لطفا منتظر باشید

شب اول دوشنبه (4-5-1395)

(مشهد مکتب الزهرا(س))
شوال1437 ه.ق - تیر1395 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

یکی از عالمان بسیار پرتلاش شیعه که سطحش بر این بود عمرش را ضایع نکند تباه نکند، آثار عظیمی را در بیش از صد و پنجاه جلد کتاب از خودش به یادگار گذاشت، من این عالم را از زمان جوانی تا دو سال پیش که از دنیا رفت زیارت می‌کردم، افتخار می‌کردم که خداوند زیارت او را دیدن او را، نصیبم می‌کند اصالتا هم اهل شهر قوچان استان خراسان بود.

شاید نزدیک به چهل سال از عمرش را سفرهای طولانی از هند تا خلیج بنگال و کشورهای افریقا و آسیا هزینه کرد برای اینکه کتابخانه‌های آن کشورها را ببیند، مطالعه کند، یادداشت‌برداری کند، در این پنجاه سال هم در کشورها شبها را در مساجد و حسینیه‌ها می‌خوابید، پولی که بتواند هتل برود راحت باشد نداشت، یکی از آثار این مرد جمع‌آوری روایات وجود مبارک امام صادق است که اگر تعجب نکنید حدود سی جلد است و هر جلدی حدود پانصد صفحه، یعنی پانزده هزار صفحه فقط آثار وجود مبارک امام ششم را ایشان با یک سبک بسیار منظم و دقیق و اصولی نوشته است.

معمولا من شهرهایی که می‌روم به خصوص ایامی که در ارتباط با امام صادق است یکی دو تا از آن سی جلد را با خودم می‌برم، که اول خودم بهره‌برداری کنم برای خودم، مطالب آسمانی امام صادق را یاد بگیرم، بفهمم، بتوانم عمل بکنم، و بعد هم در سخنرانی‌ها برای برادران و خواهران بزرگوارم بگویم، و بخشی از این فرهنگ الهی و عرشی و آسمانی را انتقال به مردم بدهم. چون همه ما نسبت به اهل بیت نسبت به چهارده معصوم، مسئول هستیم، چنانکه پیغمبر اکرم فرموده قیامت من از تک تک امتم درباره قرآن و اهل بیتم بازجویی می‌کنم، باید جواب من را بدهند که بعد از مرگ من آنهایی که هی به دنیا آمدند تا روز برپا شدن قیامت با قرآن و اهل بیت من چگونه برخورد کردند چه کار کردند.

البته رضایت پیغمبر از مردو زنی است که زندگیشان را با کتاب خدا و با روایات اهل بیت هماهنگ کرده باشند مرد و زنی که هماهنگ با روایات اهل بیت و قرآن هستند هیچ وقت با هم جنگ ندارند، نزاع ندارند، دعوا ندارند، تلخی ندارند، بگو مگو ندارند، کارشان هم به طلاق نمی‌کشد و روحیه بچه‌هایشان را هم چون دعوا ندارند با هم نمی‌کشند از بین نمی‌برند، یعنی یکی دو تا سه تا امانت‌هایی که به عنوان فرزند خدا به آنها عنایت کرده نابود نمی‌کنند از بین نمی‌برند، عصبی نمی‌کنند و عضو غیرفعال نمی‌کنند.

شما کافی است به زندگی خانوادگی و زن و شوهری ائمه طاهرین مراجعه بکنید ببینید سبک زندگی این زنان و شوهران با همدیگر چگونه بوده، از باب مثل عرض می‌کنم همسر اول ابی عبدالله از دنیا رفت مادر زین العابدین، فقط یک لحظه بچه‌اش رادید وقتی امام چهارم به دنیا آمد همسر حضرت حسین بر اثر شدت درد زایمان از دنیا رفت، امام یک ازدواج دیگر کردند با مادر حضرت علی اکبر، با مادر علی اکبر ازدواج کردند که مادر علی اکبر هم عمر طولانی نداشت، از دنیا رفت، دیگر حضرت همسر دیگری را انتخاب کردند به نام رباب، رباب دو تا دیگر هم خواهر داشت پدر و مادر رباب که مادر علی اصغر است هر دو مسیحی بودند، و در مدینه هم زندگی می‌کردند، یک روزی امیرالمومنین که در سن جوانی بودند داشتند با حضرت حسن و حضرت حسین از کوچه می‌آمدند مادر رباب که یک مسیحی مدینه‌ای بود از دور امیرالمومنین و دو فرزندشان را دیدند، به قول شماها دل است دیگر دل را جلویش را نمی‌شود گرفت مگر آدم وارد مقدماتش نشود، ولی اگر وارد مقدماتش بشود خب دل از دست می‌رود این که قرآن اصرار دارد مردها جوان‌ها، به زنان نامحرم جوان چشم ندوزند، و به زنان و دختران جوان اصرار دارد به صورت مردان جوان و جوانان چشم ندوزند، برای این است که می‌خواهد مقدمات از دست رفتن دل فراهم نشود یک  وقت دل به نامحرم نبندند آشیانه خودشان را خراب نکنند، زندگی خانوادگی دیگران را تخریب نکنند، باعث نشوند همسر خود را طلاق بدهند و همسر او را که دیدند و عاشقش شدند وادار بکنند طلاق بگیرد خب در این نگاه‌ها عوارض سنگینی به وجود می‌آید، اسلام قوانینش روانشناسانه است، روانکاوی شده است، پروردگار هم از مخلوقش از همه بهتر خبر دارد، می‌داند چشم‌چرانی چه از طرف مرد چه از طرف زن عوارض سنگینی خواهد داشت که هزینه این عوارض را جامعه ما دارد می‌دهد.

ما یکی از کشورهایی هستیم در کره زمین در صد و هشتاد کشور که از نظر طلاق حرف داریم، یعنی جزو رده‌های پایینتر از دهم هستیم خود به هم خوردن آشیانه‌ها و نظام خانواده و طلاق زن و تنها شدن مرد و بعد هم زنده بودن شهوات مرد و زن، وقتی که جدا بشوند از همدیگر فشار بهشان بیاورد تقوای بالایی هم نداشته باشند سبب شروع فساد سنگین اجتماعی می‌شود مخالفت دین با طلاق یکیش به همین خاطر است اینی که پیغمبر آمدند اعلام کردند منفورترین کاری که حرام نیست ولی منفور است، پیش پروردگار طلاق است مسئله طلاق تنها نیست که زن بگوید من رفتم یامرد بگوید من رفتم، مسئله بچه‌ها در کار است، مسئله فشار غرائض جنسی مرد و زن بعد از طلاق در کار است، مسئله ضعف ایمان و تقوای جامعه در کار است، شما ببینید چه فسادی تولید می‌شود و توسعه پیدا می‌کند.

این است که خانم‌ها باید خیلی مواظب باشند سراغ طلاق نرود شوهرشان به خاطر بدعملی‌شان، بداخلاقی‌شان، مردها باید خیلی مواظب باشند که زنها به جان نیایند بگویند مهرم حلال جانم آزاد طلاق بگیرند، مرد باید به همان تعهد روز اولش که عقد بوده پایبند باشد زن هم باید پایبند باشد، یک مقدار هم باشد قدرت گذشت از همدیگرشان را بالا ببرند طلاق تا الان از زمان آدم هیچ مشکلی راحل نکرده بلکه بر مشکلات افزوده است خیلی دین موافق با طلاق نیست علت طلاق هم اغلب یا بی‌صبری مرد است یا بی‌صبری زن است، یا کم درآمدی است یا تلخ بودن زن است یا تلخ بودن مرد است خب اینها را می‌شود آدم گذشت بکند تحمل کند، حوصله کند، صبر کند و به هم نزند خانه و خانواده را، بچه‌ها یک دانه سرپرستشان را از دست ندهند و سرپرستی هم برایشان می‌ماند عصبی نباشد و ناراحت نباشد و بعد هم مسئله فشار غریزه جنسی است که طبیعی است، زن بتواند بعد از سه ماه و ده روز بعد از طلاق یک خرده خودش را نگه دارد بعد ممکن است نتواند خودش را نگه دارد، مرد هم همینطور، برایش پیش نیاید ازدواج مجدد، نه برای زن نه برای مرد، تاوان این فساد و توسعه‌اش را کی باید بدهد؟ آنهایی که زیر بار طلاق رفتند در هر صورت.

فرهنگ دین اگر حاکم بر خانواده باشد حالا بحث فرد و اجتماع دو بحث دیگر است، اگر فرهنگ دین اخلاق دین، عمل دینی، بر خانه حاکم باشد زن و شوهر بچه‌ها، یک زندگی شیرین آرامی را خواهند داشت، بچه‌ها هم خوب بار می‌آیند، خوب هم درس می‌خوانند، بسیار هم مفید می‌شوند، من این را تجربه خودم را دارم، یعنی وقتی که چهارچوب خانه آرام باشد، زن و شوهر اعمال و اخلاقشان هماهنگ با قرآن و روایات اهل بیت باشد، خیلی بچه‌ها خوب بار می‌آیند. عالم بار می‌آیند، دانشمند بار می‌آیند، مفید بار می‌آیند، این نتیجه دین است. یقین هم بدانید که اگر مرد و زن در خانواده‌شان دین را حذف بکنند هیچ فرهنگ دیگری را در جهان نداریم که به جای دین قرار بدهند و خلأ دین را جبران بکند، چرا یک سلسله کتاب روانشناسی و روانکاوی داریم که من بعضی‌هایش را دارم نود درصدش را دانشمندان صهیونیست نوشتند، کتابهای روانشناسی و روانکاوی فروید تمامش قواعد صهیونیستی است تمامش، روانشناسی مان که یک روانشناس خیلی معروف است، یک روانشناسی مسیحی یهودی است، اینها را اگر مردم بخواهند در خانه به جای دین بگذارند و با حذف دین بروند پیش همین دکترهای روانشناس که خیلی خانواده‌ها رفتند پیش دکترهای روانشناس مشکلشان حل نشده، فقط ایمان به قرآن و ایمان به اهل بیت است که تمام زندگی را غرق آسایش و امنیت می‌کند و نمی‌گذارد تلخی پیش بیاید، نمی‌گذارد دعوا پیش بیاید، نمی‌گذارد جنگ و نزاع و طلاق پیش بیاید، یعنی دین خدا جنبه پیشگیری دارد نه معالجه، دین خدا صبر نمی‌کند زن و مرد مریض بشوند بعد بیاید سراغ علاجشان، از اول اگر زن دیندار باشد مرد هم دیندار باشد اینها به مشکل برنمی‌خورند.

یک وقتی در تهران یک آدم بی‌دینی که عرقخور هم بود، قمارباز هم بود، کافه‌ای هم بود کاباره‌ای هم بود در محل ما زندگی می‌کر د به من گفت که من دنبال یک دخترخانم با حجاب چادری متدین می‌گردم، قبل از انقلاب چهل و چهار پنج سال پیش، گفتم چطور؟ تو آخه یک آدم عرقخور و لات و چاقوکش و کافه برو و کاباره برو هستی دنبال دختر چادری متدین برای چی می‌گردی؟ گفت به علت اینکه من دختران و زنان بی‌دین کافه‌ای و کاباره‌ای و خیابانی را دیدم، تجربه کردم، اینها به درد یک شبانه روز زندگی نمی‌خورند، این خیلی مسئله مهمی است که آدم یک حقیقتی را از زبان یک لات عرقخور بشنود، یعنی به جای دل تجربه به او انتقال پیدا بکند، او تجربه خودش را داشت به من منتقل می‌کرد گفتم خب حضرتعالی اگر یک خانواده متدینی را پیدا کردی و خواستی بروی خواستگاری این خانواده متدین، بالاخره از جنابعالی می‌پرسند نماز می‌خوانی؟ نه، روزه می‌گیری؟ نه، تو هم که آدم روراستی هستی حتما بهشان می‌گویی من عرق می‌خورم قمار هم می‌خورم کاباره هم می‌روم فکر می‌کنی دختر بهت می‌دهند؟ گفت نه من اینجوری نمی‌روم، گفت من اینجوری نمی‌روم، چون من با رفتن پای چهار تا منبر بالاخره دهه عاشورا ماه رمضان که اهل عرق و ورق نیستم و اهل کاباره نیستم، یک دورنمایی از دین خدا را فهمیدم، من بی‌دین نمی‌روم خواستگاری دختر متدین، من خودم هم دیندار می‌شوم عرق و ورق را کنار می‌گذارم، کاباره رفتن راکنار می‌گذارم، به جای کاباره رفتن مسجد می‌روم پای منبر خوب می‌روم، بهشان هم می‌گویم من دیگر ندیدمش، بعد از یک مدتی دیدمش گفتم ا زدواج کردی؟ گفت ازدواج کردم، گفتم با همان دختری که می‌خواستی؟ گفت آنی که در ذهنم بود یک دختر متدین نمازخوان چادری با عفت از آن هم بهتر گیرم آمده یعنی وقتی آدم رو به خدا می‌رود خدا هم به او رو می‌کند. یعنی این جوان بی‌دینی که می‌گوید من می‌خواهم بروم یک دختر متدینی را بگیرم این خودش توبه است، این خودش رو کردن به خداست، این خودش روی آوردن به دین است، خداوند هم در قرآن وعده دارد عصی ان یبدل الله خیرا لکم، من بهتر از آنی که فکر می‌کنی نصیبت می‌کنم. و همانجوری هم رفته بود یعنی نمازخوان شده بود از گناهان توبه کرده بود مسجدی شده بود رفت ازدواج کرد و من دیگر ندیدمش بعداز مدتها که گذشت یک بار دیدمش، گفتم راضی هستی از زندگیت؟ گفت بعد از ازدواج با آن خانم  درآمدم خیلی بیشتر شد، در عین اینکه عرقخور و لات بود اما حلال خور بود یعنی یک کسب صنعتی مشروعی داشت، دکتر موتور هر نوع ماشینی بود من خودم هم ماشینم که خراب می‌شد می‌بردم پیش او از همان روزگار لاتی، بعد از خوب شدنش هم باز ماشینم را می‌بردم پیشش، گفتم زندگیت خوب است؟ گفت عالی است چهار تا اولاد هم خدا بهم داده آن وقت بچه‌هایش بزرگ شده بودند می‌گفت یکی از یکی بهتر.

یک روایت قدسی را نقل می‌کنند که این را من از شما جوان‌ها درخواست می‌کنم امتحان بکنید این روایت را، همش که خدا نباید مارا امتحان کند بیایید ماها هم خدا را امتحان کنیم، همش ما معطل ننشینیم خدا سر پول، سر قیافه، سر زن، سر رفیق، سر کسب ما را امتحان بکند ببیند ما چند مرده حلاج هستیم، سر پول امتحان بکند ببیند حرام می‌خوریم، ببرد ما راجهنم نمی‌خوریم ببرد بهشت. یا سر زن ما را امتحان بکند ببیند مااهل زنا هستیم بیاید خرمان رابگیرد بکشد جهنم بگوید رفوزه شدی یا نه مثل حضرت یوسف اهل فرار از زنا هستیم بگوید پس تو جزو صدیقین هستی و واقعا حقت است که بروی در بهترین نقطه بهشت.

کذلک نجزی المحسنین، ان الله لا یضیع اجر المحسنین، خب چرا همش ما بشینیم خدا ما را امتحان کند، ما هم در مقام برآئیم خدا را امتحان کنیم خدا که در امتحان رفوزه نمی‌شود، خدا که در برابر ما شکست رفوزه شدن نمی‌خورد، امتحانش کنیم، این که کاری ندارد، خرجی هم ندارد، پولی هم نمی‌خواهد هزینه‌ای هم نمی‌خواهد. پروردگار می‌فرماید من تقرب من با این روایت یک کاباره دویست متری که روزی یک خاور عرق می‌داد به مردم را توبه‌اش دادم، یک خاور عرق هر روز خالی می‌کرد با همین یک تکه حرف خدا، من تقرب در زمان شاه، من تقرب الی شبرا تقربت الیه زراعا، اگر بنده من یک وجب به طرف من رو کرد فقط یک وجب، بیشتر هم نه، یک وجب هم چیزی نیست، چیزی است؟ شب بیست و یکم ماه رمضان مسجد جامع نیشابور هم در حیاط پر بود هم در شبستان‌ها هم روی پشت بام در قرن چهارم هجری، همه مردم نیشابور آن وقت‌ها که شلوغ نبود شهرها بیشتر مردم آمده بودند احیا بنا بوده ابوسعید ابوالخیر احیا بگیرد، خب وقت احیا شد یعنی شب که به نیمه رسید نیمه کامل که دیگر بوی نیمه شب و سحر می‌آمد احیا رامی‌خواست شروع بکند.

منبرهای قدیم هم خیلی بلند بود، ابوسعید پله‌های منبر را گرفت رفت آن بالا نشست که تا پایان جمعیت ببینند، نمی‌شد روی منبرهای کوتاه بروند صدا هم نمی‌رسید بلندگو نبود وقتی نشست روی منبر خیلی تراکم جمعیت بود، همه در همدیگر نشسته بودند خادم مسجد نیشابور مسجد جامع آمد کنار منبر، دستهایش را گذاشت در گوشش، که با تمام توانش صدا بزند، فریاد بلندی زد در سکوت مردم که ابوسعید هم روی منبر نشسته بود گفت مردم از جا بلند شوید یک قدم بیایید جلو، خب این رسم همه مجالس است یک جلسه مذهبی در مسجد در حسینیه، وقتی خیلی شلوغ می‌شود خب یک نفر بلند می‌شود می‌گوید آقایان یک قدم تشریف بیاورید جلو، این خادم وقتی گفت مردم یک قدم بیایید جلو ابوسعید ابوالخیر از بالای منبر آمد پایین نشست کنار منبر، حالا چند هزار جمعیت منتظر احیای باحال عارفانه ابوسعید هستند اینها خب اهل گریه بودند اهل حال بودند، اهل خدا بودند آن هم یک شب بیست و یکم حالا نوبت داده بود برای مردم نیشابور احیا بگیرد، این مردم منتظر مشتاق، دیدند ابوسعیدآمدپایین، سرش را انداخت پایین رفت در فکر، آنهایی که جلوی منبر بودند گفتند آقا تشریف نمی‌برید بالا احیا را شروع کنید؟ گفت نه احیا نمی‌گیرم، گفتند آقا هشت نه هزار ده هزار جمعیت برای احیای شما آمدند، چطور احیانمی‌گیرید؟ گفت نه من امشب اصلا دیگر از چهارچوب احیا گرفتن آمدم بیرون نمی‌توانم احیا بگیرم، چرا چه شد؟ گفت برای اینکه خادم مسجد حرفی که صد و بیست و چهار هزار پیغمبر زدند در یک کلمه گفت، که آقا در این وضعی که هستید این وضع را رها کنید یک قدم بیایید جلو یعنی از شیطان جدا بشوید به خدا بپیوندید شماها آخه تا حالا کنار شیطان چسبیدید این خادم گفت یک قدم بیایید جلو یعنی از شیطان جلو شوید یک قدمی شما هم پروردگار است، وقتی که پشت به شیطان کردی آمدی جلو یک قدم به خدا رسیدی، من دیگر حرفی نمانده بزنم. من حرفی نمانده بگویم، خب پروردگار می‌فرماید یک وجب بیا من از نوک انگشت تا به اصطلاح آرنجت با این ته آرنج من زراعی می‌آیم به طرف تو، اذکرونی اذکرکم این در سوره بقره است تو بیا که من هم بیایم، آخه تو که نیامدی من را نمی‌خواهی، دینم را  نمی‌خواهی، من را دوست نداری چیزهای غیر ازمن را دوست داری، تو عاشق من که نیستی عاشق ماهواره هستی، عاشق فیلم هستی، عاشق فوتبال هستی عاشق روابط نامشروع هستی عاشق چشم‌چرانی هستی، عاشق به دست آوردن هر نوع پولی هستی خب من برای چی بیایم طرف تو؟ تو که من را نمی‌خواهی و دینم را نمی‌خواهی من برای چی خودم را خراب کنم بیایم طرف تو؟ گاهی شما می‌آئید از ما می‌پرسید می‌گویید سه بار رفتم در خانه برادرم راهم نداده، با من قهر است، آشتی نمی‌کند من اگر بخواهم دوباره بروم خراب می‌شوم دیگر نمی‌توانم بروم حالا به زبان خود ما ا نسان‌ها اگر پروردگار بخواهد حرف بزند باید بگوید تو که من را نمی‌خواهی من برای چی تو را بخواهم؟

تو که به طرف من نمی‌آئی من برای چی به طرفت بیایم، تو که عشق دلت به طرف ماهواره و فیلم و نمی‌دانم زن و دختر و پول و به هر شکلی که هست اصلا عشقت از آنوری جهت دارد من برای چی عاشق تو باشم؟ ان الله لا یحب المفسدین، و الله لا یحب الظالمین، ان الله لا یحب المتکبرین، لا یحب کل مختال فخور، ده بار در قرآن گفته من این گروه این گروه را دوست ندارم، چرا چون آنها من را دوست ندارند، آخه محبت یک طرفه به چه درد می‌خورد؟ من دارم دائم از خدا فرار می‌کنم خدا برای چی طرف من بیاید خب به من نمی‌رسد که من دارم در می‌روم خب برای چی بیاید؟

اما اگر یک مرد یا یک زن واقعا قصد جدی کند، یک وجب به طرف من حرکت کند، یعنی از هوای نفس، نفس اماره، خواسته‌های نامشروع، محرمات، شیطان‌های انسی که در همه شهرها وول می‌زنند اگر یک وجب از آنها بیاید جلوتر ببرد که دیگر جزو آن گروه و آن گروه و آن طایفه و آن فاسقان و آن مجرمان و آن عرقخورها و آن رباخورها و آن بدکاران نباشد جدا کند سفره‌اش را با آنها بیاید اینور. خب من یک زراع می‌آیم طرفش یعنی من هم گره از کارهایش باز می‌کنم مشکلاتش راحل می‌کنم، آنی که از من می‌خواهد زمینه پرداختش را برایش فراهم می‌کنم این در صورتی است که زندگی زن و شوهر دو تا شریک، دو تا رفیق، جامعه یک کشور، هماهنگ با قرآن و اهل بیت باشد. همه مشکلات برطرف می‌شود یقین بدانید. یعنی باور بکنید.

یک سند قرآنی هم برایتان بخوانم وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُرىٰ آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا اگر اهل یک مملکت آمنوا به من خدا پیوند بخورند و اتقوا از همه محرمات و گناهان رابطه‌شان را ببرند، پاک بشوند، لَفَتَحْنٰا عَلَيْهِمْ بَرَكٰاتٍ مِنَ اَلسَّمٰاءِ وَ اَلْأَرْضِ ﴿الأعراف‏، 96﴾ من هم تمام برکات عالم بالا و زمین را موانعش را برطرف می‌کنم در هر نوع برکت آسمانی و زمینی را به رویشان باز می‌کنم این هم جزو آیاتی است که خوب است ملت ایران خدا را امتحان کنند.

یک سال ملت ایران بیایند کل گناهانشان را ترک بکنند یک سال، یک سال فقط همه را بگذارند کنار عرقخوری و زناکاری و این عروسی‌های مختلط و چشم چرانی‌ها و غیبت و تهمت و ناسزا و کلاهبرداری و تقلب و مال مردم‌خوری و ظلم به زن و ظلم به شوهر و ظلم به بچه همه را یک سال فقط بگذارند کنار و این یک سال هم با خدا رفاقت کنند، آمنوا و اتقوا دو تا مسئله، گناهان را تعطیل کنند با پروردگار هم رفاقت کنند یک سال، به خود قرآن قسم چون من یقین دارم من دین را باور کردم خدا را هم باور کردم قیامت هم باور دارم تجربه‌ام هم در امور دین خیلی است یک سال هر چی رودخانه در ایران است پر از آب می‌شود کی می‌گوید؟ خود قرآن وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهٰاراً تمام مردم ایران ثروتمند می‌شوند و فرزندانشان یارشان می‌شود وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوٰالٍ وَ بَنِينَ ﴿نوح‏، 12﴾، پاییز که می‌آید و زمستان  و بهار يُرْسِلِ اَلسَّمٰاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرٰاراً  ﴿نوح‏، 11﴾، باران و برف فراوان به اندازه بیضرر که سیل نشود خانه‌ها را ببرد خیابان‌ها را ببرد زمین‌های کشاورزی را نابود بکند، اگر یک سال مردم امتحان بکنند امتحان که کاری ندارد یک سال خدا را امتحان بکنند با خدا رفیق بشوند با گناهان قطع رابطه کنند خدا در جای دیگر قرآن می‌گوید رودخانه‌هایتان را پر می‌کنم فرزندانتان را یارتان قرار می‌دهم ثروتمندتان می‌کنم کل شما را یعنی یک دانه فقیر و محتاج دیگر نماند، پاییز و زمستان و بهار باران و برف فراوان مفید می‌دهم اما فکر نمی‌کنم این هفتاد و پنج میلیون این حرف را از ما آخوندها قبول کنند چون بیشترشان هم که با ما آخوندها مخالفند قبول نمی‌کنند امااگر قبول کنند به نفع خودشان است نه به نفع ما اگر قبول کنند.

خب یک روایتی را من در این سی جلدی که دیدم برای امشب انتخاب کردم که به مقدمه گذشت متن را می‌خوانم فردا شب برایتان توضیح می‌دهم انشالله، من اوتی ثلاث لم یحرم ثلاثا من اعطی دعاء اعطی الاجابة و من اعطی الشکر اعطی الزیادة و من اعطی التوکل اعطی الکفایه فان الله عز و جل و من یتوکل علی الله فهو حصبه ان الله بالغ امره و قال عز و جل و لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید این حرفهایی است که فارسی را زدم بدون توضیح این روایت و ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون ان عبادتی سیدخلون جهنم داخرین این کل متن فرمایش امام ششم است سه تا شاه کلید در این روایت امام برای حل مشکلات دادند اگر ملت گوش بدهند. سه تا شاه کلید.

یعنی ما در قرآن و روایت هر چی داریم کلید حل مشکلات دنیا و آخرت است فقط، کلید است.

 

 

 

برچسب ها :