شب نهم
(شهرری مصلی آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی(ع))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
شنیدید رسول خدا فرمودند چهار نعمت است به هر کسی عطا شود خیر دنیا و آخرت به او عطا شده، متن کلام خود حضرت به این مضمون است قرب من اعطیهن فقد اعطی خیر دنیا و الآخرة، این چهار حقیقت یکیش همسر شایسته است، به خاطر شرکت خواهرانم، دخترانم، مادران بزرگوار که جمعیت مناسبی هستند، و باید از شرکتشان در جلسه در این هوای سرد و این وقت شب قدردانی کرد و تشکر کرد بحث را فقط اختصاص میدهم به همین نعمت چهارم.
زوجة صالحة، نه همسر، همسری که صالحه است یعنی خانم شایستهای است، همین شایستگی فکری دارد هم شایستگی اخلاقی دارد، هم شایستگی قلبی دارد خوب فکر میکند، خانمی است که در هیچ عرصهای و در هیچ فضائی در مشکلات در راحتیها، در رفاه، در ثروتمند بودن شوهر، در محدود شدن ثروت شوهر فکر بد نمیکند، که حالا چون شوهر به مشکل اقتصادی خورده برای رفاه شخص خودش فکر بکند که من طرح جدایی از او را بریزم. همسر شایسته طرح جدایی نمیریزد.
با رنجهای شوهر، با کمبود مالی شوهر، میسازد. قناعت میکند البته اینجور خانمها تا حدی با آیات قرآن و روایات یا از طریق مطالعه خودشان، یا شنیدههایشان آشنا هستند، درباره ثروت قرآن مجید میفرماید وَ تِلْكَ اَلْأَيّٰامُ نُدٰاوِلُهٰا بَيْنَ اَلنّٰاسِ ﴿آلعمران، 140﴾ نه بین المومنین، بین الناس. یعنی ثروت مقام، پول، رزق و روزی در گردش است، بنای زندگی انسان را خدا اینگونه قرار داده چیزی پیش انسان ماندگار نیست، انسان گهی بر طارم اعلی نشیند، گهی تا زیر پای خود نبیند.
گاهی خداوند متعال ثروت نصیب میکند، این ثروت عامل یک سلسله تکلیف است، یعنی آدم میتواند ثروت را تبدیل به مرکبی کند که این مرکب انسان را به بهشت برساند، در سوره توبه است إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَرىٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ ﴿التوبة، 111﴾ ثروت میتواند راهی برای رفتن به بهشت بشود این متن قرآن است.
خب کنار این ثروت تکالیفی که برای ثروتمند قرار داده با پولش انفاق بکند به اقوام تهیدست، هیچی را هم لحاظ نکند بگوید به من محل نمیگذاشت و یک روزی با من بد بود و یک روزی ارزشی برای من قائل نبود اینها را لحاظ نمیکند چون اینها را اگر لحاظ بکند تکلیف ادا نمیشود جلوی آدم را میگیرد. در این زمینهها هیچی را لحاظ نمیکند فقط میگوید خدا به من ثروتی داده این قوم و خویش من هم انسان است حالا نیازمند شده خدا هم به من تکلیف کرده از ثروتی که بهت دادم مشکلش را حل کن.
یا به تعبیر دیگر قرآن به فقیر به مسکین، به از کار افتاده، به مشکلدار کمک میکند این میشود جاده رفتن به سوی بهشت، پول است که اگر در کنارش تکالیف ادا بشود جاده باز میشود برای بهشت، اگر نشود خب در باز میشود به طرف جهنم. همین پول را خدا در قرآن مجید عامل جهنم رفتن میداند همینی که جاده بهشت میتواند بشود. ولی باید خانم شایسته این را از قرآن درک کرده باشد که میماند و فکر بد نمیکند که ثروت در گردش است یک روز د ست من است، یک روز دست همسایه من است، یک روز در کام سیل میرود یک روز در کام آتشسوزی میرود، یک روز در کام دزدی میرود، یک روز در کام ورشکستگی میرود، یک روز در کام تحریم از کار میافتد.
حالا زن باید با همان حال خوش روزگار ثروت کنار شوهرش روزگار را به قناعت بگذراند تا دوباره عنایت خدا از راه برسد، پس یک ویژگی خانم شایسته فکر بد نکردن است، در حق شوهرش، در حق بچههایش، یک شایستگی زن به این است که در کمال پاکدامنی باشد، یعنی از آنوقتی که جوان است و یک چهره خیلی شاداب و زیبایی دارد پیغمبر میفرماید فقط برای شوهرش باشد، همین. اخلاق زن شایسته هم اخلاق قرآنی است، که حالا بحث اخلاق قرآنی واقعا خیلی مفصل است، اینجور زن نصیب هر کسی بشود پیغمبر میفرماید خیر دنیا و آخرت نصیبش شده، خانمها این توان و قدرت را پروردگار عالم بهشان عنایت کرده که در هر روزگاری در هر زمانی، در سیل ماهوارهها، سایتها، زن شایسته باشند.
یک لات چاقوکش کاباره برو قبل از انقلاب یک روز آمد پیش من، میترسیدند محل از او، به من گفت من چون هم محلی بودیم من هم طلبه جوانی بودم، به من گفت من چون کاباره زیاد رفتم وضع زنان را دیدم دختران را دیدم، آدم بدی هستم لات هستم، ولی از بدیهای زنان که در همین کابارهها و اینور و آنور هستند درس گرفتم که یک خانم باعفت چادری بگیرم، یک کسی به لقمان گفت ادب از کی آموختی؟ معلمت کی بود؟ گفت از بیادبان، دیدم زشتیهای مردم اعمال بد مردم چه بلاهایی به سرشان آورد، چطور از چشم مردم افتادند، چطور وقتی که نیازمند بودند هیچکس بهشان محل نگذاشت چون مردم متنفر بودند من از بیادبان یاد گرفتم که کارهای آنها را نکنم. ادب پیدا کردم.
خب این میگفت من اینجور دخترها و زنها را دیدم هر ساعت با یکی هستند با یکی هستند، بیمحابا بگو و بخند دارند با هم رفت و آمد دارند دو تا نامحرم، گفتم د رس بگیرم یک دختر پاکدامن خودش میگفت چادری بگیرم، چادر حجاب در متن قرآن مجید است، یک کلمه در قرآن خدا راجع به خانمها دارد جلابیب این لغت جمع است مفردش میشود جلباب، لغت جلباب را شما در لغتنامههای عرب اگر ببینید به معنی ملحفهای که آدم روی خودش میاندازد همه بدن را میپوشاند و خدا میگوید زنان متدینه اهل جلباب هستند یعنی زیبایی و هیکلشان پوشیده در یک پارچه سراسری است که چشمهای نجس، دنبالشان نکنند قلبهای آلوده فکر بد نکنند، محفوظ بمانند.
اگر تمام زنان حجاب قرآن را داشتند، میدانید چقدر بار فساد و طلاق و گناه و زنا و روابط نامشروع کم میشد، یا اصلا نبود، رفت گرفت، یک دو سه ماه بعد آمد پیش من گفت که این دختری را که من عقد کردم دیروز به من گفته من میخواهم بیحجاب کامل بشوم. خیلی هم دوستش دارم، چی کار کنم؟ گفتم یک خرده سخت است اما حاضر هستی به حرف خدا گوش بدهی؟ گفت حاضر هستم، گفتم یک مدتی به سرعت نه امر به معروف، نهی از منکر خیلی نرم، آثار بسیار بد بیحجابی را برایش بگو بعد هم بگو من مهریه برایت گذاشتم عقدت کردم، تو به من محرم هستی، این درست است که بلند شوی بیرون همه رویت و مویت را ببینند، زیبایی هیکلت را ببینند خب وقتی که ده هزار نفر از طریق چشم با من شوهر شریک بشوند تو دیگر به چه درد من میخوری؟ بالاخره وقتی میرویم بیرون زیباییات را میبینند و رویت و مویت را میبینند ده جور فکر بد میکنند، ده شکل تو را در خیالشان میکشند و به قول امیر المومنین از طریق چشم و خیال با تو زنا میکنند.
ما حالا کجا دنبال تو راه بیفتم در خیابانها و به مردها بگویم ببخشید به این خانم خوشگل زیبای تو دل برو لطفا نگاه نکنید چون زن من است، ازش لذت نبرید چون زن من است، در خیالتان نبرید با او زنا کنید چون زن من است، هی یادش میدادم برو اینها را بگو، ولی نرم بگو، امر به معروف و نهی از منکر باید روی موج محبت باشد، چقدر این شعر زیباست در یک دیوانی است که شاعرش نزدیک هزار صفحه شعر گفته، این یک خط تک بیت است دنباله ندارد، واعظ اگر چه امر به معروف واجب است، طوری بکن که قلب گنهکار نشکند. آرام با مدارا، با رفق، با مهربانی.
گذشت آمد گفت نشد، چی کار کنم؟ گفتم حالا به یک حرف دیگر خدا گوش بده، گفت چی میگوید خدا؟ گفتم خدا میفرماید مٰا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهٰا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهٰا ﴿البقرة، 106﴾، اگر به خاطر خدا یک چیزی از زندگیات کم کردی، بهتر از آن را خدا بهت میدهد اگر کم کردی، خب لات هم بود و خیلی وابسته به قرآن و روایت و اینها نبود، گفت قول به من میدهی که خدا به این حرفش درباره من عمل بکند؟ که من اگر این را طلاق دادم یک زن ناب شایسته پاک پاکبمان به من بدهد؟ گفتم قول میدهم. گفت خدا اگر قولش را عمل نکرد من برای تو کارد میکشم، نه کارت عروسی از این کاردهای تیزی که میکشند. گفتیم باشد. اگر خدا عمل نکرد گفت چون من خودش را نمیبینم برایش کارد بکشم تو از طرف او داری قول میدهی برای تو میکشم گفتم باشد.
خدا از وعدهاش تخلف هم میکند؟ نه چه نیازی دارد تخلف بکند، خدا که کلیددار کل هستی است و هر چی چرخ در این عالم است به اراده او دارد میچرخد خزانهاش هم همیشه پر بوده هر چی هم دارد خرج موجودات میکند کم نمیآورد برای چی تخلف کند؟ گفت باشد میروم طلاقش میدهم.
رفت من هم به خدا گفتم خدایا ما از طرف تو ریش گرو گذاشتیم یک کاری بکن بدن ما خیلی طاقت کارد ندارد، نمیدانم الان یادم رفته غروب بود یا بعد از نماز مغرب و عشاء بود من از حرم حضرت رضا درآمدم این جوان را دم در ورودی کفشداری مسجد گوهرشاد دیدم، گفتم چطوری؟ گفت کاری به کارت ندارم راحت باش، کارد نمیکشم، گفتم چرا؟ جدی میگفت، من روی منبر پیغمبر بیکم و زیاد حرف او را میزنم، گفت من آن را طلاق دادم رفت خبری هم ازش ندارم خیلی هم دوستش داشتم، اما دیگر تو گفتی خدا گفته من عمل کردم، ولی خدا یک زنی نصیب من کرده گفت فکر نمیکنم در تهران کسی به خوبی زن من را داشته باشد. خدا چهار تا هم پسر بهش داد چه بچههایی، و آن زن هم چنان در این آدم اثر گذاشت که این آدم چه آدمی شد، یعنی اگر من امشب میآوردم پای منبر میگفتم بلند شو به شما میگفتم این را میبینید این لات بود کابارهای بود، عرقخور بود، چاقوکش بود، شما میگفتید آقا این را با یکی دیگر اشتباه گرفتی، چون اگر پای منبر بلندش میکردم قیافه نشان میداد که این آدم یکی از بندگان صالح خداست، باورتان نمیشد، این زن شایسته.
بعضیها چون من همه جوانب مطلب را میخواهم برایتان بگویم بعضیها زن شایسته دارند قدردان نیستند، حالیشان نیست، خوب نیستند، در کنار این زن شایسته بداخلاقند، حقش را پایمال میکنند، نگرانش میکنند، دغدغهدارش میکنند، آزارش میدهند، قرآن مجید یکی از این زنانی که در اوج شایستگی بود و شوهرش اگر قدردانی میکرد که نکرد شوهرش جزء یکی از چهرههای رده اول بهشت پروردگار میشد، اگر قدردانی میکرد اما خدا درباره شوهرش میگوید در برزخ که جهانی بین دنیا و بین آخرت است، در برزخ در سوره مومن جزء بیست و سه قرآن، در برزخ تا روز برپا شدن قیامت آتش بر او دمیده میشود، و یوم تقوم الساعة وقتی قیامت برپا بشود درجا فرمان میدهم او و پیروانش را بیندازند در جهنم، این اگر قدردان این زن بود اهل بهشت بود ولی اهل جهنم شد، حالا نگاه خدا را درباره این زن شایسته ببینید چقدر شایسته.
شگفتآور است خواهرانم، دخترانم، شما خداوند این عرصه را بهتان لطف کرده که جزو زنان شایسته دنیا باشید، گرچه در یک محیط پرخطر و پرفساد زندگی کنید این خانم اصلا محیطش پاک نبود، محیطش فاسد بودشب محیطش فاسد بود، روز محیطش فاسد بود، ولی ببینید خدا دربارهاش چه میگوید که تعجب است، من سه شب احیای نوزدهم بیست و یکم، بیست و سوم، در قرآن سر گرفتن تا به اینجا میرسم دعای قرآن سر گرفتن همه ذهنم متوجه این زن میشود اللهم بحق هذا القرآن خدایا تو را به حق قرآن قسم میدهیم و بحق من ارسلته به، و به حق پیغمبر و بحق کل مومن مدحته فیه، و به حق هر با ایمانی که در قرآن ازش تعریف کردی، این سه تا قسم برای چی؟ ان تجعلنی من عتقائک من النار، که امشب ورقه آزادی از جهنم را برای ما امضا کنی سه شب احیا. یکی از آن مومنهایی که ما سه شب احیا خدا را به او قسم میدهیم که خدا ما را جهنم نبرد این خانم است، چند میلیون نفر در سه شب خدا را به این خانم قسم میدهند؟ این زن شایسته.
حیف نیست برای دو روز دنیا برای لذتهای اندک، برای لذتهای خیالی، زن از دایره شایستگی برود بیرون و بدن و رو و مو را کالای شهوات حیوانی و حرام مردها کند، حیف نیست؟ یعنی خداوند متعال با آن علمش، با آن حکمتش و با آن رحمتش نقشهاش در خلقت زن این بود که کالای شهوات آزاد، شهوت خوکی برای مردها درست کند؟
من متوجه نمیشوم اینهایی که قرآن میگوید لاٰ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ اَلْجٰاهِلِيَّةِ ﴿الأحزاب، 33﴾، در سوره احزاب است، در خانه مینشینند کاملا آرایش میکنند لباسهای رنگ و وارنگ و زینتی و چشم پر کن میپوشند در خانه فقط به نیت اینکه با این آرایش سر و صورت و این لباس بروند بیرون این خودآرایی را خودنمایی کنند. خب چطوری جلوی چشمها را آدم میتواند بگیرد؟ چطور؟ من به یکی از مدیران تلویزیون یک بار گفتم گفتم بعضی از جوانها نامه نوشتند به من، نامههایشان را میتوانم بیاورم و بهتان بدهم برای شما، بعضی جوانها میآیند زبانی میگویند میگویند ما میآییم پای منبر توبه میکنیم، با خدا قرارداد میبندیم آدم خوبی باشیم، کافی است که بشینیم در تلویزیون یا یک فیلم خارجی ببینیم که زنها بیحجابند و جوان، و عشوهگر یا سریالهای ایرانی را که دخترهای خیلی خوشگل در آن بازی میکنند همه گرفته شدههای از منبر از ما گرفته میشود.
این هدف خدا بوده که کالای شهوات خوکی درست بکند؟ حالا نگاه خدا را به این خانم ببینید خانمی که شوهرش قدرشناسی که نکرد هیچی مخالفت هم کرد حالا قیامت شوهر در اسود الدرکات جهنم است زن در بهشت کنار انبیاء الهی است، فرق را ببینید، ضرب الله مثلا للذین آمنوا برای تمام مردم مومن تا روز قیامت سرمشق معرفی میکنم، این خیلی آیه فوق العادهای است کم نیست آیه را اگر خدا به کوه دماوند بخواند متلاشی میشود از بار معنویتش، ضرب الله یعنی معرفی میکند خدا للذین آمنوا به تمام مردان باایمان تا قیامت یک سرمشقی را، که اگر مردان من را میخواهند بهشت را میخواهند، ایمنی از عذاب آخرت را میخواهند، خیر دنیا و آخرت را میخواهند از این زن سرمشق بگیرند. کی هست این زن؟
وَ ضَرَبَ اَللّٰهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَتَ فِرْعَوْنَ ﴿التحريم، 11﴾، زن فرعون، زوجة صالحة یک خانم به تمام معنا شایسته و عجیب است که قرآن میگوید این زن برای کل اهل ایمان سرمشق است، برای کل، اذ قالت میگوید این زن با من خدا گفتاری دارد، چقدر خداباور بوده، چقدر خداباور بوده. اذ قالت کی این گفتار را با من خدا داشته؟ آن وقتی که فرعون گفت تو یا باید دین من را قبول بکنی یا نه طلاقت نمیدهم میکشمت، گفت مشکلی ندارد بکش، آوردند این خانم را خواباندند زن جوان، پیرزن هم نبود فکر نکنید پیرزن اعلی حضرت شاهنشاه که سوگلی حرمش زن شصت هفتاد ساله نیست، این را خواباندند و فرعون ذی الاوتاد، فرعون شکنجهگر با میخ بود میخ طویله، دشمنش را میخواباند چهار تا میخ طویله از روی گودی پا میکوبیدند به زمین، دو تا کف دست هم میکوبیدند به زمین دیگر دست و پا کار نمیکرد، اینجا خدا میگوید با من شروع کرد حرف زدن حرفها را ببینید ریشه در چه معرفت و عهدی داشته، إِذْ قٰالَتْ رَبِّ اِبْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي اَلْجَنَّةِ خدایا من دارم میآیم چون شیطان من را فرعون من را در معرض کشتن گذاشته من دارم دنیا را ترک میکنم و دارم به آن جهان میآیم محبوب من در بهشت خانهای برای من قرار بده اما خانه تنهای بهشتی را نمیخواهم کاخ تنها نمیخواهم، رب ابن لی کاخ برایم بساز عندک که من در این کاخ تا ابد تو را لمس بکنم. من دنبال پرتقال و سیب و گلابی کدو و چایی و شیر بهشت نیستم من جایی را میخواهم که خودت برایم بنا بکنی و خودت را لمس بکنم. لمس قلبی نه بدنی، وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ، خدایا من نجات میخواهم به دست تو، که من را از فرعون و کار فرعون نجات بدهی وَ نَجِّنِي مِنَ اَلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِينَ این آیه قرآن.
حالا یک روایتی را صدوق نقل میکند خیلی عجیب است بین صدوق و بین ائمه ما فقط یک پدرش فاصله بود، یعنی پدرش وکیل امام حسن عسکری در قم بوده، یک کتابی دارد خصال جزو مهمترین کتابهایش است، فقهای شیعه از زمان صدوق تا حالا که هزار و دویست سال است همشان رای دادند که اگر صدوق روایت بیسند نقل بکند ارزش روایت بیسند صدوق ارزش روایت سنددار است، این هم عظمت صدوق. صدوق در خصال نقل میکند پیغمبر فرمود کل بهشت عاشق چهار زن است، مشتاق است که هر چی زودتر اینها در او قرار بگیرند نمیگوید چهار تا زن مشتاق بهشت هستند داستان از آن طرفی است از بالا به پایین است، نه از پایین به بالا، زن اول که بهشت مشتاق اوست، آسیه همسر فرعون است.
زن دوم که بهشت مشتاقش است مریم مادر مسیح است، زن سوم که بهشت عاشقش است اینجا یک قید جالبی هم پیغمبر زده، زوجتی خدیجه فی الدنیا و الآخرة همسرم خدیجه که هم دنیا همسر من بود و هم آخرت همسر من است، و خانم چهارمی که بهشت مشتاقش است که از مادر بالاتر است از آسیه بالاتر است، از مریم بالاتر است، فاطمه دخترم است. این زن شایسته.
خانمها ببینید چقدر مقام برایتان قرار داده شده، دختر خانمها امشب شنیدید که پروردگار عالم چه درهای رحمت ویژهای را به روی شما باز کرده، شما شنیدید پیغمبر نگفته یکی از نعمتهای ویژه خدا به زن زوج صالح، مطلب را آورده طرف شما که زن شایسته خیر دنیا و آخرت مرد است، این ارزشها را اگر دارید امام صادق میگوید خدا را شکر کنید، اگر ندارید تا نمردید در خانه خدا به رویتان باز است به دست بیاورید. فکر خوب، همیشه و همه جا. قلب خوب همیشه و همه جا، اخلاق خوب همیشه و همه جا، عمل خوب همیشه و همه جا، پاکدامنی بالا همیشه و همه جا.
شما اگر اینگونه زن هستید یا بشوید قیامت در زمره همین چهار زن خدا شما را محشور میکند، و قرار میدهد.