روز بیست و چهارم پنجشنبه (10-4-1395)
(تهران مسجد امیر)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
انسان اگر عاشق برپا کردن یک زندگی به تمام معنا سالم باشد، و علاقهمند به اینکه مانند یک درخت پاک رشد کند، درخت پاکی که در سوره ابراهیم میفرماید كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ بشود یک انسان ریشهدار وَ فَرْعُهٰا فِي اَلسَّمٰاءِ ﴿إبراهيم، 24﴾ شاخ و برگ وجودش گسترده بشود تُؤْتِي أُكُلَهٰا كُلَّ حِينٍ ﴿إبراهيم، 25﴾، و در همه روزگاران از وجودش مثل چشمه آب منفعت برای خودش، برای زن و بچهاش، برای مردم، برای آخرتش بجوشد.
باید به یک سلسله حقایق مسلم غیرقابل انکار وصل بشود. سیم قوی اتصال به حقایق طبق آیات متعددی در قرآن و روایات اهل بیت فهم است، با اینکه بیست و چهار روز است سخنرانی درباره ارزش و عظمت نعمت فهم است من هنوز فرصتی به دست نیاوردم که وارد آیات مربوط به فهم بشوم. آیات زیاد است از سوره مبارکه بقره شروع شده تا جزء آخر قرآن که روزهای اول ماه مبارک بخشی ازاین آیات را من یادداشت کرده بودم که اینجا قرائت کنم، ولی هنوز وقت در اختیارم قرار نگرفته و آیاتی است که کلمه عقل و کلمات مشابه عقل هم در آن به کار نرفته آیاتی است که کلمه فکر و فهم در آن به کار رفته است و چه آیات معجزهآسایی.
من وقتی یادداشت میکردم طبق یکی از آیات سوره انفال میدیدم توجه به این آیات هم فکر را میبرد بالا و هم یک نورانیت قلبی به انسان میدهد آدم حس میکند ایمانش، هدایتش، واقعا دارد افزوده میشود. خب این کابل اتصال، اتصال به همه حقایق که فهم است به همه انسانها داده شده، یعنی طبق آیات قرآن هیچ مرد و زنی استثنای از این نعمت نشدند، آنهایی هم که دیوانه هستند اختلال در فهمشان ایجاد شده یا با تصادف یا با ضربه خوردن، یا با انحراف رفتن پدر و مادر و نطفه آمیخته به انحراف به رحم دادن، اصلا پروردگار عالم نفهم نیافریده و نمیآفریند، محال است. چرا؟ چون ما در سوره آل عمران وقتی که از قول خودش دعایی بهمان تعلیم شده قل قُلِ اَللّٰهُمَّ مٰالِكَ اَلْمُلْكِ تُؤْتِي اَلْمُلْكَ مَنْ تَشٰاءُ وَ تَنْزِعُ اَلْمُلْكَ مِمَّنْ تَشٰاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشٰاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشٰاءُ بِيَدِكَ اَلْخَيْرُ ﴿آلعمران، 26﴾، برای اینکه کسی بد فکری نکند در توتی الملک و تنزع الملک میفرماید بیده الخیر.
هر چی خیر در این عالم هستی است اختیارش با پروردگار است، خداوند متعال شخصا نه ذاتش، نه صفاتش، نه افعالش، نه عملکردش، ذرهای مخلوط با شر نیست، پس این همه زیان و ضرر و شری که در زندگی بیشتر مردم دنیا دارد موج میزند اینها کار خدا نیست؟ نه، سند همه حقایق قرآن مجید است ما قرآن را بفهمیم همه حقایق ازلیه و ابدیه را میفهمیم، اینی که بهتان میگویم یقین است من پنجاه سال است با سوالات مردم، نامههای مردم سروکار داشتم با وسوسهها، با شبههها با انحرافات فکری، همه را با قرآن قانع کردم هیچ جا هم شکست نخوردم برای اینکه با خدا و حرف خدا مردم را قانع کردم جای شکست نیست.
ان العزة لله و لرسوله و للمومنین، پیروزی با خدا و پیغمبر خدا و با مردم مومن است من برایم خیلی یقینیتر از دیدن روز روشن است که با قرآن هیچ شکستی در مقابل هیچی وجود ندارد این سند خود قرآن است وَ لِلّٰهِ اَلْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿المنافقون، 8﴾ اگر دولت و ملت ایران کل قرآنی بودند امریکا در مقابلشان یک پشه مرده بود اما الان یک فیل است ما این فیل را میتوانیم با قرآن تبدیل به پشه مرده کنیم، الان فرانسه و انگلیس و چین در برابر ایران یک شیرند ولی با قرآن میشود آنها را هم پشه کوره کرد، ولی هر چی آدم ناله میزند، گریه میکند، داد میزند که جمع این ملت به قرآن برگردند و قرآنی بشوند غیر از یک تعداد مسجدی و هیئتی کسی گوش به این حقیقت نمیدهد.
ما الان کمبود زیادداریم، کمبود، کمبود آب داریم، کمبود کشاورزی داریم، کمبود درآمدداریم قرآن در سوره نوح میگوید استغفروا ربکم به پروردگار برگردید يُرْسِلِ اَلسَّمٰاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرٰاراً ﴿نوح، 11﴾، طول سال باران به موقع باران غیر تخریبکننده، باران به اندازه نازل کنم، در طول سال. مدرار یعنی باران با منفعت، یعنی باران به اندازه، مگردولت نمیگوید بیست سال پی در پی لازم است برف و باران بیاید تا آبهای نابودشده زیرزمین که دارد زمینهای ایران را میبرد پایین و ایجاد شکاف سنگین میکند خب نشستید منتظر بیست سال برف و باران هستید؟ کل دولتیها و مردم به قرآن برگردند دو ساله سه ساله یک ساله آبهای زیرزمینی را میآورد در حدی که میلیارد سال پیش زیر زمین را پر کرده بود این متن قرآن است، شما هم قبول میکنید اما بدنه مهمی از مردم این کشور مسخره میکنند این آیات را.
وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوٰالٍ وَ بَنِينَ، با خدا که حق است وصل بشوید تا خود من وارد زندگیتان بشوم با ثروت و فرزندانتان کمکتان کنم، الان بعضی ثروتها عذاب الهی است، الان بعضی از اولادها برای پدر و مادرها عذاب الهی است مردم اولاد دارند از چهارده ساله تا بیست ساله بیست و پنج ساله، سی ساله گوشههای زندان هستند، بچه چهارده ساله برای چی رفته گوشه زندان؟ خانواده چی کار کرده؟ جامعه چه کار کرده، خانواده از قرآن بریده زندگی کرده، جامعه از قرآن بریده زندگی کرده، حکومت از قرآن بریده زندگی میکند، که دائم دارد به مفسد اضافه میشود، به دزد اضافه میشود به قاتل اضافه میشود، به اختلاسچی اضافه میشود، به سندسازان اضافه میشود ما کم نکردیم دائم داریم اضافه میکنیم مفسدین را، از سیزده چهارده سالگی دختر و پسر تا آدمهای هفتاد ساله و هشتاد ساله.
این متن قرآن است دلتان میخواهد دست همتان را از ثروت پر کنم و دلتان میخواهد بچههایتان را پشتیبان، یار، مددکارتان قرار بدهم؟ به خدا وصل بشوید. این حرف قران است وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهٰاراً ﴿نوح، 12﴾، دلتان میخواهد زاینده رود یک لحظه خشک نباشد، دلتان میخواهد رود ارس ده متر آبش پایین نرود، دلتان میخواهد رودخانههای وسط شهر شیراز و تبریز و شهرهای دیگر که خشک است بچههای در آن دوچرخهبازی میکنند اینها را پر کنم یجعل لکم انهارا، به حقایق وصل بشوید. راه دیگر برای حل مشکلاتتان وجود ندارد.
نه سیاست مشکلاتتان را حل میکند، نه عوض بدل کردن وکیل و وزیر مشکلاتتان را حل میکند و این روش را ادامه دادن که ملت دارد ادامه میدهد مشکلاتتان را حل میکند، کلید حل مشکلات خداست، کلید حل مشکلات قرآن خداست، کلید حل مشکلات اهل بیت هستند کلید حل مشکلات ایمان به آخرت است، نه ایمان ول و آزاد نه، ایمان این شکلی فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ﴿الزلزلة، 7﴾ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ﴿الزلزلة، 8﴾.
یعنی اداری، ایمانت به قیامت این باشد که پیغمبر سرش روی دامن علی بود داشت جان میداد لاله گوش تیره شده بود بینی داشت تیر میکشید، چشم حالتش داشت عوض میشد، بیست ثانیه چهل ثانیه مانده بود که پروردگار به شخصه جانش را بگیرد چشمش را باز کرد گفت علی جان کسی که سنی ازش گذشته زناکار است قیامت با من هیچ ارتباطی نمیتواند برقرار کند هیچ، علی جان شیخ زان، کسی که سنی ازش گذشته دیگر از چهل آمده بالا خجالت نمیکشد، علی جان کسی که نمازهای واجب را سبک بشمارد خواندم خواندم نخواندم نخواندم، نماز صبحهایم قضا شد شد، این قیامت ارتباطی با من نمیتواند برقرار کند، من نگاهی به او ندارم یعنی خدا نگاه به او ندارد.
علی جان به مردم درباره مال این سفارش را بکن لحظه مرگ است چقدر مسئله مهم است که دارد جان میدهد و جان دارد به گلو میرسد به امیرالمومنین بگو به مردم بگو که به مال مردم گرچه به اندازه نخ مانده ته سوزن خیاطی باشد که به درد هیچی نمیخورد زنها درمیآورنددور میاندازند به اندازه آن نخ به امتم بگو به مال کسی دست درازی نکنند نگفت میلیاردی، نگفت میلیونی، نگفت کلاه سر مردم نگذارید چک بدهید به نیت اینکه نپردازید، انها که کفر به خداست. آنجور مال مردمخوری که جنگ با خداست، آنجور غارت کردن بیت المال که مبارزه با خداست، پیغمبر فرمود به اندازه نخ باقیمانده ته سوزن که درمیآورنددور میاندازند به مال احدی نه یهودی، نه مسیحی، نه زرتشتی نه بیدین نه کمونیست، نه سنی نه شیعه دست اندازی نکنید. ما چهار تا کلیدداریم برای حل مشکلاتمان، خدا، پیغمبر، اهل بیت، ایمان به قیامت.
خدا که به قول امیرالمومنین تجلی در کتابش دارد، کسی کتاب خدا را ببیند خدا را دیده، کسی به قرآن عمل بکند خدا را کاملا بندگی کرده، عمل بکند کاملا به قرآن، قرآن راه نشان داده قرآن میگوید راه اتصال به همه حقایقی که کلید زندگی هستند و با آنها میتوانید شما زندگی سالم برپا بکنید با آنها میتوانید مثل شجره طیبه رشد بکنید فهم است، خودتان را بفهمید، خدا را بفهمید، قرآن را بفهمید، معاد را بفهمید، نبوت را بفهمید، اهل بیت را بفهمید، امیرالمومنین میگوید وقتی فهمیدید الفهم یدعوا الی البر و العمل به، اتوماتیک میافتید در گردانه عمل کردن، وقتی آدم خدا را بفهمد اصلا نمیتوانددست از خدا بردارد، وقتی آدم وجود مبارک رسول خدا را بفهمد نمیتواند دست از دامنش بکشد نمیتواند.
به جوان یهودی که هر روز چهارده پانزده سالش بود شیخ طوسی نقل میکند میآمد مینشست بیرون مسجد مات پیغمبر بود، گفتند چیه هر روز میآیی اینقدر نگاهش میکنی؟ گفت نمیتوانم ازش دست بردارم، فهمیده بود پیغمبر را، یک دو سه روز که نیامد پیغمبر فرمود کجاست؟ یکی گفت همسایه ماست مریض است بلند شد از جا اصلا معطل نکرد کلید است کلید متحرک خدا، خودش میفرماید حیاتی خیر لکم، من در زمان شصت و سه سال بودنم کلید هر خیری برای شما هستم و مماتی خیر لکم، وقتی هم که از دنیا رفتم باز هم کلید متحرک خدا برای حل مشکلات شما هستم.
درجا بلند شد، چند تا هم دنبالش آمدند، آمد بالای سر جوان دید دارد میمیرد رفیق پیغمبر بود میگفت نمیتوانم دست از این بکشم، پیغمبر هم نمیتواند دست از او بکشد، در برنامه خدا و قرآن و پیغمبر و اهل بیت و معاد کار دو طرفه است، چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی همیشه اینجور است که یک سر مهربانی دردسر بی، اگر مجنون دل شوریدهای داشت، دل لیلی از او شوریدهتر بی، درست است، دلت برای خدا شور میزند؟ وجلت قلوبهم، خدا هم برای تو عشقورزی میکند، پیغمبر را میخواهی او هم تو را میخواهد قرآن را میخواهی او هم عاشق توست، اهل بیت را میخواهی آنها هم عاشق تو هستند. یا از خودم شنیدید یا از کسی دیگر شنیدید در کوچه به میثم خرمافروش ایرانی این از افتخارات ما ایرانیهاست هم در هفتاد ودو نفر ایرانی وجودداشته علی ابن ابی نیذر و هم در اصحاب ائمه ایرانیان عجیب غریبی وجودداشتند، میثم یکیشان است ایرانی است.
میثم خرمافروش یک دکه مختصری دارد امیرالمومنین حاکم مملکت است، مملکتی که ده برابر الان ایران بود حالا من حاکم کل کشور علی ابن ابیطالب به یک خرمافروش جزء چه کار دارم، این اخلاق سلاطین متکبر است، نه اخلاق الهی امیرالمومنین، علی متخلق به اخلاق الله است، میثم خرمافروش است به خرمایش چه کار دارد، میثم یک مومن واقعی است، به خرما چه کار دارد به دکه کوچکش چه کار دارد، دکه میثم عرش خداست.
میثم هنوز به دنیا نیامده بود وقتی آمد مکه ابی عبدالله را ببیند که برود کوفه ام سلمه مکه بود گفت مادر حسین کجاست؟ دلم شور میزند برایش، گفت از مکه خارج شده نمیآید گفت پس اگر آمد سلام من را بهش برسان من عجله دارم باید بروم کوفه، گفت شما؟ گفت من میثم هستم، میثم ام سلمه بهتش برد، میثم تویی؟ گفت آره من هستم چیه؟ گفت من شبهای زیادی پیغمبر را در حال اشک ریختن دیدم به تو دعا میکرد، اصلا هنوز به دنیا نیامده بود. تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار، که رحم اگر نکند امریکا و اروپا و آن خوک و آن سگ، خدا بکند.
خدا کلید است، کلید حل مشکلات است، قرآن کلید حل مشکلات است پیغمبر، ائمه، میثم را دید قیافه درهم، بهش گفت میثم بیا با من برویم آورد کنار یک درخت گفت این درخت بیست سال دیگر دارت است میکشند بالا، دو تا دستت را قطع میکنند دو تا پایت را قطع میکنند زبانت را از دهانت میکشند بیرون، گفت آقا برای چی؟ فرمود به جرم عشق من، گفت آقا آن وقت من عاشق تو از دنیا میروم؟ فرمود بله گفت من یک دانه جان دارم علی جان یک بدن دارم، هزار تا جان و هزار تا بدن به من بده به عشق تو هزار بار من را به دار بکشند آن وقت ارتباط طرفینی این خرمافروش با این موقعیت، یک روز علی را دید دستش روی پیشانیش است، یک کمی ناله میکند، گفت علی جان فدایت شوم چی شده؟ فرمود سردرد شدیدی دارم، گفت آقا برای چی؟ گفت برای اینکه سر تو درد گرفته، من کی هستم لیلی و لیلی کیست من، من کیم لیلی و لیلی کیست من، هر دو یک روحیم اندر دو بدن. این است داستان خدا.
خب این خدا در قرآن به ما یاد میدهد بگویید بیده الخیر، تمام خوبیها در اختیار اوست و او به خاطر اینکه کریم است، محسن است، فضل دارد، رحیم است، خیر را هزینه میکند، پس این همه شر برای چی؟ که بیشتر مردم گرفتارش هستند بیشتر مردم دنیا هم گرفتارش هستند این شر چیه؟ جواب داده در قرآن مٰا أَصٰابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اَللّٰهِ ﴿النساء، 79﴾ هر چی خیر بهت میرسد من میرسانم، وَ مٰا أَصٰابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ تمام شرها تولیدش با خودت است، خودت داری تولید شر میکنی، تو زنا میکنی سفلیس و سوزاک میگیری ایدز میگیری، تو عرق میخوری تمام اعصابت به هم میریزد معدهات خراب میشود، کلیهات خراب میشود، عقلت کم میشود، به من چه؟ تو یک شبه میخواهی میلیاردر بشوی بعد بیست سال باید بروی گوشه زندان بیفتی به من چه؟
از ناحیه او شر صادر نمیشود ابدا، ما خدای خیر و شر نداریم ما معبود یگانه داریم، معبود یگانه لا یصدر منه الا الخیر، شرور ربطی به پروردگار ندارد، وَ مٰا أَصٰابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ.
این کابل الهی است که در وجود ما کار گذاشته مهندس برق هستی کابل هم در وجود همه هست فقط دستور داده این کابل را بیکار نگذارید یا خودتان بشینید اندیشه کنید وصل به حقایق و کلیدها بشوید، تا یک زندگی سالمی برپا شود خودتان هم مثل شجره طیبه رشد کنید. یا خودتان.
کرارا خدیجه کبری یک غذای معمولی برمیداشت پیاده از مکه میرفت تا دم غار حراء میدید پیغمبر اکرم غرق در فکر است، غرق در فکر، کابل است باید با این کابل به حقایق وصل بشود، غرق در فکر، وَ كَذٰلِكَ نُرِي إِبْرٰاهِيمَ مَلَكُوتَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ ﴿الأنعام، 75﴾ ابراهیم اهل فکر بود ما هم پرده ملکوت زمین و آسمان را از جلوی چشمش برداشتیم، فکر. مرغ عجیبی است قدرت پرواز سنگینی دارد یا خودتان بشینید فکر کنید که تفکر ساعة خیر من عبادة سنه، یا بروید یک انسان الهی مثل انبیا، یا ائمه حالا که آنها نیستند، نیستند یا به قول قرآن فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ ﴿الأنبياء، 7﴾، از یک عالم باز من این را در تمام منبرها میگویم، عالم نه عبا و عمامه خالی، پارچه چرک میشود کهنه میشود دور میاندازند، یک عالم الهی ربانی متخلق به اخلاق الهی مومن به قیامت، مومن به خدا، عمل کننده به قرآن، عالم واجد شرایط بپرسید، سوالاتتان را، و بگذارید او فکر شما را تحرک بدهد. رشد بدهد.
مجالسة صالحین، نشست و برخاست با عباد شایسته پروردگار، نفسداران، پاکان، واجدان شرایط، یک شرط عالم ربانی این است که راحت در اختیار مردم ا ست راحت به قول قدیمیها بند و بیل ندارد، هفت خان رستم را نباید طی کرد بهش رسید، در اختیار مردم است خادم مردم است، عاشق مردم است، دلسوز مردم است اینها را ما هنوز داریم هم تهران هم شهرهایی که من منبر رفتم دیدم هنوز ایران از این گونه واجدان شرائط کویر نشده، مگر ما لیاقتمان را از دست بدهیم در این زمینه هم ایران کویر بشود، عالمان واجد شرائط.
تا فهم را به حقایق الهیه وصل بکنند. نمیدانم یادم نیست بیشتر از سی سال پیش این را دیدم، یا خود علامه طباطبایی صاحب المیزان این اتفاق در کنارش واقع شده، یا نه از یکی از واجدان شرائط نقل کرده یادم نیست، علامه میفرماید، جوان فاسق پلید گنهکاری اتفاقی بلیط گرفت سوار اتوبوسی شد که ما هم بودیم یا خودشان یا آن عالم واجد شرائط که برویم کربلا، در ماشین هم این جوان اخلاق لاتی و حرفهای لاتی و افکار لاتی داشت اصلا حالیش نبود کجادارد میرود. من هم دو سه سفر رفتم به خود ابی عبدالله قسم حالیم نشده کجا رفتم نمیشود هم حالیم بشود، بزرگترین آخوند صد ساله اخیر که هنوز هم وزنش نیامده خود و خدا مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی است که یک روز، یک روز در نجف و قم و مشهد و حوزههای علمیه شیعه نمیآید که اسمش رانبرند چون تمام حوزههامدیون فهم و علم او هستند. یعنی خود من طلبه اگر بخواهم باسواد بشوم بایددو سال کفایه آخوند را عالمانه بخوانم و هر کسی این دو جلد کفایه آخوند را بفهمد اجازه اجتهاد میشود بهش داد، یعنی میشود گفت تو صاحب فتوایی.
این آدم عاشق ا هل بیت بود، مرد، دفنش کردند، کجا؟ در دالون ورودی حرم امیرالمومنین، یکی از علمای بزرگ نجف این را یکی از مراجع بزرگ شیعه برایم گفت، یک مرجعی که هیچ کس روی حرفش هم حرف ندارد یک مرجع واجد شرائط کامل او برای من تعریف کرد، میدانست من خاک زیر پای غلام سیاه ابی عبدالله هستم صلاح دید برای من بگوید. یکی از علمای بزرگ نجف یک دفعه حالت دغدغه برایش آمد راجع به برزخ آخوند، آخوند هم هیچ معطل نکرد وقتی دغدغهدار شد یک شب آمد به خوابش. هیچ معطل نکرد آخوند.
سلام کرد، میدانست آخوند مرده، گفت آقا شما از دنیا رفتید برزخ خودت چه خبر؟ من به برزخ بقیه کار ندارم برزخ خودت؟ گفت تو که من را میشناسی، میدانی که من روی کرسی درس که مینشستم هفتصد تا مجتهد پای درسم بودند، یک دانه از آنهایی که مجتهد بود و نگفت من نیازی به درس آخوند ندارم آیت الله العظمی بروجردی بود آقای بروجردی از اصفهان مجتهد جامع الشرائط رفت نجف، نه سال پای درس آخوند زانو زد، نه سال. یک شاگردش آقا میرزا آقای استهنابادی بود، یک شاگردش آقا سید جمال الدین گلپایگانی بود یک شاگردش آیت الله العظمی حکیم بود آقا ضیاء عراقی بود، نائینی بود پهلوانهای آخوندهای شیعه در این هزار و چهارصد سال اینها با مجتهد بودن جامع الشرائط هفتصد تا پای درس آخوند مینشستند ببینید فکر چقدر کار میکرد.
گفت تو میدانی هفتصد تا آخوند جامع الشرائط پای درسم بودند، من در دنیا که بودم نفهمیدم، حسین کیست. اما نمیدانستم که نفهمیدم، فکر میکردم من ابی عبدالله را با این گستره علمم شناختم، وارد برزخ شدم اینجا دیدم که ما در دنیا ابدا حسین را نشناختیم، یا ابا عبدالله، چقدر فهم ما نسبت به تو پایین است ولی بااین پایین بودن فهممان عاشق تو هستیم و گریهکن، گفتم جوان داریم میرویم کربلا، در این مسیر که جای لاتبازی و حرف لات زدن و دری وری گفتن نیست بیدارش کردم. کابل فهم راوصل کردم در حد خودش به ابی عبدالله. نزدیک کربلا اصلا گنبد هنوز پیدا نبود گلدستهها پیدا نبود، نزدیک کربلا دیدم مثل مادر داغدیده دارد گریه میکند، سیم را وصل کن درست میشود. همه کارها درست میشود. تغییر عجیبی در ماشین پیدا نکرد امانزدیک کربلااین تغییر چند برابر شد مثل مادر بچه مرده گفتم یک خرده آرام بشود بپرسم چه شده. یک کمی که آرام شده گفتم چته؟ گفت نزدیک کربلا هستیم؟ گفتم بله، گفت من دردلم یک سلام به ابی عبدالله دادم اما با گوشم جواب سلام را شنیدم. فهم.