روز پنجم
(تهران مسجد جامع بازار)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
وعدهمان این بود که امروز از وجود مبارک حضرت اباعبدالله الحسین مطلبی نقل بشود. مطلبی را که نقل میکنم از مطالب مشهور حضرت نیست که برای شما جنبه تکراری داشته باشد، و در ذهنتان بفرمایید ما ده بار، بیست بار، این حرفها را از قول ایشان شنیدیم.
مطلبی که نقل میشود اولا اصلیترین و ریشهدارترین مسئله دین خداست که صد و بیست و چهار هزار پیغمبر برای این مسئله مبعوث به رسالت شدند، و برای صحیح جا انداختن این مسئله انبیاء، زندان رفتند، شهید شدند، شکنجه شدند، سختی دیدند، بعضیهایشان را قرآن میگوید در آتش انداختند، بعضیهایشان را امام صادق میفرماید با اره دو سر نصفشان کردند، معلوم میشود جایگاه این مطلب در دین خدا بالاترین جایگاه است و این یک واقعیتی است که اگر در امتها تجلی کند امتهاهم در دنیا روی خوش خواهند دید، هم در آخرت. هم زندگی پاکی خواهند داشت و هم پاک خواهند مرد و هم پاک وارد محشر خواهند شد.
یک حقیقتی است که کسانی که متحقق به این حقیقت هستند از اواسط عمر به بالا یک آرامش عجیبی دارند، یک وجدان بسیار راحتی دارند، چون از درون خودشان تازیانه نمیخورند، موج غصه بهشان حمله نمیکند، دغدغه و اضطرابی نخواهند داشت. مسئله در رابطه با حضرت حسین این است، این چهره برجسته الهی، یک انگشتری داشتند که همیشه این انگشتر دستشان بود، داده بودند به انگشترساز به حکاک، روی نگین این انگشتر نوشته بود بنا به طرح خودشان لا اله الا الله عدة للقاء الله، این متن نوشته شده روی انگشتر بود.
معنی فارسی این است که توحید یعنی یکتا نگری، یکتا دانستن، و یکتا قبول کردن و به طرف یک جهت زندگی کردن توشه آخرت است، کلمه طیبه لا اله الا الله در سراسر قرآن دو بارآمده است، اما در بقیه آیات قرآن لا اله الا هو زیاد آمده، خب ببینیم این که حضرت حسین روی انگشترشان دادند درآوردند حک کردند، که لا اله الا الله توشه آخرت است منظور از این لا اله الا الله چیست؟ الفاظ لا اله الا الله است؟ یعنی مثلا اگر من آدم مقیدی نباشم آدم درستکاری نباشم، آدم خوش اخلاقی نباشم، آدم عبادتکنندهای نباشم، ولی حوصله به خرج بدهم روزی هزار بار بگویم لا اله الا الله، این میشود توشه آخرت من؟ یعنی لفظ توشه آخرت است؟ لا اله الا الله از سه حرف ترکیب شده است، لام الف ه، هر کدامش هم در لا اله الا الله چهار بار تکرار شده، چهار تا الف، چهار لام، چهار تا ه، میشود دوازده تا، آیا حرف لام و حرف الف و حرف ه روزی صد بار یک دور تسبیح، دو دور ده بار هزار بار، از زبان من خارج بشود و دیگر من مقید به هیچی از امور الهی نباشم، این توشه آخرت است؟ ما در زندگی خودمان بیاییم ببینیم الفاظ چقدر کاربرد واقعی دارد، مثلا من همیشه سر ساعت یک به شدت گرسنه میشوم، دکتر هم گفته گرسنه شدی بخور، نخوری معدهات لطمه میبیند، خب من اگر بنشینم و بگویم یک دور تسبیح چلوخورشت، چلوخورشت، چلوخورشت، آبگوشت، چلو کباب، سیر میشوم؟ نه، یک ذره هم سیر نمیشوم؟ نه، پس من یک دور تسبیح بگویم چلو خورشت کار بیهودهای کردم؟ صددرصد، کار باطلی کردم؟ صددرصد، من برای رفع درد گرسنگی به قول قدیمیها الل گرسنگی، الل با الف یعنی درد، یک بار باید بنشینم آن رزق ساخته شده خدا را یک بشقاب بخورم، درد گرسنگی میافتد، انرژی میگیرم، حال میآیم، راحت میشوم، با لفظ غذا و هر غذایی را که تسبیح بیندازم با زبان یقینا من سیر نمیشوم.
اگر من تشنهام بشود شدید هم بشود تشنگی، در گرمای چهل و پنج درجه در خیابان و روی آسفالت بگویم مشکلی نیست، الان تسبیحم را از جیبم درمیآورم پانصد دفعه میگویم آب، آب سیراب میشوم؟ نه لفظ آب هیچ کاری نمیکند، آنی که کار میکند آن ماده مرکب از اکسیژن و هیدروژن است که با آشتی این دو گاز طبیعی آب به وجود آمده، من یک لیوان آب بخورم تشنگیام برطرف میشود، حالا یک آدم بیقید و شرطی هستم، فقط بگویم لا اله الا الله این لا اله الا الله کاربردی دارد؟ اگر غذا غذا گفتن کاربردی دارد این هم دارد، اگر فقط لفظ آب آب کاربردی دارد این هم دارد. ببینید ما با الفاظ تشخیص اشیاء میدهیم، لفظها هیچ کاری دیگر نمیکنند، وقتی یک نفر میگوید فرش ما آنی ذهنمان میرود به همینی که سه در چهار بافته شده رویش نشستیم وقتی میگوید خورشید با این لفظ ذهن ما میرود پیش خورشید طبیعی و مرکز منظومه، وقتی که یک نفر به ما میگوید آب، ذهن ما سریع میرود پیش لولهکشی یا آب قنات، یا آب چشمه یا آب رودخانه، اما اگر بخواهیم اتاقمان را آراسته بکنیم در آن زندگی بکنیم، با لفظ فرش اتاق ما همان سیمانی است و موزاییکی، حالا ما روی این موزاییکها بنشینیم دو میلیون بار بگوییم فرش ده سانت موکت هم به وجود نمیآید، من باید بلند شوم بروم مصداق این لغت را بخرم، بروم بازار فرش فروشها، پنج تا چهار تا فرش سه در چهار بافتنی، ماشینی بخرم بیاورم در اتاق آن وقت میگویم اتاقم را فرش کردم با لفظ ف و ر و ش اتاق فرش نمیشود.
اینکه حضرت سید الشهدا دادند روی نگین انگشتر حک کردند لا اله الا الله عدة للقاء الله، منظورشان لفظ لا اله الا الله نیست، منظور توحید است، منظور از لا اله جمله اولش هم منفی است، لا اله یعنی هر چی معبود در این عالم است به غیر از خدا باطل است، عبادت آن معبود هم باطل است، عبادت آن خرابکن دنیا و آخرتت است، حالا معبودت هر قیافهای میخواهد داشته باشد، یک وقت معبود دلار است، الان زندگی مردم اروپا و امریکا و یک عدهای در ایران بر این اساس است لا اله الا الدلار، یعنی محور زندگیام شکلگیریام، شکلدهیام، زن دادن بچهام، شوهر دادن دخترم لا اله الا الدلار است، کی میخواهد بیاید دختر من را بگیرد؟ باید اول پیگیری بکنم تریلیاردر هست یا نه؟ دختر را بخواهم شوهر بدهم ببینم کی از نظر دنیایی و مالی و مادی است، پسر میخواهم زن بدهم ببینم آن دختری که برای پسرم میخواهم بیاورم پدرش خودش ازنظر دلاری در چه وضعی است، این میشود پرستش دلار. یعنی دلار قبله من هستی، معبود من هستی، من زندگیام را فقط به وسیله تو نظام میدهم و رنگ میدهم. شکل میدهم.
یک وقت هم معبود آدم یک بت زنده است، مثل معبود امارات، معبود عربستان، معبود مصر، معبود دولت مصر الان که مثل غلام حلقه به گوش قدیم ازش اطاعت میکنند و معبود آل سعود که ازش مثل بردههای قدیم اطاعت میکنند و معبود این شیخکهای امارات که ازش اطاعت بیچون و چرا دارند دو سه تا بت است، نتانیاهو، اوباما، کامرون، آنها هستند که میگویند به چپ چپ میگویند چشم، به راست راست چشم، یک سال یمن را بمباران کنید، بچهها را بکشید، زنها را بکشید، حاملهها را بکشید بیمارستانها را خراب کنید، تمام مناطق را بمباران بکنید، منبعهای آب را بزنید، ادارات را بزنید، چشم اگر جناب معبودم نتانیاهو، جناب اوباما نزنم چی؟ میگوید دو روزه از جا برمیدارم یکی دیگر میگذارم جایتان فرمان من را دنبال بکند این ضد توحید است. این شرک.
معبودهای حالا کوچکتر هم هست یکی معبودش شوهرش است یک زن هر چی شوهر میگوید چشم، نماز نخوان، چشم، روزه نگیر چشم، نیمه عریان برو بیرون چشم، یکی معبودش زنش است، پیغمبر همه اینها را خبر داده، یکی معبودش شکمش است میگوید من صندلی نمیخواهم، نمیخواهم وکیل و وزیر بشوم، نمیخواهم دهان من باز است هر چی خوشمزه است به دهانم باید بریزم در شکمم این بتش شکمش است و معبودش شکمش است. اما حضرت سید الشهدا میگوید معبود من فقط خداوند یکتاست مالک من اوست، واجب الاطاعه من اوست، و اگر چیزی در زندگی من ضد توحید باشد من دفعش میکنم، میگویم نه، لا اله یزید نه، ابن زیاد نه، پولهایشان نه، صندلیهایشان نه، پیشنهاداتشان نه، وقتی گفت نه یعنی وقتی که هشت روز کربلا در ملاقاتها مرتب گفت لااله، نه آخر کار بهش گفتند اگر فرهنگ ما را قبول نکنی پیشنهادات ما را نپذیری و خودت و زن و بچهات و یارانت را به وضع ما شکل ندهی درگیری خواهد شد که دستها قطع میشود، پاها قطع میشود، سرها جدا میشود، بدنها قطعه قطعه میشود، از شش ماهه تا هفتاد ساله کشته میشوند پاسخ داد لا اری الموت الا سعادة، بکشید دست و پا قطع کنید، شیرخواره بکشید هفتاد ساله بکشید برای مهم نیست آنی که مهم است این است که توحیددر زندگی باشد. آنی که من مطیع خدا بمانم، آنی که من بنده پروردگار بمانم عبدالله بمانم این معنی توحید است.
نیست بر لوح دلم البته من جرات خواندن این شعر را برای خودم ندارم، من از قول ابی عبدالله میگویم نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار، چه کنم حرف دیگر یاد نداد استادم، خواجه نصیر میفرماید دل گفت مرا علم لدنی هوس است، تعلیم کنم اگر تو را دسترس است، گفتم که الف، الف قامت یار، گفتم که الف گفت دیگر هیچ مگوی، در خانه اگر کس است یک حرف بس است. آن یک حرف هم همین است قل الله ثم ذرهم، بگو خدا تمام یزیدها را از زندگیات بریز بیرون، معاویهها را بریز بیرون سقیفهایها را بریز بیرون، فرعونیان را بریز بیرون، نمرودیان را بریز بیرون، عشق به دلار را در حدی که تو را از همه امور الهی جدا بکند بریز بیرون، رفیقهای ضد توحید را بریز دور، امور ضد خدا را بریز دور وگرنه ضرر غیرقابل جبران خواهی کرد. قل الله ثم ذرهم.
وگرنه لفظ لا اله الا الله که ماشالله سر زبانها پر است، ترافیک تهران ما مثل توکیو میماند، مثل لندن میماند، گاهی یک کسی وعده نامشروع داده با یک خانمی با یک دختری رابطه نامشروع دارد وعده داده من پنج میآیم که برویم در خلوت گیر میکند در ترافیک، آن زن و آن دختر هم منتظر است، اینها اتفاق میافتد هر روز بعد ساعتش را نگاه میکند میبیند هنوز در ترافیک است پنج دقیقه به پنج است بخواهد به او برسد نیم ساعت دیگر طول میکشد، ده دفعه در این ماشین ساعت را میبیند لا اله الا الله، خب این چه لا اله الا الله است که میروی زنا کنی، ا ین لفظ است، پول ربا داده امروز آخر برج است باید برود در مغازه بیست نفر اضافه قرضی که داده بگیرد گیر میکند در جمعیت در ترافیک، در خاموشی برق، صد دفعه میگوید لا اله الا الله عجب مملکتی، خب این لا اله الا الله درست است؟ اگر من لا اله الا الله این گونه باشد با کاسکوی در قفس که لا اله الا الله یادش دادند چه فرقی میکند؟ زینب کبری دارد برمیگردد به طرف خیمهها یک مرتبه دید سی هزار نفر دارند فریاد میکشند، نگو برای اینکه به لشگر اعلام بشود کار تمام است سر بریده ابی عبدالله را به نیزه زدند آوردند بالا نگه داشتند که تا ته همه ببینند کل دارند میگویند الله اکبر الله اکبر، یعنی پیروز شدیم این الله اکبر با این که من بروم روی پشت بام دستهایم را بگذارم روی گوشم و داد بزنم مرغ پرید، قرقاول نشست چه فرقی میکند؟
لفظ کار میکند؟ یا خود وجود مقدس حضرت حق، توحید یعنی این سه تا حرف الف و لام و ه یا یعنی خود حضرت حق، من اول معنی توحید را بفهمم، معنی شرک را بفهمم که خدایی نکرده یک عمری اشتباهی نگویم لا اله الا الله، یک عمری اشتباهی نگویم الله اکبر، هرگز نبری راه به سرمنزل مقصود، تا مرحلهپیما نشوی وادی لا را، این لا اله اول باید در زندگی من جلوه کند یعنی همه بتها باید طرد بشوند تا تجلی الا الله تحقق پیدا بکند، همه جای زندگی. یعنی صبح که میآیم در مغازه، در فروش و خرید پول رد و بدل کردن، باید لا حرام لی فی المکاسب، من زیر بار حرام در خرید و فروش جنس، در مبادله جنس، در تعویض جنس، نمیروم، لا اله، اما الا الله کاسبی را چرا، حلال است یعنی خدا قبول دارد من زیربار فقط حلال خدا میروم، نماز میخواهم بخوانم لا اله این باید تجلی کند در نمازم، یعنی فرشم حرام نباشد لا، لباسم حرام نباشد لا، آب وضویم حرام نباشد لا،
در شکمم لقمه حرام نباشد لا، نماز را که خواندم میشود الا الله نماز پر میکشد میرود به دست قبولی خدا میرسد، ذخیره میشود قیامت هم به من برمیگرداند این معنی لا اله الا الله، لا اله یعنی بیحجابی را نمیخواهم، لا اله یعنی آنی را که خدا نمیخواهد نمیخواهم حالا مسخره میکنند بکنند، میگویند امل است یک میلیون بار بگویند امل است، نفهم است آره من نفهم هستم، تمدن را حالیش نیست، خدا کرده حالیم نیست اگر حالیم کرده بود که مثل تو نجس بودم، اگر حالیم شده بود که ناموسم نیمه عریان در اختیار همه چشمها بود خوب شد من حالیم نشد تمدن را، خیلی خوب شد من تمدن ابلیسی را میخواهم چی کار؟ میخواهم چی کار؟
لا اله الا الله این باید همه جای زندگی تجلی کند، یک دو سه تا حرف در این زمینه دارم یک خرده احتیاط میکنم بزنم، میترسم بعضیها باورشان نیاید، در این حرفها خودم واسطه دوم هستم اما نشانی از این مسائل را در زندگیام دیدم با چشمم، خودم کاملا باور دارم کاملا، اهل توحید گاهی به جایی میرسند نهج البلاغه را ببینید امیرالمومنین در توضیح رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع ان ذکر الله میفرماید اینها دیگر در مناجات با خدا ساکتند چون خدا از درون با آنها مناجات میکند چی؟ این چه مقامی است خدا مناجات میکند، خب خدا کجاها مناجات میکند؟ عارف بزرگ شیعه معلم اخلاق، معلم فقه، معلم مردم، نفس اثرگذار، مرحوم آقا شیخ علی اکبر الهیان دایی علامه آقا شیخ مجتبی قزوینی اینها یک سلسله عالمان فوق العادهای بودند در غذاها بیشتر به گوشت علاقه داشت، یک جا دعوتش کردند، یک بره پخته بودند بره را در مجمعه گذاشته بودند خیلی هم خوب پخته بودند خوشمزه و عالی، نان و ماست خورد، صاحبخانه هر چی اصرار کرد گوشت تازه است بره است، تنوری است، گفت میل ندارم انشالله یک دفعه دیگر با نان و ماست خودش را سیر کرد بلند شد آمد، از خانه که دور شد رفیق همیشگیاش رفیق جون جونیاش گفت آقای الهیان شما که خیلی به گوشت علاقه داشتی چرا نخوردی؟ گفت میل نداشتم آخه گفت میل نداشتن تو با میل نداشتن من دوتاست تو چرا میل نداشتی؟ گفت چه کار به کار من داری؟ برای چی پرونده باطنی من داری جستجو میکنی ولش کن نخوردیم برویم گفت نمیشود من که غریبه نیستم گفت پس به صاحبخانه چیزی نگو خودت بدانی و من، یکی دو بار من دستم را به طرف این مجمعه آمدم دراز بکنم یک تکه گوشت بکنم از بره صدای آرامی بلند شد علی اکبر من درست ذبح نشدم حرام هستم نخور، این مناجات خدا با دل است این هم با مدرک امیرالمومنین و نهج البلاغه.
خدایا دیگر حسین اسم اعظم است، خدایا به حقیقت ابی عبدالله مزه توحید را، توحید عملی را، به ما و به زن و بچهها و به نسلمان بچشان، ما اگر مزه توحید را نچشیم خیلی خسارت میکنیم، ما اگر مزه لا اله الا الله را نچشیم، خیلی ضرر میکنیم، حرفم تمام یک خرده امروز بهتان فشار آمد از این بحث عذر میخواهم ببخشید، دیگر آیات قرآن بود و روایات بود و حقیقت باطن اهل توحید، خب دیگر گفته شد.
کنار بدن قطعه قطعه، بدن توحیدی خواهری که سراپای وجودش توحید است، آمده نشسته خیلی عجیب است، خدا با زینب مناجات میکرد از درونش، دلیلش هم این است که وقتی زین العابدین از روی شتر بدن قطعه قطعه را در گودال نگاه کرد داشت جان میداد دوید آمد گفت برادرزاده جان این بیابان در آینده شهر میشود، این گودال حرم میشود، دلها از پنج قاره جهان اینها را نوشتند در کتابهای قدیم متوجه پدرت میشود با جانت بازی نکن، زینب میدید که یک اربعین بیست و پنج میلیون پیاده از همه جای دنیا در سرشان میزنند یا حسین یا حسین میگویند و میآیند طرف ابی عبدالله، زین العابدین را آرام کرد، غیب گفت زینب، بعد آمد در گودال.
حسین من دارند ما را میبرند، به خودت قسم دلم نمیخواهد بروم، حالا هم که ما را دارند میبرند میخواهم صورتت را ببوسم سرت را بالای نیزه زدنددستم نمیرسد، میخواهم بدنت را ببوسم جای درستی ندارد، خم شد دو تا دستش را دو طرف بدن گذاشت لبهای الهی را روی گلوی بریده گذاشت.
...