شب دوم پنج شنبه (20-12-1394)
(تهران حسینیه سیدالشهداء)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
سخن درباره نماز بود. و مسئله اولی که مطرح شد راه ارتباط با نماز بود.
نماز امر واجب پروردگار مهربان عالم است و این امر ناشی از رحمت و محبت او به بندگانش است، توضیح مختصر این مسئله هم این است چون برای بندگانش تدارک دو دنیا را دیده، یکی این دنیا و یکی دنیای دیگری که ازش تعبیر کرده به آخرت، امر به نماز کرده که بندگانش در این مدت عمرشان بعد از مسئله تقوا که از خود نماز هم درمیآید بالاترین، بهترین، و مفیدترین توشه را و اساس زندگی را برای عالم آخرت تهیه کند.
امر کرده به نماز، نمازی که یک بخشش قالبی است، این تعبیری که اهل دین از قالب دارند در این مورد به معنای جسم است، امر به نماز کرده که در یک مرحله قالب وجود یعنی جسم در این نماز وارد بشود، و همان وقتی که قالب دارد وارد میشود از اول تکبیرة الاحرام قلب هم وارد بشود.
اما قلب چگونه باید وارد بشود این هم در آیات قرآن و روایات داستان بسیار لطیفی دارد که یک گوشه مختصرش را من از جلد دوم کتاب شریف اصول کافی برایتان نقل میکنم که قلب چگونه باید وارد نماز بشود.
در این روایت که از قول امام صادق با سند نقل شده است مسئله بسم الله الرحمن الرحیم مطرح است، بسم الله الرحمن الرحیم یک تاریخ خیلی طولانی دارد، جزء آیات جدیدی نبوده که بر پیغمبر نازل شده خود بسم الله تنها، شما به سوره مبارکه نمل مراجعه کنید آنجا میبینید که حضرت سلیمان که از انبیاء بعد از موسی بوده، و از اولاد یعقوب است، به پادشاه صبا یک نامه مینویسد، ابتدای نامهاش دارد انه من سلیمان بشناس که این نامه را کی دارد برایت مینویسد، این برای من، من نامه فرستنده هستم همین، اما بقیه داستان از اول تا قیامتش این است، و انه بسم الله الرحمن الرحیم.
تقریبی منبر دیشب را به یاد بیاورید معلوم میشود سلیمان چه غوغایی در این نامه کرده چه کار کرده، دنیا را، آخرت را، عبادت را، نفی معبود را، سفره رحمانیت و رحیمیت را برای صبا فرستاده. در همین بسم الله الرحمن الرحیم بفهمید کل کارهایتان اشتباه است.
باز عرض میکنم مطالب دیشب را بیاورید به ذهن مبارکتان، یعنی به یک مملکت نوشت هر کاری دارید اشتباه است به ظاهر کارتان گول نخورید، تختی دارید، ثروتی دارید، کشور آبادی دارید، حکومتی دارید، ملتی دارید همش پوچ است، روی هیچ چی بند نیست و پایه ندارد.
خب عیسی علیه السلام، یحیی، زکریا، اینها و بعضی از انبیا دیگر بعد از سلیمان آمدند، یعنی چند صد قرن قبل از نزول قرآن بسم الله الرحمن الرحیم را برای انبیا فرستاده بود، این گنج عرش است آیه کمی نیست، داستانی دارد این آیه که نه من، من کی هستم بزرگترین اندیشمندان عالم مومن شیعه هم در یک مرحله بسم الله هنوز لنگ هستند و نتوانستند سرّ مسئله را درک بکنند.
یک گوشهای از آن هم این است، که خداوند صد و چهارده کتاب نازل کرد، این فرمایش حضرت ابی عبدالله الحسین است، اهل سنت هم این روایت را نقل کردند جلد اول مفاتیح الغیب فخر رازی، چهل جلد است در باب بسم الله. علوم کل این کتابها را خدا منتقل کرده به قرآن هر چی علم و دانش و هدایت و مسائل الهیه بوده آمده در قرآن.
کل مسائل قرآن را پروردگار عالم منتقل کرده به سوره حمد، کل مسائل قرآن را، یکی از معروفترین علمای اهل سنت شیخ سلیمان بلخی حنفی قندوزی، چهار جلد کتاب دارد هیچ سنی از بعد از سقیفه تا امروز کتاب به این خوبی ننوشته، هیچ سنی. این را یقین بدانید چون من سی سال است با این کتاب سروکار دارم شیخ سلیمان در جلد اول کتابش مینویسد از قول کی؟ نه امام حسین نه امام حسن، نه صدیقه کبری، نه سلمان، نه مقداد، از قول ابن عباس که راوی روایات اهل سنت است، از او نقل میکند که امیرالمومنین به من فرمود پسرعباس اگر من این هفت آیه سوره حمد را تفسیر کنم شما کلمه به کلمه تفسیر من را بنویسید روی کاغذ، یک روزی بهتان بگویم که و الظالين تمام شد، این هفت آیه تمام شد، البته برابر با ظرفیت شما تمام شد نه برابر آنچه که من میدانم، اگر بخواهید این نوشتهها را از جایی که روی هم دسته شده انتقال به جای دیگر بدهید هفتاد شتر جوان لازم است بیاورید بار بکنید و ببرید این سوره حمد است.
شبانه روز من و شما و زن و بچهمان ده بار به صورت واجب، این سوره را قرائت میکنیم، شما ببینید از دریای معارف این سوره حتی همان مقداری که دیشب شنیدید ما چقدر بعد از پنجاه شصت سال دریافت داشتیم؟ چقدر؟
یعنی الان ما باشیم و پروردگار بفرماید من این سوره را برای شما نازل کردم، واجب شرعی هم کردم شبانه روز ده بار بخوانید، چی از این سوره گیرتان آمد؟ همش مشغولیت دنیایی به صلاح ما نیست، یک مقدار هم باید با کتابهای درست و با عالمان درست برخورد داشته باشیم به قول پیغمبر اکرم حداقل هفتهای یک بار، یک عالم الهی بدون حجاب باطن و حجاب ظاهر هفتهای یک بار حالا همه قوم و خویشها جمع بشویم برایمان بگوید، جلسه را عمومیتر بکنیم بیاید بگوید، و بهش هم بگوییم آقا فعلا سوره حمد را برای ما بگو، ممکن است بگوید ده سال طول میکشد خب بکشد اقلا ما یک چیزی گیرمان بیاید و بمیریم.
بعد فرمود پسر عباس تمام معارف این سوره حمد در بسم الله است فقط، و پسر عباس تمام معارف بسم الله خلاصه شده قرار داده شده در نقطه ب بسم الله، نقطهای که برای بسم الله است نقطه که زیاد است ما هر روز نامههایی که مینویسیم، صورتحسابهایی که مینویسیم همش ترکیب از نقطه است، ما قلم را که میکشیم روی کاغذ نقطههای متصل به هم را مینویسیم، خوابیده مینویسیم میشود بائ همش نقطه است، ایستاده مینویسیم میشود الف اصلا کل نوشتار ما نقطه است، یعنی ترکیب کلمات از نقطه است.
تمام معارف را خدا در این نقطه قرار داده، و انا نقطة تحت باء بسم الله، آن نقطه هم من هستم، حالا ببین من را میتوانی بشناسی، منی که اسرار وجودم را به عنوان سوره حمد بدهم بیرون هفتاد شتر باید بیاید کاغذهایش را ببرد کجای کتاب من را تا حالا خواندید که منی که امامتان هستم چی هستم، کی هستم، چه جایگاهی در زندگی شما دارم، و شما چقدر به من اقتدا دارید. خیلی هم که وقت صرف من کرده باشید این که دعوای بین من و اهل سقیفه را هی حرفش را بزنید، دیگر وقتتان را صرف چی کردید؟
این پیشینیه بسم الله الرحمن الرحیم است، بسم الله الرحمن الرحیم خدا امر به نماز دارد قالبی یعنی کل بدن باید بیاید در نماز، قلبی یعنی نه این گوشت قرمزی که خون میبرد و میآورد نه، حقیقت دل که پنجاه سال است ما باآن سروکار داریم، حقیقتش عاشق آن شدیم بعد بدمان آمد، عاشق یکی دیگر شدیم عاشق پول شدیم، عاشق عوض کردن خانه شدیم، نمیدانم عاشق شوهر دادن دخترمان به کی شدیم، عاشق جوان متدین خانوادهای شدیم بیاید دختر از ما بگیرد، عاشق کاسبی شدیم، عاشق تعویض کسب شدیم همش کار دل بوده این دل ورود به نماز پیدا بکند حداقل از تکبیرة الاحرام تا السلام علیکم و رحمة الله و برکاته در نماز بماند ولی بدون مشغولیت، بدون پرده، بدون حجاب، خود دل از تکبیرة الاحرام با نماز بیاید در سلام نماز فعلا خارج بشود برای کارهای دنیایی ولی نه نوع کاری که دل را مشغول بکند پرتش بکند. این دل.
قالب و قلب، خب نقطه بزنگاه ورود به بسم الله الرحمن الرحیم حالا تا برسیم به شش تا آیه دیگر که در طول پنج شب به همین بسم الله هم نمیرسیم، نقطه ورود اینگونه باید باشد، یک قد کوتاهی امام باقر حضرت صادق میفرماید، آدم خوبی بود، آمد به حضرت مسیح گفت دوست دارم با تو باشم، هر جا میروی با تو بیایم، گفت باشد. با من باش. مدتی با مسیح بود زندگی مسیح نزدیک همین دریا بود که لبنان و فلسطین و مصر و بعضی از مناطق دیگر لب این دریا هستند.
عیسی به این قد کوتاه گفت که روایت در کافی است امام باقر میفرماید، گفت من یک سفری باید بروم گفت من را هم ببر، رسیدند کنار دریا، عیسی قصد داشت وارد یک جزیره بشود خب قایق نبود، کشتی نبود، بلم نبود، عجله هم داشت که برود، گفت بسم الله الرحمن الرحیم عیسی که در کل بسم الله سفر کرده بود یعنی عیسی از لفظ الله خودش را گذرانده بود و به مقام قرب این در سوره آل عمران است، کان من المقربین، به مقام قرب ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه رسانده بود خودش را به مقام قرب، یعنی مقامی که بین او و بین فیوضات پروردگار فاصله نبود، مانع نبود، حجاب نبود.
در این نقطه همه یاری خدا به انسان میرسد همه یاری خدا، عیسی ورود به رحمانیت کرده بود، یعنی میدید خداوند سفره رزق و روزیاش را برای تمام موجودات پهن کرده و سر این سفره باز از طریق لقمههای حلال فیوضات به انسان میرسد. به سر سفره رحیمیت الهیه هم که تجلی تامش در قیامت است خودش را رسانده بود.
بسم الله الرحمن الرحیم پایش را گذاشت روی آب حرکت کرد، قد کوتاه دید عیسی روی آب دریا دارد راه میرود و یک سانتی فرو نمیرود، گفت خب من هم این کلمه را بگویم دنبالش راه بیفتم عیسی هم پشت سرش را نگاه نمیکرد، این قد کوتاه امام باقر میفرماید یا حضرت صادق بسم الله الرحمن الرحیم آن هم دنبال عیسی راه افتاد هفت هشت قدم که رفت، به بسم الله الرحمن الرحیم زخم زد، این کار نباید بشود، یعنی وقتی که آدم وارد نماز میشود به هیچ جای نماز نباید تلنگر بزند، همینجوری که داشت روی آب میرفت گفت چه فرقی بین من و مسیح است، چه فرقی؟ آن هم گفت بسم الله ما هم گفتیم بسم الله تا زانو فرو رفت و تا دم شکم ناله زد مسیح به دادم رسید، مسیح برگشت دید دارد فرو میرود و غرق میشود آمد دستش را گرفت و کشید بالا گفت چه کار کردی که بسم الله تمام قدرتش را از تو برداشت، تمام نیرویش را از تو برداشت، تمام نورش را از تو برداشت. چی کار کردی؟
مغرور شدی نه؟ در دلت گفتی ما یکی عیسی هم یکی، داشتی خفه میشدی که، یعنی نمازی که زخم بخورد نه اینکه آدم را بالا نمیبرد خفه میکند آدم را، لذا وقتی آدم سلام نماز را میدهد میگوید آخی راحت شدم انگار خدا کوه دماوند را روی کول آدم گذاشته بود و این کوه افتاد زمین، راحت شدم، بعد از چهل سال پنجاه سال نماز خواندن هنوز خود من میگویم، میگویم خدایا این دو رکعت نماز صبحت هم روی نماز ظهر و عصر میگذاشتی میکردی ده رکعت، این هم شد کار، تابستان و زمستان ما را از زیر کولر و شوفاژ رختخواب تختخواب، بلندمان میکنی خوابمان میآید، خسته هستیم، خواب صبح هم خیلی لذت دارد برو وضو بگیر، بیا نماز بخوان بعد از پنجاه سال هنوز من به کار خود خدا ایراد دارم چه نمازی میخوانیم؟
در مثل مناقشه نیست، یک جوانی برود خواستگاری دختر بهش بگوید از زیر گلوی من تا کف پای من دائم دانه قرمز و تاول کوچک میزند، میگوید خبرت میکنم میگویم به مادرم تلفن کند، میآید بیرون به مادر میگوید من یک روز هم نمیتوانم با این زندگی کنم سراپایش زخم است، با نمازهای زخم خورده چه باید کرد، زخم بانک میخورد، زخم اختلافات خانوادگی میخورد، زخم کسب میخورد، زخم قراردادهایی که میخواهم ببندم دارم در نماز فکر میکنم چطوری ببندم میخورد، زخم غفلت از پروردگار عالم میخورد، به خدا قسم به خود نماز قسم یک دوستم حاضر نشد آن شخص را به من نشان بدهد شاید در چشم من اصلا لیاقتی ندید که من یک بار آن را زیارت کنم، با یک حالی به من گفت که یک شب به من گفت که من در این عالم، عالم رویا دیدم یک کسی جلویم ایستاده بیریخت و دو تا شاخ روی کلهاش است. من همچنین آدمی ندیده بودم انسان دو تا شاخ بدجور روی کلهاش است.
آن ولی خدا گفته بود، بهش گفتم که ترسیدم یعنی از قیافهاش و شاخش، گفتم شما کی هستی؟ اهل چه صنفی هستی؟ گفت من نماز دیشبت هستم، نماز عشایت هستم، در نماز یک تلنگر در دلت به یک مومنی زدی من را شاخدار کردی، من را از ریخت انداختی، من این شکلی نیستم که، تو من را به این شکل درآوردی، تو درآوردی.
این امری که به نماز دارد از باب رحمت و محبتش است، اگر آخرت نبود یک مقدار امر سبکتر بود، اما حالا که بعد از دنیای ما آخرت هست آبادی بخش عمدهای از آخرت ما به زلف نماز گره خورده، مٰا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ ﴿المدثر، 42﴾، برای چی شما را دارند میبرند جهنم تو که همسایه ما بودی، مغازه روبرویی ما بودی ما که در محل پنجاه سال میدیدیم، چرا دارند میبرند؟ راهت برای چی افتاد به جهنم؟
جواب، قٰالُوا لَمْ نَكُ مِنَ اَلْمُصَلِّينَ ﴿المدثر، 43﴾، نماز نداری، اصلا تمام راههای به سوی بهشت و رضایت خدا با نداشتن نماز به روی ما بسته است، فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ ﴿الحديد، 13﴾، قرآن میگوید بین اینها و بین بهشت و فیوضات من اصلا دیوار کشیده میشود حتی اجازه که با چشمشان ازدور بهشت را ببینند بهشان نمیدهیم. ما نماز نداریم.
آن وقت وقتی که در قرآن میخواهد به نماز امر بکند درجا کنار نماز امر مالی میآورد، یعنی بندگان من فقط نماز خشک و خالی نه، پولت را هم بردار بیاور به زلف نماز من گره بزن، امام هشتم میفرمایند در قرآن دو چیز دو چیزهایی هست که اگر یکیش نباشد آن دومی هیچ اثری نخواهد داشت، اینها امر به دوتاست.
وَ قَضىٰ رَبُّكَ أَلاّٰ تَعْبُدُوا إِلاّٰ إِيّٰاهُ وَ بِالْوٰالِدَيْنِ إِحْسٰاناً ﴿الإسراء، 23﴾، اگر یکیش را حذف کنم احسان به پدر و مادر را ببندم، امام هشتم میگوید عبادت الله یک قِران نمیارزد چون پروردگار گفته من و پدر و مادرت، خدایا پدر و مادرم مشرکند، کمونیست هستند بیدین و لائیک هستند، به تو چه؟ پدرت که هست، مادرت که هست، تو امکان ندارد پدر بودن پدر را از خودت سلب بکنی، مادر بودن مادر را از خودت سلب بکنی، من دارم میگویم من خدا میگویم بنده من مرا عبادت کن پشت سرش هم چیزی نگذاشتم میگویم و بالوالدین احسانا یعنی رتبه بعد از من پدر و مادرت است در احسان. دوتایی با هم.
اقیموا الصلاة این امر اول، و آتوا الزکاة، پولت هم باید بیاید در کار عبادت. بعد میگوید که در سوره بقره است این آیه دوست دارم نمازهایتان هم جمعیتی بخوانید، و ارکعوا مع الراکعین، نماز را با جماعت بخوانید یعنی همه دور هم جمع شوید، همه همدیگر را زیارت کنید، همه به همدیگر سلام کنید، همه به همدیگر دست بدهید، همه به همدیگر محبت کنید، همه با همدیگر پهلوی هم بنشینید که فقیر و غنا در کار نباشد، بالاشهری و پایین شهری در کار نباشد، کت شلوار نو یک میلیون تومانی با کت شلوار دوخته میدان سید اسماعیلی نباشد، دوست دارم همتان را با هم یک جا ببینم وَ أَقِيمُوا اَلصَّلاٰةَ وَ آتُوا اَلزَّكٰاةَ وَ اِرْكَعُوا مَعَ اَلرّٰاكِعِينَ ﴿البقرة، 43﴾ این امر به نماز است.
آخر آیه هم دعوت به جماعت است آنجا دیگر واجب نیست ولی اصل نماز، اصل پرداخت پول در راه خدا واجب است، نماز جماعت مستحب خیلی عالی است. اینقدر هم نماز جماعت ارزش دارد ارزشش هم برای همین بغل هم نشستن است، کنار هم بودن است، محبت کردن به هم است که پروردگار فرموده از زبان پیغمبرش نماز جماعتتان از ده نفر رد بشود فقط بشود یازده تا، دوازده تا هم نشوید، من اگر دریاها مرکب بشود، قلم بشود تمام درختان، ثواب این نماز را بخواهند بنویسند نمیتوانند.
وقتی با هم هستید، تفرقه خیلی بد است، وقتی با هم هستید، غریبهها را میگوید با هم باشید وای به حال خواهرها و برادرها و عموها و داییها و داییزادهها و عمهزاده، غریبهها را میگوید دوست دارم کنار هم باشید، با هم باشید، یک جا باشید همه به هم سلام کنید، همه به هم محبت کنید، غریبهها را میگوید. وای به اینکه ما هفتاد هشتاد تا باشیم برادرها خواهرها عروسها و دامادهایشان، آنجا اصلا ما حق نداریم چیزی را لحاظ بکنیم هیچ، عروس عمهام به من یواش سلام کرد ولش کن خودش و شوهرش و عمهام و شوهر عمه، حرفها کفر است. کفر به دستور خداست.
غریبهها را میگوید دور هم جمع بشوید، آن وقت این تفرقهها بلا سر همه میآورد، سر همه خیلی گیرها، خیلی گرهها برای تفرقههاست، گفت زخم زدی به بسم الله؟ داشتی فرو میرفتی خفه میشدی که آدم حسابی. مخلصین له الدین، عبادتتان را برای من خالص خالص کنید، زخم نزنید، کج و کوله نکنید.
خدایا شب جمعه است ما هم گدا هستیم خودت که گفتی گدایی بکنید به حقیقت امیرالمومنین نمازهای انبیا و ائمه را در حد ظرفیت ما و زن و بچههایمان نصیب ما بفرما.
...