شب هفتم
(شهرری مصلی آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی(ع))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
آیات سوره مبارکه فصلت عذاب قیامت کسانی که مردم را گمراه کردند و کسانی که این گمراهی را قبول کردند، که میتوانستند قبول نکنند، و دعوت گمراهکنندگان را و به عبارت دیگر شیاطین را رد کنند، بیان میکند که وضع گمراهکنندگان و گمراهشدگان به اختیار چه خواهد بود، قبل از اینکه این آیات کوبنده و ترسناک را برایتان قرائت کنم دو مطلب لازم است به محضرتان عرضه بدارم درباره سنگینی بار گمراه کردن مردم.
در این زمینه خیلی باید ما اهل دقت باشیم اگر خبر از دین نداریم به طور مفصل خبر از حلال و حرام خدا نداریم، خبر از مسائل اخلاقی اسلام و عملی اسلام نداریم، وارد حرف با دیگران در این زمینه نشویم، چون ممکن است یک مطلبی را ما جاهلانه درباره خدا بگوییم، یا در باره قیامت یا درباره انبیاء، یا درباره حلال و حرام خدا، یا مسائل اخلاقی و عملی اسلام شنونده هم به ما اعتماد کند قبول بکند برود و دیگر ما او را نبینیم. که بهش بگوییم ما در مطالبی که راجع به خدا یا نبوت یا امامت یا قیامت یا حلال و حرام الهی گفتیم اشتباه کردیم.
امام صادق میفرماید علم به حقایق ندارید واردش نشوید، امام ششم به یکی از یاران بسیار خوبشان فرمودند بیرون با مردم با غیرشیعه، بحث کردنت را حرام میکنم اصلا راجع به دین با کسی بحث نکن حرام است بر تو، ساکت باش، چیزی درباره دین خدا، قیامت، حلال و حرام ازت پرسیدند بگو برو از عالمش بپرس، اما به حسن ابن فضال فرمودند هر کجا میروی هر شهری میروی، در هر جمعیتی که وارد میشوی ساکت بودن بر تو حرام است، حرف زدن او، او را جهنمی میکرد سکوت حسن ابن فضال قیامت او را گیر میانداخت.
بعد یک روز آن آقایی که امام صادق فرمود بحث کردن دینی بر تو حرام است به امام صادق فرمود عرض کرد چرا حرف زدن را بر من حرام کردی سکوت کردن را بر حسن ابن فضال حرام کردی؟ من حرف بزنم حرام حسن ابن فضال سکوت کند حرام، فرمود چون تو سر از دقائق دین درنمیآوری با مخالفین که حرف بزنی شکست بهت میدهند آبروی دین را میبری، اما هیچ مخالفی نیست که بتواند در برابر حسن ابن فضال عرض اندام کند لائیک، بیدین، غیرشیعه، زرتشتی، مسیحی، یهودی، وارد هر بحثی با حسن ابن فضال بشود شکست میخورد.
خب منی که وارد نیستم، اجازه ندارم وارد مباحث الهیه بشوم، اگر وارد بشوم این را خیلی دقت بفرمایید امام ششم در تاویل این آیه فرمودند اگر وارد بشوم و در یک حقیقتی در توحید، در نبوت، در قیامت، در قرآن، کسی را گمراه بکنم، یک نفر را، در تاویل آیه شریفه امام صادق میفرماید گناه گمراه کردن یک نفر مساوی با گمراه کردن کل انسانهایی است که خدا در این عالم آفریده است از زمان آدم تا قیامت.
خب این بار را قیامت آدم چطوری میتواند تحمل کند؟ که وارد قیامت بشود انسان بهش بگویند به تعداد انسانهایی که آفریده شدند گمراه کردی انسانها را این خیلی گناه سنگینی است گناه گمراه کردن، ا ین یک مطلب. اما مطلب دوم، یک کسی ادعا کرد من عالم هستم من فیلسوف هستم من حکیم هستم و من وارد و بلد هستم، خوش زبان هم بود، زبانش مردم را جلب کرد، و مردم را گمراه کرد، از خدا دور کرد، از وحی دور کرد، از حقایق دینی دور کرد. بعد پشیمان شد خب دید خیلی کار زشتی کرده آخه مردم را از خدا بریدن خیلی کار زشتی است، مردم را از پیغمبر و قرآن و جلسات علمی پربار و حضرت ابی عبدالله الحسین جدا کردن خیلی کار زشتی است. که من بشینم در گوش مردم زمزمه منفی بکنم و کلیگویی هم بکنم بگویم همه و روحانی شیعه را از چشم چهار تا جوان، ده تا خانواده بیست تا انسان بیندازم با کلیگویی، همه، یعنی در این چند هزار روحانی شیعه در ایران و عراق مراکز دیگر، در هند و پاکستان، در افغانستان، کل بد هستند؟ کل؟ کل آدمهای مضری هستند؟ کل مال مردمخور هستند؟ این نمیشود که.
این آدم میآید زمزمه میکند و قران مجید میگوید یک عدهای هم اخلاقا اینگونه هستند که بسیار بد است سماعون للکذب، دروغهای دیگران را گوش میدهند و قبول میکنند و میگویند همین است که تو میگویی، خب این آدم برید دیگر نمیآید مسجد، دیگر نمیآید نماز جماعت، دیگر نمیآید پای مسئله و منبر، خب جدا میماند از مسائل الهی، بعد هم وقتی در گوشش وسوسه کردند همه بد دینگریز هم میشود فرار میکند از دین، این آدم ادعاکننده گروهی را گمراه کرد، یعنی شیطان یک عدهای شد، شیطان یعنی گمراهکننده هر کسی میخواهد باشد. بعد پشیمان شد. دیگر معمولا آدم نزدیک پیری هر شب هر روز به مناسبتی پرونده روزگار جوانی و قدرت و سرپا بودنش از برابر ذهنش رژه میرود چراغ عمر هم دارد خاموش میشود، رنج میکشد. از کارهای بدی که کرده.
آمد پیش یکی از انبیاء الهی که در زمانش بود، پیغمبر روزگارش بود، این خیلی مهم است وحشتناک است به پیغمبر زمانش گفت آقا من ادعا کردم خوش زبان هم بودم ملت دورم جمع شدند دری وری گفتم یاوه گفتم حقایق را رد کردم، معارف را رد کردم، و یک عدهای را گمراه کردم حالا میخواهم توبه کنم چی کار کنم؟ یک وقت آدم پنج سال عرق میخورد بعد واقعاپشیمان میشود میآید به عالم وارد باز به غیر وارد نباید مراجعه کرد، عالم وارد یعنی عالمی که قرانشناس است، روایتشناس است و فرهنگ پروردگار را و نبوت و امامت را میفهمد، نه پیش هر کسی، ممکن است این آدم برود پیش یک غیروارد و بگوید که من پنج سال عرق میخوردم میگوید بدبخت، بیچاره فلک زده تو جهنم رفتنت حتمی است کارت دیگر درست نمیشود، این حرف آدم غیروارد است که بسیار حرف بدی و زشتی است. یک گنهکاری امام صادق میفرماید قبل از اسلام آمد پیش یک نفر گفت من گناه کردم پشیمان شدم میخواهم توبه کنم این هم بهش گفت والله توبه هم بکنی خدا قبول نمیکند برو گمشو آدم پست. خیلی ناراحت شد. پروردگار به پیغمبر زمانش خطاب کرد این را میدانید من از کجا نقل میکنم از دو جا، جلد ششم بحار الانوار مرحوم علامه مجلسی و جلد توبه محجة البیضاء فیض کاشانی وقتی که رد کرد این گنهکار را قسم هم خورده بود والله خدا تو را نمیبخشد به پیغمبر زمان خطاب کرد خدا برو به آنی که قسم خورد من بنده گنهکارم را که میخواسته توبه بکند قسم خوردی که نمیتوانی توبه کنی خدا قبول نمیکند برو بهش بگو من تو را نمیبخشم ولی آن گنهکاری که ناامید کردی او را میبخشم به تو چه دخالت در امر تخصصی میکنی؟
متاسفانه در ایران ما حالا من کشورهای اروپایی هم دیدم اینجوری نیست، در ایران ما هر مردی، هر زنی، هم سیاستمدار، هم مرجع تقلید است، هم متخصص دین است، هم متخصص طب است، این بد است، یکی از بزرگان ایران رفته بود اروپا دلش میخواست با قطار یک شهری تا یک شهر دیگر برود. خودش وقتی برگشت در یک مجله نوشته بود من خواندم آن مجله را دارم. گفت من در کوپه قطار که نشستم ده دقیقه که قطار حرکت کرد چند بار دستم را روی پیشانیام مالیدم و مالش دادم ببخشید گفت در کوپه یکی روبروی من نشسته بود آن پیشانیاش را ماساژ میداد من به زبان انگلیسی گفتم چه شده؟ گفت سرم خیلی درد میکند گفت من از کیفم یک قرص سردرد درآوردم مودبانه تعارف کردم قرص را خورد یک لیوان آب خورد یک ساعت بعد که قطار هنوز نرسیده بود به مقصد سرش خوب شد به من گفت ببخشید شما اهل کجا هستید؟ گفتم ایران، گفت در ایران کجا زندگی میکنی؟ گفتم تهران، گفت مطبتان کجاست من الان نمیتوانم نامه تشکر بنویسم آدرس مطب را بدهید من یک نامه تشکر برایتان پست کنم گفتم من دکتر نیستم، من جزو مدیران سیاسی مملکت هستم، گفت شما دکتر نیستید؟ گفتم نه زنگ قطار را زد پلیس آمد گفت من از این آقا شکایت دارم، من همینطوری ماتم برده بود که نامرد بیمعرفت من قرص بهت دادم سرت خوب شد حالا از من شکایت کردی؟ پلیس گفت شکایتتان را بفرمایید، گفت ایشان دکتر نیست به من دوا داده اگر من با خوردن این دوا معدهام پاره شده بود، اگر خونریزی کرده بود، اگر مرده بودم، این جواب زن و بچه من را میداد؟
پلیس قطار هم یک ورقه جریمه درآورد آن زمان یعنی اینی که من میگویم برای چهل سال پیش است گفت سی پوند من را جریمه کرد با این سی پوند میتوانستم برای دو تا بچهام سوغاتی کامل بخرم دادم جریمه را، این خیلی زشت است غیرمتخصص در امر تخصصی دخالت بکند، این را اسلام منع کرده، به خصوص دخالت در مسائل دین که گاهی افراد را بیدین میکند، و گمراه میکند.
خب به پیغمبر زمان گفت من چند سال ادعا کردم خیلیها دورم را گرفتند مرد و زن مرید من شدند، حالا فهمیدم اشتباه کردم میخواهم توبه کنم، خداوند متعال بهش خطاب کرد به آن پیغمبر بهش بگو توبهات را قبول میکنم، به یک شرط آنهایی را که گمراه و بیدین کردند مردند بروی همشان را زنده کنی بگویی من اشتباه کردم برگردانی به دین، اینهایی هم که زنده هستم تک تک را برو ببین بگو من اشتباه کردم برگردان به دین من، این یکی از گناهانی است که توبه ندارد.
اما حالا یکی پنج سال عرق میخورده برو پیش متخصص بهش میگوید توبه تو این است که تصمیم جدی بگیری تا آخر عمرت دیگر نخوری، نه گریه دارد، نه دعا دارد، نه کربلا رفتن دارد، توبه تو این است که به طور جدی به پروردگار اعلام بکنی من دیگر این ماده حرام را نمیخورم. نخور خدا او را میبخشد. یا گناهان دیگر.
اما گناه گمراه کردن مردم که کار ابلیس است بسیار سنگین است و گوش دادن به شیطانها هم گناه بسیار سنگینی است، آن وقت این گمراهکنندگان و گمراهشدگان را وضع قیامتیشان را خدا در آیات سوره فصلت بیان میکند گوش بدهید من آیات را بخوانم خیلی هم علاقه داشتم این آیات را ادبیاتش هم برایتان بگویم، از اینجا شروع میشود.
فلنذیقن، اصل این جمله نذیق یعنی میچشانم، اما میبینید این نذیق یک لام دارد فلنزضین، یک نون تشدیددار هم آخرش دارد ولی اصل فعل نذیق بین لام و بین این نون تشدیددار است، فعل نذیق است، پروردگار یک لام اولش آورده یک نون تشدیددار آخرش شده فلنذیقن، یعنی حتما لام حتما و بدون شک و مسلما نون تشدیددار، یعنی خدا با آوردن این لام نون تشدیددار خدا دو بار دارد میگوید خدای راستگو که اگر لام و نون را نمیآورد میگفت نذیق کافی بود، اما خدا دارد میگوید با لام میگوید یقینا، با نون تشدید دار میگوید مسلما و نذیقن الذین کفروا، چه آنهایی که مردم را گمراه کردند و کافر بودند و چه آنهایی که حرف آنها را گوش دادند و کافر شدند هر دو، فَلَنُذِيقَنَّ اَلَّذِينَ كَفَرُوا عَذٰاباً شَدِيداً.
نه عذاب تنها، یک وقت میگفت ولنذیقن الذین کفروا عذابا، آیه را میبست، اما دارد میگوید حتما یقینا کافران را چه اربابهایشان را چه رعیتهایشان، چه آنهایی که فرمان دادند و چه آنهایی که فرمان شنیدند عذاب میکنم عذاب بسیار سخت. و لنجزینهم این جمله خیلی سنگین است وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ اَلَّذِي كٰانُوا يَعْمَلُونَ ﴿فصلت، 27﴾ خب این را من برایتان معنی کنم.
لبه تیز این بخش دوم آیه اسوأ الذی است، میآیم گناهان را نگاه میکنم در قرآن مجید است، گناهانی که پروردگار اسم میبرد و بلافاصله عذاب و آتش و جهنم را کنار گناه مطرح میکند دلیل بر این است که این گناه گناه کبیره است، حالا گناهان کبیره، چند تایش را بگویم؟ کشتن بیگناه، قتل نفس، کسی بیگناه بوده یکی زده کشته، این گناه کبیره است، زنا، اینهایی که میگویم همه را خدا وعده آتش داده به کننده، ربا، شرک به خدا یعنی بت علم کردن برابر خدا که تو خدا هستی این هم معبود من است، تهمت به بیگناه، یک آدمی دامنش پاک است من میآیم در مردم شهرت میدهم این زنا کرده، این کراک میکشد و هروئین میزند و نکرده این کارها را ولی من در محل پر میکنم. فَقَدِ اِحْتَمَلَ بُهْتٰاناً وَ إِثْماً ﴿النساء، 112﴾، آنی که به پاکدامن تهمت میزند قرآن میگوید بار سنگینی را دارد به دوش میکشد که روز قیامت از قبر که بیرون میآورند درجا میگذارند در یک تپه آتش تا حساب خلایق تمام بشود بعد میآیند سراغش میگویند به عبد پاکدامنی تهمت زدی ثابت کن و از این آتش بیا بیرون. خب نبوده که ثابت کند.
اینها گناهان بزرگ است، بخش دوم آیه چه میگوید؟ خداوند میگوید من قیامت وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ اَلَّذِي كٰانُوا يَعْمَلُونَ ﴿فصلت، 27﴾ من در قیامت پرونده شصت هفتاد سالهاش را نگاه میکنم بالاترین گناهی که مرتکب شده مثل بیگناهی را کشته، فرض بکنید این بالاترین گناه است، بعد از این بالاترین گناه در پروندهاش گناه دروغ هست، غیبت هست، زنا هست، ربا هست، پایمال کردن حق مردم هست، کارهای زشت دیگر هست، میخواهم او را عذاب بکنم و پاداش بدهم و کیفر بدهم بدترین و زشتترین گناهش را ملاک قرار میدهم آن عذابی که میخواهم به آدمکشی بدهم به نگاه کردن به نامحرم هم میدهم، به دروغ هم میدهم، به تهمت هم میدهم به غیبت هم میدهم به مال مردمخوری هم میدهم ملاک عذاب کردنش بدترین گناهش است.
کی تحمل دارد شما امشب تشریف بردید خانه یک سری به آشپزخانه بزنید من این کار را گاهی میکنم گاز که روشن است آن شعله کوچک وسطی این پنج شعلهها ان وسطی از همه بزرگتر است ببخشید کناری از همه کوچکتر است، متوسط هم شعله دارد از ده بیست سانتی این شعله شما این انگشتت را بگیر بالا اگر توانستی نگه داری، آن وقت قیامت خدا میخواهد یکی را عذاب بکند ملاک عذاب کل گناهانش بدترین گناهش است، یک بار دیگر آیه را میخوانم. لا اله الا الله.
این آیات میدانید چه آیاتی است؟ هر وقت پیغمبر تا امام عسکری این آیات را میخواندند صدای گریهشان تا کوچه میآمد، فَلَنُذِيقَنَّ اَلَّذِينَ كَفَرُوا عَذٰاباً شَدِيداً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ اَلَّذِي كٰانُوا يَعْمَلُونَ ﴿فصلت، 27﴾، این کانوا یعلمون یعنی اینها بنای توبه نداشتن کارهای زشتشان تا زمان مرگشان ادامه داشت، به قول طلبهها کانوا یعملون ماضی استمراری است رها نمیکردند گناه کردن را.