روز اول پنجشنبه (1395/02/09)
(همدان مهدیه)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
یکی از جملات پرمعنای دعای ندبه این جمله است که شیعه در کنار این جمله ناله میزند ندبه میکند، گریه میکند، و میگوید این صبر الخلائق ذو البر و التقوا، در حقیقت دارد جستجو میکند که به من بگویید کجاست، در چه محلی است، در چه جایی است، آن وجود مقدسی که فوق همه موجودات عالم است، وزن او را، جایگاه او را، مقام او را، منزلت و مکانت او را کسی در این عالم ندارد که بتوانند او را با او مقایسه کنند.
وجود مقدسی که دارنده نیکی است، صاحب نیکوکاری است، وجود مقدسی که مجسمه خصلت بینظیر و باعظمت تقواست، معنای این سه کلمه این جمله است صدر الخلائق ذو البرّ و التقوا، از این سه حقیقت، از این سه کلمه، از این سه واقعیت چه درسهایی را میتوان گرفت؟ این که این سه کلمه را فقط به زبانم جاری بکنم و این سه کلمه را روی زبانم بغلتانم و رد بشوم، چی گیر من میآید؟ هیچی. چیزی گیرم نمیآید، پس یک نواری، یک سی دی که کل دعای کمیل را میخواند، کل دعای عرفه را میخواند، کل دعای ندبه را میخواند چی گیرش میآید؟
اسلام برای چی این همه دعا و زیارت، این سرمایههای عظیم بینظیری که هیچ دینی، مکتبی، آئینی در کره زمین نداشته و ندارد، برای چی برای انسان گذاشته؟ این دعاها، این زیارتها را که انسان دقت میکند میبیند یک منبع کامل و جامعی برای ساختن انسانهاست، برای تربیت انسانهاست، برای رشد دادن به انسانهاست، یعنی این سرمایههای عظیم را ظهور و بروز داده برای شدن، یا به قول بعضی از علمای بزرگ برای صیرورت، یعنی برای یک سفر معنوی، برای حرکت از کوچکی به بزرگی، برای حرکت از نداری به سوی دارایی، برای حرکت از فقر معنوی به سوی غنای معنوی. گردیدن، یعنی تحول پیدا کردن، یعنی تغییر پیدا کردن، گردیدن و تحولی که پروردگار عالم اگر در طبیعت عالم هم قرار نداده بود هیچ سودی، بر این عالم ظهور نمیکرد اگر در جهان خلقت فقط ایستایی بود حیات به وجود نمیآمد.
از زمانی که کره زمین را آفریده حرکت بهش داده، در هر بیست و چهار ساعت یک بار دور خودش میگردد یا میگرداند، شب و روز به وجود میآید اگر این حرکت را به خورشید نمیداد میلیاردها سال بود یک طرفش شب بود و یخبندان کامل یک طرف روز بود و گرمای کامل. خب در آن یخبندان خارج از حد در این گرمای خارج از حد، چیزی به وجود نمیآمد، یک طرف چهرهاش آتش بود فقط سوختن، یک طرف چهرهاش هم فقط یخبندان بود.
شما دقت فرمودید قرآن مجید چقدر اسم شب و روز را میآورد، دقت فرمودید در تمام آیات کلمه اختلاف را یعنی گردیدن را، کنار شب و روز آورده، و این بیست و چهار ساعتی که هم شب پدید میآید هم روز پدید میآید را نشانه توحید و ربوبیت و قدرت و رحمت خودش معرفی کرده است. ان فی خلق السماوات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب، اینکه شب میآید میرود روز میآید، روز میآید و میرود شب میآید، این از نشانههای من است، نشانههای چی اوست؟ نشانههای قدرت، توحید، ربوبیت، رحمت، خب اگر ساکن بود کل دوران عمرش زمین یخبندان بود و یک گلوله آتش. معلوم میشود حرکت خیلی کار میکند.
معلوم میشود اگر حرکت نبود فساد بود، معلوم میشود اگر حرکت نبود تولید منفعت و سود محال بود در عالم امکان نداشت، حرکت دومی هم به زمین داده که در سیصد و شصت و پنج شبانه روز یک بار دور خورشید میزند، میلیاردها تن سنگینی ولی یک حرکت بسیار مناسب، که با این سفری که خورشید برای زمین ایجاد میکند بر اثر جاذبه، و زمین میتواند بگردد خب با این گردیدن چهار فصل به وجود میآید بهار، حالا اگر همیشه بهار بود هیچی به وجود نمیآمد، تابستان اگر همیشه تابستان بود چیزی پدید نمیآمد، آتش بود و گرما، پاییز زمستان خب اینها همه محصول حرکت است.
شما در قرآن مجید هم که ملاحظه بکنید به بهار، به تابستان، به زمان درو محصولات، به برگ ریزان، به زمستان، اشاره میکند. ولی همه اینها محصول حرکت است، اگر ما در این زمینههای کشاورزی دانه را میپاشیدیم و به درون دانه حرکت نمیداد خب همه دانهها در قبر زمین میپوسیدند، بالا نمیآمدند، اگر حرکت نبود هیچ نهالی رشد نمیکرد، اگر به نطفه حرکت نمیداد خب در صلب پدر حبس بود و اسیر بود و نابود میشد، اگر به نطفه حرکت نمیداد در رحم مادر میپوسید و در همان رحم آب میشد و از بین میرفت، در ذات نطفه حرکت ایجاد کرده که جنین میشود، نه ماهش میشود به دنیا میآید، در دنیا پر از حرکت ارادی و غیرارادی با حرکتهای ارادی یک مرجع تقلید میشود، یک فقیه میشود، یک فیلسوف میشود، یک نویسنده میشود، یک مخترع میشود، خب اگر حرکت نبود هیچی نبود. شما نعمت حرکت را کم رویش فکر کردید، یا بعضی از مردم دنیاروی حرکت هیچ فکری تا حالا نکردند فقط تماشاگر بودند روز میشود، شب میشود دانهها رشد میکند، نهالها رشد میکند، نطفهها رشد میکنند، همین دیدن فقط، دیدنی که حیوانات هم میبینند تمام حیوانات هم فقط میبینند، اما هیچ وقت در مقام درک و در مقام فهم و در مقام یافتن عظمت حرکت و آثار حرکت درنمیآیند.
همین اعمالی که ما انجام میدهیم دیشب نماز خواندیم تمام نشده نمازدیشب ما، نماز دیشب ما از ما حرکت کرده رفته که خودش را به قبولی پروردگار عالم برساند آنجا که قبول کردند نایستاده باز حرکت کرده رفته رفته تا به قول قرآن مجید و بنا به مشاهدات شب معراج پیغمبر تبدیل به بهشت شده، حالا اگر ما نماز را میخواندیم و خدا به این نماز حرکت نمیداد همینجا تمام بود، یاا گر روزه میگرفتیم و به روزه ما حرکت نمیداد، یااگر ما زیارت ابی عبدالله میرفتیم و به زیارت حرکت نمیداد، به هیچ جا نمیرسید.
ائمه ما میفرمایند زیارت ابی عبدالله گریه بر ابی عبدالله تبدیل به سه حقیقت میشود، رحمت، مغفرت، شفاعت، اینها در مهمترین کتابهایمان است، خب اگر یک زیارت خدا بهش حرکت نمیداد در خودم میماند هیچی نمیشد من یک صدایی سر داده بودم و تمام میشود اما اینطور نیست شما هیچ کجای عالم خلقت را ساکن نمیبینید. سکون وجود ندارد، هر جا هم بتواند حاکم بشود نابود میکند، شما قلب خودتان را نگاه بکنید زنده بودن ما برای حرکت قلب است نه حرکت دست ما، نه حرکت پای ما، این قلب است که دو تا کار میکند با حرکتش، با ضربانش، با باز و بسته شدنش، خون را به تمام بدن میرساند خون در مسیرش کثیف میشود، خون کثیف را جمع میکند با لولهکشیهایی که شده بین او و بین بدن خونهای کثیف را میدهد به کبد، کبد آزمایشگاه عظیم الهی در بدن است تمام کثافتهای خون را میگیرد، خون تازه به درد خور، باز میدهد به قلب قلب پخش میکند، استراحت هم به قلب نداده خدا نه شب و نه روز، به بدن استراحت داده آدم شب میخوابد ولی به قلب اجازه استراحت نداده در طول هفتاد سال باید سه میلیارد بار باز و بسته بشود تا آدم زنده باشد، حالا اگر جناب قلب یک لحظه وارد سکون بشود بیحرکت بشود، جنازه باید برود بهشت رضوان تمام. این ضرر سکون و ضرر ایستایی.
لذادیدید در بیمارستانها یک قلبی که یک مقدار بسیار کم میایستد دکترها میریزند روی سینه مریض و شوک میدهند، که قلب را از ایستادن دربیاورند، مسئله روشن شد، تمام این دعاها و زیارتهایی که از رسول خدا و ائمه طاهرین نقل شده است فقط و فقط برای این است که مردم با کمک این دعاها به حرکت عقلی، به حرکت قلبی، به حرکت اخلاقی، به حرکت عملی بیفتند، اما اگر یک گوشه بنشینم یک ساعت برای خودم دعای کمیل بخوانم و از این دعا برای عقلم، برای روانم، برای قلبم، برای اخلاقم، برای حرکات مثبت بهره نگیرم، خب واقعا دعا خواندم؟ نه. دعا نخواندم.
من یک عمری بشینم بگویم اشهد انک قد اقمت الصلاة و اتیت الزکاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر، اما خودم اهل اقامه نماز و ایتاء زکات و تشویق مردم به معروف و هشدار مردم به منکر نباشم چه زیارتی خواندم؟ قدیمها یک جمله خوبی داشتند میگفتند که طوطیوار نخوان، یعنی طوطی اگر صد بار هم بگوید اشهد انک قد اقمت الصلاة اهل نماز نمیشود اهل زکات نمیشود، این کشاورزی که با یک مقدار آب باران و با یک مقدار خاک و با یک مقدار نور و با یک مقدار هوا پروردگار هزار تن گندم بهش داده هشتصد تن جو بهش داده، یک باغ عظیم بزرگ با وسعت انگور بهش داده و تبدیل کرده به کشمش، در این سرزمینهای سرسبز امسال ایران هزار تا هم گوسفند بهش داده نه یک عدد از آن هزار تن گندم را به عنوان زکات میدهد نه یک دانه جو نه یک سیر کشمش، نه یک گوسفند، حالا بیاید کنار ما هم بنشیند زیارت وارث بخواند شب جمعه ها هم گریه کند، این جز اینکه مورد لعنت این زیارت قرار بگیرد سودی نمیبرد، آن زیارت بهش میگوید چرا داری دروغ میخوانی من را؟ مگر نمیگویی زکات، مگر نمیگویی امام حسین اهل زکات دادن بوده چون خرماکار بوده در مدینه، خرماهایش را میچید اول زکاتش را کنار میگذاشت بعد میفروخت بعد میآورد خانه، تو امسال هزار تن گندم و جو و مویز و کشمش برداشت کردی امام حسین اگر امامت است خب زیارت بهت میگوید زکات بده، اگر بخیل در زکات هستی از باند یزید هستی و داری زیارت وارث میخوانی.
چون امام صادق میفرماید بخل اخلاق دشمنان ماست، یک روایت مفصلی است که شیخ طوسی در کتاب باعظمت امالی نقل کرده، من اخلاق اعداءنا الحسد و البخل، خب این چه زیارتی است؟ این چه دعایی است؟ عرب در بیابان نشسته بود یک چهل پنجاه تا نان هم در یک بقچه بغلش بود زار زار داشت گریه میکرد یک کسی بهش گفت برای چی اینقدر دلسوزانه گریه میکنی؟ گفت شترم دارد میمیرد، گفت خب دو تا از این نانها را دربیاور بهش بده گفت نه بگذار بمیرد نانها باشد، این آدم است؟ این انسان است؟ در روایات دارد من حالا دقیق یادم نیست داستانش شنیدید در منبرهای برادران اهل منبر، که عابد در حال یک نماز باحالی بود با یک تن صدای مخصوصی بچهها یک خروسی را گرفته بودند زنده زنده هی پرش را میکندند خروس ناله میزد، دست و پا میزد و این عابد مشغول نمازش بود، نمازش که تمام شد به پیغمبر زمان خطاب رسید برو بهش بگو بیرحم من یک کلمه نمازت را قبول نمیکنم، تو داری میگویی الرحمن الرحیم خدا مهربان و مهرورز است جلوی چشمت یک موجود زنده بیگناهی را اینجور دارند شکنجه میدهند و عکس العمل نشان نمیدهی تو آدم هستی یا گرگ؟ حالا گرگ نماز بخواند، یا یک پدر میلیونری که بچههایش از نداری دارند جان میدهند، هیچی بهشان نمیدهد این نمازش نماز است؟
من در زمینه این حرفهای فارسی هم آیه الان در ذهنم زیاد است و هم روایت، چرا پیغمبر اکرم میفرماید آنی که سر به قوم و خویشش نمیزند، در قوم و خویشها مریض هست، فقیر هست، ندار هست دختردار هست پسردار است، مشکلدار هست، ولی به یک نفرشان سر نمیزند، پول هم دارد آبرو هم دارد، نمیرود. چرا پیغمبر میفرماید عمر این آدم کوتاه میشود، ما در قدیم اینقدر مرگ و میر نداشتیم، به این راحتی مردم نمیافتادند بمیرند، چرا میگوید عمر را کوتاه میکند نرفتن و سر نزدن به اقوام به عمهها، به خالهها، به عروسهایشان، به دامادهایشان، به برادرها، به بچههای برادر چون خدا بیرحم را دوست ندارد که راست راست روی این زمین راه برود و نمکش را بخورد و لگدپرانی هم بکند خوشش نمیآید از آدم بیرحم.
این داستانی که من میگویم شصت سال ازش گذشته، یا بیشتر، فکر میکنم بیشتر، اینجور که پدرم برایم نقل میکرد بالای هفتادسال میگفت ما یک قوم و خویش داشتیم این اصلا یک کارش این بود که به تمام قوم و خویشها سر بزند دارا، ندار، سالم، مریض، اصفهان هم زندگی میکرد ماشین هم نیامده بود ایران، فقط دربار قاجاریه یکی دو تا ماشین داشتند دیگر ماشینی نبود، میگفت این بزرگوار که به همه سر میزد یک دانه قوم و خویش داشت یک دانه که سالها بود از اصفهان زندگیاش کشیده شده بود به زنجان میگفت سالی یک بار از حدود اصفهان سوار الاغ میشد میراند میراند تا زنجان، در خانه قوم و خویش را میزد در را باز میکردند میرفت تو میگفت هیچ کاری برایم نکنید، نمیمانم من، من فقط به دستور قرآن وَ اَلَّذِينَ يَصِلُونَ مٰا أَمَرَ اَللّٰهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ ﴿الرعد، 21﴾، امر الله به دستور خدا که امر به صله رحم دارد یک، و به دستور پیغمبر که فرموده صل رحمک، برو رحمت را ببین گرچه مسیر رفتنش یک سال طول بکشد من همین آمدم که روز قیامت خدا به من نگوید من امر به صله رحم داشتم چرا امر من را زیر پا گذاشتی، پیغمبر گریبانم را نگیرد بگوید نگفتم صله رحم کن اصفهان تا زنجان که یک سال راه نبود یک ماه راه بود، خب من اگر این دعاها و زیارتها را بخوانم ولی ساکن باشم صیرورت پیدا نکنم، تغییر پیدا نکنم، حرکت در من به وجود نیاید، خب من شدم یک نوار، یک سی دی، یک کاسکو، که بهش یاد میدهند بگو لا اله الا الله میگوید اما نمیداند چی میگوید، لا اله الا الله نشان دهنده توحید و نفی هر گونه شرک است ولی کاسکو که نمیفهمد.
این صدر الخلائق، در ندبه میخوانم کجاست آن بالانشین تمام موجودات عالم، نه فقط انسانها، صدر الخلائق، یعنی انسانی که در بین تمام موجودات عالم و در بین تمام خلائق جهان مسابقه رفتن به سوی قرب حق را شرکت کرده و به قرب حق رسیده است، با چه مرکبی؟ باز آدم میخواهد حرکت بکند یک مرکب نیاز دارد میگوید سوره فاطر، مَنْ كٰانَ يُرِيدُ اَلْعِزَّةَ فَلِلّٰهِ اَلْعِزَّةُ جَمِيعاً ﴿فاطر، 10﴾، اگر میخواهید به سوی خدا حرکت کنید إِلَيْهِ يَصْعَدُ اَلْكَلِمُ اَلطَّيِّبُ، نیازمند به اعتقادات پاک و یک ایمان درست هستید وَ اَلْعَمَلُ اَلصّٰالِحُ يَرْفَعُهُ و این که همه اعضا و جوارحتان در گردانه عمل صالح باشد، حالا شما از همین آیه استفاده کنید که وجود مبارک امام دوازدهم از چه ایمانی برخوردار است.
ما کیفیت ایمان را که درک نمیکنیم ولی ایمانش در رأس ایمان کل موجودات عالم است یعنی خودش را اینقدر جلو برده که در رأس کل امروز قرار گرفته و برای اینکه دورنمایی از عظمت ایمان ایشان را بدانید این روایت را اهل تسنن هم نقل کردند پیغمبر به امیرالمومنین فرمود زمان زنده بودن پیغمبر امیرالمومنین مگر چند سالش بود؟ پیغمبر وقتی از دنیا رفت امیرالمومنین سی و دو سه سالش بود من هم نمیدانم این روایت را کی گفته پیغمبر علی بیست سالش بوده، بیست و دو سالش بوده بیست و پنج سالش بوده، به امیرالمومنین میگوید اگر ایمان تو را از وجودت دربیاورم تبدیل به جرم قابل کشیدن کنم ایمان کیفیت است کمیت نیست نمیشود کشید، ولی پیغمبر میفرماید اگر ایمانت را دربیاورم تبدیل به جرم قابل کشیدن کنم وزنش کنم، بر تمام آسمانهاو زمین سنگینی خواهد کرد، حالا ببینید امام دوازدهم از چه ایمانی برخوردار است که میگوییم صدر الخلائق و از چه اخلاقی و از چه عملی، این جمله اول.
ذو البر تو صاحب تمام نیکیها هستی، خب حالا اگر بپرسید یک نیکی که از امام زمان میتوانیم ببینیم و اسم ببرید یک کار خوبش را، بله یک کار خوبش انتخاب چهار نائب خاص بود، و بعد از مرگ نفر چهارم یک کار خوبش که ادامه همان کار خوبش است زمینهسازی برای نیابت عامه بود، نایبان عام او فقهای بزرگ شیعه بودند از قبل از شیخ مفید تا زمان شما، این نایبان عام با اتصال به امام عصر و با توجه به نیابت از او که خودش ظاهرنیست آمدند این حوزههای عظیم علمی نجف اصفهان، مشهد، و قم را برپا کردند از این حوزهها تا الان هزار ودویست سال است، هزاران مفسر، مبلغ، نویسنده، اهل خیر، بیرون آمده این یک خیر امام دوازدهم. که اگر این نیابت عامه را پایهگذاری نمیکرد خب یک همچنین خیر عظیمی به وجود نمیآمد، من نزدیک بیست تا کشور اروپایی برای تبلیغ رفتم خیلی دلم میخواست به دست بیاورم جنگ غرب با ما و این همه تحریمها بر چه اساسی است، به خاطر نانو است، به خاطر انرژی هستهای است؟ به خاطر به وجود آمدن این جراحان بزرگ کم نظیر است؟ بالاخره در اروپا آخرش در فرانسه به این نتیجه رسیدم که کل جنگ امریکا و اروپا با ما فقط و فقط به خاطر مکتب تشیع است چرا با سنیها این کارها را نمیکنند؟ عربستان که دائم دارد جنایت میکند چرا تحریم نمیشود بغلش هم میگیرند چرا؟ چرا مصر را تحریم نمیکنند؟ آن که خیلی تا حالا در این چند ساله آدم کشته زندانهایش جا ندارد چرا پاکستان را که بمب اتم ساخته خیلی وقت هم هست یک دانه را بیندازد تهران نصف تهران میرود روی هوا چرا تحریمش نمیکنند؟
کاری با اهل سنت ندارند چون اهل سنت با آنها همسو هستند، به ماکار دارند چون میبینند دین ما توسط حوزه علمیه به تمام جهان صدایش رسیده در خود مکه و مدینه دسته دسته دارند شیعه میشوند. دسته دسته. علت جنگ با ما دین است نه اسلام اهل سنت، اسلام اهل بیت، این علتش است.
این صدر الخلائق ذو البر و التقوا دنبالهاش را انشالله فردا برایتان توضیح میدهم، کی میآید ایشان چه زمانی ظهور میکند امام عصر لحظه آمدنش کی است؟ این را به خودش هم نگفتند پنهان است ولی یک علامت بهش دادند که به محض پدید آمدن این علامت شما دیگر از غیبت بیا بیرون و برو به کعبه تکیه بده خودت را معرفی کن، چیست آن علامت، آن علامت این است که پیراهن غارت شده از بدن ابی عبدالله که زین العابدین پس گرفت و چهل سال پیشش بود بعد داد امام باقر امام صادق، یکی از میراثهای گرانقیمت اهل بیت همین پیراهن است، این هزار و دویست سال است حضرت هر کجا به سر میبرند بالای سرشان است هر روز هر شب نگاه میکنند این پیراهن را، بهش گفتند هر وقت دیدی خون تازه از این پیراهن بیرون آمد آن روز روز ظهور است، اما پیراهنی که نه روز نه شب آرام نیست به پیشگاه ابی عبدالله عرض میکند من روز برایت گریه میکنم، لاندبنك صباحا و مساءا ، شب هم برایت گریه میکنم او میداند که گریه بر ابی عبدالله چقدر قیمت دارد او میداند که این گریه با قلب چه میکند، او میداند که این گریه با قیامت انسان چه میکند، او میداند. او میداند که در این گریه کردن تنها نیست میداند که روز عاشورا تمام آسمانها و زمین گریه کردند تمام ماهیان دریا و پرندگان هوا گریه کردند، تمام درختان دنیا، تمام فرشتگان گریه کردند، او با گریه کردنش دارد با کل جهان خودش را هماهنگ میکند و چه جمله عجیبی دارد که عرض میکند حسین جان اگر گریه من تمام شود من آرام نمینشینم ساکت نمینشینم اشک نداشته باشم خون که دارم خون برایت گریه میکنم، برای کدام یک از مصیبتهایت بیشتر گریه میکند، برای کل مصیبتها، چه مصیبتی در کربلا بالاتر از مصیبت دیگر است؟ نمیشود استثنا کرد این یقینی است وقتی در آن عالم کشف و شهود نگاه میکند بچه شش ماهه در بغل ابی عبدالله از تشنگی دارددست و پا میزند، وقتی در عالم کشف و شهود نگاه میکند جای سالمی برای بدن علی اکبر نمانده، گریه میکند. اینجور نیست که استثنا بکند بگوید من از میان همه این مصیبتها برای این مصیبت گریه میکنم این هیچ مدرک و دلیلی ندارد مصیبت کربلا اعظم مصائب عالم است هیچی را نمیتواند تمایز بکند، در آن دنیای کشف و شهود نگاه میکند با همه این هاگریه میکند نگاه میکند میبیند شمر با آن بدن سنگین روی سینه ابی عبدالله، نگاه میکند میبیند سر بریده را به نیزه زدند برای اینکه به همه بفهمانند امام کشته شد نیزهداردارد میرود یک مشت بچه دنبالش دارند میروند فریاد میزنند بابا.