روز دوم شنبه (15-12-1394)
(تهران مسجد محمدی)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
ارزشها که در زبان روایات از آنها تعبیر به مکارم شده است، رسول خدا میفرماید علت فرستاده شدن من این بوده که این ارزشها و مکارم را در وجود شما کامل کنم.
به فرموده امیرالمومنین کلیدهایی هستند که این کلیدها تمام درهای سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت را به روی انسان باز میکنند.
در یکی از خطبههای نهج البلاغه وقتی محبوبترین بندگان خدا را معرفی میکنند در یکی از جملاتشان میفرمایند صار مفاتیح ابواب الهدی، مفاتیح جمع مفتاح است، مفتاح یعنی کلید، میفرماید اینها اینقدر ارزشها در آنها کامل و تمام و قوی است که همه وجودشان شده کلید برای در هدایت.
هدایت را هم در قرآن ملاحظه کردید که آثار بسیار فوق العادهای دارد، هم برای دنیای انسان و هم برای آخرت انسان.
درباره اصحاب کهف این آیه را خواندید انهم فتیة آمنوا بربهم، اینها جوانمردانی بودند که وابسته به خدا شدند، تعلق قلبی به پروردگار عالم پیدا کردند، و به تعبیر فارسیتر خداباور شدند. که داستان مفصلشان را در رسیدنشان به خداباوری امام صادق نقل کردند طولانی است، بعد پروردگار میفرماید و زدناهم هدی، ما مایه هدایت را در آنها زیاد کردیم. یعنی یک ایمان کاملی پیدا کردند، یک ایمان جامعی پیدا کردند، و این ایمان جامع و کامل تبدیلشان کرد به اصحاب کهف همین. و این ارزشها در وجود آنها چه کرد که پروردگار عالم داستانشان را به طور کامل وارد قرآن کرد که برای همه آنهایی که میخواهند به سعادت دنیا و آخرت برسند درس بشود.
خیلی هم وجودشان درس است، اینها در چه شهری زندگی میکردند، شهری که دولتش، مردمش، خدا را از زندگی حذف کرده بودند، و به جای خدا معبودان باطل انتخاب کرده بودند.
خب حذف خدا و انتخاب معبودان باطل تقوا که نمیآورد، بیتقوایی میآورد، یعنی چنین فرهنگی مردم را با تمام فسادهای اخلاقی، مالی، اعتقادی، اقتصادی، فکری، پیوند میزند. اینها در آن شهری که زندگی میکردند خیلی هم در رفاه بودند، چون همشان درباری بودند، حقوق سنگینی داشتند، خانههای کاخمانند داشتند، اما وقتی خداباور شدند دیدند آن دولت، این ملت، این کاخها، این پولها، این درآمدها پوچ است یعنی در خداباوری این حس به آدم دست میدهد.
خود ماها که در حدی خداباور هستیم، حالا امروز یک نفر بیاید دم در مسجد بگوید که به صف بایستید ما از حلقوم ایتام، از حلقوم مظلومان، از حلقوم مستضعفان، پول بیرون کشیدیم یکی یک میلیارد تومان میخواهیم بهتان بدهیم، خب این پول در باطن ما خودش را چطوری نشان میدهد؟ این خداباوری به آدم کمک میدهد که این پول را پول نبیند آتش دوزخ ببیند. هیچ عاقلی هم نمینشیند لقمه لقمه آتش بخورد میگوییم نه، سخت هم نیست برایمان، نمیگوییم هم یک جا بشینیم تعریف بکنیم ما یک کاری کردیم که صد تا رستم نمیتوانست این کار را بکند ولی با همه مشقت و سختی، با همه تلخی، ما انجام دادیم، این که یک میلیارد پول حرام قبول نکردیم، نه برای خداباوران اصلا سخت نیست.
ما یک تفسیری داریم پنج جلد است، نویسندهاش یکی از علمای رده اول شیعه است، اهل همین بحرین بوده، بسیار شخصیت ممتازی است. من در یک مقاله دیدم مرحوم علامه طباطبایی صاحب المیزان خیلی از ایشان تعریف کردند، خب این دلیل بر عظمت این عالم است که یک شخصیتی مثل علامه طباطبایی ازش تعریف بکند.
در این تفسیر در جلد پنجم نقل میکند، این پنج جلد آنچه که تمام صفحاتش دارد فقط از قول پیغمبر و اهل بیت است، شما در یک صفحه این پنج جلد هیچ چیز جز قال رسول الله، قال علی، قال الباقر، قال الصادق، در رابطه با شش هزار و ششصد و شصت و چند آیه قرآن نمیبینید. از ب بسم الله سوره حمد نظر ائمه طاهرین را نقل کرده، تا من الجنة و الناس.
یک کتاب کلیدی است، یعنی خیلی از بزرگان دین ما در آیات که به مشکل برمیخورند و برایشان روشن نیست آیه شریفه چی میگوید، چه منظوری دارد، چه مقصودی دارد، این کتاب حل کرده از قول اهل بیت. در جلد پنجم یا از قول حضرت صادق است یا امام باقر نقل میکند که ابوذر در اوج نداری افتاد، دنیاست دیگر یک روز آدم دارد، یک روز آدم ندارد، یک روز مردم آدم را میخواهند، یک روز نمیخواهند، یک روز آدم پیر است، یک روز آدم میمیرد، یک روز آدم جوان است، یک روز سالم است، یک روز مریض است، راه فراری از این امور وجود ندارد. یادمان هم باشد که پروردگار عالم به احدی ضمانت مالی نداده که اگر مومن باشی همیشه دستت از پول پر است، همچنین ضمانتی نداریم نه در کتابهای آسمانی گذشته همچنین ضمانتی بوده، نه در قرآن مجید.
به هیچ کافری هم ضمانت نداده حالا که کافر هستی من بهشتت را در همین دنیا بهت میدهم، میلیاردها مال از سر و کلهات بالا برود نه این اقتضای محدود بودن دنیاست که یک روز آدم دارد خیلی هم مومن است، همان آدم یک روز ندارد خیلی هم مومن است، خداباور خصوصیتش این است از ارزش برخوردار است دیگر، بالاترین ارزش همین خداباوری است، روزی که دارد خیلی هم دارد مست نمیکند، به همان حالت متعادل ایمانیاش زندگی میکند و با پولش هم خیلی خوب برخورد میکند.از خدا یاد گرفته دیگر که با پولت چگونه برخورد کن.
یک روایت خیلی جالبی نقل شده که یک مومنی آمد پیش رسول خدا، گفت آقا کسب و کار من خوب میچرخد، درآمدم خوب است، من اهل دنیا هستم؟ یعنی روز قیامت مارک به من میزنند که چون تو مغازهات سر چهارراه بود یا در بهترین خیابان بود مشتری هم زیاد داشتی، خوب میفروختی، خوب پولی گیرت آمد تو عنوانا اهل دنیا هستی و مادیگر هستی، در بهشت راه ندهید، من الان اهل دنیا هستم؟
فرمودند که شکل درآمد و کارت را برای من تعریف کن تا من بهت بگویم اهل کجا هستی، اصلا نیتت را، نقشهات را، طرحت را درباره حضرت اسکناس به من بگو، گفت یا رسول الله اول اول درمیآورم برای حفظ آبرویم که دستم را پیش کسی دراز نکنم و برای تامین هزینه زن و بچه این اول، یک مقدار هم واقعا نیتم است که به اقوام فقیرم برسم، یک مقدار هم واقعا نیت و براساس نیتم هم انجام میدهم این است که در کار خیر بدهم، یک نیتم این است که ایام حج بروم حج خانه خدا، زکات است نیتم این است بپردازم و میپردازم، خمس است نیتم این است بپردازم، اینها چیزهایی است که خداباور از خدا یاد گرفته، چون یک بخش قرآن مجید فقط درباره پول است، یک بخش.
و اینقدر این بخش از آیات جالب است که حالا اگر بخواهیم بعضی از لطائف آیات مال را خیلی فارسی بکنیم، این میشود پروردگار عالم یک تعبیرش از پول خیر است، اصلا کلمه خیر در قرآن در خیلی جاها آمده، یک جا هم درباره پول است، اما پول کی؟ پول کی خیر است؟ اهل خداباور، چون وقتی که نور ایمان به زلف پول گره بخورد خب این پول خیر است، خیر است برای کجا؟ هم برای دنیا و هم برای آخرت، شما این آیه را ببینید چقدر لطیف است، المال یعنی ثروت، پول، متاع، کالا، و البنون، فرزندان، زینة الحیاة الدنیا، آرایش زندگی دنیاست، که آدم پول داشته باشد آرامش دارد، بچه دور و برش باشد خوش است آدم، بچهاش را میبیند، نوهاش را میبیند، برای بچهاش زن میگیرد، دخترش را شوهر میدهد لذت دارد، این حرف خداست.
پشت سرش میگوید و الباقیات الصالحات خیر عند ربک و خیر عملا، یعنی دو بار کلمه خیر را در این آیه آورده است که خداباوران این پولداری و زن و بچهداری را تبدیل به صالحات ماندگار میکنند. یعنی با زن و بچهداری عبادت میکنند، با پول عبادت میکنند، این عبادت ماندگار است پروردگار میفرماید خیر عند ربک، این خیر ذخیره تو پیش پروردگار است و خیر عملا و بهترین عاقبت است همین پول.
یک جملهای امام صادق دارند که چقدر خوب است زمانی که پول دست خداباوران باشد، چقدر خوب است. گفت من این مسئله درآمد و کسب و کارم است و این هم هزینههایم، پیغمبر اکرم فرمود شما اهل آخرت هستی، نه اهل دنیا. پس من میتوانم در دنیا باشم، مغازه خوب، درآمد خوب، زن و بچه، خرجهای خوب و اهل آخرت باشم، یعنی مارک مادیگری به من نزنند.
خب خداباور در این کسب و کار و درآمد مست نمیکند، پولت را میخواهی چی کار؟ گفت برای این کارها میخواهم یا رسول الله، خب این راه دین است، اماآنی که پولدار میشود وقتی نداشت گردن کج داشت و دو رکعت نماز میخواند و گاهی میآمد کنارما در جلسه و در مسجد مینشست یک مرتبه ثروتمند شد و بیدین شد و خوش گذران ابلیسی شد خب این مست کرد با پولش.
شادی او را در آن ثروت خدا اسمش را گذاشته فرح، فَرِح یعنی شاد مغرور، مغرور یعنی آنی که از خدا بریده و دارد کلاه سر خودش میگذارد، غرر یعنی ضرر، مغرور اسم مفعول است یعنی آنی که کلاه سرش رفته، اینها آدمهایی هستند که خودشان سر خودشان کلاه میگذارند و به قول قرآن مجید
...