لطفا منتظر باشید

شب اول

(تهران حسینیه همدانی‌ها)
محرم1437 ه.ق - مهر1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

 در دو دهه گذشته سال 93 و 92 بحث درباره دنیا بود از دیدگاه قرآن کریم و پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین، قرآن مجید و پیغمبر و ائمه دنیا را خانه کسب معرفت می‌دانند. که این معرفت باید تبدیل به عمل بشود. معرفت هم عبارت است از شناخت پروردگار، قیامت، نبوت، ولایت، احکام، حسنات، سیئات. که با درس خواندن، با مطالعه کردن، با شرکت در مجالس مذهبی علمی به دست می‌آید.

یکی از احکام الهیه هم احکام مربوط به معاش است، یعنی در کنار معرفت و عبادت اخلاق دنبال معاش رفتن هم حکم خداست، کرارا در قرآن فرموده ربه من فضل الله، که این جمله در قرآن با اینکه تکرار هم شده تمامش یعنی دنبال معاش رفتن، آن انسانی که مطابق طرح خداوند دنبال معاش می‌رود آن هم یک نوع عبادت است، یک نوع خدمت است، عمر تلف کردن نیست که انسان غصه بخورد چرا هفت ساعت، هشت ساعت دنبال پول و کار هستم، گاهی که به پیغمبر یا ائمه عرض می‌کردند ما می‌رویم دنبال معاش می‌رویم مغازه، سر زمین و زراعت می‌رویم دنبال صنعت، ما اهل دنیا هستیم یعنی مارک دنیاپرستی به ما می‌خورد؟ سوال می‌کردند برای چی دنبال معاش می‌روید، حالا در یک روایت یکی از راویان به امام می‌گوید می‌روم دنبال کسب و کار، شکم خودم را، بدن خودم را زن و بچه‌ام را اداره کنم اضافه بیاورم مکه بروم، صدقه بدهم، قرض بدهم، کمک به مردم مومن بکنم، در  کار خیر شرکت کنم. حضرت فرمودند این که کلش آخرت است دنیا نیست.

این هفتاد هشتاد سال را  اینگونه هر کسی بگذراند یعنی دنبال تحصیل معرفت و معاش حلال باشد که آن معرفت را هم تبدیل کند به عبادت و خدمت، یقینا یک آخرت آبادی را ساخته است. شک نکنید. بعضی‌ها که آگاه به حقایق اسلام نیستند گاهی نسبت به کارشان، کسل می‌شوند، دلسرد می‌شوند، می‌گویند نکند از آخرت عقب بمانیم، اما با این رویه عمر را در دنیا  گذراندن نه آدم از خدا عقب می‌ماند، نه از قیامت، نه از انبیا، و نه از ائمه.

ما بیش از هزار روایت درباره کسب داریم، که در این روایات کسب‌های حلال، حرام، شبهه‌ناک، همه بیان شده است، معلوم می‌شود خداوند و انبیاء و ائمه طاهرین به کسب و دنبال معاش رفتن مردم راضی بودند که هدایتشان کردند با این آیات و با این روایات، دارد هر کسی که اولین برخوردش با پیغمبر بود می‌فرمود کارت چیست؟ خود انبیاء خدا هم شغل داشتند، گوسفندچران بودند کشاورز بودند، صنعت‌کار بودند، درباره ادریس در قرآن دارد وَ عَلَّمْنٰاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ ﴿الأنبياء، 80﴾، خیاطی را من به ادریس یاد دادم.

خب برای مردم لباس می‌دوخت عمر تلف کردن بود؟ نه، خدا خیاطی را یادش داده بود برای مردم لباس می‌دوخت و اجر و پاداش می‌گرفت و با همان پول زندگی‌اش را اداره می‌کرد، یا حضرت داود یک صنعتکار خیلی هنرمندی بود که اینقدر در آن روزگار هنر صنعتی داشت که زره را اختراع کرد، حتما یک دستگاهی را درست کرده بود که آهن را مفتول می‌کرد مفتول را نازک می‌کرد نازک می‌کرد، که بتواند اینها را قیچی کند و حلقه کند و در هم بیندازد و زره درست بکند خب خیلی کار مهمی بوده قطعه آهن و شمش آهن را تبدیل کردن به مفتول، ابراهیم چوپانی وسیعی داشت، سلیمان در روایات دارد همان وقتی هم که پادشاهی فلسطین در اختیارش بود زنبیل‌بافی می‌کرد، یک تعدادی که به فروش برود خرجش از زنبیل‌بافی اداره می‌شد. کار عار نیست عیب هم نیست، دستور پروردگار است.

خب با این روش در حقیقت دنیای انسان یک دنیای الهی است، یک دنیای ملکوتی است، یک دنیای نورانی است و لقمه همین دنیا واقعا انسان را در عبادت کمک می‌کند، روحیه به آدم می‌دهد، چون بالاخره لقمه حلال که امر پروردگار است از مقوله نور است، حرام از مقوله ظلم است، ولی حلال که  از مقوله نور است، هر چی وصل به پروردگار است از مقوله نور است، خدا به کار و کاسبی امر کرده امر خدا نور است، ما درباره کل آیات قرآن در قرآن می‌خوانیم انزلناه نور مبینا، تمام آیات نور است، این متن آیه شریفه است، انزلنا الیکم نورا مبینا، حالا وقتی پروردگار عالم در قرآن مجید می‌فرماید وَ لاٰ تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ اَلدُّنْيٰا ﴿القصص‏، 77﴾، بهره معاشت را، درآمدت را هزینه و خرجت را از این سفره دنیا فراموش نکن، بیکار نباش، خب این امر نور است، طبق آیه‌ای که می‌گوید وَ أَنْزَلْنٰا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً  ﴿النساء، 174﴾، حالا من این امر نوری را اطاعت می‌کنم، دنبال یک کسب مشروع می‌روم حالا کاری به این ندارم که درآمدم متوسط است، یا زیاد است یا به اندازه است، دیگر یک تقسیم‌بندی در زندگی بندگانش هست که در قرآن مجید می‌گوید یبسط لمن یشاء و یقدر برای یک عده‌ای سفره پهن‌تر است و برای یک عده‌ای محدودتر است. حتما هم مصلحت ما را می‌داند که سفره یکیمان را پهن‌تر بیندازد سفره یکی را تنگ‌تر بیندازد بالاخره پشت پرده  هر دو سفره هم حکمت هست هم مصلحت، خود امرش نور است، من هم که اطاعت می‌کنم امرش را اطاعت من هم نور است، خود اطاعت. طاعت جزو مقوله نور است. در روایات وضو می‌خوانیم الوضو نور، من که دارم آب به صورت و دست می‌زنم مسح می‌کشم این کار که عملی می‌شود من در حقیقت نور گرفتم، کسب نور کردم. الوضوء نور.

خب می‌روم دنبال یک صنعتی، دنبال یک زمینی و مغازه‌ای، و پول درمی‌آورم اما برابر با طرح پروردگار این پولی که برابر با طرح درآوردم این هم نور است، یعنی یک سلسله نور در زندگی من حلقه‌وار قرار گرفته است. امر کرد به کاسبی امرش نور است، اطاعت کردم بروم دنبال کار اطاعتم نور است، رفتم کار پیدا کردم، این رفتن هم نور است، به دست آوردم ما یکتسب به هم نور است، حالا با این پول می‌روم نان و گوشت می‌خرم غذا درست می‌کنم که قبل از این غذای پخته همش نور بوده این لقمه را که می‌خورم لقمه در باطن من نور می‌شود این نور من را در عبادت کمک می‌کند و حال و نشاط به من می‌دهد.

امیر المومنین می‌فرماید حرامخوری آدم را زمین‌گیر می‌کند، و برای انسان در مقابل خدا حجتی و دلیلی باقی نمی‌گذارد، حرام زمین‌گیر می‌کند آدم را  از عبادت، از طاعت، از خدمت، از اخلاق، ما زیاد شنیدیم ظاهرا مرحوم محدث قمی هم این روایت را اگر یادم باشد در نفس المهموم ذکر کرده که وقتی امام چهارم در آخرین لحظات عمر پدر از حضرت می‌پرسد چی شد کارتان با این مردم به جنگ کشید و چرا با شما جنگیدند؟ شما که یک آدم شناخته شده‌ای هستی شما که امام هستی شما که فرزند امیر المومنین و زهرا هستی، شما که پسر پیغمبر و نوه پیغمبر هستی تعجب است با شما چی شد به جنگ افتادند مجهول که نبودید برای اینها؟

امام پاسخی که دادند این بود ملات بطونهم من الحرام، لقمه حرام اینها را زمین‌گیر کرد، از حق زمین‌گیر شدند از توحید زمینگیر شدند از عبادت زمینگیر شدند، از پیروی از امام زمینگیر شدند در این زمین‌گیری هم  امام‌کش شدند این لقمه حرام، خب اینجا معلوم می‌شود که دنیایی که قرآن و پیغمبران و ائمه بهش اصلا رضایت ندادند دنیایی است  که با گناهان کبیره آمیخته بشود و عمر با معصیت بگذرد و کل رابطه آدم در زندگی‌اش با ابلیس و فرهنگ ابلیس باشد.

آنهایی که گرفتار چنین دنیایی هستند یکی از عوارض سنگین این گرفتاری و اسارت غفلت کامل از آخرت است یعنی اصلا توجهی به آخرت نمی‌کنند، یاد آخرت هم نمی‌کنند بعد هم خطر سنگین‌تر برادران این است که من این خطر را در بعضی‌ها دیدم در جوانی، دیدم مسجدی بودند هیئتی بودند، حتی یکیشان را یادم است شب‌های احیا در یکی از مساجد مطرح آن زمان سه شب احیا در چراغ خاموشی بلند می‌شد می‌خواند و چه گریه‌ای از مردم می‌گرفت، این آرام آرام حالت غربزدگی پیدا کرد یعنی شیفته شکل زندگی اروپایی شد، خانه‌اش را پایین فروخت رفت بالا، یک مغازه شیک لوکسی هم خرید، که یکی از دوستانش به من گفت گفت حیف شد که این به شدت گمراه شد، من آدرس مغازه‌اش را گرفتم چون می‌شناخت من را با اینکه من جوان بودم در همان مسجدی که سه شب احیا پای احیای آقای آن مسجد می‌خواند، آمده بود منبر من، محاسنی داشت و خیلی ظاهر الصلاح بود من رفتم در مغازه‌اش دیدم صورت امروزی امروزی، یعنی اروپایی کراوات مغازه شیک، بهش گفتم فلانی چی شد گفت یک عمری شماها سر ما را کلاه گذاشتید، ما لذتی از زندگی در کنار شما نبردیم، صد چیز را به ما گفتید حرام است، این کار را نکن اینجا نرو، این حرف را نزن این لقمه را نخور این که نشد زندگی، آن وقت این خطر را دنیا می‌گوید آنی که دنیایش عبارت از انجام گناهان است و عمرش در معصیت دارد سپری می‌شود، رابطه‌اش با  ابلیس و فرهنگ ابلیس است از آخرت ابتدا غافل می‌شود، بی‌توجه می‌شود به آخرت و در پایان کار ثُمَّ كٰانَ عٰاقِبَةَ اَلَّذِينَ أَسٰاؤُا اَلسُّواىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيٰاتِ اَللّٰهِ ﴿الروم‏، 10﴾ همه آیات من را منکر می‌شود می‌گوید شما سر ما را کلاه گذاشتید چه آخرتی؟ چه خدایی؟ چه دینی؟ چه برزخی؟ چه حلال و حرامی این را خدا خبر داده، بندگانش را خوب می‌شناسد، می‌داند که هر کسی در چه راهی می‌افتد عاقبتش چه خواهد شد می‌داند.

 إِنَّ اَللّٰهَ عَلِيمٌ بِذٰاتِ اَلصُّدُورِ  ﴿آل‏عمران‏، 119﴾، همه چیز را می‌داند خبر دارد می‌دهد می‌گوید آنی که اینجور دنیایش دارد می‌گذرد اول به آخرت بی‌توجه می‌شود آخر هم منکر می‌شود تمام باورها را از دست می‌دهد تمام باورها را. یک آیه هم برایتان از سوره بقره بخوانم درباره اینها، آیه احتمالا هشتاد و ششم سوره بقره است. خیلی آیه جالبی است پروردگار می‌فرماید اینها با این شکل دنیا آخرت را به دنیا می‌فروشند یعنی همه آخرت را از دست می‌دهند می‌گویند برای ما همین دنیا بس است  ما به همین جا خوش هستیم دیگر آخرت نمی‌خواهیم، یعنی به انکار می‌گویند می‌گویند وجود ندارد که بخواهیم.

اما تمام انبیاء خدا و اولیاء الهی و ائمه طاهرین به عشق آخرت کار کردند، به عشق رضایت الله کار کردند، کار آنها را که نمی‌شود گفت باطل است، کار ائمه طاهرین را که نمی‌شود گفت باطل است، هیچ دلیلی وجود ندارد بر بطلان کار انبیاء ولی هزار دلیل وجود دارد بر بطلان بی‌دین‌ها، بر بطلان کار بی‌دین‌ها. نمی‌شود بگوییم با دلیل ابراهیم را حذف کنیم و نمرود را انتخاب بکنیم دلیلی وجود ندارد کار کار هوای نفس است، یا امیر المومنین را حذف کنیم معاویه را انتخاب کنیم این دلیلش هوای نفس است، یا وجود مبارک ابی عبدالله را حذف کنیم فرهنگ یزید را انتخاب کنیم این دلیلی ندارد جز هوای نفس.

أُولٰئِكَ اَلَّذِينَ اِشْتَرَوُا اَلْحَيٰاةَ اَلدُّنْيٰا بِالْآخِرَةِ ﴿البقرة، 86﴾، کسانی که آمدند آخرت را به قیمت دنیا فروختند، گفتند فقط دنیا، فقط دنیا یعنی اینها دیگر برای آخرت قدمی برنمی‌دارند، کاری برای آخرتشان نمی‌کنند فقط دنیا کل کارشان خلاصه می‌شود در فعالیت برای دو تا کیسه سازنده نجاست، یکی معده یکی  غریزه جنسی، زندگی که الان کل اروپایی‌ها و امریکایی‌ها دا رند و بعضی از ایرانی‌ها و خیلی از مردم دیگر مشرق، و خیلی از مردم عرب و غیر عرب یعنی کل فعالیت‌ها و کار و کوششان متمرکز در سیر کردن دو کیسه تولید نجاست است شکم و شهوت. این آیه را ببینید در قرآن وَ اَلَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ ﴿محمد، 12﴾، با فعل مضارع، کسانی که پیوسته در لذت و کامجویی هستند، تمتع خب این لذت و کامجویی چیست غیر از شکم و غریزه جنسی؟ چیست تمتع چیست؟ و یاکلون و دائم هم می‌خورند وَ يَأْكُلُونَ كَمٰا تَأْكُلُ اَلْأَنْعٰامُ، یعنی بدون لحاظ حلال و حرام، مگر حیوان‌ها وقتی می‌خورند لحاظ حلال و حرام می‌کنند؟ یک گله گوسفند که از کنار یک زمین رد می‌شود تازه  گندم‌ها سر از خاک درآورده دهانشان را باز می‌کنند و شروع می‌کنند به خوردن گوسفند توجه به این ندارد که اینجا مالک دارد، راضی نیست، این کار درستی نیست، قرآن می‌گوید و یاکلون کما تاکل الانعام یعنی این دنیا‌خواهان و دنیاپرستان تمام حرکاتشان متمرکز در سیر کردن همین دو تا کیسه است، واقعا این هم شد کار در این دنیا؟ که آدم همه عمرش را  هزینه کند برای ریختن در دو تا ماشینی که تولید نجاست می‌کند؟ این ارزش است؟ اسم این زندگی چیست؟

أُولٰئِكَ اَلَّذِينَ اِشْتَرَوُا اَلْحَيٰاةَ اَلدُّنْيٰا بِالْآخِرَةِ ﴿البقرة، 86﴾، اینهایی که آخرت را به دنیا فروختند گفتند نمی‌خواهیم، فکر کردند که زندگی همین است، عمر هم همین است، بعد از اینجا هم هیچ خبری نیست، یک چنین معامله بدی کردند، عاقبت اینها چی می‌شود؟ فَلاٰ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ اَلْعَذٰابُ، اینها وقتی قیامت وارد دوزخ می‌شوند عذاب از آنها مطلقا سبک نمی‌شود که حالا در جهنم هوای خنکی بوزد یک لیوان آب بهشان بدهند استراحتی از آتش بهشان بدهند، فتیله آتش را بکشند پایین، فَلاٰ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ اَلْعَذٰابُ این یک. این یک رشته عاقبتشان.

یک نوع غذا و آب خوردنشان هم برایتان بگویم خوب است، اینها را که ما نمی‌بینیم ما فقط می‌شنویم از آیات قرآن، نه قیامت به ما می‌چشانند نه به ما می‌نوشانند، ما که در حدی با خدا گره خوردیم، با نبوت گره خوردیم در حدی اهل عبادت هستیم، در حدی اهل اطاعت هستیم، در حدی اهل محبت هستیم، در حدی اهل حلال هستیم، همین را خدا به قیمت گران از ما می‌خرد همین را، کم ما را زیاد می‌خرد، یک شعری قدیمی‌ها می‌خواندند من بچه بودم در همین جلسات عزاداری خطاب به ابی عبدالله می‌خواندند که البته اصل خطابش به پروردگار عالم است کم ما و کرم تو، این کم ماست واقعا ما کم داریم ولی او وقتی می‌خواهد کم ما را بخرد با کرم می‌خرد یعنی گران می‌خرد، حالا ما که نه از آن غذا به ما می‌خورانند نه از آن آب به ما می‌نوشانند، اما حالا از آیات قرآن بشنویم که کار این بدبخت‌ها در غذا و نوشیدنی چی می‌شود.

لَيْسَ لَهُمْ طَعٰامٌ إِلاّٰ مِنْ ضَرِيعٍ  ﴿الغاشية، 6﴾ دوزخیان غذائی جز گیاه ضریع ندارند نمونه گیاه ضریع دردنیا در کویرهای عربی است علفی است پر از تیغ است که آرواره شتر نمی‌تواند بجود بخورد تمام دهان را زخم می‌کند چنین گیاهی در جهنم است که در آتش سرپا است و نمی‌سوزد، این را باید اهل جهنم بخورند، لاٰ يُسْمِنُ وَ لاٰ يُغْنِي مِنْ جُوعٍ  ﴿الغاشية، 7﴾، نه چاقشان می‌کند و نه گرسنگی‌شان را برطرف می‌کند.

اما آبی که بهشان می‌خورانند روی این غذا، آبی است که آتش جهنم جوشانده، آن را باید بخورند تُسْقىٰ مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ  ﴿الغاشية، 5﴾، دو آیه در سوره غاشیه است فَلاٰ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ اَلْعَذٰابُ وَ لاٰ هُمْ يُنْصَرُونَ  ﴿البقرة، 86﴾،  این خیلی دیگر کشنده است، این جمله، که در آیه هشتاد و شش سوره بقره است، و لا هم ینصرون، می‌دانید چقدر جمعیت در محشر  است؟ از زمان آدم تا لحظه برپا شدن قیامت، میلیارد میلیارد  در این آدم‌ها انبیاء هستند ائمه، اولیا، مومنین، شفاعت‌کنندگان قرآن می‌گوید اینها از طرف احدی یاری نمی‌شوند، کسی بیاید پیش خدا دست دراز بکند بگوید خدایا اینها را نجات بده اصلا همچنین کسی پیدا نمی‌شود و لا هم ینصرون.

بقیه بحث جلسه بعد انشالله.

چه دنیای لطیفی داشتند این هفتاد و دو نفر، عجب معامله‌ای با خدا کردند، دنیایشان را چطور تبدیل به بهترین آخرت کردند. شخصیت خاصی بود ابی عبدالله در اهل بیت، همه با او یک جور دیگر بودند، یک دل دیگر داشتند، چشمی هم در اهل بیت نبود که برایش گریه نکند هنوز به دنیا نیامده بود چشم پاکی در این دنیا نبود که برایش گریه نکند هنوز به دنیا نیامده بود، خدا به موسی فرمود به امتت بگو درجه پیش من می‌خواهید برای حسین گریه کنید، به موسی فرمود به امتت بگو چشم پاکی نبود که برایش گریه نکند، لحظات آخر عمر پیغمبر است، همه ما می‌دانیم سینه محتضر را باید باز کنند سبک باشد، مردم می‌گویند راحت جان بدهد لحاف و پتو نباشد، سنگین نباشد، اما پیغمبر به امیر المومنین فرمود علی جان حسین را بیاور روی سینه من بگذار، دست انداخت گردنش، به پهنای صورت پیغمبر اشک جاری شد، دیدند دارد زیر گلویش و لبهایش را و پیشانی‌اش را می‌بوسد، و ناله می‌زند مالی و یضلی، خدایا من را با یزید چه کار که می‌فرستد سر عزیز من را از بدن جدا کنند، من را با یزید چه کار که به لب و دندان عزیز من با چوب خیزران حمله می‌کند.

 

برچسب ها :