جلسه دهم
(تهران حسینیه آیت الله علوی تهرانی)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
احادیثی داریم تحت عنوان احادیث قدسی، این احادیث مستقیما از وجود مبارک پروردگار عالم صادر شده است از زمان آدم جریان داشته صدور این احادیث تا پیغمبر اسلام.
اغلب بدون واسطه فرشته وحی است، کتابهای معتبر و قابل اعتماد ما نقل کردند شاید من بتوانم بگویم با کمک خداوند حدود هفتاد درصد این احادیث را دیدم اینقدر متن این احادیث محکم است که معلوم است وزنش وزن وحی است، مطالب این احادیث هماهنگ با آیات قرآن، و کتاب حکیم الهی است. یعنی یک متخصص ارزیاب نمیتواند رد بکند چون معلوم است این احادیث در قدرت ساخت کسی نبوده که بگوییم به وجودش آوردند و به پروردگار نسبت دادند اینطور نیست.
یک بخش اندک یکی از این احادیث را به مناسبت امروز این ساعت برایتان انتخاب کردم، گرچه حدیث عام است اما از آسمان این عام حقیقتهای ویژهای را و خاصی را میشود دید در آسمان این مطالب. ما خلقت خلقا احب الی من عبدی المومن، چقدر مخلوق دارد خدا؟ چقدر مخلوق دارد در سوره لقمان میگوید چقدر مخلوق دارم، و در یک سوره دیگر سوره کهف، اگر کل دریاها به هفت برابر گسترش پیدا بکند سبعة ابحر، از چهار قسمت زمین سه قسمتش پوشیده از اقیانوسهاست، اگر این آبها هفت برابر بشود، تمام درختان نمیگوید درختان زمین، میگوید و الشجرة اقلام حتما کرات دیگر هم درخت دارد، تمام درختان قلم بشود نوک این قلمها را به این دریاهای هفت برابر شده که مرکب شده بزنند مخلوقاتم را تک تک بنویسند که من چی آفریدم مٰا نَفِدَتْ كَلِمٰاتُ اَللّٰهِ ﴿لقمان، 27﴾، تمام نمیشود ولی این مرکبها تمام میشود و قلمها هم تمام میشود و نویسندهها هم عمرشان تمام میشود اما آفریدههای من تمام نمیشوند. کسی غیر از خودش نمیداند چه تعداد آفریده دارد حالا جمله اول روایت، دریاها مرکب بشود درختها قلم همه نویسنده بنویسند شمار مخلوقات تمام نمیشود در بین این جمعیت که شماره نمیشود ما خلقت خلقا احب من عبدی المومن، محبوبتر از بنده مومن خلق نکردم حتما گرفتید چه میگوید خدا.
و مومن از چه ارزشی برخوردار است، حالا اگر خودش بیاید به یک نفر بگوید آنچه مومن آفریدم و محبوبتر از آنها پیش من نیست تو امیر آنها هستی، این مومن دیگر چیست و کیست و بعد پیغمبر بیاید اعلام کند این کلمه امیر المومنین را هر کسی از علی رد کند و روی کسی دیگر بگذارد ملعون است هر کسی هم این لقب را برای خودش قبول بکند ملعون است.
خب ما خلقت خلقا احب الی من عبدی المومن از این مجموع یکیش فقط شده امیر مومنان، نترسید پیغمبر اکرم استثنا علی امیر همه انبیا الهی است و امیر همه ائمه است همه، آیه قرآن فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَكُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَكُمْ ﴿آلعمران، 61﴾ انفس کلمه جمع است جمع نفس است، یعنی انسان، ما همه را میآوریم نصاری نجران برای مباهله شما هم همه مردانتان را بیاورید، ما همه زنهایمان را میآوریم شما هم بیاورید، ما همه بچههایمان را میآوریم شما هم بیاورید، انفس جمع است نساء جمع است، ابناء جمع است اینها اضافه شدند از نظر ادبی به حرف نا، خود نا ضمیر جمع است اضافه جمع به جمع معنیاش عام است و کلی است و تمام و کامل است، فردا شد پیغمبر از قول خدا گفته بود قل تعالوا خدا گفته بود همه فرزندان، همه زنان و همه مردان را میآوریم خدا که دروغ نمیگوید راست میگوید خدا نیازی به دروغ ندارد.
علمای نجران دیدند که پیغمبر دارد میآید خدا بهش گفته که همه زنهایمان را میآوریم یک دانه زن آورده، خدا گفته بگو همه بچههایمان را میآوریم دو تا آورده، خدا گفته بگو همه مردان را میآوریم یک دانه مرد آورده خب این یعنی چی؟ نساءنا یعنی مردم عالم شمایی که قرآن میخوانید، زهرا به تنهایی کل زنان عالم است، حسن و حسین دو نفری کل نسل عالمند علی یک نفره همه عالم است، آیه این است دیگر غیر از این چیزی نیست. اهل تسنن هم در این زمینه با ما هیچ حرفی ندارند چون راه دررو خدا نگذاشته برایشان که بخواهند آیه را معنیاش را منحرف کنند و جایی دیگر ببرند آنها هم همه میدانند در مباهله زن یکی بوده، فرزند دو تا بوده مرد هم یک نفر بوده با پیغمبر. میدانند اینها را.
خب ما خلقت خلقا احب الی من عبدی المومن، مومنین یک امیر دارند امیر المومنین، این امیر المومنین خوب عنایت میکنید یا نه، یک مومن در خانهاش پرورش پیدا کرده که هر وقت نگاهش میکرد از ولادت تا شب بیست و یکم بهش میگفت به ابی انت و امی، حسین من پدر و مادرم فدایت، این چه مومنی بوده، این چه مومنی بوده این که چیزی نیست برای ابی عبدالله، من بعدا نقل میکنم اقلا نزدیک به ده بارامروز بعد از ظهر زینب کبری گفت پدر و مادرم فدایت بشود، نزدیک به ده بار.
زینب میداند چی میگوید زینب من بیایید بشینید برایتان با دلیل ثابت کنم در کتاب اهل بیت هم نوشتم عصمت مقام انحصاری نیست یعنی خداوند متعال عصمت را مخصوص صد و بیست و چهار هزار پیغمبر و دوازده امام قرار نداده دلیل قرآنی هم من دارم این آیه دلیل بر عصمت یک زن است، وَ إِذْ قٰالَتِ اَلْمَلاٰئِكَةُ يٰا مَرْيَمُ إِنَّ اَللّٰهَ اِصْطَفٰاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اِصْطَفٰاكِ عَلىٰ نِسٰاءِ اَلْعٰالَمِينَ ﴿آلعمران، 42﴾، طهرک درباره اهل بیت در سوره احزاب است يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ﴿الأحزاب، 33﴾، یطهرکم تطهیرا مقام عصمت است قرآن که دیگر لغاتش با هم فرق نمیکند اگر در سوره حزاب با یطهرکم تطهیرا میگوید اهل بیت دارای مقام عصمت هستند خب در باره مریم هم میگوید و طهرک دارای مقام عصمت است خب پس عصمت انحصاری نیست، یعنی اختصاص به صد و بیست و چهار هزار پیغمبر ندارد، اختصاص به دوازده امام ندارد، یک مقام عصمت هم در قرآن مریم مادر مسیح است حالا من با دلائل دیگر از قرآن هم همینطور خیلی راحت برایتان ثابت میکنم زینب کبری دارای مقام عصمت بوده، علی اکبر دارای مقام عصمت بوده، بیشک قمر بنی هاشم دارای مقام عصمت بوده. مقام عصمت یعنی چی؟ یعنی مقامی که جز به رضای خدا نظر ندارد این مقام عصمت است. وقتی نزدیک ده بار به ابی عبدالله میگوید پدر و مادرم فدایت شما بفهمید حسین کیست. گرچه نمیشود فهمید حالا آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید، ما یک دورنمایی از تو میبینیم با چشم عقل، با چشم دل، اما نمیدانیم کی هستی نمیدانیم چی هستی. این هم برای آنهایی که تا حالا نشنیدند میگویم خب خیلی قطعههای ناب را در دوره عمرتان از علما از گویندگان از منبریها شنیدید، نسل هی دارد عوض میشود خب سال به سال بچهها بزرگتر میشوند خیلیها علاقمند به اهل بیت هستند پدر و مادرها آوردند و حالا بزرگ شدند خیلی چیزها را نشنیدند این مومن کیست که زینب کبری میگوید من سی و شش سال عمر پدرم را درک کردم، حضرت سید الشهدا سی و هفت سال عمر پدر را درک کرد یعنی این شب بیست و یکم زینب کبری بیست و یک ماه رمضان سی و شش سالش بوده ابی عبدالله سی و هفت سالش بوده نزدیک چهل سال بوده چهل سال زمان کمی نیست، زینب کبری میگوید از بچگیش یعنی از وقتی که ابی عبدالله راه افتاد یک سال و نیم دو سال که دیگر از جا بلند میشد و راه میرفت، هر وقت تا شب بیست و یکم هر وقت یعنی سی و هفت سال پدرم یعنی امیر المومنین میخواست صدایش بزند اول تمام قد از جا بلند میشد، نمیتوانم این جمله را بگویم یک جوری دیگر باید توضیح داد در ذهن خودتان هست برای آنی تمام قد بلند میشد که الان قد تمام در گودال نداشت. تمام قد بلند میشد اسمش را نمیبرد آخه میگویند به یکی خیلی میخواهی احترام کنی اسمش را نبر حضرت آقا، حضرت والا فدایتان بشوم خدمت شما عرض میکنم، احترام زینب کبری میگوید اصلا اسمش را نمیبرد تمام قد که بلند میشد خیلی آرام میگفت یا ابا عبدالله الی بیا بابا پیش من، میآمد وقتی جلو میآمد جلوی پدرم به پهنای صورتش علی اشکش میریخت میگفت یک روزی تمام وحشیهای بیابان برایت گریه میکنند، مگر چی کارش کردند؟ که وحشیها جگرشان سوخت چه کارشان کردند؟ حیوانها جگرشان سوخته.
آقای علوی را بگو بیاید داخل، من همه خبرهای الان را نمیتوانم بهتان بدهم از صبح تا حالا دو سه بار نزدیک مردن رفتم، کم را خبر میدهم این دو سه خط برای امام زمان است زن و بچه در خیمهها بودند دیدند صدای اسب عوض شده، پا به زمین میکوبد، ریختند بیرون دیدند زین اسب واژگون است، یال اسب غرق خون است، چه کار کردند خب مثل شماها هی زدند در سرشان در صورتشان، این برای اهل بیت مهم نبود خب میزدند در سرشان و صورتشان عمر سعد آمده بود نزدیک این اوضاع را که دید مرحوم شیخ مفید نزدیک به غیبت صغری بود ایشان نوشته عمرسعد از این منظره جا خورد یک مرتبه صدا زد ویلکم اکبوا علیهن الخیام، بریزید خیمهها را روی سرشان خراب کنید و احربوها آتش بیندازید.
کاشکی میگفت فقط پارچههای خیمه را آتش بزنید گفت احربوها و من فیها ما این هشتاد و چهار زن و بچه زحمتمان است ببریم همه را با هم آتش بزنید، شمر آمد گفت بریزید در خیمهها، اول آتش نزنید هر چی در خیمههاست ببرید باز شیخ مفید میگوید شمر با یک عدهای ریختند حمید ابن مسلم میگوید من هم آمدم رسیدند در خیمه زین العابدین افتاده بود روی یک فرش فرش را کشیدند، زین العابدین را برگرداندند روی خاک گفت بکشیدش، من آدم جلو گفتم رها کنید این مریض را، این بیمار را رها کنید بیمار را رها کردند در همان خیمه شلوغ شد حساب کنید برادران خواهرانم، فدایتان بشوم قیامت همه با هم هستیم، زهرا هم صدایمان میزند یقینا. سیصد چهارصد اسبسوار شلوغ شد بچهها از یک طرف زنها از یک طرف، کاش میگذاشتند بروند دنبالشان کردند با نیزه میزدند گوشوارهها را میکشیدند دستبندها را میکشیدند، این بچههای پراکنده دیدند عمه دارد به یک طرف فرار میکند گفتند اقلا برویم در پناه عمه آنها مشغول غارت بودند زینب آمد کنار گودال، آنها مال دنیا را ببرند حسین از دو جهان ما را بس، قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند ما که رندیم و گدا حسین ما را بس، میگوید آمد زینب بچهها هم آمدند دور گودال حلقه زدند، وا محمدا، صلی علیک یا رسول الله ملیک السماء پیغمبر فرشتهها سلام بهت میکنند پیغمبر هذا حسین بالاری بچهات در بیابان افتاده. مرمل بالدماء در خون غلتاندند، یا رسول الله مقطع الاعضا یک جای درستی ندارد. بناتک سبایا بلند شو ببین ناموست را دارند اسیر میکنند ما کجا و شمر و سنان، پدر و مادرم فدای مسافری که دیگر امید بازگشتش را ندارم پدر و مادرم فدای شهیدی که سرش را از پشت سر از بدن جدا کردند، پدر و مادرم فدایت که محاسنت به خون سرت غرق خون شد، وای پدر و مادرم فدایت که هنوز دارد از گلوی بریدهات خون میچکد، زهرا و علی فدایت بشوند. نه اینهایی که گفتم حالم خوب نیست.