شب اول سه شنبه (19-5-1395)
(اصفهان بیت الاحزان)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- بهدستآوردن زندگی ابدی در بهشت
- دگرگونی زندگی انسان در کلام امام رضا(ع)
- دستور خداوند برای جابهجایی قبر حضرت یوسف(ع)
- محبت و معرفت، مقدمه عشقورزی
- معرفت منحصربهفرد مالک اشتر به امیرالمؤمنین(ع)
- هدف خداوند از خلقت انسانها
- وجود سه خصلت در عبادت انبيا
- تحقیق برای یافتن قبر حضرت یوسف(ع)
- همت بلند پیرزن زمینگیر
- رحمت بیانتهای خدای متعال
- عزم و همت بلند در قرآن کریم
«بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمد لله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
بهدستآوردن زندگی ابدی در بهشت
روایاتی از امام هشتم(ع) (تقریباً در همه کتابهای باارزش شیعه) نقل شده است که انسان را در همه شئون زندگی راهنمایی میکند. در روایات حضرت مسائل مهم الهی و معارف پروردگار مهربان عالم گنجانده شده است. هرکدام از این روایات انسان را به حقیقت یا حقایقی راهنمایی میکند. اگر مرد و زنی به راهنماییهای حضرت عمل کند، یقیناً خیر دنیا و آخرت خودش را تأمین کرده است و به قول قرآن مجید، «حیات طیبه» پیدا کرده، مرگِ بسیار آسان (همراه با رحمت و عفو پروردگار) در انتظار او خواهد بود، برزخ آبادی خواهد داشت و قیامت هم با سه حقیقت روبهرو خواهد شد: لقای حق (قلبی)، رضایت پروردگار «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُم»[1] و قرارگرفتن ابدی در جنت پروردگار «خالِدينَ فيها أَبَد».[2]
این حیات طیبه، آن مرگ همراه با رحمت و مغفرت، برزخ آباد، قیامت همراه با لقاءالله و رضایتالله و جنتالله، بعد از ایمان، محصول عمل به معارف اهلبیت(علیهمالسلام) و برنامههایی است که پیغمبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(علیهمالسلام) برای انسان نظام دادهاند.
دگرگونی زندگی انسان در کلام امام رضا(ع)
روایت بسیار مهمی را برایتان آماده کردهام. این روایت در کتاب باارزش «قربالإسناد» است. مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی آنقدر برای این کتاب ارزش قائل بودند که دستور دادند این کتاب چاپ شود و در اختیار علما و دانشمندان قرار بگیرد. این کتاب یکجلدیِ عربی حاوی بخشی از معارف بلند اهلبیت(علیهمالسلام) است.
این روایت ما را به کسب عزم، همت، تصمیم قوی، بالا، برتر و پرمنفعت هدایت میکند؛ انسان را از ضعف اراده و همت، کنار آبرو، مال، علم و مقامش نجات میدهد؛ چون عدهای ازنظر همت، اراده و تصمیم، مرد و زن نیمهمردهای هستند؛ کسانی که بیحال و بیشتر بیکارهاند و حتی از اندیشیدن درباره کارهای باارزش خسته میشوند. این روایت، هدایتگر هر مرد و زنی به همت بلند، تصمیم بامنفعت و عزم استوار برای بهکارگرفتن خود، علم، مال و آبرویش در انجام کارهای بزرگ، ماندنی و بسیار مفید برای خودش، مردم و دنیا و آخرتش است.
من ابتدا متن روایت را میخوانم و بعد در چند مطلب خیلی مهم، روایت را موشکافی میکنم و شرح میدهم.
امام هشتم(ع) روایات گستردهای را (روایات قدسی) از پروردگار، انبیا و پدران بزرگوارشان (از موسیابنجعفر(علیهماالسلام) تا پیغمبر اکرم(ص)) نقل میکنند. اگر کسی به این روایات مراجعه بکند، اهلش باشد و فهمش را هم داشته باشد، به نظرش میآید کنار دریای بیساحلی پُر از گوهرهای گرانبها ایستاده است که همه انسانهای جهان را در هر دورهای میتواند بهخوبی اداره و سعادت دنیا و آخرتشان را تأمین کند.
دستور خداوند برای جابهجایی قبر حضرت یوسف(ع)
حضرت میفرمایند: خداوند به موسیابنعمران وحی کرد که مکان قبر حضرت یوسف را تغییر دهد و جنازه او را از جایی که دفن شده، به جای دیگری ببرد. خداوند مهربان محل قبر را به موسیابنعمران نفرمود و تنها در یک حکم کلی به حضرت کلیمالله گفت: محل قبر یوسف (بنده صدیق من) را تغییر بده و بدن را جای دیگری دفن کن؛ این حکم الهی است.
محبت و معرفت، مقدمه عشقورزی
انبیای خدا عاشق خدا بودند؛ علتش هم معرفت بسیار بالایی بود که به پروردگار مهربان عالم داشتند. امام صادق(ع) میفرمایند: عشق و محبت، میوه معرفت است. ما نمیتوانیم مردم را بدون معرفت، به محبتورزیِ به یک حقیقت دعوت بکنیم. اگر بخواهیم مردم را به عشقورزیِ به یک حقیقت دعوت کنیم، اول باید حقیقت را به آنها بشناسانیم یا اگر خود مردم بخواهند عاشق واقعیتی بشوند، باید آن واقعیت را بشناسند. وقتی واقعیت را بشناسند، زیباییها و جایگاه واقعیت را (یا در عالم یا در زندگی خودشان) بفهمند، محبت ایجاد میشود.
محبت گلی است که از سرزمین معرفت شکفته میشود. اگر معرفت نباشد، یقیناً نوبت به محبت نخواهد رسید. مردم دنیا چون گل و زیباییهایش را میشناسند، آن را دوست دارند و چون اشیایی را که به آن نیاز دارند میشناسند، به آن محبت میورزند. درواقع، بدون شناخت امکان محبت وجود ندارد. مردم بدون معرفت عاشق اهلبیت(علیهمالسلام) نمیشوند! بدون معرفت، محبت پدید نمیآید. ابتدا باید اهلبیت(علیهمالسلام) را شناساند و جایگاه و آثارشان را در زندگی دنیا و آخرت انسان بیان کرد، سپس گل محبت بعد از این معرفت شکفته خواهد شد.
معرفت منحصربهفرد مالک اشتر به امیرالمؤمنین(ع)
مالک اشتر با معرفت به امیرالمؤمنین(ع) مالک اشتر شد. او که بیمعرفت مالک اشتر نشد! وقتی به وجود، ارزشها و جایگاه امیرالمؤمنین(ع) در دنیا و آخرت معرفت پیدا کرد، عاشق شد و در این عشق، بهشدت مجذوب امیرالمؤمنین(ع) و به یک شیعه کامل و دارای ارزشهای معنوی تبدیل شد. کارش به جایی رسید که وقتی شهید شد، امیرالمؤمنین(ع) بالای منبر مسجد کوفه، بین جمعیت فرمودند: مادر دیگری را سراغ ندارم که مانند مالک به دنیا بیاورد!
امیرالمؤمنین(ع) از آینده خبر داشتند. نهجالبلاغه حضرت نشان میدهد که پرونده گذشته و آینده عالم (تا برپاشدن قیامت) پیش ایشان بوده. حضرت در نهجالبلاغه به مردم میفرمایند: «فَاسْتَنْطِقُوهُ»[3] قرآن را به گفتن دربیاورید تا برای شما حرف بزند. «وَ لَنْ يَنْطِقَ» اما قرآن مجید آیات صامت است و با شما حرف نمیزند. «وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ» پس بیایید تا با این علمی که دارم، به شما از قرآن خبر بدهم. «أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي» تمام آینده و وقایع گذشته عالَم، «وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ» داروهای بیماریهای شما (فکری، نفسی و روانی) و «نَظْمَ مَا بَيْنَكُم» آنچه نظام درست زندگی شما را برپا میکند، در قرآن هست و من از آنها خبر دارم. این علم امیرالمؤمنین(ع) است.
امیرالمؤمنینی که از آینده خبر دارند، بهدرستی میگویند: تا قیامت مادری را سراغ ندارم مانند مالک را بزاید! این نتیجه معرفت، عشق و محبتِ برخاسته از معرفت است. ولی در همان روزگار، آدم بیمعرفتی (چون معرفت نداشته، محبت هم نداشته) با امیرالمؤمنین(ع) برخورد میکند و شب نوزدهم ماه رمضان، امیرالمؤمنین(ع) را میکُشد.
اگر آدم به اهلبیت(علیهمالسلام) معرفت نداشته باشد، یا قاتل خود اهلبیت (علیهمالسلام) میشود یا قاتل فرهنگشان. کسی که در جامعه ما هر حرامی را مرتکب میشود، هیچ عبادتی را انجام نمیدهد و در خانه مسلمان هم به دنیا آمده،یک نوع قاتل است. اگر امیرالمؤمنین(ع) را میدید، ایشان را میکشت؛ ولی حالا که ندیده است، در زندگیاش فرهنگکُشی میکند.
هدف خداوند از خلقت انسانها
این خیلی مهم است. اینقدر که قرآن روی معرفت اصرار دارد، روی هیچچیز اصرار ندارد. به قرآن مجید دقت کنید، میگوید: «لِتَعْلَمُوا»[4] من شما را آفریدهام برای اینکه بفهمید. من خاک را گِل نکردم که آدم بسازم، مثل حیوانات بخورد، بخوابد، چاق و مریض شود و بمیرد. من چنین نیتی در ساخت انسان نداشتم! اگر برای شکمتان مواد میسازم، برای این است که زنده بمانید و بفهمید؛ وگرنه (اگر پای فهم نبود) شما را خلق نمیکردم. اینقدر در کره زمین حیوان رها بود که دیگر نیازی نبود شما هم بیایید.
در آیه دیگر هم میفرماید: «وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»[5] من برای شما گوش، چشم و نیروی درک ساختم که سپاسگزار باشید؛ نه اينكه دستتان را بالا کنید و بگویید خدا را شکر که به ما چشم، گوش و نیروی درک دادی. «لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»، یعنی از این سه ابزار شناخت برای معرفت استفاده کنید. اگر اهل معرفت شدید، شاکر میشوید؛ اما اگر بیمعرفت ماندید، ناسپاس و کفرانکننده. آیات قرآن خیلی دقیق است.
وجود سه خصلت در عبادت انبيا
انبیا عاشق خدا بودند. چرا؟ چون عرفانِ به حق داشتند، وجود مقدس او را میشناختند و به دنبال عشقِ به او و عاشقِ انجام دستوراتش بودند، هر عبادتی را با نشاط انجام میدادند. در آیات قرآن سه خصلت در عبادت انبیا موج میزند: «همت» (بالاترین عبادت)، «معرفت» (شناخت عبادت و معبود) و «عشق». عبادتشان عاشقانه بود، نه با کسالت و سستی! نماز میخواندند، روزه میگرفتند و جهاد میرفتند، از این کارها لذت میبردند؛ زندگیشان غرق در معرفت، همت و محبت بود.
تحقیق برای یافتن قبر حضرت یوسف(ع)
خداوند به حضرت موسی(ع) امر کرد که جنازه حضرت یوسف(ع) را تغییر دهد. باید موسیابنعمران در مقام تحقیق برآید، قبر را پیدا بکند و جنازه را آنجایی دفن کند که به او دستور میدهند. پروردگار عالم باید به او میگفت قبر کجاست، ولی نگفت. حضرت نمیدانست قبر کجاست، از مردم پرسید: چه کسی از قبر یوسف خبر دارد؟ گفتند: پیرزن مُسنی که هم کور است، هم زمینگیر، اما هوش و حواسش سر جایش هست؛ او از قبر یوسف خبر دارد.
امام هشتم(ع) ما را به همت بلند راهنمایی میکنند؛ به اینکه عزم، تصمیم و همتمان خیلی بالا باشد، کمهمت نباشیم، عزم سست و نیت مُرده نداشته باشیم؛ زیرا خدا اینجور آدمها را دوست ندارد.
با دستور حضرت موسی(ع) پیرزن را آوردند، درحالیکه زمینگیر، پاهایش خشک و چشمش کور شده بود و فقط زبان و هوشش کار میکرد. موسیابنعمران به او فرمود: میدانی قبر یوسف کجاست؟ گفت: میدانم (نسلبهنسل به او رسیده بود که محل قبر کجاست)، اما آدرس را نمیدهم!
همت بلند پیرزن زمینگیر
پیرزن فهمیده بود که درخواستکننده کلیمالله است و خیلی کار از او برمیآید. خیلی مهم است که آدم بفهمد از خدا، انبیا، ائمه و اولیای الهی هر کار مثبتی برمیآید. پروردگار میفرماید: اگر آدم این را بفهمد، از من رو برنمیگرداند و رو به کسانی نمیکند که با همه وجود، گدا و نیازمند من هستند.
پیرزن وقتی شناخت که سؤالکننده کلیمالله است، گفت: موسی، به چهار شرط نشانت میدهم («همت بلند» به این میگویند)! اول، نور چشمم به من برگردد و بینای کامل بشوم؛ دوم، خشکی پایم برگردد و پادار بشوم؛ سوم، به روزگار جوانی برگردم؛ چهارم، ضمانت بده که در بهشت، خانهام دیواربهدیوار خانه تو باشد.
معجزهای که خدا به حضرت عیسی(ع) داده بود (برای اینکه نبوتش را یهودیان متعصبِ منجمدِ قلبتاریک قبول بکنند)، این بود که کور مادرزاد را شفا میداد، اما زمان حضرت موسی(ع) زمان معمولی بود و مردم راحتتر واقعیات الهی را قبول میکردند. این چهار پیشنهاد خیلی برای حضرت موسی(ع) سنگین آمد و تعجب کرد که بخواهد پیرزن صدسالهای را به جوانی برگرداند، چشمها و پاهایش را هم سالم کند و در بهشت همسایه دیواربهدیوارش بشود.
رحمت بیانتهای خدای متعال
همت و خواستههای پیرزن خیلی بالا بود. حضرت گفت: خدایا، من با این پیرزن چه کار بکنم؟ خطاب رسید: موسی، مگر تو میخواهی این کارها را بکنی؟! من باید آنها را انجام بدهم؛ به او قول بده. چه رحمت بینهایتی! چه خدایی که توقعات بندهاش را که برای پیغمبر اولوالعزمش سنگین آمده، میگوید عیبی ندارد، برآورده میکنم.
برادران و خواهران، خدا میخواهد برای دادن آدرس یک قبر، اینقدر پاداش به او عنایت کند. اگر انسان عمری با خدا زندگی کند، بنده واقعی خدا باشد و از محرّمات خدا اجتناب بکند، چه به آدم میدهد!
اینها (پیری جوان، شَلی سالم، کوری بینا و در بهشت همسایه دیواربهدیوار موسی شود) پاداش آدرسدادن یک قبر است. عجب همت بالا و عزم و تصمیمی داشت! وقتی موسیابنعمران به او قول داد، پیرزن به موسی(ع) اطمینان داشت و میدانست انبیا اهل دروغ و دوزوکلک نیستند، سوءاستفاده و کلاهبرداری نمیکنند و از قدرتشان خلاف استفاده نمیکنند (آدرس قبر را بدهد و بعد به پیرزن بگوید خواستههای نامعقولی داری). ای کاش همه ما مثل انبیا بودیم و قول، حرف و ضمانت درست و زندگی بدون کلاهگذاشتن، فریبدادن و سوءاستفادهکردن از عباد خدا داشتیم.
پیرزن گفت: یوسف را کنارههای رود نیل دفن کردهاند؛ باید غواص بیاید یا صبر کنید آب فروکش بکند و محل قبر را نشان بدهم. آب کنار رفت و یک قبر سنگی پیدا شد که یوسف(ع) را در آن دفن کرده بودند. موسیابنعمران جنازه را به جایی که باید دفن بشود، انتقال داد.
عزم و همت بلند در قرآن کریم
یک آیه هم از قرآن بشنوید که میخواهد همت بلند، اراده قوی، تصمیم جدی و عزم برتر را درس بدهد. «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ»[6] خدا حیات، زندگی و مرگ را آفرید، برای اینکه شما را در این عرصه قرار بدهد که کدامتان سراغ احسنِ عمل میروید؛ اگر عبادت و خدمت به مردم میکنید و دنبال علم و اخلاق میروید، احسن عبادت، خدمت، علم و اخلاق را دنبال میکنید.
«وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ»[7] خدا توانای شکستناپذیر است و میگوید برای من احسنِ عمل را بیاور، من هم به تو احسن پاداش را خواهم داد. خدا «توانای شکستناپذیر و غفور» است؛ یعنی اگر در مسیر رسیدن به احسن عمل، سستی یا لغزشی داشتی، میبخشد. خدا «عزیز» است؛ یعنی توانایی دارد به احسن عمل، احسن پاداش را بدهد.
این آیه یکی از آیاتی است که مردم را به احسن عمل تشویق میکند. امیرالمؤمنین(ع) در دعای کمیل عرض میکنند: «وَاجْعَلْنِي مِنْ أَحْسَنِ عَبِيدِكَ نَصِيبا عِنْدَكَ»[8] خدایا، به من کمک کن تا بهترین بنده تو بشوم. اینگونه هم شد؛ یعنی همه این واقعیات شدنی است.
[1]. سورۀ مائده: آیۀ 119.
[2]. همان.
[3]. نهجالبلاغه (للصبحی صالح)، خطبهٔ 158.
[4]. سورۀ مائده: آیۀ 97.
[5]. سورۀ نحل: آیۀ 87.
[6]. سورۀ ملک: آیۀ 2.
[7]. همان.
[8]. دعای كميل.