لطفا منتظر باشید

شب اول

(تهران حسینیه صاحب‌الزمان(عج))
محرم1437 ه.ق - مهر1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

سال گذشته طبق نوشته‌هایی که از ده شب دارم بحث درباره دو نوع تجارت داشتم، دو نوع تجارتی که هم در قرآن کریم مطرح است و هم در مهم‌ترین روایاتمان، روایاتی که از رسول خدا و ائمه طاهرین نقل شده است. کل مسائلش هم درباره انسان است، چه مردان و چه زنان، یک تجارتی را قرآن می‌گوید که برای تجارت‌کننده‌اش هیچ سودی ندارد، زحمت مفت و فعالیت بیهوده است که اینی که می‌فرماید هیچ سودی ندارد یک تجارت عملی و اخلاقی و اعتقادی است. یعنی اینها با قلبشان کار می‌کنند اعتقاد پیدا می‌کنند، ولی به اموری که هیچ سودی برای آنها نخواهد داشت تا حالاتشان، اخلاقیاتشان برخوردهایی دارند سودی نمی‌کنند، با اعمالشان، با کردارشان سودی نمی‌کنند.

منظور پروردگار تجارت مادی نیست، تجارت مادی برای هر مومنی، برای هر کافری، برای هر فاجری، برای هر مجرمی سود دارد حالا یا یک تجارت مادی حلال است، یا یک تجارت مادی حرام است، بالاخره در هر دو سود هست، ولی سود تجارت حلال قیامت دادگاه ندارد، اما تجارت مادی حرام چرا قیامت دادگاه دارد، ربا دادگاه دارد، دزدی، رشوه، غصب، تقلب در جنس مردم، کم‌فروشی، اینها در قرآن مجید و در روایات آمده که دادگاه دارد، یعنی مردم مومن که تجارت می‌کنند، پول به دست می‌آورند، در حد شأن‌شان خانه و مرکب و خوراک و لباس تامین می‌کنند اینها دادگاه ندارند.

اما این تجارتی که پروردگار مطرح می‌کند در یک بخش دیگر از آیات، نه تجارت مادی نیست، یعنی یک سلسله کار و کوشش و عملی که به باد می‌رود، بیهوده است، سودی برایشان ندارد، و در قیامت هم دستشان از پاداش خالی اما از عذاب پر است. اینها کدام تجار هستند؟

أُولٰئِكَ اَلَّذِينَ اِشْتَرَوُا اَلضَّلاٰلَةَ بِالْهُدىٰ فَمٰا رَبِحَتْ تِجٰارَتُهُمْ وَ مٰا كٰانُوا مُهْتَدِينَ  ﴿البقرة، 16﴾، آنهایی که آمدند هدایت را، دین را، خواسته‌های خدا را به قیمت گمراهی فروختندنه اینکه حالا طرفی داشته باشند بهشان بگویند ما ایمان و هدایت را بهتان می‌فروشیم تو گمراهی به ما بده نه معنی‌اش این است که هدایت برایشان آمد، انبیا و ائمه آمدند، کتابهای آسمانی آمد عالمان ربانی آمدند اولیاء خدا آمدند، اینها می‌خواستند یک زندگی سالم دنیایی و آخرتی برایشان تامین بکنند نخواستند، به اختیار خودشان هم نخواستند، با آزادی نخواستند، هیچ کسی در این عالم قران می‌گوید کسی را نمی‌تواند مجبور به  گمراهی بکند گمراهی را مردم به انتخاب خودشان قبول می‌کنند هدایت الهی را به انتخاب خودشان رد و مردود می‌کنند این را اسمش را گذاشته تجارت. داد و ستد گمراهی و هدایت. که هدایت الله را از دست می‌دهند ولی ضلالت ابلیسی و گمراهی شیطانی را می‌خرند.

این یک بحث است، بحث دیگر قران درباره تجارت معنوی است که سرمایه‌اش عمر است، بدن است، اعضا و جوارح است، عقل است، روح است، که این تاجر می‌آید تمام این موجودیت خودش را به هدایت پروردگار به انتخاب خودش وصل می‌کند در بین این تاجران یک عده‌ای انبیاء شدند، یک عده‌ای ائمه شدند یک عده‌ای اولیاء الهی شدند یک عده‌ای هم مثل ما اهل ایمان شدیم، یعنی طبق قرآن مجید دو صف در این تجارت معنوی پیدا شد، یک صف که نامشان در قرآن صادقون است یعنی آنهایی که پیشرو هستند از همه انسان‌های عالم در ایمانشان، در عبادتشان، در کار خیرشان، در نرم‌خویی‌شان، در اخلاقشان، در زن و بچه‌داری‌شان پیش افتادند، یعنی در میدان مسابقه هدایت از همه برنده شدند، صف دوم آنهایی هستند که پیرو انبیاء و ائمه طاهرین شدند که پروردگار از این صف دوم تعبیر به اصحاب میمنه کرده است، یعنی سعادتمندان، یک تعبیر دیگر هم باز دارد با همین لغت اصحاب یمین یمن یعنی برکت، یعنی خیر، یعنی سعادت، اصحاب یمین یعنی سعادتمندان، که اینها سعادت را با تجارتشان به دست آوردند، سود تجارتشان سعادت بود، هم در دنیا اهل سعادتند هم در آخرت، امام سوم حضرت حسین علیه اسلام به حر ابن یزید فرمودند البته قبل از اینکه شهید بشود وقتی داشتند با هم گفتگو می‌کردند کنار خیمه، فرمودند انت سعید فی الدنیا و الآخرة، تو در دنیا اهل سعادت هستی یعنی اهل ایمانی، یعنی ایمانت الان قابل قبول است، تو اهل عبادت و جهاد هستی، تو اهل خدمت و اخلاص هستی گرچه زمان این تجارتت یک ساعت بیشتر نباشد بیشتر هم که نبود، حالا فکر کنید آدم شصت سال سعادتمند باشد، هفتاد سال سعادتمند باشد، انت سعید فی الدنیا و فی الآخرة، سعادت آخرت چیست؟ دو چیز است یکی رضایت الله است، که یکی از حکمای بزرگ الهی که چهره کم‌نظیری است یک کتابی دارد در پنجاه شصت جلد کتاب علمی‌اش که هنوز هم این کتاب‌هایش در حوزه‌های شیعی مطرح است به نام اسرار الآیات می‌گوید این رضایت الله را در دنیا احدی قدرت حس کردنش را ندارد چون یک امر قلبی است، فقط در آخرت قابل حس است که وقتی خدا اعلام می‌کند من  از تو راضی هستم آن شادی که در قلب عبد فوران می‌کند این در دنیا قابل حس نیست، این یک مرحله سعادت آخرتی است.

یک مرحله سعادت آخرتی هم بهشت است، که در بیشتر سوره‌های قرآن مجید مطرح است که فکر می‌کنم اولین آیه‌ای که بهشت را  مطرح کرده سوره بقره است آیه بیست و پنجم است که اگر امشب بعد از جلسه وقت کنید این آیه را ببینید خیلی آیه مهمی است، خیلی هم مطلب دارد که من در درس تفسیرم در قم برای این آیه بیست روز وقت گذاشتم، مطالب خیلی عجیبی دارد با اینکه آیه یک سطر و نیم بیشتر نیست که ابتدای آیه هم درباره ایمان مومن و عمل صالح مومن است که تجارت مومن در دنیا بوده، یعنی رفته یا با درس، یا با مطالعه، یا با گوش دادن به زبان عالمان کاسب ایمان شده است، کاسب عمل صالح شده است، یک رشته سعادتش در آخرت جَنّٰاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ كُلَّمٰا رُزِقُوا مِنْهٰا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قٰالُوا هٰذَا اَلَّذِي رُزِقْنٰا مِنْ قَبْلُ ﴿البقرة، 25﴾.

می‌گوید این بهشتی که الان به من دادند در دنیا روزی من کردند، چی شد که روزی او کردند؟ ایمان و عمل صالح، ایمان چیست؟ باور داشتن خدا، دلیل بر وجود خدا چیست هر چی موجود در این عالم است دلیل بر وجود خداست، چند میلیارد موجود در این عالم است دلیل بر وجود خداست، شما کرم ابریشم را نگاه کنید همین یک دانه موجود را خودش خودش را ساخته، اگر خودش بود که دیگر نیازی نداشت خودش را بسازد خب بود، هر چی که بوده بوده و همیشه خواهد بود آنی که نبوده خودش خودش را نساخته چون می‌گوییم نبوده همین، یعنی زمانی بر او گذشته که نبوده اگر بود نیاز به این نبود که خودش را بسازد خب بود، اگر بود نمی‌مرد، اگر بود مرگ سراغش نمی‌آمد باز هم بود چون هیچ خطری بود او را اگر بوده تهدید نمی‌کرده پس یک روزی نبوده و یک روزی هم نخواهد بود.

خب این موجود بین دو زمانی است که نبوده حالا در این زمانی که بود شده  خب یکی بوده که او را بود کرده، یکی بوده که به او هستی داده، یکی بوده که رنگ و چشم به او داده بدن نرم به او داده، معده به او داده یکی بوده، آنی که یک زمانی این کرم نبوده یک زمانی هم نخواهد بود در این زمانی که موجود است به او وجود داده او کیست؟ خب ما  اسم هر کسی را ببریم همین احکام کرم بر او هم بار است، اگر بگوییم خالقش خورشید است خب خورشید که یک روز نبوده کل دانشمندان امروز هم می‌گویند می‌گویند خورشید یک امر حادث است، یعنی یک زمانی بوده که خورشید نبوده، همین دانشمندان امروز می‌گویند خورشید دارد رو به خاموشی می‌رود الان هم لکه‌های تاریکی به رویش پیدا شده همانی که قرآن می‌گوید، اذا الشمس کورت، خلق الشمس و القمر، یک روزی خورشید نبود، یک روز هم نخواهد بود این وسطی که موجود شده خب یکی موجودش کرده خودش که باعث وجود خودش نبوده خب هر موجودی را سراغ بگیریم بگوییم خالق کرم است همین حرف‌هایی که راجع به کرم می‌زنیم راجع به او باید بزنیم به این راحتی خدا در دل ما تجلی می‌کند، وجود مقدسی است که زمانی نبوده که نباشد، زمانی نمی‌آید که نباشد، چون آفریننده ندارد، هستی محض ازلی و ابدی است.

این موجودی که اسمش الله است دارای علم بی‌نهایت است، دارای حکمت بی‌نهایت است، دارای قدرت بی‌نهایت است، برای این کرم سپیدرنگ روزی برگ سبز تند و سیر درخت توت را قرار داده، خب این برگ سبز سیر و با این رنگ پررنگش را می‌چینند می‌ریزند در آن جایی که نگهداری می‌کنند می‌خورد خب باید آنی را که پس بدهد ماده سبز باشد، آن هم با آن رنگ به آن سیری و پر رنگی، ولی ما می‌بینیم ابریشم سفید خالصی را پس می‌دهد که هنوز در کره زمین بهتر از این نخ و گران‌تر از این نخ و محکم‌تر از این نخ را هیچ کارخانه‌ای نتابیده است.

دور خودش می‌تند، پیله می‌تند، روزنه هم باز نمی‌گذارد، پنجره درست نمی‌کند، پیله ضخیم دور وجود خودش که نرم‌تن و هفت هشت ده سانت است می‌تابد هوا آنجا تمام می‌شود و می‌میرد، خشک می‌شود، یعنی هیچ علائم حیاتی در او باقی نمی‌ماند پژمرده می‌شود پوست و گوشت و بدن خشکیده می‌شود در پیله، خدایی که دارد باهاش کار می‌کند، این جسم خشکیده را در قبر پیله زنده می‌کند دو تا بال با زیباترین رنگ بهش می‌دهد پیله را باز می‌کند پروانه ابریشم از آن درمی‌آید پر می‌زند و می‌رود در گلستان این خدا. ما چطوری قیامت بدنمان را زنده می‌کنند همینطوری که کرم را در پیله‌اش تبدیل به پروانه زنده کرد ما را هم زنده می‌کند در قبرمان او را در قبر پیله ما در قبر خاک پیدا کردن خدا کاری ندارد.

به عربهای روزگار نزول قرآن می‌گوید آنهایی که بت‌پرست بودند سیصد و شصت تا بت در خانه کعبه آویزان کرده بودند و می‌پرستیدند می‌گوید أَ فَلاٰ يَنْظُرُونَ إِلَى اَلْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ  ﴿الغاشية، 17﴾، شما شتر را نگاه  نمی‌کنید چگونه آفریده شده چون شتر دست مایه عرب بود در آن بیابان‌ها، خب این شتر را کی ساخته جناب عرب مشرک؟ این بت‌های بی‌جان ساختند؟ خورشید ساخته؟ درخت شتر را ساخته؟ کوه شتر را ساخته؟ کی ساخته شتر را؟ اینها را با شتر کشید به توحید.

چند تا دلیل بر وجود مقدس حضرت او هست؟ به تعداد موجوداتی که آفریده است، حالا توحید ابی عبدالله را ببینید امام می‌گوید چیزی را که تو آفریدی من بروم او را علم بکنم دلیل بر وجود تو قرار بدهم؟ من تو را دلیل قرار می‌دهم بر این عالم هستی نه هستی را دلیل بر وجود تو، این توحید صدیقین است، نه از مخلوق به خالق رسیدن از خالق به سوی مخلوق سفر کردن، بودی که موجودات به وجود آمدند نه اینکه موجودات را ببینم بگویم به دلیل بودن اینها تو هستی، نه تو هستی که اینها هستند. نه اینها هستند پس تو هستی، این توحید ابی عبدالله است. این را می‌گویند توحید شهودی، که ما به  گردش هم نمی‌رسیم، یعنی ظرفیتش را هم نداریم. راهش را هم بلد نیستیم. عقلمان هم نمی‌کشد.

خب این سعادت آخرت، انت حر سعید فی الدنیا ای حر سعادت دنیایت همین ایمان و عمل صالح و جهادت است، ولو مدت به دست آوردنش کم باشد، حالا آنی که هشتاد سال یا از طریق درس یا از طریق مطالعه یا از طریق شنیدن خدا را پیدا می‌کند آگاه به حرام و حلال می‌شود، آگاه به اخلاق می‌شود و مومن می‌شود و دارای عمل صالح چه ارزشی پیدا می‌کند.

یک دعائی امیر المومنین دارد این به درد من و شما می‌خورد، چون ما داریم زحمت می‌کشیم بالاخره، بیست و چهار ساعته هفده رکعت نماز می‌خوانیم ماه رمضان می‌آید روزه می‌گیریم حرام و حلال را رعایت می‌کنیم و کربلا و مشهد می‌رویم، صله رحم می‌کنیم، پولی برای کار  خیر می‌دهیم، بالاخره اینها با باور داشتن خدا علامت ایمان است، امیر المومنین می‌فرماید رحم الله امرأ عرف قدره، خدا رحمت کند آن انسانی را که ارزش خودش را بشناسد، خب من وقتی خودم را بشناسم مومن هستم و ارزش خودم را هم بشناسم، حالا یک روایتی که ارزش مومن را بیان می‌کند این روایت است که امام عسکری می‌فرماید اگر صد  و بیست و چهار هزار پیغمبر و ما دوازده امام روز قیامت روی زمین نشسته باشیم یک مومن بیاید از جلوی صف انبیا و ما رد بشود، ما به احترام او کل انبیاء و ما دوازده نفر از جا بلند می‌شویم. خدا رحمت کند کسی که ارزش خودش را بشناسد خب من وقتی ارزشم این باشد حاضر هستم خودم را با غیر از خدا معامله بکنم؟ وارد یک تجارتی بشوم که خدا را ببازم شیطان را ببرم. انبیاء را ببازم، فرعونیان را ببرم، حسین را ببازم یزیدیان را ببرم من در همچنین قماری اگر ارزش خود را بشناسم ابدا وارد نمی‌شوم، ابدا.

در اینجا به قول گذشتگانمان واقعا هزار نکته باریکتر از مو اینجاست، در حج یک چند نفری آمدند خدمت حضرت صادق امام مکه بود، گفتند آقایک هم  اتاقی ما مریض شده و مشرف به مرگ است دارد می‌میرد، این هم زن و بچه دارد با ما بوده ما دلمان می‌خواهد با  ما برگردد مدینه چه کارش بکنیم، حضرت فرمودند یک ظرف ببرید مسجد الحرام، ببرید حجر اسماعیل الان باران می‌گیرد، ناودان وقتی آبش جاری شد آب را بگیرید بیاورید بهش بدهید شفا پیدا می‌کند. این یک. چی می‌خواهم بگویم یک چیز خیلی مهمی می‌خواهم بگویم در همین تجارت که سعادت و سود می‌آورد در دنیا و آخرت. موسی ابن جعفر مریض شد دکتر آمد، معاینه کرد حضرت ر ا، ائمه ما طبیعی زندگی می‌کردند معجزه‌ای زندگی نمی‌کردند. دکتر به اهل بیت حضرت گفت چند روز آب بهش ندهید آب برایش خوب نیست تا خوب بشود دکتر رفت، حضرت فرمود آب بیاورید برایم، آب خوردند دو روز بعد هم شفا پیدا کردند درمان شدند، آن وقت درباره آب این روایت را ائمه ما گفتند.

الماء سید نعم الدنیا و الآخرة، آب آقای تمام نعمت‌های دنیا و آخرت است. حالا شما آیات قران را نگاه بکنید، بهشت را که می‌خواهد اسم ببرد یک جا می‌گوید فیها عین جاریة، آنجا چشمه آب جاری است، یک جا می‌گوید عینا یشرع بها عباد الله یفجرونها تفجیرا، چشمه‌ای است که آبش در جریان است عباد خدا از آن آب می‌خورند، یک جا می‌گوید چشمه‌ای است از سلسبیل، یک جا می‌گوید آبی از عسل است، همینطور چند تا آب را ا سم می‌برد پروردگار.

و خود بهشت را که می‌گوید، می‌گوید جنات تجری من تحتها الانهار، بهشتی که از زیر درختانش رودخانه‌ها در جریان است، خب من وقتی ارزش خودم را بشناسم آب می‌خورم نه آب جو، آب می‌خورم نه الکل، آب می‌خورم نه مشروبات خارجی، آب می‌خورم آب آقای نعمت‌های دنیا و آخرت است نمی‌آیم سعادت خودم را با مشروبات الکلی معامله بکنم آب می‌خورم.

یا به قول قرآن در سوره یوسف میوه را می‌گیرم آبش را می‌گیرم می‌خورم آب میوه که در قرآن مطرح است، الان می‌بینید که دنیا سر آبمیوه چه کارخانه‌هایی را به وجود آورده چند صد جور آبمیوه ایجاد کرده، من وقتی ارزش‌شناس باشم هیچ وقت نمی‌آیم خودم را با غذاهای پست حرام، گوشت خوک، گوشت‌های حرام، مشروبات معامله بکنم، ارزش دارم هر چی می‌خواهم به بدنم بدهم از سر سفره خدا می‌دهم. این تجارت سود‌دار.

آن وقت در این تجارت چه آیاتی در قرآن کریم مطرح است. یک آیه‌اش را من برایتان بخوانم، فقط دو آیه چون دنبال هم است وصل به هم است کلمه تجارت هم در این دو آیه است، ترجمه می‌کنم شرح تک تک حرفهای آیه را با خواست خدا از فردا شب به بعد عرض می‌کنم. چقدر این آیات این دو آیه مهم است سوره فاطر.

إِنَّ اَلَّذِينَ يَتْلُونَ كِتٰابَ اَللّٰهِ ﴿فاطر، 29﴾، نه یقرئون، وَ أَقٰامُوا اَلصَّلاٰةَ وَ أَنْفَقُوا مِمّٰا رَزَقْنٰاهُمْ سِرًّا وَ عَلاٰنِيَةً، اینها محورهای تجارت است، يَرْجُونَ تِجٰارَةً لَنْ تَبُورَ. این یک آیه. دنبالش. لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ  ﴿فاطر، 30﴾. ترجمه، آنان که اهل تلاوت قران هستند آنان که در کل عمر گذشته نماز باشرائط خواندند، آنان که از مالشان در پنهان و آشکار در راه خدا انفاق کردند، اینها تجارتی کردند که تجارتشان ضرر، کسادی، ندارد. خب سود تجارتشان چیست؟ لیوفیهم اجورهم، قیامت پیمانه پاداششان را پر می‌کنند، خدا پیمانه پاداششان را لبریز و پر می‌دهد. ممکن است سرخالی باشد خدا نمی‌گذارد. یعنی ممکن است من پیمانه‌ام در پاداشم سرخالی داشته باشد آیه می‌گوید خدا نمی‌گذارد پر می‌دهد.

این پیمانه که پر شد و یزیدهم من فضله  از احسانم اضافه هم بهشان می‌دهم انه غفور رحیم، نسبت به آنها بسیار آمرزنده هستم  غفور شکور، و نسبت به عمل کم‌شان پاداش بزرگ خواهم داد. این تجارت. این هفتاد و دو نفر چه تجارتی کردند، چه تجارتی؟ امیر المومنین از زمین کربلا یک بار عبور کردند برای رفتن به جنگ صفین، مسیرشان از کربلا افتاد، اولا دارد تا رسیدند به این زمین چشمشان به زمین افتاد فرمودند هذا مسارع عشاق، اینجا جای افتادن عاشقان است، اما چطوری افتادند، چطور افتادند. مسارع یعنی محل افتادن اینها یک تعدادی‌شان از بالای اسب افتادند چطوری افتادند؟ یک عده‌ای را سنگباران کردند و تمام استخوان‌هایشان را شکستند گوشت‌هایشان را پاره کردند دیگر تحمل نشستن روی اسب را نداشتند،  افتادند.

یک عده‌ای را با شمشیر قطعه قطعه کردند افتادند، یک عده‌ای را با انداختن دو دست بی‌دست کردند و با  عمود زدن به فرقشان انداختند، یک عده‌ای را با تیر سه شعبه مورد حمله قرار دادند و انداختند، هذا مسارع عشاق و بعد فرمودند خوش به حال تو ای خاک روز قیامت کسانی از تو درمی‌آیند که بی‌حساب وارد بهشت می‌شوند و بعد هم دیدند خودش از اسب پیاده شد زانویش را بغل گرفت بلند بلند گریه کرد.

 

برچسب ها :