لطفا منتظر باشید

شب دوم چهارشنبه (20-5-1395)

(اصفهان بیت الاحزان)
ذی القعده1437 ه.ق - مرداد1395 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

«بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمد لله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

ویژگی انسان‌های شایسته از نظر خداوند متعال

ادامه کلام جلسه گذشته را به خواست خدا فردا شب عرض می‌کنم. امشب برای ادب‌کردن به وجود مبارک حضرت مجتبی(ع) روایت بسیار مهمی را (در کتاب تحف‌العقول، بحارالأنوار و چند کتاب مهم دیگر نقل شده است) برایتان قرائت می‌کنم. این روایت برای کسانی که به قول حضرت صادق(ع) (در اصول کافی نقل شده است) گوش قبول داشته باشند (نه گوش صداشنیدن)، بسیار مفید است. مرد و زنی که گوش قبول دارند (حقیقت را می‌شنوند، می‌پذیرند و برنامه زندگی‌شان قرار می‌دهند)، ازنظر پروردگار افراد شایسته‌ای هستند، علاقه دارند که «سالک الی الله» باشند و در این چندروزهٔ دنیا، زندگی پاک، سالم و درستی داشته باشند؛ به قول پیغمبر اکرم(ص)، به‌گونه‌ای زندگی بکنند که خیرشان به همه برسد و هیچ‌کس از آنها شر نبیند. واقعاً چه انسانی بالاتر از این انسان است!

 

بهترین انسان‌ها از نظر پیامبر گرامی اسلام(ص)

من در طول یک سال، از ابتدای کتاب شریف اصول کافی تا پایانش را (حدود چهارهزار روایت درباره اصول عقاید درست، خداشناسی، علم، پاک‌شدن از جهل و بیان همه خوبی‌ها و زشتی‌های اخلاقی) نگاه کرده‌ام (روایات فقهی کافی در هفت جلد دیگر است) و حتی از یک روایتش هم چشم‌پوشی نکرده‌ام. این مجموعه، دریای باعظمت فرهنگ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و کتاب زندگی است. 

در این کتاب، پیغمبر اکرم(ص) وقتی یک انسان درست پاکِ باحقیقتِ مؤمن را تعریف می‌کنند، می‌فرمایند: «الْخَیرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ»[1] انسانی است که همه مردم، نه فقط مؤمنین، به خیر او امیدوارند؛ اینها قابل‌دقت است.

 

زندگی‌کردن شبیه خورشید

روایت دیگری برایتان بگویم که خیلی باارزش است. ما می‌توانیم این نوع روایات را به مردم کشورمان و جهان امروز اعلان و به‌وسیله این روایات، آنها را ارزیابی بکنیم و ببینیم در کجا قرار دارند.

خداوند متعال یک گفتار طولانی (شاید نزدیک هشت صفحه) با حضرت مسیح(ع) دارد. این گفتار را ما از کجا آورده‌ایم؟ بین پیغمبر(ص) و حضرت مسیح(ع) ششصد سال فاصله بوده است! اما وقتی به فکر، قلب و دانش اهل‌بیت(علیهم‌السلام) مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم پروردگار عالَم همه معارف انبیا و 114 کتاب آسمانی‌اش را برای هدایت مردم تا روز قیامت، به این بزرگواران عطا کرده است و آنها برای ما نقل کرده‌اند؛ وگرنه کسی قدرت ندارد یک خط از آن حرف‌ها را بسازد. 

در این روایت خطاب به حضرت مسیح(ع) می‌فرماید: صبح که از خانه بیرون می‌روی تا شب که برمی‌گردی، در تابیدن به تمام مردم (خیررساندن به همه مردم) مانند خورشید باش. خورشید که طلوع می‌کند، ببین نورش را تقسیم می‌کند؛ آیا می‌گوید من فقط به بام، حیاط، افراد و زمین کشاورزی مردم مؤمن می‌تابم و به هیچ‌کس دیگر نمی‌تابم؟ خورشید این تقسیم را ندارد و وقتی طلوع می‌کند، نورش را در نیمکره زمین برای همه‌کس (همه زمین‌ها، حیوانات، مردان، زنان، سالم‌ها و بیمارها) پخش می‌کند. این روایت می‌گوید این‌گونه باش و صبح که از خانه بیرون می‌روی، در خیر، یاری‌دادن و کمک‌رساندن مثل خورشید باش و بر همه بتاب. 

 

توصیه پیامبر(ص) به افراد تنگ‌دست

عرب چادرنشین بیابانی به مسجد آمد و به پیغمبر(ص) گفت: من شنیده‌ام شما فرموده‌اید مؤمن باید کار خیر داشته باشد، اما من پول، درآمد، ثروت و ملک و املاک ندارم، چه کار خیری انجام بدهم؟ دستم خالی است؛ دو تا بز و گوسفند دارم و با همان‌ها زندگی‌ام را به قناعت اداره می‌کنم. پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: محل چادرت در مسیر مسافران است یا جای پرتی هستی که هیچ‌کس را نمی‌بینی؟ گفت: یا رسول‌الله(ص)، نزدیک جاده مسافران است. حضرت فرمودند: بیابان گرم است و کار خیری که بر عهده توست، این است که به مسافران یک لیوان آب بدهی؛ بی‌خیر زندگی نکن! 

 

فایده حیوانات زهردار برای تصفیه هوا

نمی‌دانم آدم‌های بی‌خیر را به چه مَثَل بزنم! هرچه فکر می‌کنم، هیچ‌چیزی به نظرم نمی‌آید؛ چون کل موجودات عالم دارای خیر هستند! ممکن است بگویید عقرب، مار و رتیل با نیش‌هایشان چه خیری برای مردم یا موجودات دارند! شما کافی است قدرت پیدا کنید و هرچه عقرب، مار، رتیل و حیوان زهردار (میلیاردها زنبور) هست، نابود کنید. با نابودکردنشان درجه آلودگی هوای کره زمین به حدی بالا می‌رود که همه می‌میرند! 

ما چقدر با آشپزخانه‌ها، گازسوزی‌ها، کارخانه‌ها و اگزوز میلیون‌ها ماشین هوا را آلوده می‌کنیم؟ درخت‌ها، مارها، عقرب‌ها، رتیل‌ها و زنبورها کربن‌گیری می‌کنند و اگر خدا اینها را نیافریده و به عنوان تصفیه‌خانه هوا نگذاشته بود، از چند قرن قبل کسی وجود خارجی نداشت! آنها هوا را تصفیه می‌کنند و درون خودشان کربن هوا را به اسلحه تبدیل می‌کنند که اگر دشمنی به آنها حمله کرد، دفاع بکنند. درواقع زهرشان دو کارکرد دارد: هوا را تصفیه می‌کنند و برای دفاع خودشان اسلحه می‌سازند که هر دوی اینها خوب است.

ما برای دفاع از خودمان چقدر موشک انبار کرده‌ایم؟ کار بدی کرده‌ایم؟ زهر عقرب، مار و رتیل خیر است. آدم بی‌خیر را به چه می‌شود مثال زد؟! 

گاوان و خران باربر خیرند؛ لبنیات مردم جهان را گاو و گوسفند تولید می‌کنند. آنها شیر می‌دهند، شیرشان روغن، پنیر، ماست، دوغ، خامه، سرشیر و کشک می‌دهد؛ چگونه آدمِ بی‌خیر را به گاو تشبیه بکنیم! خدا هم در قرآن این تشبیه را ندارد!

آدم بی‌خیر یک موجود پلید، منجمد و کثیف‌باطن است و هیچ موجودی شبیه او در عالم نداریم. در‌حالی‌‌که مؤمن عین خورشید است و به همه می‌تابد. 

 

برخورد امام صادق(ع) با مرد مسیحی

امام صادق(ع) از مکه برمی‌گشتند. هوا خیلی گرم بود. نزدیکی‌های مدینه حضرت درحالی‌که سواره بودند، به شخصی رسیدند که روی زمین افتاده بود و نفس‌های آخرش را می‌زد و در حال مرگ بود. امام صادق(ع) دیدند تا از مرکب پیاده شوند و قمقمه آب را از خورجین دربیاورند، او مُرده است؛ به یکی از همراهانشان که پیاده بود و آب همراهش داشت،‌ گفتند: سریع آب را در دهان او بریز تا نمیرد. آن شخص گفت: یابن‌ رسول‌الله(ص)، او از مسیحیان مدینه است! حضرت فرمودند: من به دینش کار ندارم، جانش دارد از بین می‌رود! و آب در دهانش ریختند؛ این عین خورشیدبودن است.

باید به همه تابید، گرما و حرارت داد. آدم باید اهل خیر باشد؛ حتی به مردم بی‌دین. این اهل خیربودن مردم مؤمن، تشویق به دین‌دار‌شدن بی‌دین است. زیاد اتفاق افتاده که آدم پُرخیری به همه، از جمله به آدم‌های بی‌دین، خیر ‌رسانده و باعث شده تا شخص بی‌دین مؤمن شود و با خدا آشتی کند. 

«الْخَیرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ» از آدم مؤمن امید خیر به کل می‌رود و همه به او امیدوار هستند. «وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُون»[2] در جامعه شناخته‌شده است و همه می‌دانند که این آدم شر و ضرر ندارد، مال مردم را نمی‌خورد، غیبت نمی‌کند و به مردم بد نمی‌کند؛ پنجاه‌شصت سال است بین مردم این‌گونه زندگی کرده. 

 

داستان تهمت ناروا به زن پاک‌دامن

قرآن مجید خیلی عجیب است! من سه بار قرآن مجید را ترجمه کرده‌ام و الان دارم تفسیرش را می‌نویسم (تفسیر بیست جزء را در چهل جلد نوشته‌ام). گاهی مات‌زده می‌شوم و فقط خودم را قانع می‌کنم که خدا این است! 

پروردگار در سوره نور داستانی را نقل می‌کند و نسبت به آن حساسیت و نفرت شدیدی نشان می‌دهد و از تحقق این داستان به گناه بزرگی تعبیر کرده و می‌گوید: پایه‌گذاران این گناه در معرض لعنت دنیا و آخرت‌اند!

داستان این بود که عده‌ای مخالف، منافق، دشمن و آلوده‌باطن به زنی پاک‌دامن، باتقوا، باکرامت و انسانیت، تهمت ناموسی زدند. دقیقاً نمی‌دانیم این خانم چه کسی بوده و قرآن هم اشاره‌ای ندارد. البته غیرشیعیان از او اسم برده‌اند و روایاتی را هم نقل کرده‌اند، ولی روایاتشان ایراد دارد و معلوم است که دروغ‌سازی شده. 

این زن باتقوای درست‌کارِ پاک‌دامن (از عبادِ خدا بوده و بین مردم ازنظر آبرو و عظمت جایگاهی داشته است) را رَمی به رابطه نامشروع با کسی کردند، درحالی‌که شوهر داشت! برای رفع تهمت از دامن این خانم، حدود شانزده آیه نازل شد. شانزده آیه برای حفظ آبروی یک خانم، این خیلی سنگین است! می‌شد پروردگار یک بار بگوید گناه عظیمی انجام دادید، دیگر مرتکب نشوید؛ اما به شکل‌های گوناگون و با آیات مختلف رفع تهمت کرده و آبروی آن زن پاک‌دامن را حفظ کرده است. آیاتش خیلی عجیب است و مطالب سنگینی دارد. 

عده‌ای این تهمت را ساختند و عده‌ای از قوم‌وخویش‌هایشان، افراد پایین جامعه و گروهی از مهاجرین که از مکه به مدینه آمده بودند و خدا به آنها احترام گذاشته بود، گول اینها را خوردند. اینها هم این تهمت را زبان‌به‌زبان گرداندند و به کوچه و بازار و خانه‌ها کشاندند، درحالی‌که برایشان ثابت نشده بود که این زن پاک‌دامن شوهردار با مرد غریبه‌ای در ارتباط بوده است! 

شما که برایتان ثابت نشده بود، برای چه دنبال پایه‌گذاران این تهمت، این مسئله را بین مردم در بازار، خانه‌ها و مسجدها شایع کردید! کار خیلی زشتی کردید!

یکی از جاهایی که قرآن کلمه «عظیم» را به کار برده، درباره همین تهمت پخش‌شده است؛ می‌گوید: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُه»[3] اگر فضل و رحمت من نبود، همه شما در آتش عذاب من غرق می‌شدید.

 

برخورد خداوند با قسم‌خوردن نابجا

عده‌ای از آدم‌های مؤمن که دنبال این مسئله را نگرفتند و وارد این جریان هم نشدند، از دست قوم‌وخویش‌هایشان، مردم مؤمن معمولی کوچه و بازار و مهاجران عصبانی شدند، دور هم نشستند و قسم خوردند که از این به بعد، به قوم‌وخویش، پابرهنه ومهاجر، نه کمک مالی می‌کنیم، نه کمک متاعی؛ به جهنم که گرفتار مضیقه و سختی شدند! گفتند: ما نه در بدهکاری کمکشان می‌کنیم، نه در خانه‌سازی، نه در عروسی پسر و دخترشان و مشکلاتشان! اینها خیلی بد کردند. 

خداوند متعال آیه نازل کرد و فرمود: اولاً حق قسم‌خوردن نداشتید؛ ثانیاً شما که پول و امکانات دارید، حق ندارید از کمک به اینها دریغ کنید؛ ثالثاً منِ خدا «غَفُورٌ رَحیم»[4] اهل گذشت و مهربانی هستم، برای چه می‌خواهید با اینها تلخ برخورد کنید؟ برای چه نمی‌خواهید از اینها گذشت کنید؟ این اخلاق خداست. 

اگر بناست از خانه بیرون بیایی، خورشیدوار بیرون بیا و اگر بناست زندگی کنی، فقط با خیر زندگی کن و با شر گره نخور. کسی که شایستگی باطنی دارد و به قول معروف، چراغ فطرت را مقابل طوفان‌های گناه جوری نگرفته که خاموش بشود و دلش می‌خواهد «سالک الی الله»، بنده با خیر و بی‌شر باشد و خورشیدوار به همه بتابد (خیلی هم آثار شدید دارد)، باید بعد از قرآن، به روایات اهل‌بیت(علیهم‌السلام) گوشِ قبول بدهد؛ یعنی برای پذیرفتن بشنود و آنها را نقشه زندگی‌اش قرار بدهد. 

 

دو چهرهٔ دین

من اول قیمت دین را برایتان بگویم. اولاً دین دارای دو چهره (دورو) است: تکوینی و تشریعی؛ دین «تکوینی»، یعنی دینی که خداوند متعال تمام موجودات عالم هستی را به آن دین آراسته کرده است؛ ازاین‌رو کل موجودات به خاطر دین‌داری‌شان مطیع فرمان‌های پروردگارند. اسم دینشان هم تسلیم است. همه موجودات عالم (از بزرگ‌ترین کهکشان‌ها تا کوچک‌ترین ذره عالم) دین‌دار به وجود می‌آیند و تسلیم پروردگارند. این را در آیات قرآن می‌توانید ببینید. قرآن مجید می‌گوید: «کلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَه»[5] تمام موجودات نماز می‌گزارند و آگاهِ به نمازشان هستند (جاهل به نمازشان نیستند)؛ هم نماز ویژه خودشان را دارند و هم تسبیح‌گوی پروردگارند و آگاه به این حقیقت هم هستند. نمی‌دانم این را می‌دانستید یا نه! بنابراین ما موجود بی‌دین در عالم تکوین نداریم. آسمان‌ها، زمین و موجودات بین این دو، دین‌دار و اهل نماز و تسبیح‌ هستند؛ ما هم از کیفیت نمازشان خبر نداریم! همه اینها دین دارند و به خاطر دینشان، هم باارزش هستند و هم از آنها خیر صادر می‌شود.

روی دیگر دین، «تشریعی» است؛ یعنی دینی که بعد از پیغمبر(ص) در قرآن و فرهنگ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تجلی دارد. اگر کسی به این دین وصل شود، اهل سعادت دنیا و آخرت، مرضی پروردگار، اهل بهشت و صاحب خیر می‌شود. اقتضای دین این است؛ زیرا من وقتی دین‌دار باشم، نمی‌توانم عبادت و کار خیر نکنم، از اخلاق خوب مجزا و آلوده به زشتی‌های اخلاقی باشم.

پیغمبر(ص) درباره جوان دین‌دار می‌فرمایند: زن زیبایی جوان دین‌داری را به زنا دعوت می‌کند. جوان دین‌دار به او می‌گوید: «إِنِّی أَخافُ اللَّه»[6] من باید فرامین خدا را در زندگی‌ام رعایت کنم، نمی‌توانم خدا را رها و با تو زنا کنم! راست هم می‌گوید. پس این تعریف دین بود.

 

معنای مروت در کلام امام حسن(ع)

روایت مهمی از حضرت مجتبی(ع) نقل شده است. مردی (اسمش را ننوشته‌اند) خدمت حضرت مجتبی(ع) عرض می‌کند: یابن‌رسول‌الله(ص)، به نظر شما «مروت» یعنی چی؟ 

کتاب لغت مروت را این‌گونه معنا کرده است: «آدمی که مَشتی‌گری و مردانگی دارد و می‌شود چیزی پیشش گرو گذاشت»؛ یعنی مال کسی را نمی‌خورد، جوانمرد و دست‌به‌خیر است. 

اما ببینیم امام معصوم این لغت را براساس فرهنگ امامت، نبوت و توحید چگونه معنا می‌کنند. امام مجتبی(ع) فرمودند: جوانمرد به کسی گفته می‌شود که سه خصلت در او باشد: 

 

بخل‌ورزی در دین

«شُحُّ الرَّجُلِ عَلَى دِینِهِ»[7] جوانمرد به کسی می‌گویند که به‌شدت نسبت به دینش بخیل باشد؛ یعنی اگر دوهزار زن جوان، صدهزار ماهواره، سایت و تلفن همراه (گاهی وصل به مراکز فساد جهان است) سراغش بیایند (سراغش نمی‌آیند، مگر برای غارت دینش)، بخل بکند و بگوید من دینم را نمی‌دهم!

ما شهدایی داشتیم که در جبهه شهید نشدند (مانند میثم تمار، عمرابن‌حمق خزاعی، رُشَید هَجَری یا هِجری که ضبط لغتش را نمی‌دانم و چهره‌های برجسته‌ای هم در امت‌های گذشته بودند؛ مانند حبیب نجار که داستانش در سوره یس است)، بلکه به‌خاطر این شهيد شدند كه نخواستند دینشان را به فرعونیان تاریخ، بنی‌امیه و بنی‌عباس بدهند. اینها در دینشان خیلی شدید بخیل بودند و گفتند: سر و جان ما را می‌توانید ببرید، اما دینمان را نمی‌توانید غارت بکنید! 

متوکل به‌خاطر جریانی (طولانی است و نمی‌خواهم آن را بگویم) دستور قتل‌ابن‌سکیت را داد، فقط برای اینکه می‌خواست دین ‌ابن‌سکیت بر باد برود. به میرغضب گفت: یک دایره پشت گردنش دربیاور، جوری که بتوانی با دستت از پشت گردنش زبانش را بیرون بکشی. وقتی که میرغضب خنجرش را آماده کرد، متوکل به او گفت: در چه حالی هستی؟ گفت: من هفتاد سال از عمرم گذشته است و همیشه تردید داشتم که عاقبتم چه خواهد شد! الان که می‌بینم دارم فدای علی، حسن و حسین(علیهم‌السلام) می‌شوم، خوش‌ترین دوره هفتادساله‌ام است. 

در حقیقت، آدم دین‌دار می‌گوید سر و جانم را بگیر، اما دینم را نمی‌دهم. 

 

اصلاح مال از دیون الهی

«إِصْلَاحُهُ مَالَهُ»[8]جوانمرد کسی است که تمام ثروتش را (خمس، زکات، انفاق، صدقه و بدهکاری به اقوام و اشخاص) هَرس و مالش را صددرصد پاک بکند. اگر حداقل در کشور ما بخواهند این خصلت را انجام بدهند، فکر کنم چهل میلیون نفر باید دست‌اندرکار بشوند. کسی که مالش را اصلاح نکند، جوانمرد نیست؛ ناجوانمرد است. شما در آیات قرآن دقت بفرمایید، پروردگار عالم علت جهنمی‌شدن بخشی از جهنمی‌ها را مال گفته، نه بی‌دینی؛ دین‌دارِ مال‌دارِ جهنمی! آیه 180 سوره آل‌عمران و آیات اول سوره توبه، جهنمی دین‌دار را بیان می‌کنند؛ کسانی که به‌خاطر بخیل‌بودن، مالشان را پاک نکرده‌اند، ارث خواهر و برادر، ربا، مال مردم و مال مستحق در مالشان هست و اصلاح نکرده‌اند.

 

اهتمام در ادای حقوق 

«وَ قِیامُهُ بِالْحُقُوقِ»[9] جوانمرد به کسی می‌گویند که حق خودش، خدا، طبیعت، پدر و مادر، زن و بچه، مردم و حق‌داری را به او بپردازد و ادا کند. 

اگر مردم ایران بخواهند این کار را بکنند، پنجاه درصدی حق به عهده‌شان هست.

 


[1]. این روایت در «بحارالأنوار (ط - بیروت)، ج‏64، ص316» نیز نقل شده است.
[2]. این روایت در «بحارالأنوار (ط - بیروت)، ج‏64، ص316» نیز نقل شده است.
[3]. سورهٔ نور، آیهٔ 14.
[4]. سورهٔ نور، آیهٔ 22.
[5]. سورهٔ نور، آیهٔ 41.
[6]. سورهٔ مائده، آیهٔ 28.
[7]. معانی‌الأخبار، ص257.
[8]. معانی‌الأخبار، ص257.
[9]. معانی‌الأخبار، ص257.

برچسب ها :