شب ششم
(تهران مسجد امیر)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
بیان ویژگیهای حضرت ابراهیم در قرآن که همه آنها را حضرت ابی عبدالله الحسین به ارث بردند برای همه مردم راهنمایی به سوی کمالات معنوی است. همه میدانید که میوه کال مصرف ندارد، از دورترین ایام تاریخ مردم صبر میکردند حوصله میکردند میوه به درخت برسد از میوه رسیده بهره ببرند.
ما هم یک میوهای بر درخت طبیعت هستیم، اگر کال چیده شویم یعنی انسانهای بیحرکتی باشیم نسبت به کمالات در قیامت کال ارائه بشویم به محضر حضرت حق نمیخرند ما را. در آیاتی که پروردگار مسئله خرید خودش را بیان میکند، که خودش را به عنوان یک خریدار معرفی میکند بازار خرید را قیامت معرفی میکند، جنس قابل خرید را انسان معرفی میکند، قیمت خرید را هم بهشت معرفی میکند، آدمهای کامل را میگوید میخرند.
البته هر کسی را که در حد خودش کامل است، کمال به تناسب ظرفیت انسانها فرق میکند، هر کسی در عالم معنویت کمال مخصوص به خودش را دارد، نباید هم کمالی را با کمالی مقایسه کرد، ان الله اشتری، اشتری یعنی خریداری کردن، خداوند میخرد من المومنین از مردمی که کاملند یعنی با ایمانشان به کمال رسیدند، البته این ایمانی که در این آیه مطرح است ریشه اعمال انسان است یک مومن نمیتواند از عمل بریده باشد، وقتی وجود مقدس حضرت او را پذیرفته، قبول کرده، باور کرده، خواستههایش هم قبول میکند.
کسی بگوید من به دستورات پروردگار هیچ کاری ندارم و هیچی هم عمل نمیکنم ولی قبولش دارم این قبول داشتن به درد نمیخورد، و قابل ارائه در بازار قیامت هم نیست. لذا ما میبینیم در قرآن مجید مسئله به عنوان یک اصل مطرح است ان الذین آمنوا عملوا الصالحات وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيٰاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ اَلصَّلاٰةَ وَ يُؤْتُونَ اَلزَّكٰاةَ وَ يُطِيعُونَ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ أُولٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اَللّٰهُ إِنَّ اَللّٰهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿التوبة، 71﴾ این یک متن کاملی است در سوره مبارکه توبه.
مردان مومن دوستدار یکدیگرند، وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيٰاءُ بَعْضٍ، مومن به مومن کینه ندارد، ممکن است از او برنجد ولی دلش آلوده به دشمنی و به کینه نیست. خیلی این مسئله مهم است که پیغمبر میفرماید کسی را که شب را به صبح برساند در حالی که در دل او نسبت به مردم مومن کینه باشد این از رحمت پروردگار محروم است.
مردان مومن کنیه به مردان مومن ندارند، زنان مومنه به زنان مومنه کینه ندارند. هر دو طایفه هم مردان یکدیگر را دوست دارند به هم محبت دارند و هم زنان مومنه به زنان مومنه محبت دارند آنها هم به هم کینه ندارند، مومن هستند که یامرون بالمعروف، یعنی اقتضای ایمان این است که یکدیگر را مردم را به خوبیها دعوت کند، از بدیها بپرهیزانند، نماز را برپا بدارند، زکات بپردازند، اطاعت کنند از خدا و پیغمبر اولئک سیرحمهم الله اینها مورد رحمت حق هستند قطعا.
از اهل کمال میخرد، جان و مالشان را یعنی مردمی که هم ایمان دارند هم عمل صالح دارند، خب این ویژگیهایی که از ابراهیم بیان شده اینها همه چراغ راه است، راهنمایی است که مردم با آراسته شدن به این ویژگیها در حد خودشان به کمال برسند، هیچ وقت پیغمبر اکرم ابوذر را دعوت نکرد که باید هم وزن سلمان بشوی، بنا به روایتی که آمده مقداد از سلمان بالاتر بوده بنا به آن روایت هیچ وقت پیغمبر سلمان و ابوذر را دعوت نکرد هم وزن مقداد بشوید، هیچ وقت سه نفرشان را دعوت نکرد هم وزن امیر المومنین بشوید، آنها هر کدام خداوند مهربان یک ظرفیتی بهشان داده بود ظرفیت خودشان را پر کردند از ایمان و عمل صالح، کامل شدند میوه پخته شدند. میوه رسیده شدند قابل خرید پروردگار شدند.
خب این ویژگیها این است، ان ابراهیم کان امة، برای امت چهار معنا آوردند که در جلسه قبل معنی اولش را عرض کردم، معنی دومش، یعنی ابراهیم امام هدایت بود، یعنی یک انسانی بود که تمام وجود و عمر خودش را برای هدایت کردن مردم به حقایق به معارف، به حلال حرام، به مسائل اخلاقی و عملی هزینه کرد. خب این کار را ما در حد خودمان میتوانیم انجام بدهیم، ما هم میتوانیم برای دیگرانی که گمراهند هادی راه باشیم، ما هم میتوانیم. و این هادی راه شدن کسی اگر بشود پاداشش را جز خدا نمیداند، گذشتگان همین یمنیها که الان گرفتار آل یهود هستند، انسانهای بسیار والایی بودند چنانکه الان بینشان انسانهای والایی هست. جرمشان هم پیش آل سعود یهود شیعه بودنشان است فقط هیچ جرم دیگری ندارند. نمیخواهند وارد تفسیر سوره مبارکه بروج بشوم اما منزل که تشریف بردید بخوانید این سوره را اگر قرآن با ترجمه خوب دارید، وَ اَلسَّمٰاءِ ذٰاتِ اَلْبُرُوجِ ﴿البروج، 1﴾ وَ اَلْيَوْمِ اَلْمَوْعُودِ ﴿البروج، 2﴾ وَ شٰاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ ﴿البروج، 3﴾ قُتِلَ أَصْحٰابُ اَلْأُخْدُودِ ﴿البروج، 4﴾ اَلنّٰارِ ذٰاتِ اَلْوَقُودِ ﴿البروج، 5﴾ وَ هُمْ عَلىٰ مٰا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ ﴿البروج، 7﴾ وَ مٰا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاّٰ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللّٰهِ اَلْعَزِيزِ اَلْحَمِيدِ ﴿البروج، 8﴾
آیات روشن است، وَ هُمْ عَلىٰ مٰا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ مومنین مردم کامل، مرد و زن و جوان و بچه اینها ایمان به خدا داشتند، حکومت زمان گفت این دار و دسته مومن در کشور من باید بیدین بشوند، و همرنگ ما بشوند، یک حکومت بتپرستی بود اینها را خواستند همشان را چون یک گروه ویژه بودند مرد و زن و جوان و بچه، پیشنهاد کردند که شما باید دست از خدا بردارید اینها هم حاضر نشدند. یک خندقی را کندند پر از آتش کردند این آتش شعله میکشید حکومت به این مردها و خانمها و جوانها گفت یا با خدا قطع رابطه کنید یا همتان را زنده زنده میریزیم در این خندق پر از آتش گفتند از خدا دست برنمیداریم همه را ریختند خاکستر شدند، خدا میفرماید جرم اینها پیش آن حکومت چی بوده؟
وَ مٰا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاّٰ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللّٰهِ اَلْعَزِيزِ اَلْحَمِيدِ، جرم مومن بودن بود همین، زنده زنده سوزاندند که چرا خدا را قبول دارید. الان هم اینها را دارند زنده زنده زیر بمبهای میکروبی و آتشی میسوزانند فقط به جرم شیعه بودن. پدران اینها و دو سه تا از قبائل یمن بسیار آدمهای فوق العادهای بودند اینها در تمام برنامههای الهی شرکت داشتند، چند تایشان را اسم ببرم برایتان اینها یمنی بودند، مالک اشتر، این از اهالی یمن بود در روزگار خودش در مکه و در مدینه و در عراق این آدم نمونه نداشت، که وقتی شهید شد امیر المومنین خودش برایش منبر رفت و روی منبر فرمود من مادری را خبر ندارم که دیگر مانند مالک را بزاید در حد مالک، حالا بعد از امیر المومنین که مادرانی بودند ائمه طاهرین را به دنیا آوردند در حد این انسان مادری را سراغ ندارم که مانندش را بزاید، این یکی از افراد یمن، اویس قرن، یمنی بود کمیل که این کمیل را از امیر المومنین به ما انتقال داد یمنی بود، یکی از پرقدرتترین افراد هفتاد و دو نفر کربلا عابث ابن شبیب شاکری یمنی بود.
این مردم یک نامه نوشتند به پیغمبر، که برای تبلیغ دین یک مبلغ برای ما بفرست، میخواهم بگویم هدایت کردن چقدر ثواب دارد، چون ما بالاخره یک عمری است هم کتاب خواندیم هم پای منبرهای خوب بودیم یک گنجینهای از مسائل الهی در ذهن همه ما است آن را باید هزینه کنیم. نسبت به گمراهان، بیتفاوت نباشیم. اگر بینی که نابینا به چاه است، اگر خاموش بنشینی گناه است. حالا توقع هم نداریم که ده نفر را هدایت کنیم هر ده تا قبول کنند یکیشان قبول کند، دو تا قبول کنند این وظیفه بر عهده ما وظیفه واجب است.
پیغمبر امیر المومنین را انتخاب کرد که آن وقت حضرت در سن بیست و سه چهار پنج سالگی بودند، تا بیرون مدینه حضرت پیاده بدرقه امیر المومنین آمدند بیرون مدینه وقتی که خداحافظی میکردند به مولی الموحدین فرمودند لان یهدی الله بک الرجلا خیر لک مما طلعت علیه الشمس او قربت، علی جان اگر خدا به دست تو یک نفر را از گمراهی نجات بدهد در پرونده تو بهتر است از آنچه که خورشید بر او میتابد و غروب میکند به این گستردگی قیامت خدا به تو برای نجات یک نفر بهره میدهد.
ابراهیم امام هدایت بود، سید الشهدا امام هدایت بود، یعنی این امام هدایتی را از ابراهیم به ارث برد، به طور مختصر برایتان عرض بکنم تا به این جملات وارث برسیم یک مقدار راهمان طولانی است، اشهد انک الامام البر التقی الزکی هادی المهدی، این امامت ابی عبدالله است. خیلی حرف است.
خدا به کی میگوید امام؟ چون در قرآن مجید میگوید مقام امامت اعطای من است، جعلناهم ائمة یهدون بامرنا، امامت جعل من است، قرارداد من است، کی میتواند امام بشود که خدا او را امام قرار بدهد؟ کسی که در تمام عمر تکلیفش یک تکلیف ارائه شده پروردگار از او فوت نشد، یک تکلیف. این را یقین بدانید اگر کسی یک تکلیف ازش فوت شده باشد امام نشده، تمام تکالیفی که خدا به امام از طریق دینش ارائه کرده است امام اجرا کرده است، این امام است.
میگوییم شهادت میدهیم یا ابی عبدالله شما امام هستید یعنی تمام تکالیف ارائه شده خدا به تو به وسیله تو عملی شده، تکالیف بدنی، مالی، اخلاقی، روحی، فکری، خانوادگی، اجتماعی، معاشرتی، دنیایی، آخرتی، تمام تکالیف را ادا کردی، امامی بودی برّ، یعنی همه نیکیها از تو طلوع کرد، همه نیکیها در ارائه نیکی عجیب بوده ابی عبدالله، یک موردش را بگویم برایتان کسی در زد، آرام اظهار نیاز کرد، امام قنبر را صدا کرد، فرمودند چی داریم؟ گفت آقا از سفر حج که برگشتیم از مخارجی که بردیم چهار هزار درهم که میشود چهارصد دینار باقی مانده فرمود همش را بیاور، گفت آقاجان همش را بیاورم خرج خانه برای فردا چی؟ فرمود همش را بیاور، عبای مبارک خودشان را پهن کردند چون پولها فلزی و زیاد بود ریختند در عبا، خودشان عبا را جمع کردند من دیده بودم درهای قدیم را بالایش یک دایره بود که نور در دالون خانه میتابید، آن وقتها که خانهها دالون داشتند امام آمدند این عبایی که چهارصد دینار معادل چهار هزار درهم در آن پر بود از بالای در دادند بیرون فرمودند نیازمند بگیر. خب امام را ندید چرا امام در را باز نکرد، فرمود کسی که میآید اظهار نیاز میکند آبرویش را مایه میگذارد نمیخواستم من را ببیند و خجالت بکشد و شرمنده بشود.
کار نیک کامل، نیازمند من را نبیند، شرمنده و خجالتزده نشود، آمدند در خانه نیازمند عبا را باز کرد دید چهار هزار دینار در آن است گفت من آخه اینقدر نیاز نداشتم و من هم به ابی عبدالله نگفتم چه مقدار به من عنایت کن من با پنجاه دینار صد دینار کارم راه میافتاد، چهار هزار دینار برای چی، خیلی تحت تاثیر قرار گرفت شروع کرد بلند بلند گریه کردن، امام آمدند پشت در، فرمودند سائل یقین بدان اگر بیشتر در خانه پول داشتم بهت میدادم همین را داشتم، گفت آقا من گریهام برای خودم نیست من اینقدر نیاز نداشتم، تو که محبتت را به من کامل کردی، من گریهام برای این است که یک روزی این دست کرم تو چرا باید برود زیر خاک، توانش را ندارم حل نیست برایم، هضم نمیکنم که یک روزی این دست را بگذارند در قبر لحد بچینند خاک بریزند و بروند.
اشهد انک الامام البرّ التقی، خب تقوای امام که برای ما قابل تعریف نیست، امام میدانید از چه تقوایی برخوردار بودند، این برای خود من هم قابل درک نیست، قابل فهم نیست، چیزی در این عالم جز پروردگار عالم در دل ابی عبدالله اثرگذار نبود. این تقوای ابی عبدالله است. تقوا یعنی حفظ، حفظ دل از غیر از خدا، تقوای ماها این است حفظ چشم از دیده دوختن به نامحرم، حفظ گوش از شنیدن حرام، حفظ زبان از گفتن حرام، حفظ شکم از لقمه حرام، حفظ غریزه جنسی از عمل حرام.
ابی عبدالله که اعضا و جوارحش نور محض بوده، نور عرشی و ملکوتی بوده، تقوای او تقوای دل بوده، پنجاه و هفت سال حفظ دل از اثرگذاری غیر از پروردگار، امام البرّ التقی الرضی تمام وجود ابی عبدالله تا چهار بعدازظهر روز عاشورا که در گودال سر مقدسش را از بدن جدا کردند رضایت کامل از پروردگار بود. خیلی است آدم یک عمری در تلخترین جریانات از خدا دلگیر نشود، و نپرسد که چرا برای من باید این پیشامدها بشود. در کمال رضایت از پروردگار بود. دیگر همتان شنیدید صورت خونآلودش را روی خاک گذاشت گفت الهی رضا بقضائک.
الزکی، حسین جان تو امامی بودی که سراپای باطن و ظاهرت پاکی محض بود، الهادی، همانی که در معنی امت گفته شده، امام هدایت، حسین جان تمام عمرت هزینه برای هدایت بندگان خدا شدی المهدی، و خودت اختصاصی هدایت شده خدا بودی. این ارثی که حضرت از ابراهیم بردند. امام هدایت.
معنی سوم ان ابراهیم کان امة، یعنی قوام امت ابراهیم برپائی امت ابراهیم، ماندگاری امت ابراهیم به وجود ابراهیم بود قوام اسلام زحمات همه انبیاء، و دو امام قبل از خودش تا الان به وجود او بوده، این است که چند سال است اسرائیل و امریکا خودشان را به این نتیجه رساندند که برای پاشیدن نظام شیعه و نابود کردن شیرازه کتاب وجود شیعه، و خاموش کردن چراغ شیعه هیچ راهی جز قطع رابطه آنها با حسین ابن علی نیست. اولین بودجهای هم که گذاشتند چند سال پیش برای این کار بیست میلیون دلار بود. اما کور خواندید اصل کاریهای ما را که هفتاد و دو نفر بودند قطعه قطعه کردند زیر سم اسب بردند سرهایشان را به نیزه بردند چراغ خاموش نشد ما الان پانصد میلیون نفر هستیم چگونه میتوانید چراغ ما را خاموش کنید؟
بعد هم دل ما گرفتار ابی عبدالله است چطوری میخواهید خاموش کنید؟ امروز با د وتایی امریکایی دیدم خبرنگار مصاحبه میکرد در خیابانهای امریکا، که شماها برای چی آمدید تظاهرات؟ به نام روز حسین، در کمربند کفر در کمربند صهیونیسم، ببینید چراغ را از کجا روشن میکند و بلند میکند یکیشان گفت لازم بود من بیایم من تازه ابی عبدالله را شناختم، من جدیدا فهمیدم حسین ابن علی کیست، آمدم در این خیابانهای امریکا داد بزنم لبیک یا حسین. خب الهی رضا بقضائک را معنی کنم.