی است هم در دنیا میشود برتر و هم در آخرت.
حالا من برتر بودن قرآن را گفتم، برتر بودن پیغمبر را دیشب شروع کردم گفتم امیر المومنین هفت خصلت برای پیغمبر میگویند که میفرمایند پیغمبر در این هفت خصلت برترینها بود خصلت دیگری هم نیست چون جمیع خصلتها در این هفت خصلت است، یک اخشی الناس لربه، این را معنی کردم، اتقاهم له، این را هم معنی کردم، و اعلمهم به، این هم معنی شد. صفت چهارم پیغمبر اقواهم فی طاعته، کسی در اولین و آخرین در اطاعت از پروردگار قدرت بیشتر از پیغمبر نشان نداد، قویترین انسانها در اطاعت از پروردگار بود. این صفت چهارم.
پنجم و ششم و هفتم در جلسه انشالله فردا شب. کم کم دیگر وارد ایام غدیر میشویم، خدایا به حقیقت پیغمبر صدیقه کبری، چهار امام مدفون در بقیع تمام جان باختگان منا را با اولیاء خاص محشور بفرما.
آل سعود را به دل خوش شدن مردم دنیا نابود کن.
گناهان ما را در این ایام امیر المومنین ببخش.
توفیق ترک محرمات انجام واجبات متخلق شدن به اخلاق را به همه ما و زن و بچههایمان عنایت بفرما.
ما را از شیعیان مخلص امیر المومنین قرار بده.