شب ششم
(تهران حسینیه همدانیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
انسانها شنیدید یا عمر خود را به گناه و آلوده بودن به فرهنگ ابلیس گذراندند، یا عقل به خرج دادند هدایت الهی را قبول کردند و همه عمر را به درستی و صدق و به سلامت به پایان بردند.
عاقبت گروه اول را در دو جلسه شنیدید، عاقبت گروه مومن را هدایتپذیر را، به صورت ترجمه آیه از آیات سوره مبارکه آل عمران شنیدید. عمر را به هدایت به سر بردن معنیاش نعمتهای الهی را در عبادت و خدمت هزینه کردن است. طرح داده پروردگار نقشه داده، با بدنتان، با اعضا و جوارحتان با مالتان، با آبرویتان، با قدرتتان، اینگونه عمر بگذرانید همه اینها را هزینه عبادت به معنای عام کنید، نه فقط به معنای نماز و روزه، هر قدم مثبتی کم، زیاد، که هماهنگ با طرح پروردگار باشد و پشتوانهاش هم ایمان باشد، این عبادت است.
ایمان حتما باید لحاظ بشود، اگر بیدینی عمری کار خوب انجام بدهد عبادت که انجام نمیدهد، بیدین اهل عبادات به معنای خاص نیست، اهل نماز و روزه و واجبات دیگر، اما اگر همش قدم خیر بردارد از اول اعلام شده که این قدمهای خیر از غیر از مومن پذیرفته نیست. پروردگار عالم در قرارداد کردن با انسان آزاد است از اول اینجور قرار داد کرده که من تمام خوبیهای تو را به شرط ایمان قبول میکنم. که خدا را باور داشته باشد انبیا را باور داشته باشد، به قرآن ایمان داشته باشد، قیامت را باور داشته باشد خب آزاد است در این قرارداد. کسی فردای قیامت نمیتواند بگوید من تو را قبول نداشتم یعنی همه کارهایم خوب بوده، این مردود است.
چون به قرارداد و عهد خدا پایبند نبوده، اما آدمی که مومن است، امیر المومنین میفرماید هم عملش قبول است هم لغزشهایش آمرزیده میشود این امتیاز را مومن دارد، اما بیدین حضرت میفرماید نه خوبیهایش قبول است و نه گناهانش آمرزیده میشود روشن هم هست آدم بیدین که توبه نمیکند. توبه از ویژگیهای اهل خداست، خب کسی که اهل خدا نیست از گناهانش در پیشگاه کی میخواهد توبه کند؟ خدا را که باور ندارد پس اینی که حضرت میفرماید مردم بیدین گناهانشان بخشیده نمیشود چون توبه ندارند، اعمال خوبشان هم قبول نمیشود چون عبادت حساب نمیشود چون خدا را که قبول ندارند عمل باید عبادت باشد حالا به معنی عام، یعنی مومن هر قدم مثبتش عبادت است عیادت مریض، آب دادن به تشنه پوشاندن برهنه، حل کردن مشکل مردم، خوش اخلاقی با مردم، اینها همه عبادت است و نمازهایش و روزههایش این قبول است. گناهانش هم مورد بخشش قرار میگیرد چون مومن است بالاخره به زبانش هم لازم نیست همان در دلش که از اعمال لغزشی پشیمان بشود آمرزیده است.
امیر المومنین یک جمله دارند در این زمینه الندم توبة، پشیمانی مومن توبه است، دیگر لازم نیست به زبان جاری کند یا ناله بزند و گریه کند و فریاد کند، همین که در دلش از لغزشی که داشته لغزشهایی که داشته پشیمان است آمرزیده است، یک امتیاز دیگر هم به مومن داده پروردگار عالم که هم در قرآن است هم در روایات، یک کسی یک لغزشهایی داشته از هفت صبح تا دوازده ظهر خدایی نکرده به نامحرمی نگاه کرده دروغی گفته حرف زشتی زده پیغمبر اکرم میفرماید وقتی وارد نماز واجب میشود آن نماز کفاره گناهان ساعتهای گذشتهاش است، یعنی خود نماز هم به منزله توبه حساب شده.
خب چنین مردمی که متواضعانه هدایت خدا را قبول کردند چون و چرا نکردند، سینه سپر نکردند، آنی که اهل چون و چراست باز رابطه خوبی با خدا ندارد آنی هم که سینه سپر میکند برابر حق هلاک میشود، امیر المومنین میفرماید من ابدا صفحة للحق هلک، آنی که سینه سپر میکند که نه من دینت را قبول ندارم، قرآنت را قبول ندارم، پیغمبرانت را قبول ندارم، عبادت را قبول ندارم، این اهل نابودی است، اهل هلاکت است.
اما مثل شماها که متواضعانه هدایت را قبول کردید، از اول جوانی هم در همین مسیر حرکت کردید حالا لغزشی هم داشتید ما عاقبتمان چه خواهد شد که سعی کردیم نعمتهای الهی را تبدیل به گناه نکنیم، أَ لَمْ تَرَ إِلَى اَلَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اَللّٰهِ كُفْراً ﴿إبراهيم، 28﴾ ما اهل تبدیل نبودیم، که حالا بیاییم با قیافهمان گناه بکنیم، خیلیها گناهانشان برای قیافهشان است قیافه زیبایی دارد قیافه جذابی دارد خب میآیند سراغش، به قول پیغمبر اکرم جوان است و جمال دارد چهار تا دختر و زن دنبالش میافتند و خرجی هم برایش ندارد بخواهد تا پایان کار دنبال این دخترها و زنان برود، ولی این جوان جمالدار وقتی زنان و دختران دعوتش میکنند به گناه یک کلمه جوابشان را میدهد، این روایت را هم اهل سنت نقل کردند هم ما، آنها در مستدرک حاکم نیشابوری نقل کردند ما هم در کتابهای مهم روایتیمان نقل کردیم، خوشگل است، خوش قامت است، خوش تیپ است و نامحرمان دچارش میشوند، گرفتارش میشوند، اسیرش میشوند. دعوتش میکنند.
پیغمبر میفرماید در جواب اینها میگوید انی اخاف الله نه من نمیتوانم با بودن خدا جواب شما را بدهم، من بنده هستم، من نمکخور خدا هستم، من نانخور خدا هستم، من لحظه به لحظه عمرم را خدا دارد تداوم میدهد، من هر نفسم با اراده خدا بیرون میآید و فرو میرود نه من همه چیزم برای خداست و نمیتوانم مال خدا را با شما معامله بکنم.
میگوید زن هم ندارم شهوتی هم که دارم غریزه جنسی هم که دارم این هم ملک خداست، من نمیتوانم با تو معامله کنم کجا ببرم نعمت خدا را، تبدیلش کنم به جهنم؟ به زنا، به گناه دیگر، به شبنشینی، به مجالس لهو و لعب، نه، من ملک خدا را خرج امور ضد خدا نمیکنم، پیغمبر میفرماید این جوان وقتی قیامت وارد محشر میشود در سایه رحمت خداست در آن روزی که جز سایه رحمت خدا سایهای وجود ندارد، این معنی طی کردن راه عمر هماهنگ با هدایت پروردگار است.
همین به گناه نه گفتن یک کلمه، خب عاقبت این جمعیت چیست؟ یعنی عاقبت شماها، که یک عمری است همینگونه که گفتم زندگی کردید، چهار تا هم لغزش داشتید داشتید بالاخره ما بنده اکرم الاکرمین هستیم، بنده ارحم الراحمین هستیم، یقینا برای چهار تا لغزشمان با توجه به اینکه مومن هستیم و پشیمانی هم میآید برایمان، خدا ما را جریمه نخواهد کرد. حالا عاقبت خودمان را ببینیم چه میشود در آئینه قرآن نگاه کنیم خودمان را.
للذین اتقوا برای آن بندگانم که دعوت به گناه را پاسخ ندادند، حالا یا دعوتکننده هوای نفس خودشان بوده، یا دعوتکننده یک گمراهی، یک ضالی، یک شیطان انسی بوده، البته تلخ هم هست جواب این دعوتها را ندادن، چون طبع آدم لذتخواه است یعنی همه مردم عالم دلشان میخواهد خوش باشند، لذت ببرند، ولی تقو ا یعنی این لذت را نخواستن یعنی خود را در برابر لذتهای معصیت حفظ کردن تقوا یعنی خود نگه داشتن.
چقدر هم کار صورت میدهد این تقوا، اولا قرآن مجید میفرماید اینهایی که خودداری از گناه دارند اینها قدرت تشخیص حق از باطل بهشت از جهنم، راه از چاه، دوست از دشمن، برایشان پیدا میشود، يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اَللّٰهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقٰاناً ﴿الأنفال، 29﴾ فرقان یعنی تشخیص، فرق گذاشتن، یجعل لکم فرقانا.
آدم حق را تشخیص میدهد در فضای تقوا، خیلی جالب است میل به حق دارد، باطل را تشخیص میدهد نفرت از باطل پیدا میکند خوبی را تشخیص میدهد میل پیدا میکند، بدی را تشخیص میدهد فراری میشود، این از آثار تقواست. یقین بدانید تقوا نورانیت ایجاد میکند این یک، یک اثر دیگر تقوا البته به اندازه تقوایی که حاصل میشود یعنی به اندازهای که من از گناه خودداری میکنم، دانش باطنی است، یک جوششهای عجیبی در قلب انسان در فکر انسان پیدا میشود که نمونه این جوششها کلمات قصار و زیبای اولیای الهی است، که در کتابهای معارف پر است.
یک جملات ملکوتی که راهنمای انسان است، حالا یا به زبان شعر جاری شده در قلبشان یا به زبان نثر جاری شده، تمامش هم میوه تقواست، ان تتقوا الله و یعلمکم الله، شما اگر تقوا به خرج بدهید خود من به شما تعلیم میدهم، اگر تقوا به خرج بدهید.
قم با یکی سلام علیک داشتم از دنیا رفته، عالم وزینی بود، ایشان بیشتر هفتهها را تا آخر عمرش چهارشنبه بعدازظهر درس که تمام میشد میرفت مشهد و غروب جمعه برمیگشت که صبح ساعت ده شنبه سر درسش باشد، با ماشین هم میرفت، یک مردی را سی سال پیش من در سبزوار با او آشنا شدم که هنوز هم هست، یک آدم الهی، یک آدم ملکوتی، آن بزرگواری که در قم بود زیارتش تمام میشود یک روز انگار تعطیل اضافه بوده میگوید سبزوار پیاده شوم بروم دیدن آن شخص میشناخت او را، میآید دیدن ایشان، خود من در جریان این قضیه قرار گرفتم من ده شب سبزوار بودم خانه ایشان بودم خانه این مرد الهی، ایشان از مشهد آمد و نهار پیش این مرد خدا بود گفت من پنج بعدازظهر بلیط دارم میخواهم برگردم قم، ایشان فرمود برنگرد قم امشب بمان گفت باید بروم، گفت خواهش من را بپذیر بمان، گفت نه من عذر دارم باید بروم. گفت مانعی ندارد. هیچ مانعی ندارد. ایشان از اتاق که رفت بیرون تلفن کرد به گاراژ گفت یک چنین آدمی با این نشانهها میآید بلیط بهش نفروشید این هم خیلی مورد توجه مردم است یعنی حرفش را صددرصد قبول میکنند ایشان هم خداحافظی میکند و یک گاراژ آن وقت بیشتر نبود میرود دفتر گاراژ میگوید بلیط میخواهم میگویند نداریم، من کار دارم میگویند به ما ربطی ندارد شما مگر نمیخواهی سوار اتوبوس بشوید ما جا نداریم یک جا داشتیم تا هفت هشت دقیقه پیش صندلی ششم هفتم بغل هم فروختیم، گفت یک چهارپایه بدهید وسط ماشین مینشینم پلیس ایراد میگیرد، ایشان هم برگشت.
این مهماندار من بهش گفت تشریف نبردید؟ گفت بلیط نبود انشالله صبح زود با ماشینها میروم، گفت ماشین هم راه افتاد تصادف کرد صندلی پنجم و ششم دو تا مسافرش مردند، یعنی اگر ایشان جلویش را نگرفته بود رفته بود همان صندلی را گرفته بود و از بین میرفت و بیست سال بعد از این جریان هم زنده بود این علم تقوایی است، از این موارد من زیاد دارم که در عمرم دیدم.
ترک گناه این علم را عبادات خیلی برای ما نمیتواند بسازد، این نیروی تقواست، یعنی هر چی آدم از هر گناهی که پیش میآید فاصله میگیرد به خدا نزدیکتر میشود و هر چی آدم به خدا نزدیکتر بشود نور بیشتری میگیرد، الهام بیشتری میگیرد فکر بهتری برایش پیدا میشود دانش دیگری برایش پیدا میشود، حالا پیغمبر اکرم بنا به نقل اصول کافی در جلد دوم یک مطلب خیلی مهمتری دارند میفرمایند من اخلص لله اربعین صباحا جرت من قلبه علی لسانه ینابیع الحکمة، کسی که چهل شبانه روز فرقی نمیکند مرد یا زن هیچ فرقی نمیکند، چهل شبانه روز خالص خالص بشود برای خدا، تمام حرکاتش بشود لله، حتی پلک به هم زدن، بعد از چهل شبانه روز چشمههای علم استوار از قلبش بر زبانش جاری میشود.
سلمان میدانید چند سال با پیغمبر بوده؟ نه سال، یعنی اوائل سال دوم هجرت آمده مدینه پیغمبر را دیده دهم هجرت هم پیغمبر از دنیا رفتند نه سال، کار این مرد در تقوا به جایی رسید که پیغمبر درباره علمی که به اون عطا شده بود فرمودند دریایی است که نمیشود آبش را کشید، تو هی سطل بینداز بکش از این علم هر چی میخواهی مصرف کن بحر لا ینظف، تمام نمیشود اینقدر آدم ظرفیت دارد و این تقوا را بیش از هر چیزی برادران و خواهران قدر بدانید، این هم یک نتیجه تقوا.
و اما سود دیگر تقوا، یک سود آخرتی هم بگویم اینها که دو تا سود دنیایی بود، ظاهرا بگردیم آیات تقوا را دوازده تا منفعت دارد تقوا، دوازده تا منفعت. یک سود آخرتی. حالا دو تا سود آخرتی را بگویم چون دو تا سود دنیایی را گفتم اول، خب همه باید از مسیر جهنم رد بشوند طرح قیامت اینطور است. بهشت در صدرة المنتهی است که نمیدانم کجاست، چیست، جهنم پیش از بهشت است، بهشت بعد از دوزخ است اینها روبروی هم نیست که جهنم در غرب قیامت باشد بهشت هم در شرق قیامت، یا بهشت در شمال قیامت جهنم در جنوب قیامت، جایشان دوتایی با هم فرق دارد، در دو عالم هستند. جهنم را میگویند در همین زمین است بهشت در ستارهای است به نام صدرة المنتهی که خود بهشت پهنایش از کل آسمانها و زمین وقتی که محاسبه بشود فراگیر است عرضها السماوات و الارض اما جایش در آن سیاره صدرة المنتهی است حالا آن ستاره چقدر بزرگ است که بهشت در آن سیاره است. قرآن آدرس داده عند صدرة المنتهی یک جهان است.
حالا آنهایی که روی زمین قیامت باید بروند بهشت باید از جهنم عبور بکنند پروردگار میفرماید وَ نَذَرُ اَلظّٰالِمِينَ فِيهٰا جِثِيًّا مردم مجرم فاسق بدکار به محض اینکه قدمشان را میگذارند در جهنم ساق پایشان از پشت بسته میشود به پشت رانشان و تا در جهنم هستند به همین حالتند یعنی پاشنه پا به آخر پشت ران میچسبد و طول پا به طول ران میچسبد به زانو درآمدن جثیا، آنها میمانند. یاری هم ندارند نجاتشان بدهند.
ثُمَّ نُنَجِّي اَلَّذِينَ اِتَّقَوْا ﴿مريم، 72﴾، اما آنهایی که در دنیا دعوت به گناه را گوش ندادند، گفتند نه نمیخواهیم، درست است که امشب پول دو تا نان ندارم بخرم اما این صد میلیون حرام را نمیخواهم میروم آب میخورم و میخوابم نمیخواهم. گاهی سراغ ماها هم میآیند پول حرام سراغ همه میآید.
یک وقت بیست سال پیش یک کسی آمد به من گفت شما یک نامه به من بده من جنسی را در گمرک دارم میخواهم برگردانم من این را وارد کنم، گفتم چه نامهای بدهم؟ گفت نامه بده به عنوان یک موسسه خیریه اگر این نامه را ببرم جنس را میدهند اگر این نامه را بدهی بیست سال پیش، گفت که هشتصد میلیون تومان میدهم به شما برای کارهای خیر، گفتم من کار خیری ند ارم، گفت پول سنگینی است گفتم سبک سنگین حالیم نمیشود نمیدانم چیه فقط آن که دل من را خوش میکند این است که بلند شوید تشریف ببرید.
گناه نکردن که خرج ندارد، یک نه گفتن است، زنا نکردن خرج ندارد که جوان به آن دختر یا به آن زن بگوید نمیخواهم، پول حرام نگرفتنش هزینهبر نیست که نمیخواهم آقا و همینها نورانیت میدهد به آدم، همینها آدم را در عبادتهای عجیبی میکشد، همین کارهاست که نمیگذارد اشک چشمتان خشک بشود همینهاست.
خب للذین اتقوا عند ربهم، آنهایی که اهل تقوا بودند پیش من سه تا پاداش دارند، لِلَّذِينَ اِتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّٰاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ خٰالِدِينَ فِيهٰا وَ أَزْوٰاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوٰانٌ مِنَ اَللّٰهِ ﴿آلعمران، 15﴾. بهشت یک دانه پاداش اهل تقواست، ازواج مطهره یک پاداش دیگر اهل تقواست، رضوان من الله یک پاداش دیگر اهل تقواست، به خدا قسم امتیاز اصلی این هفتاد و دو نفر نه گفتنشان به گناه بود، چقدر خدا عاشق اهل تقواست، این مطلب را هم از قرآن برایتان بگویم لذت ببرید و الله یحب المتقین، من عاشق اهل تقوا هستم. نمیگوید من معشوق اهل تقوا هستم عکسش است، میگوید اهل تقوا معشوق هستند من عاشق هستم. اینجور است.
خدایا روزگار پرفساد است، زور ما هم کم است در مقابل این همه موج گناه و ماهواره، فقط میتوانیم حرف امیر المومنین را بهت بگوییم و احفظنی برحمتک، خودت ما را نگه دار ما نمیتوانیم خودمان را نگه داریم. تو دست ما را بگیر. آن هم میگوید من این کار را میکنم تو آمدی پیش من داری لابه و گدایی میکنی دستت را بگیرم میگیرم، با رحمتم حفظت بکنم میکنم.