لطفا منتظر باشید

ویژه برنامه شب شهادت امام جواد (ع)

(قم آستان امامزاده موسی مبرقع)
ذی القعده1437 ه.ق - شهریور1395 ه.ش
4.79 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

پیش از آن که وارد توضیح یک روایت بسیار مهم از وجود مبارک حضرت جواد الائمه بشوم روایتی که دو جمله است یعنی کمتر از نصف یک خط است، روایتی که یقینا اگر فرض بکنید در یک کشور تمام ملت آن کشور به این روایت عمل کنند تمام درهای خیر و سعادت دنیا و آخرت به روی مردم آن کشور باز می‌شود و مردم از فیوضات الهیه برخوردار می‌شوند.

قبل از توضیح روایت توجه شما را به مهمترین وصیت پیغمبر عظیم الشأن اسلام که نزدیک یکی دو ساعت مانده به از دنیا رفتن‌شان ایراد فرمودند جلب می‌کنم. این وصیت و سفارش آنقدر مهم است که پیغمبر با اینکه توان بلند شدن از بستر را نداشتند و در آستانه از دنیا رفتن بودند از امیرالمومنین و فضل ابن عباس پسرعمویشان خواستند به من کمک کنید زیر بغل من را بگیرید من را به مسجد ببرید.

پای مبارکشان را راحت در راه رفتن نمی‌توانستند بردارند و بگذارند، یک مقدار وجود مقدسشان را به حال کشیدن به طرف مسجد آوردند، جمعیت هم موج می‌زد نمی‌توانستند از سه پله منبر بالا بروند، همان پله اول نشستند و خطاب به کل امت کردند نه فقط آن مردمی که آن روز در مسجد حضور داشتند، حرفشان خطاب به امت بود تا روز قیامت. یعنی تا روزی که این نظام جمع بشود. انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی، ثقلین هم خواندند ولی ثَقَلین معنی آن یک مقدار گسترده‌تر است.

ثَقَلین یعنی دو جهان جن و انس که در روایت جنگ خندق هم این کلمه را به کار بردند ضربت علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین، یعنی جهان جن و جهان انس، در حقیقت پیغمبر فرمودند من دو جهان را برای شما به یادگار می‌گذارم، کتاب الله یک جهان قرآن مجید است، که چیزی به نفع انسان و بر طرف کننده شر از انسان نیست مگر اینکه در قرآن مجید بیان شده است، قرآن یک جهان معارف الهیه است، و اهل بیتشان که یک جهان ارزش‌ها و کمالات هستند. هیچ پیغمبری هم از صد و بیست و چهار هزار پیغمبر از خودش به اندازه پیغمبر ا کرم برای امت سرمایه نگذاشتند، یعنی شما اگر زندگی انبیا الهی را مطالعه بکنید انبیاء الهی فقط کتابشان را و فرمایشاتشان را به ارث گذاشتند که مخالفان و معاندان و دشمنان همه را از دست مردم گرفتند کتابها را تحریف کردند و کلمات را هم کتمان کردند. من با یک کاردینال بزرگ مسیحی لندن صحبت کردم درباره آئین مسیح، و درباره فرهنگ حضرت مسیح، ایشان به من گفت بین ما و بین مسیح دو هزار سال فاصله است و ما از مسیح هیچی برایمان باقی نمانده نمی‌توانست هم بگوید انجیل باقی مانده چون انجیل نوشته افراد مسیحی بعد از مسیح است، آن انجیل نازل شده پروردگار نیست الان هم در تمام کلیساهای دنیا و کتابخانه‌هایشان از اناجیل اربعه نام می‌برند، انجیل مربس، انجیل لوقا، انجیل اترس، و انجیل یوحنا هر چهارتا هم نشان می‌دهد دستپخت جنس دوپا است کاری به پروردگار عالم ندارد یعنی این چهار تا انجیل رنگ وحی ندارد و رنگ کلام نورانی پروردگار مهربان عالم را ندارد، یک اباطیلی هم در این چهار انجیل است که انسان تعجب می‌کند مسیحیان چرا اینها را به عنوان دین می‌دانند اینها بی‌دینی است اینها لا دینی است که من نمی‌خواهم برایتان بعضی از مطالب این انجیل‌ها را نقل بکنم، هم ادب منبر اجازه نمی‌دهد هم وقت اجازه نمی‌دهد.

تمام ارث موسی را هم به همین شکل نابود کردند، ولی ارثی که پیغمبر گذاشت نه نابودشدنی است تا قیامت چون خودشان فرمودند در همین دنیا لن یفترقا معلوم می‌شود ماندگار است که می‌گوید لن یفترقا، این از بین رفتنی نیست، نه قرآن که جهانی از وحی الهی است و نه اهل بیت که جهانی از کمالات و ارزشها هستند. نه معارف قرآن مجید به شماره درمی‌آید که خود پیغمبر فرمودند لا تحصی عجائبه این ارثی که من برایتان دارم می‌گذارم این سرمایه سنگینی که دارم می‌گذارم این جهانی که دارم بعد از خودم باقی می‌گذارم اگر شماره‌کنندگان عالم بخواهند جمع بشوند شگفتی‌های این کتاب را بشمارند به شماره نمی‌آید درست هم هست، از زمان ابن عباس که در روزگار امیرالمومنین زندگی می‌کرده تا همین الان تعداد تفاسیری که بر قرآن نوشته شده معلوم نیست، هنوز هم نجف، قم، پاکستان، هند، یمن، کشورهای دیگر اسلامی علما و دانشمندانشان دارند به قرآن تفسیر می‌نویسند، دائم هم از آیات مطالب جدید کشف می‌شود. حقایق جدید کشف می‌شود ولی تا قیامت تمام نمی‌شود این جهان پر از معارفی که پیغمبر برای مردم به یادگاه گذاشته است.

کمالات ائمه طاهرین هم همینطور است، شما اگر به کتابهای اهل سنت مراجعه بکنید من این روایت را در کتابهای آنها دیدم آن هم نه کتاب معمولی، کتابهای خیلی مهم آنها که پیغمبر فرمود اگر همه انسان‌های آفریده شده خدا از زمان آدم تا آخرین نفری که خلق می‌کند حالا کی است و کی است ما نمی‌دانیم و هر چی جن آفریده اینها جمع بشوند هر چی درخت خدا خلق کرده، تبدیل به قلم دست کل جن و انس از اول آفریده شدنشان تا صبح قیامت بشود، تمام دریاها مرکب بشود، اینها اگر بخواهند ارزشهای وجود امیرالمومنین را بنویسند عمر همه تمام می‌شود دریاهای مرکب شده هم تمام می‌شود قلم‌ها هم تمام می‌شود اما ارزشهای کتاب وجود علی تمام  نمی‌شود.

خب ما یک قطعه در جامعه کبیره داریم خلقکم الله انوارا، هر چهارده تا را، یک روایت داریم از خود ائمه که کلنا من نور واحد خب همین کاری که جن و انس با مرکب شدن دریاها، با قلم شدن درختها می‌خواهند برای نوشتن ارزشهای امیرالمومنین انجام بدهند همه عمرشان تمام می‌شود قلم‌ها تمام می‌شود مرکبها تمام می‌شود کمالات علی درنمی‌آید به شماره همین را برای حضرت جواد هم طبق کلنا من نور واحد شما لحاظ بکنید، چون امامان ما در شخصیت امامتی و در شخصیت علمی و در ظرفیت نفسی با هم تفاوت ندارند، حالا ببینید رسول خدا چه محبتی، چه مهری، به امت داشته که دو ساعت یک ساعت مانده به مرگش آمده با آن حال، دارد می‌گوید من دو جهان در بین شما گذاشتم و رفتم، کتاب الله چه سرمایه‌ای، پایان‌ناپذیر و عترتی اهل بیتی چه جهانی، پایان‌ناپذیر، چه خزائنی، پایان‌ناپذیر، خب این یک بخش از گفتارشان است، بخش دوم خیلی مهم است ما ان تمسکتم بهما کلمه تمسک در لغت که در قرآن هم آمده در سوره اعراف، الذین یمسکون الکتاب، مسک با سین، در لغت عرب به معنی الساق است چسبیدن، ما ان  تمسکتم بهما، اگر فکر شما قلب شما، و روح شما در ارتباط با قرآن و اهل بیت بچسبد به این دو تا یعنی بین شما و این دو تا فاصله نیفتد بچسبد، یعنی درزی بین شما و قران و اهل بیت من نباشد چون هر جا درز پیدا بشود جای میکروب است، جای ویروس است، جای شیاطین است، چرا پیغمبر اکرم پانزده قرن قبل فرمود از ظرف درزدار کوزه درزدار، لیوان درزدار آب نخورید چون در درزش محل زندگی شیاطین است، نه ابلیس، شیطان، شیطان یعنی موجود ضرردار، حالا پیغمبر می‌خواست در مدینه روی منبر به عربهای بی‌سواد خودش بگوید لای این درزها پر از میکروب است، درک نمی‌کردند، نمی‌فهمیدند، پیغمبر آمد از میکروب کنایه زد به کلمه شیطان، شیطان یعنی موجودی که ضرر دارد آب را می‌خوری یک مرتبه یک بیماری می‌گیری ممکن است یک میکروبهایی در این درزها باشد که شما را به بیماری مبتلا کند چرا فرمودند برای غذا خوردن هر وعده دستتان را کاملا بشوئید، چون دائما لای درز گوشت و ناخن پر از میکروب است میکروبها هم که می‌میرند شما به صورت چرک سیاه می‌بینی.

چرا وقتی بدن خراش خاصی می‌خورد آدم زمین می‌خورد خراش می‌خورد می‌گویند آمپول کزاز بزن چون لای خراش‌ها بهترین جای پرورش میکروب است خیلی برای من مهم است که پیغمبر کلمه تمسک را آورده، نگفته خب من این دو تا را گذاشتم مواظب باشید عمل بکنید و دور نمانید از قرآن و اهل بیتم، می‌گوید ما ان تمسکتم باید بچسبید به این دو تا اگر بچسبید دیگر درزی نیست که از لای این درز فرهنگ امریکا وارد شود بدترین میکروب، فرهنگ تلاویو وارد بشود فرهنگ لندن وارد شود، چطوری ربا وارد زندگی یک عده‌ای شده چون میکروب ربا دیده جا دارد جای گرمی هم دارد وگرنه اگر رباخور به قرآن و اهل بیت فکر و جان و دلش چسبیده بود میکروب راه پیدا نمی‌کرد بی‌حجاب چرا بی‌حجاب است چون بین او و قرآن و فاطمه زهرا و مادران ائمه و فرهنگ ائمه درز هست راحت میکروب بی‌حجابی توانسته وارد شود.

اما آنی که چسبیده به قرآن و به اهل بیت است، خب درزی دیگر بین او و بین قران و اهل بیت نیست این میکروبهای خطرناک از کجا وارد زندگی او بشوند؟ ما ان تمسکتم بهما، اگر به هر دو بچسبید که بین شما و قرآن و اهل بیت فاصله فکری عملی، اخلاقی اعتقادی نباشد لن تضلوا من بعدی ابدا، میکروب خطرناک گمراهی سراغ شما هرگز نخواهد آمد چون جا ندارد گمراهی باید جا داشته باشد بیاید بنشیند و با دین شما بازی بکند، با فکرتان بازی بکند، با دلتان بازی کند، وقتی چسبیده به قرآن هستید حیواناتی مثل حسد و کبر و ریا و غرور کجا به دلتان بیایند بنشینند دلی کو را چو شد همراه و همبر، چگونه مهر بندد جای دیگر، دلی کو را  تو هم جانی و هم هوش، از آن دل چون شود یادت فراموش.

من یک مثل مجازی برایتان بزنم، یک کسی که عاشق یک چیزی است حالا عاشق یک تابلویی است عاشق یک فرشی است، عاشق یک گوهری است، عاشق یک تابلویی است یا یک جوانی که مشروع با مادر و خواهر رفته یک دختری را دیده به نظرش آمده به دردش می‌خورد و دلبسته شده عاشق شده، در دل عاشق هیچ معشوق دیگری را نمی‌شود راه داد تا آن معشوق جا خوش کرد حالا مادر بیاید به این پسر بگوید من یک دختر خوشگلتر برایت دیدم قابل مقایسه با این دختری که دیدی نیست برویم آن را هم ببینیم، می‌گوید یااین را برای من بگیر یا من اصلا زن نمی‌گیرم، یعنی این خاصیت چسبیده بودن است، اما در جدایی که من با قرآن جدایی دارم گاهی از دور یک نگاهی به قرآن دارم از منبری‌ها یا مراجع شنیدم نماز را قرآن گفته بخوانید خب من گاهی این نماز را می‌خوانم گاهی هم نمی‌خوانم بیشتر نماز صبح‌ها را هم نمی‌خوانم، این جدایی عوارض دارد، یا با ائمه طاهرین اگر آدم جدا باشد عوارض داردمن اگر دلم چسبیده به قرآن باشد کجا حسود می‌شوم چون علامه مجلسی در باب حسد بحار وقتی حسد را تحلیل می‌کند علما به این نتیجه می‌رسد که حسود کافر است، یعنی می‌گوید آدم حسود حرفش این است که خدا چرا این قیافه را به این داد، چرا این پول را به این داد، چرا این خانه را به این داد، چرا این زن را نصیب برادر من کرد، چرا چرا یعنی نباید خدا این کار را می‌کرد و حالا که این کارها را کرده من از خدا ناراضی هستم این کفر است یعنی قلب وصل به قرآن میکروب حسد جا ندارد برود در آن  میکروب حرص و بخل و کینه و تنگ نظری و بدبینی و نفاق و شرک جا ندارد برود در آن.

خب لن یفترقا حتی یردا علی الحوض این دو تا از هم جدا نمی‌شوند یعنی بین قرآن و اهل بیت من درز باز نمی‌شود اینها با هم هستند تا کنار حوض به من برسند، حالا من کنار حوض ایستادم، قرآن و اهل بیت هم کنار من هستند، این روایت در جلد دوم اصول کافی است اصول عربی فارسی‌ها را نمی‌دانم جلد چندم می‌شود چون ترجمه‌ها مختلف هم چاپ شده، چهار جلد، شش جلد، پنج جلد ولی در جلد دوم اصول کافی عربی در باب فضل قرآن است وقتی من آمدم کنار حوض اهل بیتم هم آمدند کنار من سیزده نفرشان که با خود پیغمبر می‌شود چهارده تا و قران چه کار می‌کنم من؟ اصول کافی کتاب کمی نیست برادرانم، خواهرانم، هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست پیغمبر می‌گوید با یک دستم قرآن را برمی‌دارم با یک دستم دست اهل بیتم را می‌گیرم به پروردگار می‌گویم بعد از مرگ من امتی که از من درست شد تا روز قیامت از تک تک مرد و زن بپرس در نبود من بااین قرآن و اهل بیت من چگونه معامله کردند.  آنجا آن وقت معرکه‌ا‌ی است برای بی‌حجاب‌ها، رباخورها، زناکارها، عوضی‌ها ظالمان، ستمکارها، آنهایی که روی خون سیصد هزار شهید صندلی گذاشتند وکیل و وزیرند ولی به وظائف الهی  و قرآنی و اهل بیتی‌شان نسبت به این ملت مظلوم عمل نمی‌کنند آنجا آن وقت معرکه عجیبی دارد پیغمبر با کسانی که از قرآن و اهل بیت جدا زندگی کردند.

خب در حدی نه به طور کامل کامل رامن بلد نیستم الغاء بکنم، در حدی جایگاه قرآن که جهانی از معارف الهیه است و پایان‌ناپذیر، معلوم شد. در حدی جایگاه اهل بیت که جهانی از ارزشهای عملی و اعتقادی و اخلاقی قرآن هستند معلوم شد، مسئله تمسک روشن شد، متمسکین به قرآن و اهل بیت مصون از انواع میکروب‌های بداعتقادی و بدعملی و بداخلاقی هستند، جدا زندگی‌کنندگان از قرآن و اهل بیت در معرض هر گونه خطر هستند، هرگونه خطر. خب حالا برویم سراغ دو جمله گفتار عرشی و نورانی امام جواد که البته این هم توضیح سنگینی دارد من فرصت ندارم چون فکر می‌کنم یادداشت‌هایی که برای این روایت نوشتم بین شش شب تا ده شب سخن دارد، من از باب تبرک دو جمله را می‌خوانم حرفم تمام می‌شود، خیلی جملات فوق العاده‌ای است.

نعمة لا تشکر کسیئة لا تغفر همین، یعنی روایت از نصف خط هم کمتر است، نعمة لا تشکر کسیئة لا تغفر، حالا باید برویم سراغ قرآن ببینیم پروردگار عالم درباره نعمت چه آیاتی دارد، شمار نعمت‌ها، جای مصرف نعمت‌ها، نعمت‌های مادی و نعمت‌های معنوی، معنای شکر نعمت خود اینها یک کتاب است، فقط در یک کلمه برایتان عرض بکنم شکر را قرآن اینگونه معنا کرده اعملوا آل داود شکرا برادران محترم روحانی من عزیزان اهل علم می‌دانند در این آیه شریفه کلمه شکرا مفعول لاجله است پنج تا مفعول زبان عرب دارد این مفعول لاجله است، اعملوا به کتاب خدا، به معارف الهیه، به حلال و حرام، عمل کنید شکرا تا با این عملتان شاکر بشوید، این خیلی حرف است در قرآن این است که وجود مبارک حضرت رضا پدر بزرگوار حضرت جواد در آن نامه‌ای که نوشتند نوشتند نماز شکر پروردگار است، این نیست که آدم تا گلویش چلوکباب بنشیند بعد هم بیاید روی یک تخت خریده شده از بهترین فروشگاه روی یک تشک قیمتی و متکا یک لم بدهد بگوید الهی شکر، قران می‌گوید شکر عمل است، نه زبان.

الشکر اجتناب المحارم کلها، این از امیرالمومنین است، شکر یعنی از تمام گناهان ظاهر و باطن کنار ماندن، این شکر است اگر می‌خواهی شکر چشمت را به جا بیاوری به نامحرم خیره نشو شکر گوش می‌خواهی به جا بیاوری برو معارف الهیه را بشنو شکر زبان می‌خواهی به جا بیاوری غیبت نکن تهمت نزن دروغ نگو، شایعه‌پراکنی نکن، آبروی مردم را نبر، این یک بال شکر است اجتناب المحارم کلها و یک بال شکر هم هر نعمتی را در جائی که خدا دستور داده خرج بکنید. حالا اگر همه نعمت‌ها پیش آدم بیاید و شکر نکند، نعمت لا تشکر مثل این است که پرونده‌اش پر از گناه است و توبه نکند که آمرزیده بشود، گنهکاری که توبه نمی‌کند جایش جهنم است نعمت‌داری هم که شکر به معنای قرآنی نمی‌کند آن هم جایش جهنم است.

خیلی به نظر من این روایت فوق العاده است، من درصدی روایت‌شناس هستم نمی‌گویم صددرصد اما پنجاه سال است با روایات سروکار دارم این یکی از نخبه‌ترین روایات ائمه طاهرین است که از زبان عرشی و ملکوتی امام جواد طلوع کرده است شما یابن الرسول الله در امامت و ظرفیت و شخصیت با وجود مبارک پدرانتان، یکی هستید، در مرگتان شباهتی با بقیه ائمه و گذشتگان و فرزندتان حضرت هادی و عسکری ندارید، فقط در یک مرحله با جد بزرگوارتان حضرت سید الشهدا شباهت دارید، و آن این است که بدن شما سه شبانه روز در خانه بود حالا یا در اتاق بود یا روی بام بود دشمن برای تحقیر اجازه نمی‌داد شما را دفن بکنند، اما بالاخره بدنتان نماند جمع شدند شما را تشییع کردند همه فکرشان این بود بیاورند شما را کنار قبر جدتان موسی ابن جعفر دفن کنند، خب تشییع شدید گریه کردند، چقدر هم محترمانه دفن شدید، ولی وجود مبارک ابی عبدالله سه شبانه روز بدن قطعه قطعه و زخمی روی خاک بود شما هم سه شبانه روز روی زمین بودید اما لباس تن شما بود، لباس بدنتان را پوشانده بود اگر آفتاب هم به بدن می‌خورد به لباس می‌خورد اما ابی عبدالله پیراهنش را غارت کرده بودند، با بدن زخم‌دار و مجروح، آفتاب گرم کربلا به این بدن می‌تابید دفنش  نکردند شما را آوردند کنار قبر موسی ابن جعفر در قبر خواباندند بند کفن را باز کردند صورتتان را روی خاک گذاشتند اما زینب کبری وقتی در گودال بدن قطعه قطعه را روی زانو گذاشت یک مرتبه روی شتر چشمش به زین العابدین افتاد، حس کرد زین العابدین دارد جان می‌دهد بدن را گذاشت دوید آمد روبروی امام چهارم برادرزاده جان تو حجت خدایی، توامام زمان هستی، عمه جان چرا داری با جانت بازی می‌کنی صدا زد عمه مگر این بدن حجت خدا نیست. عمه دشمن بدن‌های پلید خودش را دفن کرد اما به ما  مهلت نداد ابی عبدالله را دفن کنیم آن وقت ببینید زینب کبری چه علمی داشته و چه آینده‌نگری صدا زد برادرزاده جان آرام باش این بیابان به این حال نمی‌ماند یک روزی اینجا شهر می‌شود، کنار بدن پدرت حرم می‌سازند گنبد و بارگاه می‌سازند از تمام کره زمین به زیارت پدرت می‌آیند خاک قبرش را مهر نماز می‌کنند. برادران و خواهران یقینا آن روز زینب ماها را می‌دید که با چه حرارتی داریم وارد حرم ابی عبدالله می‌شویم. که خبر ما را به زین العابدین داد.

 

 

 

برچسب ها :