لطفا منتظر باشید

شب هشتم

(تهران حسینیه صاحب‌الزمان(عج))
محرم1437 ه.ق - مهر1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

امام باقر می‌فرمایند اهل قرآن اهل خدمت هستند، شوق دارند، ذوق دارند، رغبت دارند که مثل شمع بسوزند و زندگی دیگران را روشنی ببخشند. یا به قول پیغمبر عظیم الشان اسلام نفسه منه فی تعب وجودش در زحمت است، در رنج است، چرا؟ برای اینکه و الناس منه فی راحة، رنج می‌کشد زحمت می‌کشد، برای اینکه رفاه بندگان خدا را راحت بندگان خدا را، تامین کند.

درباره انبیاءش در قرآن و اینکه چه دستوراتی به آنها دادند عالی‌ترین مطالب مطرح است، یکیش این است اوحینا الیهم به تمام صد و بیست و چهار هزار پیغمبر فرمان دادم فعل الخیرات، همه خوبی‌ها را انجام بدهید. نسبت به مردم چون در آیه دارد نماز را بهشان امر کردم، زکات را فرمان دادم، گفتم مردم را از گمراهی، از ضلالت، از شقاوت، از جهنمی‌ شدن دستشان را بگیرید، آزارتان هم می‌کنند فَاصْبِرْ كَمٰا صَبَرَ أُولُوا اَلْعَزْمِ مِنَ اَلرُّسُلِ ﴿الأحقاف‏، 35﴾، حوصله کنید از کوره در نروید مردم را رها نکنید، هر چی هم که بد باشند. بالاخره رابطه شما با آنها چهار تا را بیدار می‌کند، نهصد و پنجاه سال کم نیست پیرمردهای اروپا و امریکا که از خودشان خسته می‌شوند طبق آماری که می‌دهند بیشترشان خودکشی می‌کنند، اینقدر خودکشی زیاد است که من یک سفر تبلیغی سوئیس بودم آنجا یک بیمارستانی است فقط برای خودکشی، مردم می‌آیند پول می‌دهند کارت می‌گیرند نوبت می‌گیرند، که بروند بخوابند و بکشندشان، چون از زندگی خسته هستند دیگر لذتی نیست که ازش لذت ببرند چون هر گناهی را مرتکب می‌شوند سیر هستند، راحت نیستند عذاب وجدان دارند. می‌کشند خودشان را.

دولت هم جلوگیری نمی‌کند، نهصد و پنجاه سال کم نیست که یک نفر برای نجات یک ملت برای هدایت یک ملت، برای درمان دردهای روحی یک ملت، چنانکه قرآن می‌گوید هم شب سراغ جمعیت‌ها برود دعوتهم لیلا، هم روز سراغ مردم برود و نهارا، هم در پنهان سراغ مردم برود هم در آشکار خدا هم بهش گفته خسته نشو، رها  نکن مردم را بالاخره از صد تا د ه تا خوب می‌شوند.

در بیشتر تفاسیر قرآن و روایاتمان است که در این نهصد و پنجاه سال یعنی نه قرن و پنجاه سال این عمری است که خدا برای نوح بیان کرده هشتاد و سه نفر آدم شدند بقیه هم قبول نکردند گوش ندادند، انبیا دیگر هم همینطور بودند، اهل خدمت به مردم بودند، یک روایتی رسول خدا دارد من فکر  نمی‌کنم هیچ فرهنگی در این دنیا این حرفها را داشته باشد من خیلی حوصله به خرج دادم در کتاب خواندن، کتاب‌های مسیحیت را خواندم یهودیت را خواندم، زرتشتیت را خواندم این عرفان‌های دروغی و کاذب را خوانم، کتاب‌های کمونیستی را خواندم، هیچ جا ندارد این حرفها را، رسول خدا می‌فرماید خیر الناس این ارزیابی پیغمبر است خیلی مهم است خیر الناس انفعهم للناس، ببینید در این روایت بحث عبادت مطرح نیست، عبادت سر جای خودش، یک آدمی است که در حد خودش واجباتش را انجام می‌دهد اما خیلی پر خیر است، حالا این خیر را چطوری انجام می‌دهد اگر پول دارد با پول، اگر آبرو دارد پیش مردم می‌رود برای خدا گدایی می‌کند برای کار خیر، هیچ هم برایش سنگین نیست که حالا در محل یا در مسجد یا در جامعه یک آدم جاافتاده و بزرگوار و با کرامت است ولی پول ندارد به مردم خدمت کند، اما مردم دوستش دارند قبولش دارند، می‌رود آبرویش را هزینه می‌کند می‌رود می‌گوید آقا ده تا جهازیه می‌خواهم درست کنم، دو تا خانه می‌خواهم برای بی‌خانه بخرم پول یک بیمار را در بیمارستان می‌خواهم بدهم، یک عروسی برای یک جوان با همسرش می‌خواهم راه بیندازم ندارم، شما شرعا مسئول هستی پولی که از خدا پیشت است بده یک مقدار را برای این کارها.

پول ندارد خیلی هم در بین مردم آن آبروی لازم را ندارد که هزینه کند، با زبانش کار خیر می‌کند، می‌آید تشویق می‌کند مردم را، ترغیب می‌کند، به مردم احترام می‌کند قربان صدقه‌شان می‌رود آمادگی بهشان می‌دهد و می‌گوید پول هم دست من ندهید من چهار تا آدرس بهتان می‌دهم به داد هم ‌خونتان و هم جانتان و عباد خدا برسید. همه جوره می‌شود خدمت کرد، اینجور آدم‌ها را پیغمبر می‌فرماید بهترین مردم کسی است که برای مردم سودمندترین باشد یعنی دیگر تمام قدرتش را سودمندترین یعنی این، تمام قدرتش را به کار می‌گیرد یا پولی، یا آبروئی یا زبانی برای اینکه به  مردم خدمت بکند. چرا اینجوری است؟ چون وصل به قرآن است در قرآن در سوره انبیا دیده که تمام پیغمبران خدا اهل کار خیر بودند، تمام پیغمبران خدا اهل خدمت به مردم بودند، تمام امامان اهل خدمت به مردم بودند، نمی‌خواهم مطالبی برایتان تکرار بشود آنهایی که خیلی شنیدید گفتنش ملالت‌آور است برایتان، اما می‌دانید که امامان ما بعد از بیست سال و پانزده سال و سی سال یا مثل زین العابدین نزدیک چهل سال بعد از شهادتشان مستحق‌های مدینه، مشکل دارهای مدینه از شیعه، سنی، مسیحی، یهودی، فهمیدند که در این چهل سال در تاریکی نصف شب آنی که پول می‌آورده در خانه می‌گذاشته خرما و آرد می‌گذاشته، لباس و کفش می‌گذاشته زین العابدین بوده حالا که سه شب است نیامده معلوم شد او بوده، حاضر هم نبود دو دقیقه در یک خانه بایستد صاحبخانه بیاید در را باز کند بشناسد، تمام این مستحق‌های مدینه می‌دانستند جیره‌شان نصف شب دم در است در هم نمی‌زند.

خب ممکن بود یک کسی ناگهان در را باز کند بشناسد صورتشان را می‌پوشاندند که شناخته نشوند، خیر الناس انفعهم للناس، خب دو سه مورد برایتان بگویم در خیر رساندن به مردم دین کسی را نباید ملاحظه کرد یعنی اگر بگوید من اهل خدمت هستم پول هم دارم فقط به شیعه خدمت می‌کنم، این خلاف روش پیغمبر اکرم و  ائمه و انبیاء و پروردگار است. ما یک حکم واجب شرعی الهی در قرآن کریم داریم که بیش از بیست بار این حکم در قرآن تکرار شده اگر درست بگویم به نام زکات، گوسفند و بز و شتر زکات دارد، گندم و جو زکات دارد، مویز زکات دارد طلا و نقره زکات دارد، به چه کسانی باید داده بشود؟ به هشت گروه، هشت گروه هم در سوره بقره بیان شده که چه کسانی هستند.

یک گروهش مسیحیان و یهودیان فقیر است که خدا می‌گوید زکات واجب دین من را برای حل مشکل زندگی یهودی و مسیحی به آنها بدهید، چقدر قانون هم زیستی مسالمت‌آمیز داریم با یهودی‌ها و مسیحی‌های داخل مملکت، چقدر در این هزار و پانصد ساله ملت اسلام پیغمبر اسلام، ائمه ما، به یهودی و مسیحی خدمت کردند، چقدر. مومنین، ائمه، پیغمبر پر است در کتاب‌ها. دو موردش را بگویم، ا میر المومنین زمان حکومتش دارد  می‌رود تک و تنها دید یک پیرمردی کنار جاده نشسته گدایی می‌کند، امام ایستادند سلام کردند، شما چرا گدایی می‌کنی در مملکت من؟ گفت آقا من گدا نبودم من کارمند حکومت بودم مدیرم گفت پیر شدی برو بیرون، کی بوده مدیرت؟ علی ابن ابی رافع، امام ایستاد یکی را فرستاد دنبال علی ابن ابی رافع یعنی شاید امیر المومنین یک ساعت به خاطر این پیرمرد ایستاده، مدیر آمد چرا این را بیرون کردی؟ گفت آقا هم مسیحی است، هم پیرمرد است آن کاری که ما می‌خواهیم نمی‌تواند انجام بدهد فرمود من ایستادم حقوق بازنشستگی به  اندازه مخارج زندگی‌اش را همین الان برایش تهیه کن، به پیرمرد فرمود انسان آبرو دارد گدایی نکن، برج به برج برو چقدر خرجت است، حتما عروس و داماد هم دارد اینها هم می‌آیند خانه پدرزن مهمانی خرج دارد برو بگیر. کی می‌گوید بازنشستگی یادگار اروپاست؟ اروپا هر کار خوبی کرده ما داشتیم به نام خودش ثبت  کرده.

من یک کتابی دارم سه جلد است یک دانشمند اروپایی نوشته نوشته ما در همه چیز دزد هستیم ، حتی در علوم، رشته‌های مختلف علمی را اسم می‌برد کتاب‌های مسلمان‌ها را هم اسم می‌برد می‌گوید این رشته‌ها اختراع آنهاست نظام داده آنهاست ما از ابتدای رنسانس دزدیدیم به نام خودمان کردیم، به نام آنها مشهور نبوده در دنیا دزد هستند، برای مسیحی بازنشستگی داد نوشتند، ائمه ما در خانه یهودی و مسیحی خرج روزمره یا یک هفته‌شان را می‌گذاشتند هزار و پانصد سال است شیعه به یهودی و مسیحی بالاترین خدمت را کرده. شیعه پرونده حمله به یهودیان برای یهودی‌کشی ندارد، شیعه حمله به مسیحی برای مسیحی‌کشی ندارد، شیعه حمله به زرتشتی برای زرتشتی‌کشی ندارد، شیعه در ایران، در مراکز دیگری که شیعه‌نشین بوده، با مسیحی و با یهودی و با زرتشتی زندگی مسالمت‌آمیز داشته، شیعه در این قرن آمده  در مجلس شورای اسلامی به گروه زرتشتی و مسیحی و یهودی صندلی وکالت داده.

هزار و پانصد سال خدمت ما را اروپا و امریکا در عراق، در ایران از زمان فتحعلی شاه، در افغانستان تلافی کرده، یک میلیون از ما را در عراق کشته، اروپا و امریکا چقدر شیعه و مومن را در افغانستان کشتند حالا دیگران را هم کشتند من دیگران را نمی‌دانم با  مسیحی و یهودی و زرتشتی چگونه رفتار می‌کردند البته می‌دانم نمی‌خواهم پخش بشود، که مذهب عثمانی در قبل از جمهوری شدن ترکیه چند میلیون شیعه را  کشت و از مملکت آواره در کوهها کرد. از این کشتارها هم از زمان صدیقه کبری داشتیم تا الان.

ما به همه خدمت کردیم و همه به  ما ظلم کردند، ما حیات و زندگی همه را حفظ کردیم آنها بسیاری از ما را بی‌جان کردند و قطعه قطعه کردند، ما به آنها نان رساندیم آنها نان بریدند از ما. از زمان ناصر الدین شاه قاجار تا سال 56 معلوم نیست آمریکا و انگلیس چند میلیارد لیتر نفت از ما د زدیدند، پولش هم خوردند، ما نان رساندیم اینها نان ما را بریدند، ما به آنها علم انتقال دادیم آنها اینجا جلوی علم را گرفتند. تلافی کردند اسرائیل می‌گوید ما یهودی هستیم ما هزار و پانصد سال است به یهودیها خدمت کردیم، شما شصت سال است دارید خدمات ما را تلافی می‌کنید. ما در یک همچنین دنیای ظالم ستمگر خائن و گرگ و وحشی داریم زندگی می‌کنیم.

ما همیشه به اهل سنت خدمت  کردیم ما یک سنی را به عنوان اینکه سنی است نکشتیم حرام است، ما قاتل نیستیم، اما سنی داعش در سوریه چقدر شیعه را سر برید و زنده زنده آتش زد، ما به اهل سنت خیلی خدمت کردیم هزار و پانصد سال است خدماتمان نوشته شده ولی امسال در عربستان پانصد نفر ما را با لب تشنه زمینه دادند کشتند، تلافی کردند. شیعه یعنی خادم، خادم لغت اسم فاعل است، بر وزن فاعل یعنی انسانی که دائم خدمت می‌کند، اسم فاعل معنی مضارعش را می‌دهد یخدم یعنی تا زنده است خدمت می‌کند به شیعه، به سنی، به یهودی، به مسیحی، به زرتشتی، خادم است شیعه. این خدمت ما را هیچ مذهبی ندارد. شیعه عاطفی است یکی از علائم عاطفی بودن شیعه این است که در همین قرن که ماها هستیم حالا قرن قبل که به دنیا نیامده بودیم قرن بعد هم هیچکدام نیستیم اما پنجاه سال شصت سال، هفتاد و هشتاد در این قرن هیچ ملتی رقت و عاطفه ما را نداشته، گریه‌های ما در مجالس ابی عبدالله در کمیل‌ها، در عرفه‌ها در احیاها این اشک ما دلیل بر نازک دلی ماست رقت قلب ماست، اما شما برو عربستان بایست در یک خانه جوان زیباچهره خوش اندام می‌میرد آخوندهای آنجا می‌گویند گریه مادر مادر بزرگ، خواهر، عمه پدر بر مرده حرام است. یعنی یک مادر داغدیده از ترس آخوندهای عربستان جرات گریه ندارد اگر یواشکی شب بلند شود گریه کند شوهرش بلند می‌شود که دو تا مشت در دهان و چشمش می‌زند می‌گوید خلاف فتوای مفتیان ما داری کار می‌کنی. رحم ندارند.

البته بعضی‌هایشان که در سلک وهابیت نیستند گاهی در دعاهایی در مکه که اهل آنجا نبودند گریه ازشان دیده شده گاهی، ولی ما با گریه  گره خوردیم به خاطر عاطفه‌مان، قلبمان مدرک گریه‌مان هم قرآن سوره مائده است به پیغمبر می‌گوید اینهایی که به تو به قرآن به اهل بیت، پیوند خوردند تَرىٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ اَلدَّمْعِ ﴿المائدة، 83﴾، چشمشان را می‌بینی اشک جاری دارد، تصفیه هستند پاکیزه هستند، عاطفی هستند با محبت هستند. چقدر عاطفه ما قوی است چقدر، ما والا هیچ کداممان الا سادات با این هفتاد و دو نفر قوم و خویش نیستیم نه عمویمان بودند نه برادرمان بودند نه پدرمان بودند، هزار و پانصد سال پیش ستمگران اینها را در کربلا قطعه قطعه کردند ما بیشتر از اینکه برای اموات خودمان گریه کنیم برای آنها گریه می‌کنیم چقدر شهدا در وصیت‌نامه‌هایشان نوشتند پدر و مادر و خواهر، خبر شهادت ما بهتان رسید می‌خواهید گریه کنید فقط برای ابی عبدالله گریه کنید.

یک عاطفه به وسعت زمان، یک عاطفه به وسعت انسانیت، یک عاطفه به وسعت هستی، بیشتر خانواده‌ها بچه‌های شیرخواره‌شان سل گرفتند سرطان گرفتند، قلبشان در تولد گشاد بوده دریچه‌اش خراب بوده بچه هشت ماهش شده، نه ماهش شده، شش ماهش شده مرده یک دو روزی مادر یک اشکی ریخته پدر هم یک گریه‌ای کرده بعد گفته خدا به جای این بچه یک بچه دیگر به من می‌دهد اما همین پدر و مادر شیعه، شیعه دارم می‌گویم بی‌دین نه، پدر و مادر شیعه دو روز برای بچه شش هفت ماهه گریه می‌کنند ولی این پدر و مادر شیعه چهل سال است پنجاه سال است، تا اسم علی اصغر می‌آید زار زار گریه می‌کنند عاطفه به وسعت هستی، ما خیلی قیمت داریم بعضی‌هایمان قیمت خودمان را نمی‌دانیم.

اگر کل شیعه در ایران وارد خدمت بشود مرد و زن، من فکر نمی‌کنم بعد از یک سال اگر بخواهیم مشکلی را حل کنیم باید چراغ برداریم دنبال مشکل‌دار بگردیم پیدا  نمی‌کنیم اگر همه وارد خدمت بشویم یعنی این خط الهی تشیع اهل بیتی اگر حاکم بشود بر هفتاد میلیون شیعه، شما که بیشتر شماها در رای دادن‌ها شرکت  می‌کنید شما که بیشترتان در مجا لس عزاداری شرکت می‌کنید، شما که بیشترتان روز قدس و بیست و دو بهمن می‌آئید بیرون، شبهای احیا می‌آئید بیرون خب این اکثریت در خدمت هم بیفتند، قدمی برای بندگان آبرودار خدا بردارند. قلمی زبانی، فکری، نقشه‌ای.

ببخشید اگر خسته می‌شوید، دو شب دیگر زحمت من تمام می‌شود، یک شهری منبر داشتم یک شب منبر تمام شد ماشین صاحبخانه دم در مسجد بود، شلوغ بود خیلی، یک نیم ساعتی طول کشید تا جمعیت تخلیه شد دوتایی آمدیم سوار ماشین شدیم آن آقا هنوز هست و بالای نود سالش است، خب شب بود و مغازه‌ها بسته بود داشتیم می‌آمدیم خانه از یک خیابانی غیر از خیابان هر شب به طرف منزل که آمدیم یک سردر آجری قدیمی خیلی زیبا که پشت سردر یک باغ شاید حدود پنج هزار متر، یک ساختمان دو طبقه قدیمی، گفتم اینجا چیه؟ باستانی است؟ اداره باستان‌شناسی است، آثار ملی است، اداره است شهرداری است؟ گفت نه هیچی نیست، برویم خانه بهت بگویم، ورودی بازار آن شهر یک میدان‌گاه بسیار بزرگی است، یعنی یک میدان است که در ورودی بازار شرق این میدان است الان که دارم نگاه می‌کنم در ذهنم بازار هم خیلی بزرگ است برای زمان فتحعلی شاه قاجار است آن بازار یعنی دویست و پنجاه سال پیش، این میدان‌گاهی هم دویست و پنجاه سال پیش ساختند دایره‌وار طاقچه طاقچه است، که پیرمردها آنهایی که می‌آیند بازار خرید، جنس دستشان است خسته می‌شوند بیایند بشینند قدیمی‌ها هر کار خیری را می‌کردند هنوز خانه‌های قدیم تهران است در خانه دو تا سکو است پشت در یک هشتی است با یک حوض باز درش همیشه باز بود، یک در دیگر بود که می‌بستند خانه و حیاط پشت آن بود، حمال‌ها، باربرها، پیرمردها پیرزن‌ها در تابستان تهران می‌آمدند روی آن سکوها می‌نشستند بعد خسته بودند می‌آمدند در این هشتی لب حوض یک آبی به صورت می‌زدند یک پا دراز می‌کردند، خدا بیامرزی برای صاحبخانه می‌گفتند گاهی هم صاحبخانه‌ها می‌دیدند یک آب یخی، یک میوه و هندوانه‌ای برایشان می‌آوردند مرده کار خیر بودند قدیمی‌های شیعه، خدا نکند ور بیفتد، خدا کند همه وارد کا رخیر بشوند، یک نشانه شیعه کار خیر است آنی که بی‌کار از خیر است پیغمبر می‌گوید مسلمان نمی‌دانم و شوخی هم نکرده.

آمدیم خانه گفت این باغ را دیدی ساختمان دو طبقه را هم دیدی؟ میدان‌گاهی بازار را هم که یک روز رفتی دیدی، گفتم بله، گفت هفتاد هشتاد سال پیش نزدیک غروب بازاری‌ها مغازه‌شان را بستند و همه رفتند، چون آن منطقه منطقه خانه و زندگی نبود کل بازار است باید می‌آمدند بیرون از بیرون خانه‌ها شروع می‌شد، گفت یک بازاری دیرتر اتفاق افتاد مغازه‌اش را بست د یگر آخرین نفر هوا تاریک شده بود، حدود‌های آبان بود آن شهر هم شب‌های سردی دارد، گفت با عبا از بازار آمد بیرون، روی یک دانه از این سکوها یک بچه هشت نه ساله را دید دراز کشیده بی‌متکا، بی‌روانداز، از سرما دارد می‌لرزد دندان‌هایش به هم می‌خورد، آمدجلو نشست گفت بابا بلند شو بشین بچه بلند شد، چرا اینجا خوابیدی؟ خانه ندارم، پدرت کجاست؟ مرده، مادرت کو؟ شوهر کرد رفت، خواهر ندارم عمه ندارم، گفت بلند شو بیا برویم، می‌آورد خانه، لباس بهش می‌دهد خوراک می‌دهد، مواظبت می‌کند، بعد یک روزی می‌گوید که همین یک دانه بچه یتیم را ما در این شهر داریم؟ که آن هم گیر ما  افتاد، نه یتیم خیلی است باید بروم پیدایشان کنم آن وقت رادیو و بلندگو هم نبود باید زبان به زبان می‌چرخید که مثلا هر کسی یتیم سراغ دارد برود در مغازه مثلا حاج ممدعلی، گفت آمد این باغ را خرید ساختمان هم خرید، برای خودش لذت داشت با زن و بچه‌اش بیاید در این باغ پنج هزار متری و در این ساختمان زیبای قدیمی گفت اینجا را کرد مدرسه شش کلاسه، دهان به دهان در شهر گرداند هر کسی یتیم سراغ دارد بفرستد سراغ من، هشتاد نود تا یتیم جمع شدند اینجا را جواز مدرسه گرفت آشپزخانه زد،  برای خوابیدن یتیم‌ها اتاق درست کرد، رختخواب  تمیز، رخشورخانه کلفت و نوکر، مدیر، ناظم، معلم، گفت  این ساختمان صد سال است یتیم آمده در آن درس خوانده بازاری شده، مهندس شده دکتر شده، همان‌ها دارند به اینجا کمک می‌کنند همان یتیم‌های پابرهنه گشنه که روی سکو می‌خوابیدند دندان‌هایشان از سرما می‌لرزید چهار پنج دور است صد سال است اینجا می‌آیند تحصیل می‌کنند تا به دانشگاه می‌رسند یا به تجارت خودشان می‌شوند پشتیبان ایتام. آن مرد هم  گفت هفتاد سال است مرده است.

یک آیه هم برایتان راجع به این مرد بخوانم سوره یس، وَ نَكْتُبُ مٰا قَدَّمُوا وَ آثٰارَهُمْ ﴿يس‏، 12﴾، بندگان خوب من در دنیا که بودند هر کار خوبی که کردند پایشان نوشتم و آثارهم بعد از مردن  هم هر چی ازشان خوبی مانده آنها را هم می‌نویسم تا قیامت  این حرف امام باقر در ارتباط با قرآن یعنی بهترین تجارت. این تجارت سودش و منفعتش دائمی است. حرفم تمام.

می‌توانم بگویم رفتن علی اکبر به میدان یکی از سخت‌ترین مصائب کربلا بود، بله می‌توانم بگویم. یک کلمه‌اش را اینجا بگویم بقیه را در منبر صبح مفصل بگویم، حضرت سکینه می‌گوید علی اکبر که داشت می‌رفت نفس و چشم پدرم عین آدم محتضر شد، پدر است امام است امام رقیق‌ترین دل را دارد، امام عاطفی‌ترین قلب را دارد، حضرت سکینه می‌گوید پدرم تا  مرز مردن آمد، رفت امام حسین کنار خیمه می‌رود و می‌آید.

یک دفعه صدای عزیزش می‌آید ابتاه علیک من السلام، بابا من هم رفتم، عیبی ندارد بگویم این متن روایاتمان است مثل باز شکاری ابی عبدالله با اسب آمد میدان اما وقتی رسید که اکبر روی زمین افتاده بود، جای سالمی در بدنش نبود، امام خیلی بدن‌ها را کشید عقب، اما یک مقدار بدن عزیزش را نگاه کرد دید اگر بدن را بخواهد بلند کند یک قطعه‌اش روی زمین می‌ماند آنور را بلند کند یک قطعه‌اش می‌ماند دیگر نمی‌توانست تمام قد بلند شود، سر زانو بلند شد صدا زد جوانان بنی هاشم بیایید، علی را بر در خیمه رسانید، خدا داند که من طاقت ندارم، علی را بر در خیمه رسانم. صدا زد پسرم بعد از تو خاک بر سر دنیا و زندگانی دنیا.

 

برچسب ها :