شب سوم
(تهران حسینیه صاحبالزمان(عج))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
انسان در دنیا یا تاجری است که منفعت سنگین ابدی نصیب او میشود و به فرموده قرآن بازار به دست آوردن این منفعت ابدی فقط دنیاست، ما در رحم مادر یک حیات رحمی داشتیم، وجود ما ارتباط با هیچ تکلیفی و مسئولیتی نداشت. طبق خبری که خود پروردگار در صد و چهارده کتاب آسمانی داده است و صد و بیست و چهار هزار پیغمبر تبلیغ کردند و ائمه طاهرین بعد از این دنیا یک دنیای دیگری است به نام برزخ، که بعد از برزخ قیامت است.
وَ مِنْ وَرٰائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿المؤمنون، 100﴾، برزخ هم بازار کسب چیزی نیست، آنهایی که عمرشان تمام میشود وارد عالم برزخ میشوند در حد جهان برزخ با منافع تجارت مثبتشان روبرو خواهند بود، این مطلب در سوره یس مطرح است اگر فرصت کنید ده دوازده تا آیه است پشت سر هم داستان یک انسان خردمند پاک و مومن به پیغمبران زمانش را بیان میکند ایشان مورد هجوم قرار گرفت، داستان مفصل است آیات هم از این آیه شروع میشود وَ جٰاءَ مِنْ أَقْصَا اَلْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعىٰ قٰالَ يٰا قَوْمِ اِتَّبِعُوا اَلْمُرْسَلِينَ ﴿يس، 20﴾، ولی دنیاپرستان، پولپرستان آنهایی که نمیخواستند مقید به مسائل الهی بشوند و به خاطر این نخواستنشان با انبیا با اهل ایمان مخالفت میکردند هجوم کردند به او و کشتند.
قرآن مجید میفرمایدوقتی وارد عالم برزخ شد، برزخ این قبر خاکی روی زمین نیست، این قبر برای بدنی است که میت است و در آن قبر کاری به این بدن ندارند لذا شما اگر یک قبری را برایتان بشکافند که یک مردهای را ده روز پیش دفن کردند میبینید هیچ تغییری در او پیدا نشده، کفن بسته است و صورت روی خاک است و برنامهای نداشته، ائمه ماوقتی میگویند قبر شب اول قبر درون قبر، خودشان میفرمایند منظور ما برزخ است در این قبر که بدن هر مومن و هر کافری به تدریج خاک میشود و به زمین برمیگردد، مِنْهٰا خَلَقْنٰاكُمْ وَ فِيهٰا نُعِيدُكُمْ وَ مِنْهٰا نُخْرِجُكُمْ تٰارَةً أُخْرىٰ ﴿طه، 55﴾، پس هر وقت صحبت قبر شنیدید در سخنرانیها یعنی برزخی که حیات فقط روحی است و بدن در آنجا لازم نیست ما وقت مردنمان بدنمان مثل جفتی که از با ما از رحم مادر به دنیاآمد از ما جدا میشود چون ما دیگر در دنیا جفت را لازم نداریم لذا جفت را میبرند با اینکه جفت در رحم خیلی کار برای ما میکرد، اصلا ما راجفت تغذیه میکرد و رشد میداد و بزرگمان میکرد و تا به دنیا بیاییم، اما وقتی به دنیا میآییم این زندگی دنیا جفت لازم ندارد خودمان زندگی میکنیم، وقت مردن هم برزخ جفت روح ما را که بدنمان است لازم نداریم لذا بدن را رها میکند، بدن میروددر قبر خودش میرود در عالم برزخ، که حالا در آن عالم آنی که تجارت مثبت داشته به عبارت دیگر بنده واقعی خدا بوده، در حد خودش حالا ظرفیتها مختلف است ما در حد خودمان باید بنده حق باشیم ما را دعوت نکردند در بندگی هم وزن انبیا یا ائمه یا اولیاء الهی باشیم.
ائمه ما به علمای شیعه هم سفارش کردند که در نبود ما دین را به مردم سخت نگیرید، دین آسان است، در سوره مائده خدا میفرماید من اگر برایتان احکامی قرار دادم، برایتان فقهی قرار دادم، برایتان اعمالی قرار دادم يُرِيدُ اَللّٰهُ بِكُمُ اَلْيُسْرَ ﴿البقرة، 185﴾، راحت شما را خواستم، آسانی شما را خواستم، من هیچ باری روی دوش شما نگذاشتم مگر اینکه خودتان فکر بکنید بار است، وگرنه احکام الهی نور است، باری نیست. نور که بار ندارد.
خب در عالم برزخ اینها سود تجارتشان روشنایی برزخ است و بهشت برزخی است، ما هم نمیدانیم بهشت برزخی چیست، ولی حالا این آیه را ببینید که بعد از کشته شدن ایشان و وارد شدنش به عالم برزخ درجا گفت در برزخ گفت، حالا صدایش را که اینوریها نمیشنیدند پروردگار عالم دارد نقل میکند که این نجار کشته شده در برزخ چی گفت، گفت یا لیت قومی، ای کاش این جامعه من، که ریختند سر من و هجوم به من کردند، به خاطر دینم، به خاطر ایمانم به خدا و من را کشتند، یعلمون ببینید آدمهای مومن عجیب با محبت هستند، کشتند، ولی در عالم برزخ میگوید ای کاش این قاتلان من که یک جمعیتی بودند یک نفر نبوده، قاتلان من میفهمیدند چی را میفهمیدند؟ بِمٰا غَفَرَ لِي رَبِّي، که در این عالم برزخ پروردگار عالم من را مثل ماهی در آب غرق در مغفرتش کرده، وَ جَعَلَنِي مِنَ اَلْمُكْرَمِينَ ﴿يس، 27﴾، و من را در اینجا به عنوان یکی از بندگان بزرگوار با ارزشش به حساب آورده است، ای کاش میفهمیدم که هر کسی با خدا باشد، هر کسی با انبیا باشد، هر کسی مومن باشد، اینجا چه بساطی دارد، چه زندگی دارد، دلش میخواست روی حساب محبتش آنها هم میفهمیدند توبه میکردند، آنها هم برمیگشتند آدمهای خوبی میشدند، آنی که در دنیا دارای تجارت الهی است و تجارت معنوی، هم یک دنیای سالمی دارد و هم یک برزخ آبادی دارد.
ما این برزخ را باز در آیات دیگر هم میتوانیم ببینیم وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً، شهیدان را میت نخوانید، نگویید که فلانی مرد، اگر شهید شده نگویید مرده، مرده در قبر است، بل احیاء، اینها زندههای ویژه هستند بَلْ أَحْيٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿آلعمران، 169﴾، که در پیشگاه پروردگارشان به آنها روزی داده میشود، یعنی روح در عالم برزخ این توان را دارد که سر سفره خاص رحمت الهی باشد و تغذیه کند، البته ائمه ما فرمودند که حالا به قول معروف دیگر صددرصد باور کردن این حرفها برای مومن آسان است، خودمان هم که مومن هستیم میرویم و این حرفهایی که شنیدیم آنجا میبینیم، ائمه ما میگویند به روح مومن یک بدنی داده میشود فقط شکل این بدن دنیاست ولی وزن ندارد، عنصریت ندارد، جسمیت ندارد، اسمش را گذاشتند بدن مثالی یعنی بدنی که مانند این بدن است ولی لطیف است، که روح بتواند با این بدن در برزخ روزیخور پروردگار باشد. و لذت ببرد.
عالم برزخ عالم تکلیف یعنی بازار نیست فقط یک سفره است که مردم مومن سر سفره متنعم به نعمت حق هستند یا معذب به عذاب الهی هستند، ارواح مجرمان و مفسدان در برزخ خواب نیستند، آرام نیستند، راحت نیستند، در سوره مومن خدا میفرماید جزء بیست و سوم قرآن است، اَلنّٰارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهٰا غُدُوًّا وَ عَشِيًّا، روز برزخ و شب برزخ چون برزخ ترکیبی از این دنیا و عالم آخرت است، نه کاملا دنیاست، نه کاملا آخرت است، بین دنیا و آخرت است لذا خدا میگوید روز و شب، روز برزخ و شب برزخ آتش جهنم بر ارواح پلیدان حملهور میشود و این حمله ادامه دارد يَوْمَ تَقُومُ اَلسّٰاعَةُوقتی برزخ زمانش تمام شد و قیامت برپا شد خطاب میرسد أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ اَلْعَذٰابِ ﴿غافر، 46﴾ همه فرعونیان تاریخ را در سختترین عذاب دوزخ بیندازید.
خب بازار قیامت هم بازار کسب منفعت نیست، بازار قیامت هم عین برزخ فقط محل یا سود بردن از بهشت است، یا معذب شدن به عذاب جهنم است، اما دنیا چرا بازار تجارت است، لذا انبیاء و ائمه برای دنیا ارزش بسیار بالایی قائل بودند چون هر کسی به هر مقامی رسید و میرسد در این دنیا میرسد و هر کسی هم پست و بدبخت و شقی و بیچاره میشوددر همین دنیا میرسد، نه کاری به رحم دارد ونه به برزخ دارد و نه به قیامت، خب حالا مواد تجارت آنهایی که تجارتشان سود ابدی میکند، این هم واقعا عنایت ویژه پروردگار است که ما در این دنیا چهل پنجاه سال حرکاتی داریم مثبت، اخلاقیاتی داریم خوب، عبادتی داریم در حد خودمان، خدمت به بندگان خدا داریم پنجاه سال، شصت سال، خب باید پنجاه سال به ما مزد بدهند یعنی در عالم بعد بگویند شما استحقاق پنجاه سال پاداش دارید، بمانید در این بهشت به عنوان پاداشتان بعد از پنجاه سال هم خاموشتان میکنیم تا ابد، اما این کار را نمیکند خدا، کرم وجود مقدس او، آقائی وجود مقدس او، رحمت بینهایت وجود مقدس او، اقتضا کرده که به رفیقهایش یعنی شماها، پاداش ابد بدهد. ولی شما عبادتتان ولو اینکه ابدی نبود خدمتتان ابدی نبوده، و این را هم بدانید که در قرآن مجید میگویدذرهای از خوبی شما بدون اجر قرار داده نمیشود ذرهای. حالا ذره به نظر قرآن چقدر است آیا منظور به اندازه اتم است، به اندازه یک الکترون است به اندازه یک هسته مرکزی اتم پروتون است، واقعا نمیدانیم این کلمه ذرهای که قرآن میگوید چه اندازه است که میگوید خیر شما اگر به وزن یک ذره باشد، حساب میشود پاداشش. این لطف اوست.
حیف است آدم رفیقی مثل خدا را از دست بدهد و برود زلفش را به زلف شیاطین انسی و هوای نفسش گره بزند، که هم هوای نفس هم شیطانها، حملهدارانی هستند که قرآن میگوید کاروانهایشان را یدعون الی النار به دوزخ میکشند، همه را که ریختند در جهنم آن وقت بیکار میشوند البته خودشان هم میریزند در جهنم، خب حیف است آدم خدا را با غیر از خدا جابجا بکند.
خب ما رحمت خدا را نخواهیم چی میخواهیم از کی؟ اصلا رحمت را نخواهیم مغفرت را نخواهیم، لطفش را نخواهیم، کرمش را نخواهیم بهشت را نخواهیم خب بعد از اینها چیست؟ قرآن مجید میگوید اینها را که نخواهید بعد از اینها غیر از دوزخ هیچی دیگر نیست جهت سومی وجود ندارد در عالم، بعد از اینها هیچی نیست الا النار، خب مواد تجارتی.
إِنَّ اَلَّذِينَ يَتْلُونَ كِتٰابَ اَللّٰهِ ﴿فاطر، 29﴾، این یک تجارتشان است، اهل تلاوت قرآن هستند تلاوت یعنی چی؟ یعنی هم میخوانند، هم دنبال فهمیدنش هستند، هم دنبال عمل کردنش. آنهایی که اینگونه هستند با قرآن امیر المومنین میفرماید اینها اهل قرآن هستند، بعد میفرماید اهل القرآن اهل الله، اهل قرآن اهل خدا هستند و خاصة و بندگان ویژه پروردگارند، بالاخره هیچ کتابی در این عالم هستی نه سلامت قرآن را دارد، نه ارزش قرآن را دارد، نه کاربرد قرآن مجید را دارد، اینقدر ارتباط با قرآن اینقدر رابطه با این کتاب با ارزش است که امام باقر میفرماید حدیث در جلد دوم کتاب شریف اصول کافی است، رجل قرأ القرآن، یک انسانی است که با قرآن سروکار دارد فوضع دواء القرآن علی داء قلبه، با این نسخه و دواخانه تمام بیماریهای باطنیاش را علاج میکند حسود است باقرآن خودش را علاج میکندد یگر حسود نیست، متکبر است با آیات قرآن خودش را علاج میکنددیگر متکبر نیست، بخیل است با آیات قرآن خودش را معالجه میکند دیگر بخیل نیست، یعنی یک دگرگونی با قرآن در خودش ایجاد میکند.
وضع دواء القرآن علی داء قلبه، یعنی میآید مینشیند قرآن را میخواند چطوری خودش را معالجه میکند؟ میبیند پروردگار به شخص پیغمبر میگوید قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ اَلْفَلَقِ ﴿الفلق، 1﴾ به پیغمبر میگوید مِنْ شَرِّ مٰا خَلَقَ ﴿الفلق، 2﴾ وَ مِنْ شَرِّ غٰاسِقٍ إِذٰا وَقَبَ ﴿الفلق، 3﴾ ببینید چند تا شر در این سوره دو خطی میآید، من شر ما خلق، شر یعنی زیان، ضرر، خسارت، بدی، مِنْ شَرِّ مٰا خَلَقَ ﴿الفلق، 2﴾ وَ مِنْ شَرِّ غٰاسِقٍ إِذٰا وَقَبَ ﴿الفلق، 3﴾ وَ مِنْ شَرِّ اَلنَّفّٰاثٰاتِ فِي اَلْعُقَدِ ﴿الفلق، 4﴾ سه بار، وَ مِنْ شَرِّ حٰاسِدٍ إِذٰا حَسَدَ ﴿الفلق، 5﴾ یعنی اینقدر آدم حسود بد است، اینقدر آدم حسود زشت است، آدمی که نمیتواند نعمت را به دیگری ببیند، نمیتواند قیافه را به دیگری ببیند، نمیتواند آرامش دیگری را ببیند، هضم نمیکند دلش میخواهد این آدم بیپول بشود، بیریخت بشود، زندگیاش به هم بخورد، طلاق در خانوادهاش بیاید، به خاک سیاه بنشیند تا راحت بشود، به پیغمبر میگوید تو با این عظمتت اگر بخواهی از شرّ حسود در امان باشی به من پناه بیاور، من حفظت بکنم، خب وقتی من این سوره را میخوانم میبینم حسود هستم، میگویم خدایا من چه موجودی هستم که اینقدر از من نفرت داری، اینقدر از من بدت میآید که آمدی به پیغمبرت گفتی تو با این عظمتت از شر حسود به من پناه بیاور، خب این چرا در من است؟ خب دیگران نعمت دارند خب خدا رو شکر، قیافه دارند خدا رو شکر، خدا بهشان داده است، حسود در حقیقت با خدا جنگ دارد نه با محصولش، در ذات حسد این است که خدایا چرا این را خوشگل آفریدی، چرا به این شهرت دادی، چرا این یک انسان والایی از آب درآمد، چرا این با زنش اینقدر خوب دارد زندگی میکند، حسود نمیتواند آرام باشد دوست دارد آتش بزند همه چیز را.
خب من چرا آتش هستم؟ چرا آتش هستم؟ خدا من را جهنم آفریده؟ خدا که من را انسان آفریده، خدا که من را خلیفه خودش آفریده پس چرامن آتشی به جان مردم هستم، به جان برادرم، به جان خواهرم، به جان زن برادرم، به جان رفیقم، به جان همسایهام چرا آتش هستم به جان یک مملکت، اگر آدم وارد قرآن بشود اگر حسود باشد، خب با فهم آیه و اینکه حسود یک حیوان درنده مورد نفرت پروردگار است درجا آدم از آن حیوانیت خودش را تغییر میدهد به صورت یک انسان والای زیبا که خدا از نگاه کردن به آدم خوشش بیاید، ان الله یحب الجمال.
خدا عاشق زیبایی است، اما حسد زشتی است، بخل زشتی است، تکبر که بله من حالا دو کلمه قم درس خواندم از همه این مردم بالاتر هستم تو غلط کردی که از همه این مردم بالاتر هستی، تو کی هستی؟ تو با مردم چه فرقی میکنی حالا چهار کلمه بلد هستی، این بلد بودن که ملاک برتری تو بر دیگران نیست، ملاک برتری کم داشتن گناه است آن هم پیش خدا ملاک برتری است نه اینکه آن برتری را من بیاورم ودر سر مردم بزنم برتری که پیش خدا برتری به مردم چه، قران کبر و علاج است، قرآن به آنی که تمام علوم در کلهاش است دو تا کلمه میگوید، اگر آدم با قرآن رابطه برقرار کند، اگر یک نفر کل علوم کره زمین در کلهاش است، وقتی قرآن بخواند میبیند پروردگارش که او را آفریده بهش میگوید وَ مٰا أُوتِيتُمْ مِنَ اَلْعِلْمِ إِلاّٰ قَلِيلاً ﴿الإسراء، 85﴾، من از علم اندکی به تو دادم این سینه سپر کردن ندارد چیزی پیشت نیست، همه علم پیش پروردگار است.
الان میدانید علم چه سفره گستردهای دارد؟ میلیونها دانشمند چقدر دانشگاه، چقدر ثبت اختراع، چند میلیون تالیف کتاب راجع به عالم بالا، کرات، حیوانات، نباتات بدن رشتههای طب، کتابخانههایی که بیست میلیون کتاب دارد، امام باقر میفرماید از زمان آدم، که یک جسدهایی را در هند پیدا کردند بردند آزمایشگاه دیدند جسد طبیعی انسان است، پانزده میلیون سال پیش مردند، از زمان آدم که نمیدانیم چند میلیون سال پیش است حضرت باقر میفرماید تا روز ظهور دوازدهمی ما کل علمی که آشکار شده الف علم است از ب تا ی را دوازدهمی ما میآید پردهبرداری میکند خب از این الف علم بنده با دو سال طلبگی یا آن آقا با یک سال دانشگاه رفتن، چقدرش را بلد است که تکبر کند؟ هیچی بلد نیست.
ابن سینا چقدر آدم متواضعی بود، هزار سال پیش حرف اول را در طب میزده الان هم هنوز حرف اولش را در طب دارد، حرف اول را در فلسفه مشاع میزده، الان هم حرف اول را دارد یعنی هنوز کرسیاش به جاست ابن سینا هنوز در کره زمین هنوز استاد کرسی دار است حذف نشده، میگوید تا به جایی رسید دانش من یعنی پنجاه و هفت سال این آدم غرق در علم بوده، تا به جایی رسید دانش من، که همی دانمی که نادانم، یک کلمه بعد از پنجاه سال در خواندن فهمیدم آن هم این بود فهمیدم نادانم چیزی نمیدانم، خدا این را به عالم متکبر میگوید بادت را خالی کن ما اوتیتم من العلم الا قلیلا.
از آن طرف چقدر زیبا میگوید، ایها الناس یعنی همتان، از قویترین ثروتمند و قدرتمندتان تا پیادههای در کوچه و خیابان و پابرهنهها و کفش کهنهها همه ازدم، يٰا أَيُّهَا اَلنّٰاسُ أَنْتُمُ اَلْفُقَرٰاءُ إِلَى اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ هُوَ اَلْغَنِيُّ اَلْحَمِيدُ ﴿فاطر، 15﴾ لحظه به لحظه شما گدای خدا هستید، اگر من به هوایی که دور کره زمین است بگویم زمین را ول کن برو بالا تمام موجودات زنده پنج دقیقه بعدش مردند، پنج دقیقه همه گدا هستیم گدا که سینه سپر کردن ندارد، گدا که منم منم ندارد، من انجام دادم کی تو انجام دادی؟ اگر توفیق خدا نباشددست ما یک میلیمتر بالا نمیآید، اگر توفیق خدا نباشد پلک ما بلند نمیشود، من این کار را کردم من این بنا را ساختم، این منمیتها با فهم قران علاج میشود.
فوضع دواء القرآن علی داء قلبه، این روایت قطعههای بسیار مهم دیگری دارد که در پایانش امام درباره اهل قرآن سه تا مطلب بسیار مهم بیان میکنند بماند برای جلسه بعد. فقط یک دعا میکنم دعا در خیمه ابی عبدالله مستجاب است، خدایا به حقیقت حسین که اسم اعظم توست، قرآنت را خودت به ما بفهمان.
ما قرآن را بفهمیم علاج میشویم، ما قرآن را بفهمیم عبدالله میشویم، ما قرآن را بفهمیم منبع خیر میشویم حرفم تمام. خیلی سخت است که من بیایم به شما عزیزانم بگویم بگویم برادران، خواهران، اینهایی که این جلسه را برپا کردند شما را که نمیشناسند اما از پنج بعدازظهر میآیند اینجا را جارو میکنند، بوی خوش میزنند، چراغ روشن میکنند، چایی درست میکنند آب میگذارند، شربت میگذارند، میگویند میخواهیم از مهمانان عزادار ابی عبدالله پذیرایی کنیم کل ما هم که آمدیم امشب اینجا عزیز دردانه خدا نیستیم، مابندگان معمولی حق هستیم، اما خاندان ابی عبدالله که عزیزترین خاندان تاریخ بودند عزیزترین خاندان تاریخ که حالا ارزش آنها را من بخواهم برایتان بگویم یک مقدار طول میکشد، یکی از این افراد زینب کبری است یکیشان از این عزیزان الهی، عزیزان انبیا یکیشان زینب کبری است که اگر بخواهیم قیمت ایشان را بدانیم به محض اینکه به دنیا آمد، لباس پوشاندند پیغمبر فرمود این دختر را بیاورید من ببینم، خب دختر ده دقیقه به دنیا آمده پیغمبر بغلش گرفت، خب بچهای که ده دقیقه به دنیا آمده مگر صورتش چقدر است؟ وزنش چقدر است؟ یک نگاه کرد، اشکش ریخت، به شما پیغام داد همان لحظه ولادت زینب کبری، که هر چشمی برای این دختر گریه کند، ثواب گریهاش برابر با گریه بر حسن و حسین است، برابر بر گریه بر دو امام این خانم و با دختر کوچکها و خواهرهایش را بردند در خرابه. خیلی سخت است. فرش ندارد خرابه، شمابچه کوچکهایتان را شب چه کار میکنید خوابشان ببرد؟ نمیآورید روی تخت بغل خودتان، بچهها زنها یک دانه زیرانداز بهشان نداده بودند همه اینها شبها روی خاک میخوابیدند. زین العابدین میفرماید صورت بچهها پوست انداخته بود. روزها که دور هم مینشستند شبها که دور هم مینشستند خب میخواستند گریه کنند ما الان داریم بعد از هزار و پانصد سال گریه میکنیم صدایمان بلند میشود با صدا گریه میکنیم، بچهها دخترها ناچار بودند با صدا گریه میکردند، با تازیانه میریختند در خرابه، میگفتند گریه نکنید گریه برای یزید میمنت ندارد.