لطفا منتظر باشید

شب چهارم

(تهران حسینیه صاحب‌الزمان(عج))
محرم1437 ه.ق - مهر1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

وجود مبارک  امام پنجم حضرت باقر علیه السلام قاری قرآنی را معرفی می‌کنند که البته این نوع قاری قرآن در پایان گفتارشان می‌فرمایند خیلی کم است. ولی در زمان پیغمبر تا زمان خودشان از این قاریان قرآن با همان تعداد خیلی کم بودند، در زمان ائمه دیگر هم چنین قاریانی پیدا شدند تا الان هم ادامه پیدا کرده و بعد هم ادامه پیدا می‌کند.

خداوند متعال با وجود پیغمبرانش، با وجود ائمه، با وجود قرآن، با وجود انسان‌های مومن، در هر عذری را به روی مجرمان و مفسدان و آلودگان بسته است. چون همه امکانات هدایت را، همه امکانات خوب شدن را، همه امکانات رشد را عمومی برای همه بندگانش قرار داده است.

وجود این نوع قاریان درس  است، یعنی اگر کسی بخواهد اهل قرآن بشود و با قرآن کریم یک دنیای آبادی را پیدا بکند و یک آخرت آبادی را، از همین‌ها می‌تواند درس بگیرد، درس‌گیرندگان عالم در همه دوره‌ها بودند و الان هم هستند اینها به قول امام ششم خردمندند، از عقلشان خوب استفاده می‌کنند هر چی خوبی می‌بینند در خودشان جمع می‌کنند، هر چی بدی از دیگران می‌بینند کناره‌گیری می‌کنند زیباترین درسی است که درس‌گیرندگان دنیا گرفتند.

معروف است می‌گویند به لقمان گفتند ادب از که آموختی؟ گفت از بی‌ادبان، معلم ادب من مردم بی‌ادب بودند چطور؟ گفت من می‌دیدم که اینها با این رفتارهای جاهلانه و کردارهای ناپسند اولا از چشم همه می‌افتند، خب این چه مرضی است که من بیایم خودم را از چشم همه بیندازم و بی‌آبرو و پست و کوچک بشوم،  تمام وسائل بزرگی را خداوند متعال برای همه ما فراهم کرده است.  خردورزی، علم‌اندوزی، ادب‌اندوزی، عبادت، خدمت، محبت، نرمی، چه در خانواده و چه بیرون اینها علل بزرگی انسان است.

در سوره مبارکه حجرات است که می‌گوید در حرف زدن با دیگران رعایت ادب را داشته باشید، کسی را به لقب بد نخوانید، توهین‌آمیز با کسی حرف نزنید، خود باوقار حرف زدن، باادب و با محبت حرف زدن هم بزرگی می‌آورد هم در دل دیگران برای انسان تولید محبت می‌کند ما که زمینه برایمان فراهم است محبوب همه بشویم خب چرا منفور همه بشویم به قول حکما اگر می‌خواهید حرکت  کنید حرکت صعودی بکنید، یعنی رو به درجات و مقامات و کرامت و بزرگی حرکت کنید. چرا حرکت بسری می‌کنید یعنی رو به پستی می‌روید شما همه می‌توانید آسمانی بشوید چرا زمینی می‌مانید؟

آدرس دو سه تا آیه را بهتان بدهم خودتان بروید مطالعه کنید می‌شود من بخوانم آیات را اما خیلی دوست دارم خودتان هم به کتاب خدا مراجعه کنید، قرآن منبع نور و هدایت است، قرآن خیلی آدم را بزرگی می‌دهد تا جایی که ائمه ما فرمودند بالاترین مقام را در قیامت اهل قرآن دارند بالاترین مقام را. شما اگر از من بپرسید حضرت سید الشهدا شب عاشورا که شب آخر عمرشان بود می‌دانستند هم که شب آخر است آن شب را به چی گذراندند چه کار کردند، ده دوازده ساعت شب را تا رسیدن طلوع فجر و آماده شدن برای جهاد چطوری گذراندند، این را عالم بزرگ شیعه شیخ مفید که در اواخر قرن سوم زندگی می‌کرده در کتاب ارشاد می‌نویسد  که حضرت آن شب را با چهار کار به صبح رساندند، یک بخش شب را نماز خواندند عاشق نماز بودند، خود سوره حمد که شما همه شنیدید که اگر کسی این سوره را به مرده بخواند زنده بشود تعجب نکند، البته این مرده نه به معنای مرده بهشت زهرا خود این سوره از بسم الله الرحمن الرحیم، تا آیه آخرش صراط الذین انعمت علیهم یک نکته معالجه‌کننده بسیار قوی است بله دل مرده را زنده می‌کند روح مرده را زنده می‌کند، اخلاق مرده را زنده می‌کند اگر آدم وصل به این سوره بشود و بیاید سوره را معیار بگیرد برای سنجیدن خودش، حالا من یک معیار می‌گیرم که برایتان راهنمایی بشود می‌دانید ما روی منبر مطالبی که می‌گوییم با علم به اینکه برادرانمان و خواهرانمان می‌دانند می‌گوییم از باب یادآوری و تذکر، مبادا یکی یادش رفته باشد. خدا به پیغمبر می‌فرماید یادآوری کن فذکر فان ذکری تنفع المومنین، این یادآوری به سود مردم است، یادآوری‌های خوب آقا بپا در چاه نیفتی خب یک یادآوری خوب است.

خانم حیف است این قیافه‌ای که خدا بهت داده برای خودت که نیست مادرت هم که در رحم خودش تو را نقاشی نکرده این چهره زیبا، این موی زیبا، این اعتدال سر و کله و قامت اینها را که همه در قرآن مجید می‌گوید من به تو دادم، بخوانم؟ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ  ﴿التين‏، 4﴾ من تو را آراسته آفریدم، أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ  ﴿البلد، 8﴾ خانم این دو چشم زیبا را کی برایت قرار داده دارد می‌پرسد خدا، از در شکم مادرت که این چشم را نیاوردی، پدرت هم که این چشم را برایت نساخته، أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ  ﴿البلد، 8﴾ وَ لِسٰاناً وَ شَفَتَيْنِ  ﴿البلد، 9﴾ این زبانی که خوش زبان است و خوش گفتار است کی برایت ساخته و شفتین، این دو لب زیبا را کی بهت داده؟ خب این را از خانه برمی‌داری می‌آوری بیرون فکر نمی‌کنی که چقدر تا برگردی خانه به ناپاکی آنهایی که دلشان بیمار شهوات حیوانی است به تو نگاه می‌کنند یعنی خدا تو را ساخته برای اینکه بروی خود را در معرض چشم‌های ناپاک و تحریک شهوات حرام قرار بدهی هدف خلقتت این بوده؟ که هیچ جا بیان نشده. یعنی پروردگار عالم تمام اهداف خلقت را  در قران گفته یک جا ندارد که من زن را زیبا آفریدم با این لب و دهان و بینی و ابروی کمان و موی پیچش دار با این سر و گردن که برود بیرون هر چشم ناپاکی هر خیالی دلش می‌خواهد در حد بدنش بکند و هر تحریک شهوت حرامی که می‌خواهد بشود بشود، خب این کار درستی است؟ که چقدر جوان را بیمار بکنی چقدر مرد زن‌دار را با قیافه‌ات از زن خودش دلسرد بکنی، چقدر شهوات حرام را تحریک بکنی، بعد هم بچه‌ها بروند در غیاب تو با چهره تو که در خیالشان است گناه بکنند برای این آفریده شدی یعنی میلیاردها چرخ در این عالم دارد می‌چرخد که تو به وجود بیایی برای این به وجود آمدی؟

خودتان به قرآن مراجعه کنید آدم وقتی در این کره زمین بزرگ بشود، باوقار بشود، با ارزش بشود، همین امشب از آیه هفتم سوره مومن را نه سوره مومنون، مومنون جزء هجدهم است مومن جزء بیست و سوم است، آیه هفتم سوره مومن هفت و هشت و نه و ده، این را بخوانید، من فقط آیه اولش را می‌گویم، کسانی که در زمین بزرگ هستند بزرگی‌شان به چیست؟ به ایمانشان،طبق آیه به ادبشان به توبه‌شان، به قطع رابطه کردنشان با گناه، اینها اسباب بزرگی است که در قرآن آمده. اَلَّذِينَ يَحْمِلُونَ اَلْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ ﴿غافر، 7﴾ خیلی عنایت بفرمایید اولا جهان الهی پر از فرشتگان است، ما هیچ مدرکی برای تعداد فرشتگان نداریم که من به شما عرض بکنم خداوند هزار میلیارد میلیارد فرشته دارد ولی طبق نگاه امیر المومنین تمام آسمان‌ها از فرشتگان خدا پر هستند، بی‌کار هم نیستند، قرآن مجید کار فرشتگان را بیان کرده آن هم باز در سوره‌های آخر قرآن می‌توانید ببینید یک دانه فرشته بیکار خدا ندارد.

بر عهده همه مسئولیت قرار داده، همه. از جمله فرشتگانی را قرآن می‌گوید مامور محافظت شما کردم که از خانه می‌آئید بیرون تا هشتاد سال نود سال برمی‌گردید خطر بهتان نخورد آنها شما را از خطر نگه می‌دارند، ما صبح بیرون می‌آئیم تا شب با صد جور خطر روبرو هستیم ماشین است برق است، موتوری است، مسائل دیگری است، قطار زیرزمینی است، فرشتگان من در کارند که حادثه برایتان ایجاد نشود مگر برای کسی که به اراده من مرگش رسیده، اگر مرگش را رقم زده باشم  فرشتگان من دیگر او را محافظت نمی‌کنند، می‌آیند کنار. آن وقت اول صبح فرشتگان باید دختر خانم و خانم جوان را با آن همه آرایش بدرقه‌اش بکنند که تلنگر نخورد زخم نخورد، زیر ماشین نرود موتوری بهش نزند برق نگیرد، که بیاید یک چهار پنج هزار تا را مسحور خودش بکند و تحریک شهوات حرام بکند این کار درستی است؟ نمک خدا را خوردن و لگد زدن به نمکدان.

ولی بعضی‌هایشان هم به یک حدی رسیدند که این حرفها را با آنها می‌زنیم ولو بگوییم قرآن این آیه می‌خندند می‌گویند برو پی کارت قرآن چی چی است، تاریک شدند، حق را قبول نمی‌کنند، اما بعضی‌هایشان چرا حق را قبول می‌کنند.

خب تعداد فرشتگان را که ما  نمی‌دانیم حالا به مناسبت محرم برایتان بگویم که از روز عصر عاشورا، عاشورای سال شصت و یک هجری که حادثه کربلا اتفاق افتاد بعد از جان دادن ابی عبدالله هفتاد هزار فرشته مامور زیارت شدند، اینها از جای خودشان می‌آیند از همان عصر عاشورا ابی عبدالله را زیارت می‌کنند و برمی‌گردند امام صادق می‌فرماید تا قیامت بار دوم نوبت به اینها نمی‌رسد، اینقدر تعداد فرشته زیاد است. که هر هفتاد هزار نفر از روز عاشورا یک بار نوبتشان می‌شود بیایند زیارت، عرش را هم من نمی‌توانم معنی کنم چون معنی‌اش را هم نمی‌دانم کتابها هم خیلی معنی نکردند نمی‌دانیم جزو اسرار است فقط می‌دانیم اسم عرش در قرآن است الرحمن علی العرش الستوی، خدا مسلط به عرش است، نمی‌دانیم عرش عالمی است، عنصری است، فوق این آسمان‌ها و زمین است، دربرگیرنده کل هستی است، نمی‌دانیم. ولی آیه می‌گوید فرشتگان مامور عرش برای تمام مرد و زن مومن روی زمین، و برای تائبان روی زمین دعا می‌کنند.

یعنی آدمی که بزرگ می‌شود وصل تا عرش می‌شود حالا  نمی‌تواند این اتصال را ببیند، بزرگی هم بزرگی معنوی است، بزرگی مادی نیست، اما چنان این زمینیان مومن و تائبان مومن به عرشی‌ها می‌درخشند که آنها زمینیان را دعا می‌کنند.

فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تٰابُوا خدایا غفرانت را نصیب مردم مومن کن، خدایا غفرانت را نصیب تائبان کن خدایا روز قیامت این مومنان و تائبان را وَ قِهِمْ عَذٰابَ اَلْجَحِيمِ  ﴿غافر، 7﴾، از عذاب دوزخ حفظ کن، یکیشان نرود جهنم، خدایا این مومنین و تائبان را که می‌خواهی در بهشت با این افراد ببر وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبٰائِهِمْ وَ أَزْوٰاجِهِمْ وَ ذُرِّيّٰاتِهِمْ ﴿غافر، 8﴾ پدران شایسته، زنان خوبشان و بچه‌های متدین‌شان هم همراهشان بکن که در بهشت از زن و بچه و پدرانشان تنها نباشند خب چرا من خودم را از دعای اینها خارج کنم؟ بروم چند ساله عمر را به لات‌بازی و عوضی‌بازی و قمار و ورق و عرق و فیلم و ماهواره بگذرانم دعاگو هم نداشته باشم.

این سرمایه دعای فرشتگان عرش کم نیست، که ما شب در رختخوابمان خواب هستیم کروبیان عالم بالا آن مرحله اعلی عالم بالا دارند به ما دعا می‌کنند، در دعای فرشتگان هم عیبی وجود ندارد که خدا رد کند بگوید نه من دعای شما را مستجاب نمی‌کنم پاکترین دعا از پاکترین دعاکنندگان صادر می‌شود.

خب عظمت ما خود قرآن می‌گوید به قرآن است، عظمت فکر ما، روح ما، اخلاق ما، رفتار ما، کردار ما، به قرآن است. خیلی هم کنار قرآن چیز گیر آدم می‌آید خیلی، مثلا یک دستور ساده قرآن این است که واجب هم نکرده یعنی فشاری پشت این دستور نیست یک فرمان خیلی آرامی است، و ارکعوا مع الراکعین یا عبارت دیگرش آخر سوره حجر و کن من الساجدین. یک فرمان نرمی است که بندگان من این نمازهایی که بهتان واجب کردم اینها را با جماعت بخوانید یک آیه‌اش ارکعوا مع الراکعین یک آیه‌اش کن من الساجدین هر دو به معنی خواندن نماز جماعت است.

حالا من چه کتابی را برایتان اسم ببرم ثواب این نماز جماعت را که فرمانش هم نرم است واجب نیست، کتاب شریف من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق، کتاب وسائل شیخ حر عاملی، که از علمای بزرگ چهارصد سال قبل ایران بوده و عجیب خدا به این آدم توفیق داده برای نوشتن این کتاب، چهارصد سال است این کتاب یک روز از روزهای درسی حوزه علمیه حذف نشده یک روز. در تمام درس‌های بالای قم درسهای استدلالی و نجف مدرک اول وسائل الشیعه است، صاحب این کتاب هم از نسل حر ابن یزید ریاحی است، توبه نتیجه‌اش این است دیگر حر حسینی شد خدا هم یک نسل به این پاکی را بهش داد یکیش این است حالا خیلی‌هایش هم ما نمی‌شناسیم، این کتاب آن کتاب و از این دو تا کتاب مهم‌تر من تخصصی برایتان عرض می‌کنم چون پنجاه سال است با این کتاب‌ها سروکار دارم می‌دانم کدام از کدام مهمتر است، و کتاب جامع احادیث شیعه که بیش از سی جلد است مولفش هم پیرمردها آخر عمر مولف را یادشان است شما جوان‌ها هم فقط اسمش را شنیدید، نویسنده این سی جلد مرحوم آیت الله العظمی بروجردی اعلی الله مقامه الشریف است خب سه تا را اسم بردم.

صدوق، شیخ حر عاملی، آیت الله العظمی بروجردی، همشان روایت کردند نماز جماعت که بشود یازده نفر، ده نفر در صف با پیش‌نماز یازده نفر بیشتر هم نه به دوازده تا هم نرسد، ائمه ما و پیغمبر فرمودند دریاها را خدا مرکب کند درختها را قلم کند فرشتگان و جن و انس را بنشاند و بگوید ثواب این نماز جماعت یازده نفره را بنویسید نوشته نمی‌شود. خب این تجارت را برای چی از دست بدهیم؟ برای چی بدون قرآن زندگی کنیم برای چی بدون فاطمه زهرا خانم‌ها زندگی کنند مگر فاطمه زهرا نقص و عیبی داشته؟ برای چی دخترهای ما بدون روش زینب کبری زندگی کنند زینب کبری که یک چهره الهی ملکوتی است دخترخانم‌ها که صدای من را می‌شنوید، امام صادق می‌گوید عمه جان  عصر عاشورا از قدرت ایمان  تو و صبر تو تمام فرشتگان الهی  مبهوت مانده بودند خب چرا خانم‌ها به ایشان اقتدا نمی‌کنید که خیلی بزرگ بشوید شما جوان‌ها چرا به علی اکبر اقتدا نمی‌کنید خیلی بزرگ بشوید، من چرا به حبیب ابن مظاهر  اقتدا نمی‌کنم خیلی بزرگ بشوم، امام باقر وقتی این نوع اهل قرآن را بیان می‌کند بعد می‌گوید به خاطر این‌گونه اهل قرآن خدا به کل ملت سه تا عنایت می‌کند. اما حالا کار آنها چی بوده.

یک قرآن را می‌خوانند می‌فهمند می‌بینند قرآن داروخانه پروردگار عالم است، همه آیاتش را، دارو را می‌گذارند روی قلبش، وضع دواء القرآن علی داء قلبه، حالا اولین آیه قرآن بسم الله الرحمن الرحیم می‌خواند اول، بعد فکر می‌کند رحمان، رحمان یعنی چی، یعنی خدا مهرورز است تا کی؟ تا ابد، رحیم خدا محبت دارد تا کی؟ تا ابد. خب من چرا همرنگ خدا  نشوم؟ من که به بعضی‌ها بی‌محبت هستم، به بعضی‌ها تند هستم نسبت به بعضی‌ها عصبانی هستم، در خانه تلخ هستم پس من با اخلاق خدا اصلا فاصله و جدایی دارم خب پس چرا من مهربان نشوم؟ چرا من مهرورز نشوم، خود این حوزه جاذبه است. من به یک بچه پنج ساله یک دفعه گفتم یک  خرده برو بغل بابابزرگت یواش، گفت نه گفتم چرا؟ گفت تلخ است، نمی‌روم.

خب آن تلخ، این تلخ، آن تلخ، این بچه ده دوازده سالش بشود بیرون برود اگر در یک حوزه محبت غلطی قرار بگیرد، پدرم، پدربزرگ، مادر مادربزرگ فکر نمی‌کنی در آن حوزه محبت غلط سیگاری بشود، حشیشی بشود، تریاکی بشود، عرقخور و هروئینی بشود و کراکی بشود. الرحمن یک دواست، الرحیم یک دارو است، وضع دواء القرآن علی داء قلبه به خدا آدم با بسم الله قاطی بشود می‌شود منبع عشق، منبع محبت. منبع لطف آن وقت می‌دانید خود منبع محبت شدن چقدر خود آدم را محبوب قلب‌ها می‌کند. چقدر؟

دنباله بحث انشالله در جلسه بعد. اگر خدا بخواهد. چه دنیایی از محبت بود ابی عبدالله، الان ما با چند نفر قهر هستیم من فکر می‌کنم با هفت هشت ده تا قهر باشیم شما با چند تا قهر هستید؟ چرا قهر هستیم؟ یک بار جواب سلام ما را نداده تکبر کرده ما هم گفتیم ولش کن به درد نمی‌خورد، چرا قهر هستیم؟ یک فحش به ما داده، کار بدی کرده، چرا قهر هستیم گفتیم این کار را برای ما بکن می‌توانسته بکند نکرده  ما هم دلمان گرفت و دلگیر شدیم و قهر کردیم اما محبت را ببینید که یک نفر با هزار سوار شمشیر به دست و نیزه به دست می‌آید در بیابان جلوی ابی عبدالله را می‌گیرد می‌گوید مامور هستم همینجا پیاده‌تان کنم، امام بهش  فرمود خب اگر شما من را دعوت کردید کوفه نمی‌خواهید عیبی ندارد من برمی‌گردم مکه، گفت من مامور هستم نگذارم بروی فرمود می‌روم مدینه گفت من مامور هستم نگذارم بروی فرمود می‌روم در این مناطق آنجا شیعیانی پدرم دارد گفت مامور هستم نگذارم و همینجا پیاده شو، امام را پیاده کرد، روز سوم چهارم، پنجم، پیاده کردن امام منجر به این شد که از روز هفتم محرم تا روز عاشورا حضرت حرّ با کاری که کرد امام را تحویل سی هزار گرگ داعشی داد، خب امام باید خیلی قهر کند با این، خیلی باید قهر کند. اما امام بسم الله الرحمن الرحیم در وجودش تجلی کامل دارد. جلوه تام دارد.

امام باید به کل قهر کرده باشد راهش نده اصلا، اگر هم از دور می‌دید که دارد می‌آید بگوید برو گمشو جلو نیا اما امام از خیمه آمد بیرون دید یک کسی از پیشانی تا نوک پا روی خاک افتاده تکان هم نمی‌خورد، راست می‌گویند آنهایی که اینجوری به ابی عبدالله سلام می‌دهند السلام علیک یا رحمة الله الواسعه، راست می‌گویند. خیلی آرام کی هستی روی زمین افتادی؟ کمی گردنش را بلند کرد حضرت دید حر است، چه کار کرد؟ اصلا با دست اشاره کرد بلند شو، نه امام آمد جلو زیر بغلش را گرفت بلندش کرد، گفت یابن الرسول الله جا دارد من توبه کنم، امام فرمود حر انت سعید فی الدنیا و الآخرة، یعنی کاملا نگرانی‌اش را برطرف کرد که مبادا یاد هشت روز پیش بیفتی که جلوی من و زن و بچه‌ام را گرفتی گفت آقا من از همه این هفتاد و دو نفر دیرتر آمدم جریمه‌ام این است که زودتر بروم، فرمود تو مهمان ما هستی، مسرّ شد امام  اجازه داد از امام که چند قدم فاصله گرفت آمد محضر قمر بنی هاشم، گفت آقا یک کاری برای من بکن من بروم فرمود چی کار کنم؟ گفت من را تا  کنار خیمه زینب کبری ببر. من می‌خواهم خودم با دختر علی حرف بزنم. دست حر را گرفت آمد رفت در خیمه خواهر گفت خواهر حر بیرون می‌خواهد با شما صحبت کند فقط زینب کبری دعایش کرد، حر رفت به زمین افتاد امام حسین آمد سرش را به دامن گرفت، حسین جان تو سر حر را به دامن گرفتی اما آن وقتی که خودت در گودال افتاده بودی یک نفر آمد سرت را به دامن گرفت آن هم شمر بود.

برچسب ها :