شب دوم شنبه (21-1-1395)
(تهران حسینیه شهدا)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
عرضه داشتم در جلسه گذشته یکی از مباحث بسیار مهم قرآن و روایات بحث درباره شیعه واقعی است. چون قرآن و روایات با شیعه اسمی کاری ندارد ارزش شیعه عاقبت شیعه، و نشانههای شیعه سه بحث قرآنی و روایتی است، شنیدید کلمه شیعه در سوره مبارکه صافات درباره حضرت ابراهیم مطرح است، وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرٰاهِيمَ ﴿الصافات، 83﴾. آیه در حقیقت میخواهد بگوید اگر ابراهیم ابراهیم شد به خاطر شیعه بودنش بود.
شیعه کی بود؟ شیعه حضرت نوح. یعنی پیرو یک پیغمبر اولوالعزم الهی بود، پیرو آئین او، اخلاق او، عمل او، ایمان او، و تا لحظهای که از دنیا رفت از این پیروی کم نگذاشت، در سوره مبارکه بقره درباره ابراهیم دارد فاتمهن، تمام برنامههای ارائه شده به ابراهیم به وسیله ابراهیم کامل و تمام انجام گرفت. در هیچ کاری عملی، اخلاقی، اعتقادی، ظرف سرخالی نگذاشت، پر کرد. تبدیل شد به یک انسان تامّ، تمام، یا به تعبیر اهل دل انسان کامل یا به تعبیر فلاسفه عین انسان و انسان عین.
این ارزش شیعه بودن است، یعنی آنی که شیعه میشود حالا یا شیعه انبیاء قبل از پیغمبر شده، یا آنی که بعد از پیغمبر تا الان شیعه واقعی شده، تمام ارزشهای مخفی در باطن خلقت او با خورشید شیعه بودن رشد میکند، نموّ میکند، ظهور میکند، نهایتا به جایی میرسد که در سوره مبارکه ابراهیم میگوید كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِي اَلسَّمٰاءِ ﴿إبراهيم، 24﴾ تُؤْتِي أُكُلَهٰا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهٰا ﴿إبراهيم، 25﴾، میشود یک موجودی که همه از او سود میبرند، بهره میبرند یعنی در وجود او شری نیست که آن شر به کسی بخورد، فقط خیر است خیر محض.
در روایاتمان است که روز بیستم ماه مبارک رمضان امیرالمومنین که به قول ما ممنوع الملاقات بود دیگر کسی را با محبت راه نمیدادند، عذرخواهی میکردند میگفتند موقعیت بیمار، موقعیت ملاقات نیست و در را بسته بودند. خود امیرالمومنین در آن حال به حضرت مجتبی فرمود حسن جان بلند شو برو دنبال حجر بن عدی و او را بردار بیاور کنار بستر من، وقتی حجر میآید کنار بستر امیرالمومنین به شدت گریه میکند امام به او اینگونه خطاب کرد یا حجر الخیر، ای حجری که سراپای وجود ظاهرت و باطنت خیر است، این شیعه.
شما فکر بکنید اگر در خانوادهها یک دانه یا دو دانه شیعه باشد، در منطقهای تعداد زیادی شیعه باشند، در یک کشوری تعداد قابل توجهی شیعه باشند چه خیری از اینها صادر میشود و چه اندازه خیر به مردم میرسد، چه اندازه خیر به زمین میرسد، مگر شیعه برای زمین هم خیر دارد؟
امیرالمومنین میفرماید انکم مسئولون حتی عن البقاء و البهائم، شما شیعیان من نسبت به زمینهایی که آباد نیست و نسبت به زمینهای آباد و نسبت به حیوانات در پیشگاه خدا مسئول هستید این دیگر کار حکومت است که به مردم زمینه بدهد قوانین بسیار آسانی را به مردم ارائه بدهد زمینی که آباد نیست آبادش کنند، زمینهای آباد را حفظ بکنند و حیوانات را حقوقشان را رعایت بکنند این کار من و شما نیست اگر چنانچه این گفتار امیرالمومنین با قدرت حکومت پیاده بشود تصور کنید چه خیری برای این مملکت ظهور میکند.
یعنی شیعه حتی نسبت به زمین بایر و دایر، و نسبت به حیوانات مسئول است. یعنی نمیتواند بگوید به من چه نمیتواند، و این مسئولیت را عمل کردن ثواب هم دارد حالا من روایتش را دیدم نمیدانم روایت را ما شیعه نقل کردیم یا غیرشیعه در کتابهایشان نقل کردند ولی روایت هست در کتابها، قابل قبول هم هست که پروردگار عالم به یکی از پیغمبرانش خطاب کرد به فلانی بگو گناهان گذشتهات را گذشتم.
خب این یک آدمی بود که گذشت از گناهانش یک مقدار سخت بود باور کردنش، چی شده که یک همچنین آدمی گناهان گذشتهاش را بخشیدند، خداوند توضیح داد روز بسیار گرم در بیابان سگی را دید از تشنگی دارد جان میدهد، خب در بیابانها الان هم هست در بیابانها و کویرهای ایران شما از شیراز که بروید بیرون تا برسید به دریای بوشهر و بندرعباس یک گنبدهایی را میبینید که اینها را قدیمیها ساختند، آب انبار است باران زیادی که میآمده جویبندیهای تمیزی کرده بودند آب میرفته در این آب انبارها پر میشده مردم پنج شش ماه از آب استفاده میکردند مسافرها استفاده میکردند، اینها را شیعههایی که خیر داشتند انجام داده بودند، یا چقدر شیعههای گذشته درختکاری کردند و درخت را وقف مردم کردند.
حالا یا چاهی بوده، یا امثال این آب انبارهای گنبدی بوده که باید با طناب و سطل آب ازش میکشیدند کاروانها داشتند طناب و سطل، این آدم هیچی نداشت، سطل نداشت، طناب نداشت، لباسهایش را درآورد و ازاین پلههای آن آب انبار گنبددار یا از میله چاه رفت پایین خودش را به آب رساند تمام لباسها را کرد در آب به سرعت آمد بالا رفت بالای سر این سگ تشنه، این لباسها را فشار داد در دهانش و او را سیراب کرد، جان گرفت بلند شد رفت.
به خاطر خدمت به یک سگ من گناهان گذشتهاش را بخشیدم حالا اگر این خدمت به مردم باشد، اگر این خدمت به خواهر و برادر باشد، اگر این خدمت به پدر و مادر باشد، اگر این خدمت به غیر از شیعه باشد، چون ائمه ما به غیر از شیعه هم خیلی خدمت میکردند، یعنی غیر از شیعه را در خدماترسانی هیچ کدام پس نمیزدند.
در روایات بسیار مهم اصول کافی در جلد دوم است که حضرت باقر که امروز روز ولادتشان بود میفرماید من شما را سفارش میکنم مریض غیرشیعه را عیادت کنید، البته منظورشان در مدینه اهل سنت بوده، مریضشان را عیادت کنید، در تشییع جنازهشان حاضر بشوید، در مشکلاتشان کمک بهشان بدهید یعنی این طبع تشیع است، طبع تشیع محبت است، طبع تشیع نرمی است، آن آدمی که در خانه بداخلاق است و دائما هم زن و بچهاش رنج میبرند این کم دارد از مایه تشیع، آنی که با مردم بداخلاق است کم دارد از مایه تشیع، آنی که پول دارد و در راه خدا که کمک به عباد پروردگار است هزینه نمیکند کم دارد از تشیع، من الان دقیق نمیتوانم درباره اینگونه افراد قضاوت بکنم که قیامت خدا با این کمدارها چه کار میکند، قطعا مورد سوال قرارشان میدهد قطعا.
یک روایت بسیار جالبی چند تا از کتابهایمان نقل کردند که دو خط است ولی خیلی روایت باارزشی است، رسول خدا میفرمایند لا یزول قدم عبد یوم القیامة بین یدی الله عز و جل، خدا قیامت را که برپا میکند انسانی اجازه قدم از قدم برداشتن در پیشگاه خدا ندارد، کل آنهایی که وارد محشر میشوند باید بایستند تا کی باید بایستند؟ حتی یسئله عن اربع خصال، تا وقتی که خود پروردگار نه ملائکه، نه دادگاهها، نه قاضیان قیامت، خود پروردگار چهار چیز را از اینها بپرسد، و اینها باید جواب درستی داشته باشند، جواب صحیحی داشته باشند جوابی که پروردگار مهربان عالم بپذیرد، اما سوال اول ان عمره فی ما افناه، اینکه من هشتاد سال هفتاد سال عمر بهت دادم این عمر را کجا هزینه کردی؟ کجا خرج کردی؟ ا ین عمر که مفتی به تو داده نشده بود هر یک ثانیه عمر میلیاردها چرخ در این عالم باید بگردد که این یک ثانیه عمر ما سرپا بشود، فقط نفس کشیدن ما، باید مقدار آب کره زمین با مقدار خاک تناسب داشته باشد و این کار را کرده سه بخش آب است یک بخش خشکی است، اگر چهار بخش آب بود و یک مقدار خشکی، هوا به وجود نمیآمد، اگر نصف آب بود نصف خاک هوا به وجود نمیآمد.
خب برای فقط به وجود آمدن هوا این یک کارش است میلیاردها چرخ دیگر باید بچرخد تا یک هوایی درست بشود موجود زنده نفس بکشد بماند، فقط هم نفس کشیدن که نیست، خوراکیها هم هست، پروردگار عالم سر سفره خوراکیها چقدر نعمت گذاشته؟ برای به وجود آمدن یک لقمه نان و نه کمتر، یک عدد گندم چند میلیارد چرخ باید بگردد تا این یک دانه گندم درست بشود، معدن باید آهن بدهد معدنیاب باید برود آهن را درآورد، مهندس معدن را باید این آهن را از دل سنگها بیاورد بیرون، کارخانه ذوب آهن باید آهن را آب بکند، در یک بخش این ذوب آهن باید یک ورقههایی درست بشود بدهند به کاسب، کاسب بیاید با این ورقهها کلنگ درست کند، بیل درست کند، بیلچه درست کند، و ابزار دیگر، تبریز باید بیاید با این آهنها تراکتور درست کند از معدن مواد لاستیکی بیاورد لاستیک درست بکند، باید معدن بنزین بدهد از طریق نفت در تراکتور بنزین یا گازوئیل بریزد، یک کشاورز با زن و بچهاش از صبح باید برود تا شب زمین را شخم بزند، سنگهایش را بردارد، آشغالهایش را بردارد، تیغهایش را بردارد، علفهای هرزش را بردارد، بعد یک گندم بکارد که این گندم بیاید بیرون سفره مردم صبحانه نهارو شام نان داشته باشد و عمرشان ادامه پیدا بکند.
سوال اول این است که عمرت را کجا خرج کردی؟ و چقدر خوب است در کنار این روایات انسان جواب درست بکند، یا فکر بکند که جواب دارد بدهد یا ندارد بدهد، الان چقدر عمرها از جوانها یا غیرجوانها هزینه در قهوهخانهها میشود، هزینه قلیانکشی میشود، هزینه رفاقتهای به دردنخور میشود، هزینه تماشای فیلمهای مضر و سریالهای حالا غیرمضر شادیآور میشود، چقدر عمر میگذارند مردم، چقدر وقت میگذارند، یا چقدر دخترها و پسرهای جوان وقت میگذارند در یک گوشهای همدیگر را ببینند که خانوادههایشان خبر نشود روزی دو سه ساعت یواشکی کنار همدیگر باشند همینطور ادامه پیدا بکند تا یک روزی این دختر که با ده تا جوان بوده برود شوهر کند، این جوان که با بیست تا دختر بوده برود زن بگیرد، عمرها چقدر هدر میرود زمان ما که همین عمرها اگر خرج علم بشود، خرج استراحت درست بشود، خرج کشاورزی بشود، خرج صنعت بشود، هزینه فکر کردن برای اختراع بشود هزینه اندیشه بشود برای ا ینکه وابستگی کشور به این مسیحیان و لائیکها و یهودیهای خائن اروپا و آمریکا و شوروی نشود یا روسیه، چقدر عمر هدر میرود. این یک سوال.
سوال دوم، از جوانی سوال میکند که زمانی که جوان بودی بهت خوشگلی داده بودم، قدرت داده بودم، توان داده بودم، زیبایی اندام داده بودم، چه معاملهای با جوانیات کردی؟ سوال سوم سوال از پول است، من این اکتسبته؟ پول را از کجا درآوردی؟ من عمرک فیما ا فنیت و من شبابک فیما ابلیته و من مالک این اکتسبته، پول از کجا درآوردی؟ رفتی برای زندگیات قمار کردی از دل قمار پول درآوردی، از دزدی درآوردی، از ماشین دزدی درآوردی، از کیف زنی درآوردی، از موتوردزدی درآوردی؟ از رشوه درآوردی؟ از اختلاس درآوردی، از مکر و حیله و سندسازی که سر دولت و ملت را کلاه بگذاری نفهمند پول درآوردی، دست در جیب دیگران کردی، این پول را از کجادرآوردی؟ یا نه معلم بودی، دبیر بودی، استاد بودی، نویسنده بودی، کاسب خیلی خوبی بودی، تاجر به قول امام صادق صدوقی بودی، از کجا درآوردی پول را؟ خب حالا پول را درآوردی و من هم قبول کردم که راه درآمدت درست، قبول، همه پولهایی که درآوردی حلال، أین وضعته؟ کجا خرج کردی؟
این خرج تو خرج درستی بوده که صدها هزار نفر جوان در این مملکت نتوانند ازدواج بکنند، دختر نتواند شوهر بکند، تو پولی که درآوردی بین هشتصد نهصد، اینی که من شنیدم نمیدانم راست است یا دروغ است یک میلیارد و دویست میلیون خرج سه چهار ساعت عروسی پسرت یا دخترت کردی به چه دلیل؟ به چه ملاک؟ مگر شکمهایی که دعوت داشتند در هتل میشد هم ماهی بخورند، هم مرغ بخورند، هم سه جور خورشت بخورند، هم گوسفند پخته یک تکه بخورند چقدر مگر اینها میخوردند؟ چقدر هزینه کردی و بعد هم اینها را که نبردی خانهات، معلوم نیست هتلیها هم گفتند اینها دیگردست خورده است بهداشتی نیست همه را به صورت زباله دور بریزید، کجا خرج کردی پولت را؟ مگر شأن تو چه ماشینی بوده که یک میلیارد ماشین خریدی، چقدر شأنت بوده واقعا چقدر؟ یا خانهای که برای خودت ساختی چه مقدار شأنت بوده؟
اینها را میپرسد و ان حبنا اهل البیت، و قیامت از شیعه بودنتان میپرسد، شیعه بودید؟ یا نبودید؟ این هم یک سوال خیلی مهمی است فقال رجل من القوم، یک کسی از آنهایی که در مسجد بود و حرفهای رسول خدا را میشنید که روز قیامت چهار تا سوال خدا میکند یکیش هم از شیعه بودن است برگشت به پیغمبر گفت یا رسول الله و ما علامت حبکم، نشانه شیعه بودن چیست؟ نشانهاش چیست؟ پیغمبر اکرم دست مبارکشان را روی سر امیرالمومنین گذاشتند و فرمودند نشانه شیعه بودن این است پیروی از او آدم را شیعه قرار میدهد. فما علامة حبکم، قال هذا فرمود این است و وضع یده علی رأس علی بن ابیطالب. از شیعه بودن میپرسد.
خب شیعه تشیع مثل یک زمین کشاورزی بسیار با استعدادی است که هر ارزشی در این زمین روئیده میشود هر ارزشی، یعنی کسی که شیعه واقعی میشود خیلی آدم بامحبتی میشود، آدم متواضعی میشود، آدم خاشعی میشود، آدم خیلی نرمی میشود اینهایی که میگویم در متن روایات است و آیات، من اگر بخواهم آیات و روایات هم دانه دانه بخوانم و برایتان توضیح بدهم خب یک سال این بحث شیعه بودن واقعا طول میکشد، چون یکی از گستردهترین مباحث قرآن و روایات همین بحث شیعه بودن است وقتی آدم شیعه واقعی میشود، یک زن و شوهری که شیعه واقعی هستند اصلا طلاق در خانه آنها راه پیدا نمیکند، یک خانوادهای که شیعه واقعی هستند اصلا با هم دعوا و نزاع ندارند، داد و بیداد ندارند، اختلاف ندارند، آیهاش را من میخوانم، آیه هفتاد و یک و هفتاد و دو سوره مبارکه توبه است. اصلا دعوا در شیعه معنی ندارد.
شیعه موج وجودش موج عاطفه است، موج وجودش موج محبت است، گاهی هم اصلا ناخودآگاه شیعه بودن بدون اینکه آدم تصمیم قبلی داشته باشد آدم را به خوبیها میکشد، به درستیها میکشد، بدون اینکه آدم تصمیم قبلی هم داشته باشد، این شیعه است.
خب یک نکته خیلی مهم برایتان بگویم که بحث شیعه را از نظر قرآن کاملش بکنم، آدم وقتی که وارد به آیات و روایات است واقعا خیلی چیز گیرش میآید و در وارد بودن به آیات و روایات هیچ ایراد و اشکالی متوجه ذهن آدم نمیشود و وسوسهگران هم وسوسهشان در انسان اصلا اثر نمیگذارد و این از برکات معرفت است، از برکات شناخت است آن نکته این است.
امام ششم میفرمایند هرجا در قرآن مجید یعنی در هر سورهای، در هر جزئی، در هر آیهای، کلمه مومن بود مراد پروردگار ازاین مومن شیعه ماست، و هر جا در روایات ما کلمه شیعه ذکر شده مراد ما از شیعه همان مومن قرآن است، یعنی مومن و شیعه دو لفظ است با یک معنا، با یک مفهوم، با یک مصداق، و ما ازاین الفاظ در عربی خیلی زیاد داریم که در لفظ دو تا لفظ با هم مختلفند هم شکل نیستند، حتی همخانواده نیستند ولی یک معنا دارند یک حقیقت است، یک مفهوم است، یک مصداق است.
حالا این دو تا آیه را توجه کنید البته نکات بسیار مهمی در این دو آیه است درباره شیعه، نشانههای شیعه را میگوید حالا به تدریج من در ضمن مباحث به ارزش شیعه و به عاقبت شیعه هم اشاره خواهم کرد.
و المومنین و المومنات، مردان مومن و زنان مومن، یا به تعبیر امام صادق مردان شیعه و زنان شیعه دوتایی، همشان، وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيٰاءُ بَعْضٍ ﴿التوبة، 71﴾، اولیاء کلمه جمع است، مفردش ولی است، ولی یک فرد است اولیاء افراد متعدد هستند از سه به بالا، قرآن مجید میگوید این نگاه خدا و نظر پروردگار مهربان عالم است، و المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض، زنان مومن و مردان مومن، مردان مومن در خودشان، خانمهای اهل ایمان در خودشان، یعنی با خواهرهایشان، با مادرهایشان، با مادربزرگهایشان، با زنانی که از طریق مسجد، جلسه ارتباط دارند، زنان با ایمان در خودشان، مردان مومن هم در خودشان، اینها ولیّ یکدیگر هستند.
خب معنی ولی چیست؟ این را دقت بفرمایید ولیّ یکدیگرند، یعنی محبی که برای یکدیگر کار انجام میدهند، محبت خالی نیست، محبت خشک نیست، محبت بیمیوه و بیاثر و بینتیجه نیست، ولی یعنی محب یاریدهنده، یعنی عاشق کمکدهنده، در چی به همدیگر کمک میدهند؟ در تقویت دین همدیگر، به هم کمک میدهند، در تربیت همدیگر به هم کمک میدهند، زن به مرد شیعهاش که شوهرش است کمک دینی میدهد، کمک تربیتی میدهد مرد به همسر شیعهاش کمک دینی و تربیتی میدهد، یعنی هردو در رشد و در کمال پیدا کردن و در مقام معنوی پیدا کردن کمک همدیگر هستند یار همدیگر هستند این شیعه.
چقدر عالی است که زن و شوهر در امور مثبت، در امور معنوی کمک همدیگر هستند، در روایاتمان بحث خانمها که آمده هم پیغمبر و هم ائمه طاهرین میگویند زن شایسته تعبیر المرأة الصالحه، زن شایسته، زن شایسته یعنی زنی که شیعه است خوب کمکی است برای شوهرش برای آخرتسازی شوهرش، خوب کمکی است. درست هم هست.
قبل از چهل سال پیش، آن وقت من سی سالم نشده بود، یک شهری برای منبر دعوتم کردند شهر معروفی است ده شب، چه جلسات زیبا و باحالی هم بود در آن شهر، اولین بار بود من میرفتم خیلی مردم بامحبت و پرگریه و استقبالکننده از منبر با اینکه من هم الان فکر میکنم منبر پختهای نداشتم، ولی خیلی جلسات خوب و پرباری هم بود.
خانهای که من در آن بودم یک خانه قدیمی بود حدود دو هزار متر، از این خانههای تیرچوبی حیاطدار، حوضدار، خیلی قدیمی بود نمیدانم الان آن خانه هست یا نه، آن آقایی که من را دعوت کرده بود میگفت این خانه اول برای پدر مادر من بود، و میگفت پدر مادر من که من ندیده بودمش او میگفت کاسب بازار بود، میگفت خانمش که مادر مادر من میشود، خانمش از این مرد دو سه تا بچه داشت هر سه تا هم دختر بودند، کوچیک بودند، گفت برای ما تعریف کرد مادرِ مادر، میگفت هر روز عادتش بود پدر مادرم یعنی پدربزرگم هفت صبح برود بازار، این دستور پیغمبر است که صبح را زیاد نخوابید بد است زود بروید بیرون که زود رفتن بیرون رزق میآورد برایتان، خواب کسلتان میکند سستتان میکند.
گفت وقتی که هفت صبح از صبحانه که تمام شده بود میرفت بیرون خانمش دنبالش میآمد این سه تا دختر را هم دنبال خودش میآورد، تا دم در، در این خانه دو هزار متری، وقتی که پدر مادربزرگ یعنی این مادربزرگ سه تا بچه را میآورد دم در پدر که در را باز میکرد یعنی شوهر که در را باز میکرد بهش میگفت آقا هر روز، میگفت تا وقتی این سه تا دختر را شوهر داد کارش همین بود هر روز، آقا داری میروی بازار خدا به کسبت برکت بدهد، خدا به کارت خیر بدهد، یک سفارش هم من زن به تو شوهرم دارم، من با این سه تا دخترم با قناعت خودمان را بار آوردیم، یعنی با نان و ماست و نان و پنیر و نان و آبگوشت و با پارچه قیمت معمولی خیلی راحت میتوانیم زندگی بکنیم، نروی در مغازه بنشینی وقتی فروش میکنی سود فروش را حساب بکنی بگویی من نمیتوانم با این چلوکباب ببرم برای زن و بچه، پیراهن گران ببرم، کفش گران ببرم، النگوی گران ببرم، گردنبند گران ببرم، ما با حداقل قدرت به خودمان دادیم زندگی بکنیم قدم از حلال خدا بیرون نگذار.
اگر قدم بیرون بگذاری دیناری حرام بیاوری در خانه، ما خبر نشویم به ما بگویی حالا این دینار حرام را برای انگشتر، برای کفش، برای پیراهن، برای لباس و خوراک، ما چهار نفرمان روز قیامت جلویت را میگیریم میگوییم خدایا ما به این گفتیم قانع به اجناس و خوراک معمولی هستیم این حرام آورد، حرام را ما گردن نمیگیریم هر جریمهای دارد جریمه را بهش بده به ما ربطی ندارد.
خب این زنی که کمک آخرت شوهرش است. این یعنی زن شیعه، آن مرد هم مرد شیعهای بود آن هم میگفت پدربزرگ مادرم اصلا دنبال دیناری حرام خدا نرفت و میگفت اینقدر این پدربزرگ من محبوب پروردگار عالم بود که دعای مستجاب داشت. گفت یک بار مادربزرگم رختهای زیادی جمع شده بود میخواست بشورد برق که نبود، ماشین لباسشویی نبود به شوهرش گفت، گفت من امروز دیگر همه لباسها جمع شده اینها را باید بشورم و پاک بکنم، حوض آب ندارد آبش را کشیدیم ولی نجس شده، ما حالا بخواهیم با این تلمبهها حوض را پر کنیم چون آب متصل نمیآید داخل حوض پاک نمیشود چی کار کنم من این لباسها را؟ گفت مشکلی ندارد هیچ مشکلی ندارد من که دارم میروم بازار آنی که کارهای خانه را میکند بهش بگو تلمبه را شروع کند به زدن و بعد دم در خانه سرش را بلند کرد گفت خدایا این حوض را ما جوری دیگر نمیتوانیم پاک بکنیم آب قنات و جوی هم که در خانه ما نمیآید، تو این حوض را پاک کن این خانم من ناراحت است، نیم ساعت بعد ابر شد و باران حسابی گرفت اینها هم با تلمبه هم آب زدند و هم باران ریخت در حوض که مادربزرگ من خیالش از پاک شدن حوض راحت باشد.
ما در روایاتمان داریم اگر کسی شیعه واقعی باشد هم از هوا میتواند خوب بخورد هم از زیر پایش میتواند خوب بخورد، سلمان در مسجد گفت به حکومت بعد از مرگ پیغمبر، گفت که در فیض را به روی این ملت بستی اگر میگذاشتی آنی که پیغمبر میخواست انجام میگرفت و مردم مومن واقعی میشدند هر وقت هوس گوشت پرنده میکردند میآمدند لب پنجره پرنده حلال گوشت رد میشد میگفت بیا پایین، میآمد میگرفتند ذبح میکردند میپختند میخوردند بعد استخوانها و پرها و ماندهها را جمع میکردند بهش میگفتند ما سیر شدیم حالا زنده شو برو به عشق علی بن ابیطالب، زنده میشد و میرفت ولی شما نگذاشتید. این شیعه.
دنباله آیه شش تا دیگر مطلب است که به خواست خدا و به توفیق او فردا شب برایتان توضیح میدهم. خیلی آیات جالبی است این دعای در سوره مبارکه توبه در بیان نشانههای شیعه.
خب امروز روز ولادت حضرت باقر علیه السلام بود، ولادت علم، ولادت عقل، ولادت فکر، و ولادت اندیشه، فردا شب شب شهادت حضرت هادی امام دهم است، امشب را براساس شیعتنا منا یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا ما به خاطر شادی ولادت حضرت ذکرمصیبت را میگذاریم فردا شب به خاطر شهادت حضرت هادی انشالله مفصل مصیبت خوانده خواهد شد.
خدایا ما را و زن و بچهها و نسلمان را تا قیامت شیعه واقعی قرار بده.
ما شیعه بشویم از زندگی خیلی لذت میبریم نه شیعه بشویم، شیعه که هستیم اگر شیعه کامل بشویم، شیعه تمام بشویم، کم نگذاریم از شیعه بودنمان.
خدایا به حقیقت حضرت باقر علیه السلام همه ما را مومن واقعی قرار بده.
خدایا دین ما، محراب و منبر ما، مرجعیت و رهبری ما از حوادث حفظ فرما.
خدایا داعش و داعشیان را نابود کن.
خدایا آل سعود را نابود کن.
بیماران ما را شفا بده. امام زمان را دعاگوی ما قرار بده.