جلسه ششم چهار شنبه (25-1-1395)
(تهران حسینیه همدانیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
آیات و روایاتی که مردم مومن را محبوب خداوند معرفی میکند و همه انبیاء الهی طبق قرآن ماموریت داشتند که به مردم مومن احترام کنند، و جمله عجیبی که در این آیات است این است که به پیغمبر اکرم خطاب شده وَ اِخْفِضْ جَنٰاحَكَ لِمَنِ اِتَّبَعَكَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ ﴿الشعراء، 215﴾.
حبیب من کمال فروتنی و تواضع را نسبت به مردم مومنی که از تو بدون ملاحظه چیزی پیروی میکنند مراعات کن. و در یک آیه دیگر میخوانیم میفرماید وَ اِصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ اَلَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدٰاةِ وَ اَلْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لاٰ تَعْدُ عَيْنٰاكَ عَنْهُمْ ﴿الكهف، 28﴾. با کسانی که شبانهروز بنده من هستند اهل عبادت هستند، اهل خدمت هستند، اهل حلال خوردن هستند انسانهای درستی هستند، شبانه روز دنبال خدا هستند یریدون وجهه، و دنبال رضای خدا هستند، با اینها همراه باش. بااینها بمان. و لا تعد عیناک عنهم چشم از اینها برندار و به جای دیگر چشم ندوز.
چرا یک مرد مومن، یک زن مومن محبوب خداست؟ چرا انبیاء الهی به همین صراحتی که در این دو آیه شنیدید مامور بودند نسبت به این گروه فروتن باشند، تواضع داشته باشند، حالشان را رعایت بکنند، علتش این است که مومن یک معدن است، چطور در امور مادی برای معدن ارزش قائل هستند، گران میفروشند، گران اجاره میدهند، ظاهرمعدن خاک و سنگ است ولی هر خاک و سنگی را انسانهای وارد گران نمیخرند، بعضی از معدنها کوه است، حتی خاک هم ندارد ولی خیلی معدن گرانی است در دنیا، چند تا کشور هم بیشتر ندارند علتش این است که در دل این سنگها یک فلزی پروردگار عالم به نام مس قرار داده که این فلز در زندگی مردم دنیا کاربرد خیلی زیادی دارد در هواپیما، در قطار، در زندگی طبیعی مردم، در کارخانهها.
خب اگر این معدن مس را خدا قرار نمیداد هیچ لامپی در کره زمین روشن نمیشد برای اینکه تمام کابلهای برق در کره زمین و سیمکشیها سیمهایی که از کنتور میدهند به خانهها مس است، یک فلزی است که برق را از خودش عبور میدهد. این خاصیت را خدا به این فلز داده خب خیلی گران است برق رااز خودش عبور میدهد چیز کمی نیست در کره زمین.
مومن هم ظاهرش خاک است گل است، از همین عناصر زمین است منها خلقناکم ولی یک خاک و گل بسیار باارزشی است چون یک حقیقتی در مومن است به نام ایمان، ارتباط با پروردگار که نور خدا را میگیرد و انتقال میدهد به دیگران. یعنی هدایتگر است، بقال است عطار است، کاسب است، مهندس است، دکتراست ولی مس پروردگار است برای انتقال نور هدایت به چراغدان وجود دیگران که قلبشان است.
خب این باارزش است، این باید محبوب خدا باشد، این باید مورد تواضع و فروتنی و احترام انبیاء الهی باشد، اتفاقا خود پیغمبر عظیم الشأن اسلام این تعبیر معدن را دارد درباره همینها، الناس یعنی همین مردم مومن نه همه، البته آنها هم میتوانند معدن بشوند نمیشوند دوست ندارند دلشان نمیخواهد، علتش این است که گول لذات دنیا ومتاع دنیا را خوردند، در آیه بیستم سوره مبارکه حدید است که آیه شریفه شش بخش اززندگی ظاهر مردم را بیان میکند بعد از پایان آن شش بخش میفرماید وَ مَا اَلْحَيٰاةُ اَلدُّنْيٰا إِلاّٰ مَتٰاعُ اَلْغُرُورِ ﴿آلعمران، 185﴾، برای آدمهایی که بیدار و بینا نیستند برای آدمهایی که با خدا سروکار ندارند و از حقایق بیخبرند، آنی که سروکار دارد این بلا سرش نمیآید، چون داناست معرفت دارد، شناخت دارد، نفع و ضرر را از جانب خدا فهمیده، خب از ضرر کنارهگیری میکند اتصال به منفعت پیدا میکند.
اما آنی که نیامده دنبال شناخت خدا، دنبال شناخت خواستههای خدا، دنبال شناخت هدایت خدا، خب به ناچار چشمش فقط به امور مادی است و به قول امیرالمومنین در نهج البلاغه و انما الدنیا منتهی بصر الاعمی، آدم کوردل تمام زندگی را داخل چهاردیوار دنیا میداند، فقط. یعنی فکر میکند حیات و زندگی یعنی مغازه و کارخانه و آشپزخانه خانه و لباس بدن و خوراک شکم و جلوتر هم نمیرود چون به خاطر کوردلی راه را به روی خودش بسته است آن دید را نداردکه ماوراء این دنیا را هم نگاه بکند که بفهمد حیات منحصر به همین مغازه و کارخانه و پول و پوشاک و خوراک نیست نمیبیند اعمی کوردل است.
قرآن میگوید این آدم دائما در حال گول خوردن است و ما الحیاة الدنیا الا متاع الغرور، خب خودتان هم خبر دارید گاهی هم در روزنامهها میخوانید یا دهان به دهان میشنوید که برخورد یک عدهای با پول، با مقام، با شهوات مادی، چه برخوردهایی است تمامش گولخوردن است.
من در یک روایتی میخواندم که فکر میکنم این روایت را در این کتاب حلال و حرامی که نوشتم آوردم کتاب حدود هفتصد صفحه است، بحثش هم فقط راجع به حلال و حرام مالی است پیغمبر میفرماید اگر یک درهم حرام که حق خود آدم نیست، آنی که حق خود آدم نیست میشود حرام حالا یا برای بیت المال است، یا برای اداره است، یا برای خواهر و برادر است یا برای رفیق است یا برای مشتری است، مشتری آمده ده کیلو جنس خریده من نه کیلو و نیم بهش دادم، آمده شصت لیتر بنزین زده که چند شب پیش وزیر نفت میگفت میگفت کاری هم از دست ما برنمیآید چقدر مگر ما مامور میتوانیم در این پمپها بگذاریم که شصت لیتر را پنجاه و پنج لیتر ندهند ولی عقربه شصت تا نشان میدهد، خب آنی که حق من نیست حرام است.
خب پیغمبر میفرماید یک درهم حرام اگر کسی شب ببرد در خانهاش حالا نرسیده بگذارد بانک، یا نمیخواهد در جیبش باشد یک درهم حرام را ببرد در خانهاش تا زمانی که این یک درهم در آن خانه است این خیلی تکاندهنده و سخت است، تا زمانی که آن یک درهم در آن خانه است پروردگار نظر رحمت به کل اهل آن خانه نمیکند اینقدر سیاه است اینقدر تاریک است، که حالا ا هل خانه بدبختها همشان که حرام نخوردند و خبر هم ندارند از این یک تومان، ولی پر ضرر اینقدر باز است که میگیرد آدم را.
خب اگر آدم شناخت داشته باشد، خدا را بشناسد قیامت را بشناسد، مواضع پروردگار را بشناسد، حلال و حرام را بشناسد، حالا ده میلیارد حرام هم جلویش باشد گول میخورد؟ خب منی که میدانم این حرام سدّ بین من و رحمت خداست، منی که میدانم خدا در قرآن میفرماید این حرام مالی را روز قیامت تبدیل به گردنبند از آتش جهنم میکنم و میاندازم گردن حرامخور، آیه صد و هشتاد سوره آل عمران، سَيُطَوَّقُونَ مٰا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ اَلْقِيٰامَةِ ﴿آلعمران، 180﴾ طوق یعنی گردنبند، من این حرام را قیامت تبدیل به فلز میکنم در آتش گداخته میشود میاندازم گردن حرامخور میگویم من این حرامت را نمیخواهم بردی برای خودت، خب آدم دو تن گردنبند فلزی آتشی به گردنش باشد، تا ابد بگویند باز نمیکنیم خب چطوری آدم میخواهد طاقت بیاورد؟ چه حالی دارد آدم در قیامت با این وضع این گول خوردن است چون خبر ندارد، نمیفهمد، معرفت ندارد گول پول را میخورد، گول مرد را میخورد گول زن را میخورد، گول دختر را میخورد، گول زمین را میخورد، گول درآمد را میخورد این حرف خدا در آخر آیه بیست سوره مبارکه حدید است.
وَ مَا اَلْحَيٰاةُ اَلدُّنْيٰا إِلاّٰ مَتٰاعُ اَلْغُرُورِ، این کالای دنیا کالای گولزننده است. میبرد آدم را در تاریکی هم آدم را میکشد و در روشنایی که آدم در چاه نمیافتد خب آدم دارد میبیند چاه را از آن طرفش میرود، در تاریکی کوردل است که میافتد در چاه.
خب الناس معادن کمعادن ذهب و الفضه، این مردم مومن با تفاوت در درجاتشان مثل معدن طلا و نقره میمانند. خب طلا در دنیا الان حرف اول را میزند اصلا تعیینکننده است، نقره حرف دوم را میزند، تعیینکننده است، طلا کاربردهای مختلفی دارد خیلی کاربردهایش گسترده است مردم خیلیهایشان فکر میکنند طلا کاربردش یک انگشتر قشنگ است و یک گردنبند و یک گوشواره و یک دستبند این نیست خیلی کاربردهای عظیمی دارد.
مردم مومن معدن طلا هستند، خب این معدن طلا پیش پروردگار عالم خیلی ارزش دارد که شده محبوب خدا، و انبیاء امر دارند که به این مردم مومن احترام کنند. حالشان را رعایت کنند. این ارزش مومن.
مومن یک معدن است و در این معدن یک سلسله سرمایههای بسیار عظیم معنوی است که پروردگار عالم به خاطر همین سرمایههای عظیمی که در وجود مومن است صریحا در قرآن میگوید من خریدار مومن هستم این هم آیه جالبی است در سوره توبه. نمیگوید من خریدار آسمانها و زمین هستم، آسمانها و زمین هم کل آن جنس قیمتی است، و بعد هم اصلا محدودهاش را کسی نمیداند، به خصوص در زمان ما با این کشفیات جدید که عظمت این آسمانها را در حجم و طول و عرض نشان میدهد من آخرین خبری که در این اخبار علمی مجلات علمی دیدم واقعا آدم نمیتواند درک بکند چه خبر است این عالم خلقت این بود که نور در یک ثانیه یعنی نور خورشید، وقتی که طلوع میکند و چهره نشان میدهد میخواهد نورش بیاید زمین که اینجا روشن بشود، از خورشید تا زمین صد و پنجاه میلیون کیلومتر فاصله است.
خب از تهران تا مشهد نهصد کیلومتر است، اما از خورشید تا زمین صد و پنجاه میلیون کیلومتر است، خب این نورش را میخواهد وقتی طلوع میکند برساند به زمین چقدر طول میکشد این نور این فاصله را طی بکند؟ یعنی از صد و پنجاه میلیون کیلومتر جاده بگذرد تا برسد به ما این دیگر در دنیا ثابت است که نور در یک ثانیه سیصد هزار کیلومتر راه طی میکند.
یک دقیقه شصت ثانیه است ضرب در سیصد هزار کیلومتر ببینید چقدر میشود، لذا نور خورشید این صد و پنجاه میلیون کیلومتر را که میخواهد بیاید کمتر از ده دقیقه طول میکشد تا برسد به زمین، آخرین سیارهای را که پیدا کردند و دوربینهای نجومی عظیم عکسش را گرفته اندازهگیری کردند نوشتند که نورش اگر شروع به حرکت بکند و زمین مقصدش باشد، که نور این ستاره راه بیفتد بیاید به کره زمین برسد، پانصد میلیارد سال طول میکشد حالا شما ببین آسمانها چه بنای باعظمتی است، اما در قرآن نمیگوید من خریدار آسمانها هستم، نمیگوید من خریدار حیوانات بسیار زیبا هستم مثل طاووس، در قرآن نمیگوید من خریدار طلا و نقره هستم در قران میگوید ان الله اشتری من المومنین، من مشتری مردم مومن هستم.من مردم مومن را میخرم، من وجود مردم مومن را میخرم، من این پولهایی که مردم مومن در راه من هزینه میکنند را میخرم، این پول مومن اینقدر ارزش دارد که پروردگار صریحا میگوید پول را میخرم.
خب به چه قیمتی؟ خود من و پولم به چه قیمتی؟ إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَرىٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ، حالا من از زمانی که دستم به پول رسیده فرض بکنید تا روز مرگم بیشتر از ده میلیون نتوانستم در راه خدا هزینه کنم، اگر داشتم هم بیشتر هزینه میکردم چون مومن بودم، مومن بخیل نیست نگه نمیدارد پول. چقدر میخرد؟ مثلا ده میلیون من بیشتر در راه خدا ندادم، ده میلیون حالا دادم یک دو تا کاسه بشقاب برای یک عروس فقیر خریدم، دادم دو روز یک کسی دیوار خانهاش داشت خراب میشد تعمیر دیوار کرد اینها همه فی سبیل الله است طبق قرآن که با پولم مشکل مرد و زنی را، فقیری را، از کار افتادهای را حل کردم، ده میلیون هم در پنجاه سال بیشتر نشد.
چقدر میخرد؟ قیمتگذاری کرده وجود مومن و پولش را، مخصوصا اسم پول مومن را آورده چون در قرآن اسم پول بخیل هم آورده، پول بخیل ممکن است میلیاردها تومان روی هم بیاید چون خرج نمیکند خدا این میلیاردها تومان را قیامت چقدر میخرد؟ نمیخرد فقط تبدیل میکند به گردنبند فلزی آتشی میاندازد گردن بخیل میگوید برو، اما پول شماها را میگوید میخرم، وجود شماها را میگوید میخرم، شمائی که میگویم یعنی شما و امثال شما هر جای ایران یا دنیا که هستند.
این قطعه را یک بار فقط من در این پنجاه سال منبرم گفتم الان که میخواهم بگویم چون نیاز به گفتنش است بار دوم است، یعنی جا دارد بگویم که خدایی که میگوید پول مومن را میخرم واقعا میخرد، صحن وجود مبارک حضرت سید الشهدا باید یک مقدار طرف شرق تعمیر میشد و یک قناسی از آن رد میشد، یک خانه صد و پنجاه متر دویست متری بود که حرم چارهای نداشت جز اینکه آن خانه را بخرد رفتند سراغ صاحبخانه دیدند یک آدم فقیر دستفروش است با دستفروشی سوزن، سنجاق، کش، جوراب، دستمال، باید روزها از خانه بیاید بیرون اینقدر راه برود راه برود تا مردم ببینند و ازش بخرند.
گفتند آقا ما برای حرم نیازمند به خانه تو هستیم، قیمت خانه هم به پول عراق یک میلیون تومان بود مثلا حالا من دقیق را نمیدانم فرض کنید یک میلیون گفت نمیفروشم، اینها هم بنایی مفصلی داشتند نیاز هم داشتند، آوردند دفتر حرم گفتند آقا ارزیابها همه قیمتگذاری کردند خانهات را یک میلیون، متراژ همین خانه جای دیگر خانه بهت میدهیم خانه را بده به حرم گفت نمیدهم. گفتند دو برابر پول میدهیم سه برابر پول میدهیم تا به پول عراق رساندند به ده میلیون تومان، خوب است دیگر خوب نیست پول آدم را گول میزند خیلی، خیلی گول میزند اما مومن را گول نمیزند چون مومن شناخت دارد بیدار است، بهش یاد داده قرآن و روایات که با پول چگونه برخورد کن، نه ده میلیون هم نمیفروشم.
چه کار کنیم، چه کار نکنیم خب نمیفروشد ما دویست متر صد و پنجاه متر زمین حرام که نمیتوانیم بیندازیم در صحن ابی عبدالله راضی نیست خب نمیفروشد.
سه ماه بعد دستفروش آمددفتر حرم، گفت کدام محضر بیایم خانه را به نام کنم به نام حرم؟ گفتند همین در خیابان یک محضر است گفت کی بیایم؟ چون همه چیزش حاضر است سندش همه چیزش پروندهاش شسته رفته است، گفتند همین امروز بیا، گفت پس بیایید برویم خانه را به نام کرد، یعنی اصلا قیمتش را صحبت نکرد، امضا کرد سند را و به خریداران گفت خداحافظ، کجا؟ کجا میروی؟ ما حاضر بودیم ده میلیون خانهات را بخریم، گفت آن وقت که حاضر بودید بخرید من هم حاضر بودم خانه را به ابی عبدالله بفروشم اما گچهایش ریخته بود، طاقش ریخته بود، خرابی داشت من سه ماه است دستفروشی کردم خانه را تعمیر کردم تبدیل به عروس کردم حالا دیدم در حد خودم این خانه که عیب ندارد لایق ابی عبدالله است. گفتند خب ما که میخواستیم خراب بکنیم همان خراب را میدادی گفت نه من میخواهم جنس به ابی عبدالله بدهم باید جنس سالم بدهم. حالا میخواهید خراب بکنید بروید خراب بکنید شما هم جای خدا بودید این خانه را نمیخریدید به قیمتی که خدا گذاشته، شما هم جای خدا بودید این مومن دستفروش را نمیخریدید؟ حالا ببینیم خدا چه قیمتگذاری کرده.
به به از این قیمتگذاری خدا این قیمتش هم قیمت ویژه است این رامن دیگر وارد بحثش نشوم یک مقدار طولانی میشود، چون ما در قرآن یک جنات داریم که در روایات دارد هشت بهشت است، یک جنت داریم که این یک بهشت ویژه است.
ان الله اشتری من المومنین انفسهم خودشان را، و اموالهم، مالشان را، میخرم عوض این جان و مال، به جای این مثمن، ثمنش این است بان لهم الجنة، که آن بهشت ویژهام را ملکشان کنم لهم، این لام لام ملکیت است، إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَرىٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ این ارزش مومن است چون مومن یک معدن است و در این معدن هم جواهر خیلی زیاد است یک جواهر در این معدن که چهار پنج روز قبل بحثش را کردیم رضاء عن الله است.
مومن در هر حالی از خدا راضی است، در نداری، در دارایی، در بچهدار شدن نشدن، سلامت، بیماری، مرگ بچه، در هر حالی مومن راضی از پروردگار است این یک گوهر در معدن وجود مومن.
حرفم تمام واقعا با بحث امروز باید گفت در خانه اگر کس است یک حرف بس است. بچهاش را بغل گرفته به اندازه یک ته نعلبکی آب میخواهد بیشتر هم نه، چون بچه طاقت خوردن یک لیوان آب را که نداشت تازه به آب خوردن افتاده، یک ته نعلبکی، که میدانید چی کار کردند. چه دلی از ابی عبدالله سوزاندند. انگاراین بچه بانگاهش باابی عبدالله حرف میزد، حرف هم میزد.