جلسه نهم شنبه (28-1-1395)
(تهران حسینیه همدانیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
با ذکر مقدمات مهمی و با کمک آیات قرآن و روایات اهل بیت به این نتیجه رسیدیم که هیچ رابطهای در عالم هستی که پر از رابطه است سودمندتر، بامنفعتتر، ارزشمندتر، از رابطه مومن با پروردگار مهربان عالم نیست.
در مقابل رابطهای که خداوند با همه موجودات دارد آن رابطهای که با مومن دارد بالاترین رابطه است، سودمندترین رابطه است.
یک مثل برایتان بزنم که اگر مردی، زنی، این رابطه را با خدا برقرار نکند، رابطهاش فقط با دنیا باشد، با امور مادی باشد، وجودش بدون این رابطه یعنی رابطه با خداوند هیچ ارزشی ندارد. این مثلی را که من انتخاب کردم مثل معنویاش در قرآن کریم است این مثلی که عرض میکنم مادی است، ولی عین مسئله معنوی آن در قرآن کریم است.
الله نور السماوات و الارض، خیلی صریح است خیلی جالب است ولو اینکه خیلی دقیق ما نفهمیم، اما آیه میفرماید رابطه پروردگار با همه آسمانها و زمین رابطه نوری است. الله نور السماوات و الارض. که دنباله همین جمله در همین آیه چهار بار دیگر کلمه نور ذکر شده است که طبق آیه بعد از این آیه که وصل به همین آیه است مصداق اتم و اکمل این رابطه نوری از جانب خدا با غیر خودش رابطه با اهل بیت است. این را غیرشیعه نمیتواند منکر بشود چون بعد از اینکه پروردگار پنج بار در یک آیه کلمه نور را ذکر میکند، در آیه بعد آدرس میدهد که این نور را کجا میتوانید ببینید.
فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اَللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اِسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهٰا بِالْغُدُوِّ وَ اَلْآصٰالِ ﴿النور، 36﴾ رِجٰالٌ لاٰ تُلْهِيهِمْ تِجٰارَةٌ وَ لاٰ بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اَللّٰهِ ﴿النور، 37﴾، آنجا میتوانید ببینید فی بیوت اذن الله ان ترفع، این دو تا آیه و پیوندشان با هم خیلی مسئله فوق العادهای است شاید بیشتر مردم هم ندانند و خیلی از آنهایی هم که یک مقدار درس خواندند توجه به ارتباط این دو تا آیه با هم نداشته باشند.
ما کلمه نور را در قرآن در هر آیهای یک بار میبینیم، مثلا همین کلمه در سوره مبارکه حدید آمده، اما در آیه یک بار آمده، در سوره مبارکه حشر آمده یک بار آمده، در سوره بقره در آیهای آمده یک بار آمده، ولی در این آیه که در سوره نور است کلمه نور پنج بار آمده است در یک آیه، که اولین بارش در ابتدای آیه است الله نور السماوات و الارض، عرض کردم ولو ما کیفیت دقیق مطلب را نفهمیم ولی ارتباط خداوند با کل آسمانها و زمین و به تبع همه موجوداتش ارتباط نوری است. این نور کجا ظهور اتم و اکمل دارد.
خیلی روشن آدرس میدهد که این نور کجا در مرحله اتم و اکمل است، فی بیوت اذن الله کلمه بیوت یادتان باشد، فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اَللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اِسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهٰا بِالْغُدُوِّ وَ اَلْآصٰالِ ﴿النور، 36﴾ خب اهل این بیوت کی هستند؟ رِجٰالٌ لاٰ تُلْهِيهِمْ تِجٰارَةٌ وَ لاٰ بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اَللّٰهِ.
این اهل این بیوت، حالا کلمه بیت را مفردش را البیوت جمع است، مفردش را در قرآن کجا میتوانیم ببینیم؟ یک بار درباره ابراهیم است، یک بار در سوره احزاب است، آنجایی که درباره ابراهیم است فرشتگان به ابراهیم میگویند که برکات و سلام خدا علیکم اهل البیت، در سوره احزاب میگوید إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ ﴿الأحزاب، 33﴾.
خب یک بیت بیت ابراهیم است که در قرآن مطرح است، افراد این بیت چه کسانی هستند؟ ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، یوسف، اینها فرزندان و نوهها و نتیجههای وجود مبارک حضرت ابراهیم هستند که رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله هستند، افراد بیتی که در سوره احزاب است، آنها کی هستند؟ این که میگویم غیرشیعه نمیتواند منکر این حرف بشود که کیفیت اتمی و اکملی نور را پروردگار آدرس داده است کجا پیدا کنید و کجا ببینید.
طبق روایاتمان و طبق مهمترین روایات اهل سنت، افراد بیتی که در سوره احزاب مطرح هستند پیغمبر اسلام، صدیقه کبری، امیرالمومنین، امام مجتبی و حضرت ابی عبدالله الحسین است، این دیگر یک مسئله معلومی است و ثابت برای شیعه و برای غیرشیعه.
خب کیفیت اکمل و اتم این نور آنجاست، مقابلش عکسش رابطه آل ابراهیم اهل بیت ابراهیم و رابطه اهل بیت پیغمبر با پروردگار عالم که رابطه ایمانی و عمل است، یک ربط اتم است یک ربط اکمل است، یعنی بالاتر از ایمان اینها وجود ندارد، بالاتر از عمل اینها هم وجود ندارد، این هم خیلی روشن است در آیات و روایاتمان من دو نمونه را بگویم.
ربط ایمانی و عملی اهل بیت با پروردگار، دو نمونه را که ربط اکمل و اتم است، بقیه انسانها ربطشان کامل و تمام است یا ناقص است این تعبیر هم برای حضرت صادق است کامل و ناقص در اصول کافی است این تعبیر، مومنی که ارتباط ایمانی و عملی او با خدا کامل است، مومنی که ارتباط ایمانی و عملی او با خدا کم دارد و ناقص است، اما رابطه عملی و ایمانی آل ابراهیم و اهل بیت اتم و اکمل است یعنی برتری دارد.
اما ایمان این را اتفاقا غیرشیعه هم نقل کرده فقط برای ما نیست، پیغمبر میفرماید اگر ایمان قلب علی بن ابیطالب از قلبش درآورده بشود، بگذارند در یک کفه ترازو، تبدیلش بکنند به جرم قابل کشیدن، بگذارند در یک کفه ترازو، تمام آسمانها و زمین را بگذارند در آن کفه لرجع ایمان علی علی السماوات و الارض، این را میگویند ایمان اکمل، ایمان اتم. اما عمل، این هم خیلی عجیب است امیرالمومنین شصت و سه سال البته منهای چهار پنج سال طبیعی کودکیاش عمل کرد، یک عمل امیرالمومنین را پیغمبر ارزیابی فرمودند یک عملش را نه کل شصت و سه سال را. این یک عمل هم برای سن بیست و سه چهار سالگی بود یعنی دراوج جوانی، این یک عمل هم کل آن دو دقیقه طول نکشیده، این عمل جهاد بوده، یک شمشیری را برده بالا آورده پایین با بالا رفتن این شمشیر و پایین آمدن عمرو بن عبدود قویترین عرب و شجاعترینشان کشته شده دو دقیقه، پنج دقیقه، پیغمبر میفرماید این هم باز دیگران نقل کردند برای ما تنها نیست، ضربت علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین، اگر آن دو سه دقیقه عمل علی را در یک کفه بگذارند عمل کل جن و انس آفریده شده را در یک کفه دیگر عمل علی سنگینی میکند. درست؟
حالا برگردم به اول حرف، یک مثل برایتان بزنم که حالا مثل معنوی آن همین بود که عرض کردم در قرآن است که توضیح خوبی داده شد حالا مثل مادی که اگر مرد و زنی با منبع خیر عالم پروردگار مهربان، رابطه نداشته باشند خب طبیعتا این مرد و زن با چیز دیگر رابطه دارند با بت است، با پول است، با شکم است، با شهوت است، با کارهای دیگر است بیربط که نمیتوانند بمانند یک رابطه را کم دارند آن هم رابطه با پروردگار، بقیه روابط را دارند با مردم رابطه دارند، زن و شوهرند رابطه دارند با کاسبی رابطه دارند، با کارخانه رابطه دارند، با سفر رابطه دارند، با خوراک و پوشاک رابطه دارند، کل رابطهها را دارند یک دانه رابطه ندارند، اینها با نداشتن آن یک دانه رابطه چقدر میارزند؟
من مثلم را تمام بکنم بعد قیمت اینها را از قول امیرالمومنین برایتان بگویم که نسبت به خودتان شاد بشوید، لذت ببرید، ما الان در دنیا یک لامپهایی داریم که قیمت بسیار بالایی دارد، بعد از آن لامپ قیمت بسیار بالا که مافوق قیمتش نیست به ترتیب لامپهای پایین است تا میآید مثلا به یک لامپ مثلا چهل بسیار کم مصرف، خب شما برو در مغازه الکتریکی بگو آقا من یک لامپ چهل میخواهم اعلام قیمت میکند مثلا میگوید سه تومان، پنج تومان ده تومان همینطور برو بالا برو بالا تا برسی به قیمتیترین لامپ که حالا هر چقدر هست، یک میلیون، دو میلیون دیگر قیمت بالاتری وجود ندارد مثلا.
چرا اینها قیمت دارند؟ اینها که ذره شیشه و یک ذره فلز چیز دیگر نیستند چرا میگویند ده میلیون تومان، مگر یک تکه شیشه با یک ذره سیم و با یک سرپیچ فلزی چیست که میگویی ده میلیون تومان؟ برای اینکه این لامپ میتواند با کارخانه تولید برق با سیم ارتباط برقرار بکند روشن میشود خانه را روشن میکند قیمت دارد، مسجد را روشن میکند قیمت دارد، اداره را روشن میکند قیمت دارد، خیابانها را روشن میکند قیمت دارد، جلوی قطار است یک کیلومتر را روشن میکند قیمت دارد، جلوی اتومبیل است جلویش را روشن میکند قیمت دارد، این روشنایی را این لامپها از کجا میآورند؟ از ارتباط با برق، ربطشان چیست؟ سیم، حالا اگر پروردگار عالم اصلا معدن مس را تعطیل کند تمام سیمهای موجود کره زمین هم کهنه بشوند دیگر به درد نخورند در کره زمین اعلام بشود باید به گذشته برگردید شبها اگر میخواهید خانهتان روشن بشود لامپهای هفت بخرید یا گردسوز، خیابانهایتان اگر میخواهید روشن شود فانوس بگذارید شمع روشن کنید برق دیگر نیست، سیم نیست.
حالا شما برو در مغازه الکتریکی بگو آقا قیمت این لامپ چند است میگوید ده میلیون، خب برای چی بخری؟ آن هم نمیتواند بفروشد برای او هم قیمتش میشود هیچ و پوچ. یعنی وقتی که این رابطه نشود با سیم برقرار بشود چون سیمی وجود ندارد حالا قیمت لامپها چند؟ هیچی. مثلا ما لامپ چهل یا لامپ صد، یا لامپ پانصد با نبود سیم که نمیتواند وصل به منبع نور بشود بخریم ببریم خانهمان چه کار کنیم؟ کجای خانه بگذاریم به چه درد میخورد؟ الان که سیم مسی هست و میتواند برق را از خودش رد کند از کارخانه بگیرد بدهد به این لامپ، لامپ قیمت دارد نور اگر نتواند داشته باشد قیمت ندارد، رابطه خدا با جهان رابطه نوری است، حالا اگر کسی مرد یا زن این رابطه را نداشته باشد نتواند نور از خدا بگیرد وجودش چند است؟
قرآن در سوره اسراء میگوید یا کهف، فَلاٰ نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ اَلْقِيٰامَةِ وَزْناً ﴿الكهف، 105﴾، قیمت هیچ است، این صریح قران است، فلا نقیم لهم وزنا، قیمت هیچ است. یعنی در قیامت چون هیچ است استعداد گرفتن فیوضات الهیه را ندارد، در سوره جن میگوید اینها که قیمت ندارند پوچ هستند، هیچ هستند، فَكٰانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً ﴿الجن، 15﴾، هیزم دوزخ هستند، این قیمتگذاری خداست.
حالا امیرالمومنین چقدر برای اینهایی که هیچ رابطهای با خدا ندارند اسمشان کافر است، مشرک است، به فارسی بیدین است، به خارجی لائیک هستند، اینها چقدر قیمت دارند در قیمتگذاری امیرالمومنین؟ الله اکبر. اینجا بود که در ذهنم بود به شما بگویم اینها را میگویم شاد بشوید، اینها را میگویم خدا را بینهایت شکر کنید، اینها را میگویم که به خودتان اعتماد و اطمینان کنید، امیرالمومنین میفرماید قیمت اینها با آنی که در دستشویی از شکمشان میریزد یکی است.
خب اینجا قیمتگذاری را از نگاه امیرالمومنین گفتم حالا یک آیه درباره ربط ایمانی و عملی مومن بخوانم برایتان و خواهش میکنم این آیه را خیلی دقت بفرمایید. توضیح آیه هم برای حضرت صادق است چون آیه مبهم است، میشود به چند معنا جهت داد آیه را، ولی بالاترین جهت در فرمایش وجود مبارک حضرت صادق علیه السلام است. یک مومنی مرد یا زن حالا سراغ مرد و زن غایب نرویم خودمان ما، ما که الان اینجا نشستیم، ما درست است که ربط اکمل و اتم ایمانی و عملی با خدا نداریم اما بالاخره در حد قابل قبول که ربط داریم. مومن هستیم، خداباور هستیم، اهل واجبات هستیم، اهل عمل هستیم، اهل اجتناب از گناهان کبیره هستیم، همین بس است که قرآن مجید ما را مومن بداند.
حالا آیه را ببینید، رابطه پروردگار با مومنی که با او رابطه ایمانی و عملی دارد، رابطه پروردگار رابطه جزایی است، یعنی آنی که از طریق دل خدا را باور کرده دارد عمل هم میکند و این میشود رابطه او با خدا، خدا هم با او رابطه برقرار میکند اما رابطه پروردگار رابطه جزایی است رابطه پاداشی، این رابطه در این آیه است.
عرض کردم باز به توضیح امام ششم، ان الذین آمنوا ربط قلب، و عملوا الصالحات، ربط عملی با خدا تا اینجا میشود رابطه شما با خدا ایمانی و عملی، نصف دیگر آیه بیان رابطه پاداشی خدا با مومن است، إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ اَلرَّحْمٰنُ وُدًّا ﴿مريم، 96﴾، اولا چرا در این آیه کلمه رحمان را آورده؟ چون جای مهربانی است، جای لطف است، جای احسان است، چون اول آیه دارد از مومنی که با او رابطه دارد حرف میزند اینجا که جای غضب و نفرت و تلخی نیست. پس باید کلمه رحمان بیاید نه قهار.
ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات آنی که با خدا ربط ایمانی و عمل صالح دارد خدا هم با او ربط پاداشی دارد، سیجعل لهم الرحمان، سین اینجا سیجعل این سین اضافه است سر فعل مضارع، اصل نیست، برای بدنه لغت نیست، طلبهها میدانند که این سین سر یجعل، یجعل یعنی قرار میدهد این سین سر یجعل سین تحقیق است، سین زمانی هم نیست، سیجعل لهم الرحمان، قطعا این قطعا برای سین است معنی سین سر مضارع است، قطعا خداوند برای این مردان و زنانی که رابطه ایمانی و عملی با پروردگار دارند ود قرار میدهد. ودّ یودّ یعنی چی؟ کلمه ودّ که لغت عربی است فارسی آن به معنی یک محبت ناب یعنی محبت کامل، ودّ خدا برای اینان ودّ قرار میدهد. یعنی ودّ را در قلب آنها قرار میدهد.
عرض کردم آیه معانی متعددی دارد من معنای امام صادق را که از همه معانی برای ما باارزشتر است برایتان میگویم، امام صادق میفرماید این ودّی که خدا به پاداش ایمان و عمل صالح به مومن میدهد که معنیاش در فارسی و عربی محبت است مراد از این ودّ امیرالمومنین است، یعنی خدا پاداش اهل ایمان و عمل صالح را عنایت کردن علی به آنها قرار میدهد، وقتی خدا علی را به ما بدهد و به قلب ما، ما چی داریم؟ همه چیز، ما همه چیز داریم. ما وزن پیدا میکنیم شدید.
آن وقت این وزن علوی هم در دنیا کار میکند برایمان هم دم مردن کار میکند، هم در قبر کار میکند و هم در قیامت کار میکند. این رابطه خدا با بنده مومنش است.
سیجعل لهم الرحمان ودا، خب در این زمینه هم یک داستان خیلی جالب برایتان بگویم. راوی داستان یعنی نقلکننده امیرالمومنین است، خودشان ناقل روایت هستند، میفرمایند دستم به صورت پنجه در پنجه در دست پیغمبر بود انگشتهای دستم لای انگشتهای پیغمبر بود، از خانه آمدیم بیرون، در محل که داشتیم میرفتیم چهار تا باربر یک جنازه را داشتند میبردند بقیع، تشییع آن کسی نبود معلوم بود این هم یک باربر است که از دنیا رفته و همکارهایش آمدند جنازهاش را برداشتند دارند میبرند دفن کنند، این حدیث اولین بار من در بحار مرحوم مجلسی دیدم، امیرالمومنین میفرماید پیغمبر به من فرمودند برویم تشییع جنازه، گفتم برویم یا رسول الله، فرمودند دوتایی برویم جلوی تابوت را بگیریم، آمدند و به این دو تا باربر گفتند این جلوی جنازه را بدهید به ما دوتا آنها هم احترام کردند، چند قدم که رفتند فرمود علی جان حالا برویم عقب تابوت را بگیریم تا رسیدیم بقیع.
رسیدیم بقیع و جنازه را این چهار تا باربر و من و پیغمبر آوردیم در غسالخانه پیغمبر فرمودند علی جان تو آب بریز من این بدن را غسل بدهم، خیلی حرف است این دستهای الهی پیغمبر بخورد به بدن آدم، کدام جهنم دیگر سراغ آدم میآید؟ غسل تمام شد این چهار تا باربر یک بقچه آوردند گفتند آقا کفنش است، فرمود من این را باید در پیراهن خودم کفن کنم تمام شد پیغمبر رفت در قبر و جنازه را گرفت و مراسم را انجام داد و در قبر را بستند و آمدند بیرون و خداحافظی کردند و راه افتادند، امیرالمومنین میگوید وقتی از بقیع آمدیم بیرون پیغمبر به من فرمود علی جان نمیخواهی بپرسی من چرا اینقدر به این مرده بها دادم تشییع و غسل و کفن در پیراهنم و در قبر رفتن، گفتم آقا بفرمایید، فرمود دوتایی که با هم آمدیم بیرون اولین باری که چشمم به جنازه افتاد دیدم قلبش از عشق به تو موج میزند، من به خاطر تو این کارها را کردم.
حیف نیست در این مردم چقدر مرد و زن هستند که هیچ ارتباطی با خدا ندارند و خیال میکنند یک زندگی خوبی دارند، بدترین زندگی را دارند. إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ اَلرَّحْمٰنُ وُدًّا ﴿مريم، 96﴾