لطفا منتظر باشید

روز هشتم

(کرج مسجد حضرت معصومه(س))
صفر1437 ه.ق - آذر1394 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

قرآن مجید یار دنیا و آخرت انسان است، تنها قدرت و نیرویی که می‌تواند به ما در دنیا و آخرت کمک بدهد بعد از قرآن اهل بیت هستند، به همین خاطر پیغمبر عظیم الشأن اسلام بیست و سه سال مردم را به قرآن و اهل بیت توجه می‌دادند، و طبق روایات شیعه و غیرشیعه به مردم می‌فرمودند بین قرآن و اهل بیت جدایی نیست و جدایی هم نخواهد افتاد. و این دو منبع الهی در کنار حوض کوثر بر من وارد می‌شوند، لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض.

اگر انسان بخواهد فقط با اهل بیت باشد و امید به اهل بیت داشته باشد محروم از فیوضات قران می‌شود، اگر می‌خواهد فقط با قرآن باشد، نه از فیوضات قرآن نصیب می‌برد، و نه از اهل بیت از هیچکدام، موارد زیادی را ما در تاریخ داریم البته در تاریخ متدینین به دین اهل بیت یعنی تاریخ شیعه که علاوه بر کمک گرفتن از قرآن برای ساختن یک دنیای سالم در دنیا و علاوه بر کمک گرفتن از قرآن برای ساختن آخرت آباد که ساختن دنیای آباد و آخرت آباد فقط میوه عمل به قرآن است. عمل به آیات مالی قرآن، به آیات خانوادگی قرآن، به آ یات اجتماعی قرآن، به آیات  حلال و حرام قرآن، به آیات اخلاقی قرآن و به آیات اعتقادی قرآن.

جز این طریق هم ما یک زندگی سالم به دست نمی‌آوریم در دنیا و آخرت آبادی هم به دست نخواهد آمد. ملاحظه می‌کنید اینهایی که ما در این دوره عمرمان دیدیم ابدا اهل قرآن نبودند، دچار چه مشکلاتی، گرفتاری‌هایی، گناهانی، معاصی شدند که در هر صورت به قول قدیمی‌ها از عمر و پول و موقعیتشان خیری ندیدند، وقتی در دنیا خیری ندیده باشند در آخرت هم خیری نخواهند دید. اگر توضیح این مسئله را بخواهیم واردش بشویم خب یک زمان طولانی را می‌طلبد، مثلا شما در قرآن مجید می‌بینید که رباخور تا زمانی که به قرآن برنگردد و این حرام خدا را احترام نکند، و از زندگی‌اش دور نکند، و براساس قرآن پولهای اضافه‌ای که گرفته تا دینار آخرش را پس ندهد، قرآن می‌فرماید شیطان با وجود او همراه و هماهنگ شده و قیامت هم از دوزخ در امان نخواهد بود. هم دنیایش خراب است، هم آخرتش، معنی دنیای خراب نه این است که آدم رباخور بالاخره خرابه‌نشین می‌شود نه، ممکن است تا لحظات آخر عمرش در خانه میلیاردی و ماشین گران‌قیمت فرش ابریشم باشد، ولی خرابی دنیا به این معناست که این دنیا با این کاخش، با این ویلا، با این ماشین، با این پولش، مورد نفرت پروردگار است.

شما در قرآن آیه‌ای را می‌بینید، دیدید که پروردگار فرموده باشد من از زندگی گاوها متنفر هستم، من از حیاط گوسفند و شتر و بز متنفر هستم، من از زندگی دیگر حیوانات که حلال گوشت نیستند خیلی هم هستند در دنیا خیلی، متنفر هستم، یا از زندگی ماهیان دریا، یا از زندگی پرندگان هوا، نیست همچنین چیزی در قران ولی ملاحظه می‌کنید که خدا از کار رباخور، روش رباخور، زندگی رباخور متنفر است، ا ین دنیای خراب.

اما دنیای سلمان یک دنیای آبادی است که غذایش یک مقدار میوه است، یک آبگوشت است، رواندازش یک روانداز معمولی است، لباسهایش یک لباسهای معمولی است خانه زندگی‌اش یک خانه معمولی است، این دنیای او که همه چیزش پاک است، سالم است، این مورد عنایت خداست. از این دنیای انسان که خدا راضی باشد یقین بدانید قیامت برای این دنیایش دادگاهی نخواهد داشت. این را ائمه  ما در توضیح آیات قران می‌فرمایند، هیچ دادگاهی برای آنهای که دنیای سالم دارند برپا نمی‌شود که بگویند این خانه را از کجا آوردی، این فرش و روانداز را از کجا آوردی، چقدر نان خوردی، چقدر میوه خوردی، چقدر آب خوردی سوال  نمی‌کنند.

یعنی دنیای پاک در قیامت محاسبه نمی‌شود، چرا محاسبه نمی‌شود؟ چون خود این دنیاداران عاقل در همین دنیا به حساب خودشان رسیدند، طبق دعوت پیغمبر اسلام حاسبوا خودتان حساب خودتان را داشته باشید که یک زندگی هماهنگ با قرآن و براساس محاسبه با آیات قرآن برای خودتان درست کنید، قبل ان تحاسبوا، پیش از اینکه شما را به د ادگاه حساب بکشند وقتی خودتان دقیقا دنیایتان را با قرآن محاسبه بکنید فردا دیگر محاسبه نخواهید شد.

یک جمله‌ای را همه ما شنیدیم این جمله هم جمله جدیدی نیست عمر این جمله خیلی طولانی است شاید قبل از پدران ما هم این جمله در ایران گفته می‌شده و از کی گفتند نمی‌دانم، اما خیلی جمله جالبی است، خیلی پرمعناست، آن را که حساب پاک است، از محتسب یعنی قاضی دادگاه، محتسب یعنی حساب‌گر، رسیدگی‌کننده به پرونده، آن را که حساب پاک است، از محتسب چه باک است. قیامت هم همینطور، من وقتی وارد قیامت شدم به قول قران کریم در سوره مبارکه غاشیه همان آیات اول وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نٰاعِمَةٌ  ﴿الغاشية، 8﴾، لِسَعْيِهٰا رٰاضِيَةٌ  ﴿الغاشية، 9﴾، اینها وقتی وارد قیامت می‌شوند چهره‌شان غبارآلود نیست، شکسته نیست، در هم شده از خاک قبر نیست، بی‌ریخت نیست، بلکه قیافه نائم است، نائم یعنی مثل گل اول صبح شاداب، تر و تازه، وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نٰاعِمَةٌ  چرا؟ علتش را بیان می‌کند چرا اینقدر قیافه شاد است، چرا اینقدر قیافه در قیامت آرام است، قیامتی که پروردگار در یک سوره دیگر می‌فرماید یوم یکون الناس نه مردم مومن، يَوْمَ يَكُونُ اَلنّٰاسُ كَالْفَرٰاشِ اَلْمَبْثُوثِ  ﴿القارعة، 4﴾، فراش در لغت عرب یعنی پروانه مبثوث یعنی پراکنده، در یک گلستان آدم می‌رود دویست تا پروانه دائم می‌پرند  اینور و آنور از روی این شاخه روی آن شاخه، از این شاخه روی دیوار، از روی دیوار روی کله باغبان انگار دیوان هستند. که حال درستی ندارند می‌گوید قیامت کل ناس مانند پروانه‌های پراکنده هستند چون نمی‌دانند عاقبتشان چه خواهد شد بعد هم این عذاب جهنم جلوی چشمشان است، دادگاه‌ها هم که دارد برپا می‌شود یک جوری اینها در قیامت حرکت می‌‌کنند که انگار از اول عقل نداشتند. اضطراب دارند، خب در این صحنه عظیم یک عده‌ای وارد شدند چهره عین گل شاداب، اینور و آنور هم نمی‌زنند آن طرف و این طرف هم نمی‌روند، درهم و برهم هم نیستند، خیلی راحت آرام، تر و تازه، شاد، ایستادند در محشر چرا اینقدر شادند؟ علتش را آیه بعد بیان می‌کند، لسعیها راضیه، تمام گذشته عمرش را در دنیا مرور می‌کند می‌بیند یک دنیایی برای خودش ساخت، یک مغازه‌ای یک کشاورزی، یک  کاسبی، یک رفت و آمدی، یک درآمدی یک خرج کردنی که تمامش با قرآن هماهنگ بود به این خاطر شاد بود این دنیای آباد ولی این دنیای آباد را قرآن به انسان می‌دهد.

اما دنیای رباخور خراب است، دنیای زناکار خراب است، دنیای مشرک خراب است، دنیای مجرم خراب است، ما در آیات می‌بینیم پروردگار اینها را  که ردیف می‌کند می‌فرماید من یفعل ذلک آنهایی که اینگونه هستند یلق اثاما، می‌افتند در جهنم نمی‌گوید می‌اندازم در جهنم، می‌گوید وقتی از قبر درمی‌آیند اتوماتیک پایشان به طرف جهنم حرکت می‌کند، هر چی می‌خواهند به طرف بهشت بروند پایشان بلند نمی‌شود، قدم برداشته نمی‌شود اما یلق اثاما ولی به طرف دوزخ راحت راه می‌روند انگار زیر پایشان زمین حرکت می‌کند، زمین می‌رود عقب اینها را می‌برد جلو، اصلا خود قدم قیامت شعور  دارد می‌فهمد کجا برود. می‌فهمد.

مثل لقمه‌ای که ما می‌خوریم لقمه شعور دارد ما لقمه را که می‌جویم فرو می‌دهیم دنبالش که نمی‌توانیم برویم،  می‌توانیم؟ ما دیگر لقمه را نمی‌بینیم اما لقمه را خدا شعور بهش داده که چه مقدارش به چه شکل بیاید برای تامین کمبود چشم، بیاید برای استحکام دندان، بیاید برای رنگ لب و رنگ مو، بیاید برای رنگ پوست، بیاید برای عصب‌سازی بیاید بری غضروف‌سازی، شعور دارد لقمه، اگر شعور نداشت که یا یک جا می‌ماند در معده‌مان هی باید ده تا قرص بخوریم تا بیرونش کنیم یا نه از معده می‌رفت در روده بزرگ در روده کوچک، به همان شکل از بدن می‌رفت بیرون، ولی شعور دارد، قیامت هم اعضا و جوارح ما شعور کامل دارند همه با هم دست به دست هم می‌دهند طرف را می‌برند جهنم، همه با هم دست به دست هم می‌دهند مومن را می‌برند بهشت، از این بالاتر این هم خیلی آیه عجیبی است خیلی هم خواندید ولی چون حفظ نیستید گاهی یادتان می‌رود. پروردگار می‌فرماید وَ أُزْلِفَتِ اَلْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ  ﴿الشعراء، 90﴾، ما بهشت را فرمان می‌دهیم برو طرف پرهیزکاران که مسیرشان را کوتاه کنی، دیگر قدم برندارند بیایند در تو، تو برو پیش متقین. تو برو.

خب با قرآن دنیای پاکان مثل شماها آباد است ولی اینکه دنیای پاکان یک خانه صد متری باشد یک ماشین معمولی باشد یک وانت باشد، یک  موتور باشد من یک کسی را دارم البته در این شهر نیست تهران هم نیست جای دیگر است، این می‌آید پای منبر من، سالی پنج شش تا منبر را در آن شهر می‌آید این خانه‌اش پایین شهر است، سرمایه‌اش یک وانت است، زن یکی دو تا پسر، درآمدش از بارکشی است، امسال هم روز عرفه من در آن شهر منبر بودم بعد آمدم تهران آنجا آمد پای منبر من صبح، یک چهل و پنجاه متر هم کنار من راه آمد تا من برسم به ماشینی که می‌خواستم بیایم تهران.

با این وانت  کار می‌کند، خرج زن و بچه‌اش را از این وانت که درمی‌آورد اضافه پول را سیصد و شصت و پنج صبح سیصد و شصت وپنج بعدازظهر، سیصد و شصت و پنج بعد از نماز  مغرب و عشاء روضه دارد، اگر کسی روضه صبح را برود نان و چایی را می‌‌دهد اگر کسی روضه بعدازظهر را برود، نهار نخورده باشد نهار می‌دهد، اگر کسی روضه شب را برود شام شب را می‌دهد، یعنی در طول سال این روضه برقرار است، البته الان مردم چون آن روضه را شناختند با اجازه خودش قند می‌برند، چایی می‌برند،برنج می‌برند، نان می‌برند، حضرت سید الشهدا زمینه‌اش را اداره کرده  که طول سال کم نیاورد، فقط یک مرتبه خودش می‌گفت می‌گفت صبح که روضه تمام شد من دیدم که قند ندارم اتفاقا آن روز پول هم در حدی که برای روضه شب قند بخرم نداشتم، قند هم گیرم نیامد چون پول نداشتم، بالاخره وانت رفت یک خرده بار کشید و آمد پسرم یک پولی به من داد گفت بابا اندازه همین برو قند بخر ساعت دوازده شب بود، گفت آمدم بیرون در خیابان‌ها هر جا  گشتم نه مغازه‌ای باز بود نه سوپری باز بود، دیگر نزدیک چهار صبح آمدم خانه، این راداشته باشید، یکی از دوستان من می‌گفت می‌گفت من دو روز قبل یعنی قبل از این که این قند گیر بیاورد اولا آن نمی‌دانست که این قندش تمام شده و پولی ندارد وانت دو تا بار به تورش خورد شب پول را آورد داد به پدر که برو قند بگیر، آن هم قند پیدا نکرد می‌گوید دو روز قبل من رفته بودم ساوه کار داشتم با ماشین خودم، یک آشنایی در ساوه به  من گفت که از ساوه کجا می‌روی؟ گفتم می‌روم قم، گفت که فلان کس را می‌شناسی که هم صبح‌ها روضه دارد هم ظهرها دارد، هم شبها و ماه رمضان‌ها هم از بعد از افطار روضه‌اش شروع می‌شود تا سحر سحری هم به مردم می‌دهد و عجیب این است برادران و خواهران هر کسی آنجا  منبر می‌رود تا روضه شروع می‌کند این صاحب‌خانه انگار دفعه اولش است دارد مصائب ابی عبدالله را  می‌شنود به اندازه گلوگیر و خفه شدن گریه می‌کند، هم صبح گریه می‌کند هم ظهر و هم شب. انگار بار اولش است.

گفتم بله من از آن روضه خبر دارم، گفت من یک گونی پر از قند دارم این را ببر بده آنجا، ایشان می‌گوید تا چهار صبح من قند گیر نیاوردم آمدم خانه یک ربع بعدش در خانه را زدند، رفتم دم در، گفتم از ساوه یک کسی یک گونی پر از قند صد کیلو داده بیاورم در خانه‌تان، گفت آره من تا چهار قند پیدا نکردم به سید الشهدا گفتم من آبرو دارم در خانه تو قندت را خودت برسان بیا بگذار اینجا این حواله ابی عبدالله است. کاری به آن صاحب قند ندارد کاری هم به من ندارد این را می‌گویند دنیای آباد. اما دنیای کاخ‌نشینان کجایش آباد است؟

اولا یک مشت کارمند دختر خوش قیافه دارند بدون حجاب یا با این حجاب‌های قلابی که از صبح می‌آیند سرکار دائم نامحرم می‌بینند و دائم به افکار شیطان غرق می‌شوند بعد هم پولهایی گیر می‌آورند از راه  نامشروع، نهایت این خانه و فرش و پول و این چشم و این گوش و این حرکات جهنم است، این کجایش آباد است؟ آخرت این آدم کجایش آباد است؟

تنها دو منبع است که به انسان کمک می‌دهد هم دنیایش را آباد کند هم آخرتش را، قرآن اهل بیت، فقط. اما آباد می‌شود، خب شما هشت روز است یک عده‌ای از شما از اول زیارت عاشورا آمدید اینجا من هم از اول زیارت عاشورا هر روز بودم، یک جمله‌ای که این بزرگوار محترمی که زیارت می‌خواند در زیارت عاشورا می‌خواند این است، ا للهم العن بنی امیة قاطبه، بنی امیه در خرابه زندگی می‌کردند یا  در کاخ؟ بنی امیه بی‌پول بودند یا پرپول، بنی امیه نان و پنیر می‌خوردند یا بهترین غذاهای روزگارشان را؟ بنی امیه لباس پاره پاره تنشان بود با  کفش کهنه یا گرانترین پارچه‌ها؟ پس چرا بهشان می‌گویید اللهم العن بنی امیة قاطبه. این دنیا دنیای خوبی است؟ که یک لعنت ابدی برای آدم به یادگار بگذارد، شب و روز در تمام مناطق شیعه‌نشین در خانه خدا التماس کنند خدایا کل بنی امیه را لعنت کن، این دنیای درستی است؟

اما در این بنی امیه که ما هر روز خواندیم اللهم العن بنی امیة قاطبه یک اموی بود پدر و مادر بنی امیه، جد و جده بنی امیه، طرف مادری همه بنی امیه، طرف پدری همه بنی امیه، این آدم در روایت دارد یک روز آمد خدمت وجود مبارک امام صادق، گفت یابن رسول الله من شیعه شما هستم، از امیر المومنین تا آخرین نفرتان را قبول دارم، خدا را قبول دارم، نبوت را قبول دارم، حلال و حرام را قبول دارم، و سبک رفتار و کردار و اعمال و زندگی مالی‌ام شیعه است، من هم جزو ملعون‌ها هستم؟ چون من هم محصول همین طایفه هستم، این که شیعیان می‌نشینند در خانه خدا زار زار گریه می‌کنند می‌گویند اللهم العن بنی امیة قاطبه، این لعنت میلیون‌ها نفر به من هم می‌رسد؟ فرمود یکیش به تو نمی‌رسد، تو جزو ما هستی، تو جزو بنی امیه نیستی، بدن تو را بنی امیه از رحم مادر آوردند در دنیا، پدرت بنی امیه‌ای است، لعنت بهش، مادرت بنی امیه‌ای است لعنت به مادرت اما خودت از آن گردانه و فضا با شیعه شدن بیرون آمدی خدا دیگر تو را نمی‌گوید جزو بنی امیه. این دنیای آباد.

پشتش هم آخرت آباد، ابراهیم مخارقی از راویان بزرگوار ماست، آدم بامعرفتی بوده، شیعه نابی بوده، می‌گوید یک روز خدمت امام صادق بودم امام صادق اوصاف شیعه را من به محضرشان  عرض کردم، گفتم یابن رسول الله من شیعه بودن خودم را بگویم برایتان، گفت، وقتی تمام شد امام صادق فرمود ابراهیم تو و هر شیعه‌ای تا روز قیامت تکونوا معنا فی  الرفیق الاعلی، در آن برترین جایگاهی که قیامت خدا ما را می‌برد شما را هم کنار ما قرار می‌دهد، این دنیای آباد است.

اما جهنم رفتن چه آخرت آبادی دارد؟ دادگاه رفتن و محکوم شدن در قیامت چه آخرت آبادی دارد؟ پس دنیای آبادی که ما روی منبرها می‌گوییم آجر و گچ و میلگرد و نبشی، کولر گازی و چیلر و بخاری مد روز و لباس مد روز و تختخواب فرانسوی و مبل ایتالیایی و پرده ترکیه‌ای نیست، دنیای آباد یعنی دنیای حلال، آخرت آباد یعنی آخرتی که بر اساس عمل صالح انسان پدید آمده است این یک نوع  کمک قرآن.

خب ما یک چنین کمکی را از غیر از قرآن و اهل بیت از چه منبعی در این عالم می‌توانیم بگیریم هیچ منبع، اصلا هیچ منبعی بلد نیست مایه‌اش را ندارد، سرمایه‌اش را ندارد، نیرویش را ندارد، که به ما کمک بدهد برای ساختن دنیای آباد و آخرت آباد، این یک نوع کمک است، یک کمک دیگر قرآن کمک معنوی است، کمک برای حل مشکل است، این داستانی که من می‌گویم در کتابها نوشتند اما من خودم هم با دکترش رفیق بودم دکترش هم هنوز زنده است، نزدیک نود سالش است، که من هر وقت بیمار می‌شوم دکترم اوست می‌روم پیش او، هم دکترش را چهل سال است با او ارتباط دارم هم مریض این دکتر مریضی بوده که تمام مومنین خالص این مملکت و فقها و مراجع بهش ارادت داشتند.

مرحوم آیت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری که مسجد بالای سر قم کنار قبر حاج شیخ عبدالکریم دفن است، یک نیم متر آنورتر، ایشان هم من بیست سال خانه‌اش  می‌رفتم، ارادت داشتم، ایشان هم فاطمیه و دهه عاشورا واقعا ادب می‌کرد و آقایی و ذره‌پروری می‌آمد پای منبر من، ایشان یک مشکلی در معده‌اش پیدا می‌شود، این دکتری که می‌گویم معاینه می‌کند بعد به ایشان می‌گوید هیچ چاره‌ای نیست باید شکم را باز بکنیم یک سوم معده کامل پوسیده، از بین رفته، و این باعث مشکلات دیگری می‌شود باید آن یک سوم را قیچی کنیم بقیه را بدوزیم دربیاوریم، خب ایشان در همه ایران مقلد داشت، و فتوایش این بود اگر مرجع تقلیدی را بیهوش بکنند تقلید همه مقلد‌هایش از بین می‌رود مقلدها باید به یک مرجع دیگر برگردند، ایشان هم دلش نمی‌خواست یک مورچه از دستش آزار ببیند، و مقلدین نگران بشوند ناراحت بشوند. وقتی می‌آید روی تخت عمل دکتر بیهوشی می‌آید همین دکتری که من پیشش می‌روم، گفت من به ایشان عرض کردم شما را باید بیهوش کنم چون هشتاد سالتان است، تحمل درد را ندارید، فرمود من را بیهوش نکن، عمل کن، گفتم آقا چاقوی تیز است، از زیر سینه تا زیر ناف را می‌خواهند پاره کنند، کنار بزنند دو سوم معده را قیچی کنند و بعد بدوزند این ممکن است دو سه ساعت طول بکشد دردش قابل تحمل نیست نمی‌شود، با یک صدای آرامی فرمودند وقتی آماده شدید که پاره  کنید شکم من را به من خبر بدهید دکترها لباس پوشیدند و ابزار آوردند و ابزار پزشکی، چاقو و قیچی و سوزن و نخ دوخت، خود ایشان هم برای من تعریف کرد گفت من به ایشان گفتم ما آماده جراحی هستیم، ایشان فرمودند من سوره مبارکه انعام را شروع می‌کنم وقتی که بسم الله راگفتم وارد سوره بشوم شما کارتان را انجام بدهید به من کاری نداشته باشید، گفت ایشان شروع کرد سوره انعام، ما هم شکم راپاره کردیم و دو سوم معده را د رآوردیم و بقیه را دوختیم و بعد دوباره شکم را به هم آوردیم و از بالا تا پایین دوختیم کار ما تمام شد، ایشان هنوز داشت سوره انعام را می‌خواند، گفتیم آقا کار ما تمام شد فرمود تمام شد؟ خیلی خب کجا می‌خواهید حالا من را منتقل کنید؟ گفتیم اتاق فرمود انتقال بدهید، آقا ما این شکم را پاره کردیم دردتان نیامد؟ گفت من در درد نبودم من در قرآن بودم. من اینجا نبودم که دردم بیاید، اینجور کمک‌ها را هم قرآن به اهل قرآن می‌کند من اگر بخواهم انگشتم را جراحی کنم جرات ندارم به دکتر بگویم آمپول بیهوشی به دستم نزن، من سوره انا انزلنا را می‌خوانم تو پاره کن و بدوز و پانسمان کن، اهل قرآن می‌توانند این کار رابکنند.

خدایا به حقیقت این کاروانی که دارد نزدیک کربلا می‌شود در آن اربعین اول، همه ما را بچه‌های ما را، نسل ما را، اهل قرآن قرار بده.

مصیبت علی اکبر را برایتان خواندند از سخت‌ترین مصائب کربلا بود، بعضی از شماها داغ جوان دیدید من خودم هم داغ دیدم می‌دانم یعنی چی آدم تا داغ ندیده باشد خیلی این روضه‌ها راحالیش نمی‌شود، ولی آنی که داغ دیده می‌فهمد یعنی چی.

 

 

برچسب ها :