شب اول پنج شنبه (25-6-1395)
(تهران حسینیه محبان الزهرا (س))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
حدود یازده هزار جمله کوتاه حکیمانه دارم که علمای گذشته ما مثل دانشمند بزرگ فعال شیعه آمدی این یازده هزار کلمه حکیمانه را در کتابی به نام درر الحکم جمع آوری کرده. کار پرزحمتی بوده چون علمای گذشته ما هیچ وسیله ای برای تنظیم کتاب غیر از قلم و مرکب و کاغذ و کتاب های خطی چیزی نداشتند. حدود چهارصد و پنجاه سال پیش عالمی که من در کتابها دیدم بعضی ها او را از نظر مایه علمی و فکری مقدم بر شیخ بهائی می دانند. آقا جمال خوانساری در شش جلد این یازده هزار کلام حکیمانه را به اندازه حوصله خوانندگان توضیح داده است.
این یک بخش از فرمایشات امیرمؤمنان علیه السلام است. خب، این بخش را که آدم می بیند خود من پنجاه سال است با این یازده هزار کلمه حکیمانه که گاهی نصف خط است گاهی دو کلمه است گاهی یک خط است گاهی یک خط و نیم است. دیگر بیشتر از دو خط نیست اگر هم در این یازده تا بیشتر از دو خط باشد سه چهار مورد است باهاش سر و کار داشتم انسان را مبهوت می کند که پانزده قرن قبل سلولهای مغز امیرالمؤمنین علیه السلام که مثل بقیه انسانها چهارده میلیارد سلول بوده تمامش فعال بوده انسان شناسان می گویند نوابغ عالم مثل افلاطون، سقراط، ارسطو و در دنیای اسلام ابن سینا، زکریای رازی، کندی، ابونصر فارابی، ابن میثم، می گویند اینها دو سوم مغزشان آن هم نه کامل، فعال بوده بقیه مردم دنیا هم تا آخر عمرشان اگر دچار فراموشی نشوند یک سوم مغزشان کار می کند بقیه مردم دنیا از اساتید دانشگاه و دانشمندان غیر نوابغ. ولی این دریای با عظمت حکمتها به هر منصفی نشان می دهد که چهارده میلیارد سلولهای مغز امیرالمؤمنین همه فعال بوده به چه دلیل؟ به دلیل اینکه شما در این یازده هزار کلمه، روانشناسی می بینید، روانکاوری می بینید، جامعه شناسی می بینید، رفیق شناسی می بینید، اقتصادشناسی می بینید، سخن شناسی می بینید، نحوه اندیشه کردن صحیح را می بینید، مسائل معنوی را می بینید، توحید را می بینید، حلال و حرام را می بینید خب نشان می دهد که امام از مجموعه علوم مورد نیاز بشر بهره مند وبرخوردار بوده است.
این یازده هزار کلمه یک بخش از سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام است بخش دوم، نامه های امیرالمؤمنین که به دوستان به استانداران به فرمانداران به حاکمان نوشتند یک بخش نامه ها به دشمنان است هم نامه های به دشمنان هم نامه های به دوستان. فقط و فقط بیدارگری است درس است پند دادن است موعظه کردن است البته این نامه ها در یک بخش کتاب نهج البلاغه آمده، حدود ده برابر این نامه ها در یک کتاب دیگر به نام مستدرک نهج البلاغه جمع آوری شده یعنی نامه هایی که اصلاً در نهج البلاغه شما پیدا نمی کنید در ده جلد مستدرک نهج البلاغه پیدا می کنید.
یک بخش هم سخنرانی هایشان است که این سخنرانی ها در نهج البلاغه جمع آوری شده، ده برابرش هم در مستدرک نهج البلاغه جمع آوری شده. این چند بخش؟ سه بخش، حکمتها، نامه ها، سخنرانی ها.
و اما بخش چهارم، بخش چهارم را شما باید در دو کتاب مفصلش ببینید کتاب بهار جلد هفتاد و هفت و کتاب تحف العقول بخش فرمایشات امیرالمؤمنین که این مجموعه هم با روایاتی که در این دو تا کتاب نیست در کتابهای دیگر است اینها را هم جمع کنیم از هزار صفحه بیشتر می شود این بخش چهارم.
بخش پنجم هم روایاتی است که امیرالمؤمنین از پیغمبر، مسیح، داوود، موسی، عیسی و بعضی از انبیاء گذشته نقل کرده یعنی امام بدون مدرسه رفتن و بدون در اختیار داشتن کتاب از مدینه تا زمانی که آدم فکرش را فرستاده و سخنان انبیاء خدا را آورده در فرمایشاتش پخش کرده و بخشی را هم از رسول خدا نقل کرده اگر برادرانی که مشغول مبایلند گوش بدهند به من می فهمند که سر تا پای وجود امیرالمؤمنین معجزه بوده چون آخر نمی شود مدرسه دیده ها، دانشگاه دیده ها، کتاب دیده ها، حرف هایشان سخنرانی هایشان کلماتشان نقل هایشان انگشت کوچک علی ابن ابیطالب علیه السلام هم نمی شود با این دقت ها که آدم بنشیند کلمه به کلمه آن یازده هزار جملات حکیمانه را دقت کند نهج البلاغه و آن ده جلد کمک نهج البلاغه را هم دقت کند روایات تحف العقول و بحار را هم دقت کند روایات نقل شده از انبیاء و پیغمبر را هم دقت کند خیلی روشن می فهمد که وجود امیرالمؤمنین معجزه است و می فهمد اگر اهل تسنن نقل کردند که پیغمبر فرمود اگر تمام دریاها مرکب شوند درختان قلم شود جن و انس نویسنده شوند بخواهند ارزشهای وجود علی را بنویسند، تمام دریاهای مرکب شده تمام می شود تمام درختان قلم شده هم تمام می شود تمام نویسندگان جن و انس هم می میرند و ارزشهای علی شمرده نمی شود. این را آدم با دقت در این حقایق می فهمد. می فهمد که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم غیرصادقانه حرف نزده پیغمبر درباره دامادش حرف نزده این را دقت کنید درباره علی ابن ابیطالب حرف زده نه درباره دامادش، آن وقت آدم در این خطبه ها، نامها، سخنرانی ها می بیند امیرالمؤمنین از زمان خودش تا ابتدای آفرینش عالم را خبر داده از زمان خودش تا عمق قیامت را خبر داده و می بیند که امیرالمؤمنین برای نظام زندگی سالم چه پیشنهادهایی دارد و می فهمد که امیرالمؤمنین طبیب متخصص دردهای عقلی و فکری و روانی جامعه بشریت بوده.
ما اول باید به درون بنگریم یعنی به سرمایه های عظیمی که از حضرت تراوش کرده، و بعد برویم سراغ تعریف هایی که از امیرالمؤمنین شده می بینیم تمام تعریف ها حق است حق است حالا تعریف هایی که انبیاء از حضرت کردند زمان خودشان تعریف هایی که پیغمبر کرده تعریف هایی که ائمه کردند اینها سر جای خودش من امشب یک تعریفی را از یک دانشمند سنی برایتان نقل می کنم چندبار من این تعریف را دیدم چندبار، می گوید که خیلی زیبا حرف زده خیلی خیلی، می گوید که واقعاً اعجاب انگیز حرف زده خیلی باریک شوید در این حرف این برای یک سنی است که نمی گوید علی امام من است همین به عنوان یک وجود ویژه به امیرالمؤمنین نگاه کرده احتیاج الکل علیه، می گوید تمام انسان ها کل، حتی گذشتگان، که من فکر می کنم یک خرده راحت تر معنی کنیم گذشتگان در قیامت احتیاج الکل علیه، کل انسان هایی را که خدا آفریده نیازمند به علی هستند حالا به علمش، به ایمانش، به رفتارش، به کردارش، به منشش، به مغزش، به قلبش، به این نامه هایش، به حکمت هایش، به این سخنرانی هایش احتیاج الکل علیه و استغناعه عن الکل، این را من یک مقدار روان ترش کنم می گوید اگر تمام انسانها از زمان آدم تا قیامت همه بیایند این طرف در یک صف بایستند، کل، هر کدام به شکلی گدای علی هستند و علی که به تنهایی این طرف ایستاده هیچ احتیاجی به هیچ انسانی ندارد می گوید این نیاز کل به علی و بی نیازی علی از کل دلیل علی عنه امام الکل، دلیل بر این است که علی پیشرو و امام و رهبر و جلوتر از کل است جلوتر از کل.
پیغمبر چه نیازی به علی ابن ابیطالب داشتند پیغمبر هم نیازمند بوده؟ بله پیغمبر نیازمند بوده پیغمبر سالهای آخر عمرش با اخباری که خدا بهش داد احساس کامل کرد که بعد از خودش برای متلاشی کردن دینش یک جمعیتی بلند می شوند این جمعیت هم با یک سال و دو سال و ده سال نابود نمی شوند این جمعیت همینطور ادامه پیدا می کند کارشان تا آمدن امام دوازدهم. یعنی بعد از مرگش خبر بهش دادند احساس هم می کرد که میلیاردها نفر خودشان و دولت هایشان و آخوندهایشان و پولشان دست به دست هم برای نابودی دین حرکت خواهند کرد به گونه ای که هیچ اثری از دین خدا نماند و همه چیز هم پیش مردم قاطی شود حلال با حرام، حق با باطل، نور با ظلمت، بهشت با جهنم، صراط مستقیم با راه انحرافی این را پیغمبر خبر بهش دادند. با کنایه هم خدا بهش خبر داد وَ اَلشَّجَرَةَ اَلْمَلْعُونَةَ فِي اَلْقُرْآنِ ﴿الإسراء، 60﴾ این آیه برای قرآن است شجره ملعونه در آیات قرآن است شجره خبیثه هم در سوره ابراهیم است درخت نجس و شجره لعنت شده این را می داند درست؟
خب می داند که لبه تیز اسلحه دشمن متوجه نبوتی است که دین واقعی را از خدا گرفته به مردم انتقال داده روز عید غدیر مگر روز امیرالمؤمنین نیست دیگر ما همه از بچگی می دانیم که غدیر در رابطه با امیرالمؤمنین است اما شما آیه مربوط به روز عید غدیر را ببینید در رابطه با شخص پیغمبر است این را می دانستید؟ خدا به جای اینکه به پیغمبر بگوید از معرفی کردن علی به عنوان جانشینت، آن در یک آیه دیگر است به ما ستحفظوا حفظ در آیه دیگر است خدا ملزم می کند پیغمبر را علی را برای محافظت از دینی که من نازل کردم معرفی کن خب حالا بعد از مرگ پیغمبر، الا دوازده نفر، امام هشتم می گوید بی دین شدند. اسم آن دوازده نفر را هم می برد امام هشتم سلمان است مقداد است عمار است ابوالهیثم ابن طیهان است این چهره های برجسته است یعنی بعد از مرگ پیغمبر دین نازل شده خدا پیش این دوازده تا بود از این دوازده تا که بگذریم سیزدهمی تا امروز که رسیده به آخوندهای عربستان و داعش دین، دین ساختگی بوده علی را خدا قرار داد که اگر این دوازده تا مردند به تدریج که تا زمان علی مردند دین واقعی را دائم علی به گوش بعدی ها بخواند. این است تا حالا جمعیت دیندار واقعی اضافه شود زمان خودش دیندار واقعی که آن دین نازل شده را داشتند دین خدا را امام باقر می فرماید به چهل نفر نمی رسیدند اوج جمعیت دینداری که دین خدا را داشتند نه دینی که بعد از مرگ پیغمبر ساخته شد که تیشه بود ریشه این دین را بکند اوج جمعیت دیندار واقعی هفتاد و دو نفر بودند اینها را هم بنی امیه محاصره کردند قطعه قطعه شدند دیندار واقعی دوتا ماندند در مردها زین العابدین، حسن ابن حسن و خانم های اهل بیت و اصحاب. این دینداران واقعی بعد از حادثه عاشورا آنهایی که حالا به دنیا آمدند بعد از کربلا تا زمان حضرت رضا جمعیتشان زیاد شد در غیبت صغری با این کتابهای عظیمی که علمای ما نوشتند جمعیت شیعه اضافه شد حالا رسیده به حدود پانصد میلیون که دین واقعی خدا دست اینهاست. اینها هم بعضی هایشان خوب عمل می کنند بعضی هایشان هم کم می گذارند حالا کم می گذارند گناه می کنند باید توبه کنند جبران کنند ولی آن دینی که خدا نازل کرد با معرفی علی که سی سال بعد از مرگ پیغمبر برای حفظ آن دین واقعی و ارائه اش به مردم جانش به لب رسید ماند دشمن می خواست ریشه کن شود یک اسلام بماند آن هم اسلام ثقیفه یک اسلام ساختگی، نشد.
خدا پیغمبر را ملزم می کند علی را معرفی کن برای چه؟ بِمَا اُسْتُحْفِظُوا ﴿المائدة، 44﴾ به علت اینکه دین واقعی که دست انبیاء و پیغمبر بود حفظ شود بعد هم به پیغمبر می گوید که نترس، نترس از اینکه دست علی را بلند کنی معرفیش کنی نترس. حالا اینجا قرآن به جای اینکه بگوید وقتی علی را معرفی می کنی و الله یعصمه، علی را از شر دشمنان حفظ می کنم و نمی گذارم آسیب بهش برسد به جای اینکه در قرآن بگوید والله یعصمه به پیغمبر می گوید: در معرفی علی وَ اَللّٰهُ يَعْصِمُكَ ﴿المائدة، 67﴾ معلوم می شود دشمن خواب نابودی نبوت و دین نازل شده را دیده بود نه خواب علی را نه! اینها به شدت با پیغمبر مخالف بودند از مکه تا مدینه منتظر فرصت بودند برای نابودی پیغمبر، منتظر فرصت برای نابودی علی دوران اول نبودند بعد بنی امیه آمدند طرح ریختند با منافقین و خوارج حضرت را در مسجد کوفه کشتند ولی جانشینش امام مجتبی سلامت دین را نگه داشت ابی عبدالله، تا غیبت امام عصر شروع شود دیگر دین بتون آرمه شده بود قابل نابود کردن نبود خدا به پیغمبر می گوید من تو را حفظ می کنم یعنی اینها نقشه خاموش کردن چراغ توحید، نبوت، قرآن و حلال و حرام را دارند من نمی گذارم به تو آسیب برسانند تو این امانت را بده به علی، علی امانتدار واقعی است این دین را نگه می دارد.
خب، خیلی تا اینجا حرف زدم خیلی هم نکته گفتم حالا یک سؤال ازتان می خواهم بکنم انصاف هست مردانگی هست ما در زندگی اقتداء به علی نکنیم. آخر دین پیش علی است حفاظت دین با علی است. پیغمبر نیاز به جانشینی علی داشت، علی نیاز نداشت پیغمبر را جانشین خودش کند نکته اش را گرفتید پیغمبر محتاج بود امیرالمؤمنین را معرفی کند اما امیرالمؤمنین نیاز نداشت پیغمبر را برای بعد از خودش معرفی کند به این شکل معنوی پیغمبر هم به علی نیاز داشت. حالا یک جمله هم از زیارتش بگویم خیلی سنگین است خب، باشد سنگین باشد ما یک کاری بکنیم که برای ما سنگین نباشد سنگین است که سنگین است ما یک کاری بکنیم برای ما سنگین نباشد ما در حرم امیرالمؤمنین در خود نجف امام شش، هفت تا زیارت دارد مهمترینش از نظر متن و معنا و عرفان، زیارت امین الله است چرا اسم این زیارت امین الله است اصل این زیارت برای امیرالمؤمنین انشاء شده و این زیارت هم کار زین العابدین است ایشان از مدینه که می رفت نجف این زیارت را می خواند. ببینید امام معصوم دارد امیرالمؤمنین را چگونه معرفی می کند السلام علیک چی؟ یا امین الله نمی گوید یا امین الرسول اصلاً برو بالاتر بله امیرالمؤمنین بعد از خدا امین پیغمبر هم بوده اما اول امین خدا بوده یعنی خدا بعد از پیغمبر دین درستش را و زحمات همه انبیاء را به علی امانت داد علی هم اداء امانت کرد. خب ما در حرمش یکی از زیارت هایش امین الله است یک زیارت دیگر دارد آن هم خیلی با محتواست این جمله اش خیلی سنگین است السلام علیک یا میزان الاعمال، علی جان، تو کسی هستی که قیامت کل پرونده های امت پیغمبر را خدا با او می سنجد با تو می سنجد. شما می روی دکتر، دکتر می گوید جناب عالی یک ام.آر.ای بیاور یک سنوگرافی بیاور یک آزمایش کامل خون بیاور یک آزمایش کلیه بیاور یک نوار مغزی برای من بیاور شما پیش خودت حساب می کنی که این دکتر شش جور آزمایش برای چه می خواهد؟ ممکن است بپرسی آقای دکتر این شش جور آزمایش را برای چه می خواهی؟ می گوید آنها همه میزان تشخیص من برای بدن توست که بدنت صد درصد مستقیم است یا انحراف دارد. ام.آر.ای را بیاور من بفهمم قلبت مستقیم است یا منحرف است، آزمایش خون را بیاور من بفهمم قند خونت صد است مستقیم است دویست است منحرف است، تو سنوگرافی را بیاور من بفهمم اندازه نخود سنگ در کلیه ات است هنوز دردش شروع نشده یعنی کلیه ات منحرف شده در کار یا نه هیچ سنگی ندارد مستقیم است قیامت خدا علی را وا می ایستاند پرونده کل ما را با او می سنجد علی آزمایشگاه خداست در قیامت که ما را با این آزمایشگاه می سنجد یا هشتاد درصد هفتاد درصد بعضی ها را صد درصد خدا می بیند همه چیزشان مستقیم است همه چیزشان، وقتی همه چیزشان مستقیم بود پیغمبر به این مستقیم ها می گوید بیایید جلو به دست علی از آب کوثر بخورید که درد تشنگی را تا ابد دیگر نچشید آنهایی هم که منحرف اند اول خدا می گوید - این روایت برای صحیح بخاری است سنی ها می گویند بعد از قرآن در کره زمین کتابی درست تر از صحیح بخاری نیست ما شیعه بیش از سیصد تا مطالب صد درصد باطل از این کتاب درآوردیم. اما آنها می گویند صحیح ترین کتاب است ما می گوییم به فتوای خودتان صحیح ترین کتاب است شما در جلد یک و جلد پنج اینها را من خودم با چشم خودم دیدم نقل کردند کنار حوض کوثر پیغمبر به امت می گوید بیایید جلو که من به دست علی آب بدهم بهتان آنهایی که آزمایشگاه وجود علی نشان داده مستقیم است همه چیزشان اخلاقشان، رفتارشان، با زن و بچه شان، با کسب و کارشان، با پول مردم مستقیم است پیغمبر می گوید علی جان بهشان آب بده کار دیگری هم که ندارند در بهشت هم که باز است بروند اینها تعدادشان خیلی نیست. بعد می گوید هل اموا، یعنی جمعیت امت را می گوید بیایید پروردگار به کل جمعیت می گوید برگردید پیش پیغمبر نروید او روی محبتش شما را دعوت کرده من روی علمم به شما می گویم برگردید به کجا؟ رویتان را بکنید به جهنم و بروید این را صحیح بخاری نقل می کند. پیغمبر می گوید یا رب امتی خدایا اینها را کجا برمی گردانی؟ کجا می بریشان؟ اینها اگر نروند بهشت که داری می بریشان جهنم! خطاب می رسد حبیب من نمی دانی بعد از تو اینها چه حوادثی را ایجاد کردند اینها تمامشان منحرف اند عقیده شان انحراف دارد، فکرشان انحراف دارد، عملشان انحراف دارد تمام اینها منحرف اند و بهشت هم جای منحرف نیست خب ما کی باید خودمان را با امیرالمؤمنین میزان کنیم؟ قیامت فقط به قول امیرالمؤمنین روز اعلام سلامت یا انحراف است چیز دیگر نیست ما اینجا باید خودمان را با امیرالمؤمنین بسنجیم. پیغمبر می فرماید: وزنوا قبل ان توزنوا، در همین دنیا خودتان را با علی بسنجید که قیامت نسنجند شما را، جاهل به خودتان نباشید که مستقیم هستید یا منحرف قیامت با علی بسنجندتان بگویند با چشمت ببین همه چیزت منحرف است. این سنگین است نه؟ اما قرآن می گوید إِنَّهٰا لَكَبِيرَةٌ إِلاّٰ عَلَى اَلْخٰاشِعِينَ ﴿البقرة، 45﴾ برای آنهایی که دل متواضعی دارند این حرفها سنگین نیست وقتی شما دل به علی بدهید دل به فرهنگ علی بدهید دل به اقتدای به علی بدهید چه سنگینی است؟ دارد؟
بعضی ها هستند من دیدمشان من یک بار رفتم سراغ یک کسی برای دو تا کار خیلی مهم که حالا همین دوتا کارم هم هنوز ادامه دارد می گردم آدم های مستقیم جوان را پیدا می کنم مخصوصاً آنهایی که از پدر و مادر و اقوام و برادر و خواهر دست برداشتند از تهران از اصفهان از شیراز آمدند قم و با تقوا هستند و بکوب دارند ملای واقعی به دردخور می شوند برای آینده برای بعد از مردن ماها برای بعد از مراجع که می توانند بعد از پنجاه سال درکشان بکنند که این یک آدم زیبنده انتخاب شده پروردگار است. خب، حالا یا در درس خودم پیدایشان می کنم یا به واسطه دو تا مطلب می پرسم ازشان یک مطلب اینکه ازدواج کردی؟ نه! چرا؟ می گوید انشاء الله ازدواج می کنم انشاء الله ازدواج می کنم خب من می فهمم که گیر است پسر جان گیر چی هستی؟ خوب هم درس خواندی که کارنامه حوزه ات چقدر است نمره اش؟ بیست هجده آن هم با این درسهای سخت. آقا انشاء الله ازدواج، نه! تو الآن بیست و دو سالت است بیست و پنج سالت است. ازدواج می کنم انشاء الله خب این خبر است بگو به من چرا تا حالا ازدواج نکردی؟ می گوید من که به زحمت باید دو تا نان سنگک بخرم و دو تا سیر پنیر و نیم سیر گوشت چطوری ازدواج کنم؟ آن هم گاهی جوان های خوش تیپ خوشگل که خودشان را در تقوی نگه داشتند سرقتشان نکردند آدم های بی دین، دخترهای بی دین خب آقا شما؟ چرا من در حال ازدواجم پول ازدواجم را هم دارم خانه ندارم بخواهم خانه بگیرم رهن کنم اصلاً پول این رهن امروز را من ندارم اجاره می خواهم بدهم کلاً مراجع روی هم رفته به ما چهارصد تومان حقوق می دهند کلشان خب من چطوری ماهی یک میلیون و دویست تومان دو تا اتاق کرایه دهم حالا باید زنم عقد کرده بماند طول هم که بکشد بهم می خورد ازدواج. من یا عروسی مطابق شأن برایشان برپا می کنم یا خانه های ارزان کوچک هشتاد متر صد متر می خرم پولش را هم می دهم خراب هم می کنم یک دو سه تا معمار خیلی متدین هم دارم می دهم دستشان و می گویم بسازید. گاهی هم از دوستان شما جنس می خرم زیاد اتفاق افتاده رفتم پیش یک تاجر پولدار خیلی نرم با عاطفه صحبت کردم هیچ هم ناراحت نشدم پنجاه سال است ناراحت نشدم گاهی می گویند که آقا ما از این پولها نداریم خب خداحافظ شما گاهی می گویند تحریم است گاهی می گویند کاسبی خیلی سخت است اما گاهی آدم پیش یک نفر می رود هیچ فکرش را نمی کند که حرفش اینجا در رو داشته باشد می گوید آقا من الآن یکی اش را می توانم تأمین کنم چقدر باید بدهم اصلاً. گاهی به افراد گفتم دویست میلیون، این دویست میلیون وقتی خداحافظی می خواهم بکنم گاهی قسم می دهند می گویند جان علی مرتضی اگر این چیزها پیش آمد ما را هم خبر کن. این آدم ها را که می بینم آنهایی که پول نمی دهند می بینم با علی میزان نیستند در امر پولی، آنهایی که پول می دهند می بینم با امیرالمؤمنین می خوانند اما نه صد درصد ولی هشتاد درصدی که هم آب کوثر را می دهد بهشان هم بهشت را چون امیرالمؤمنین می گوید صد درصد می خواهید مثل من بشوید نمی توانید خب نمی توانیم واقعاً نمی توانیم ما الآن این کار را می توانیم بکنیم.
کتابی داریم سه جلد است برای علی ابن عیسی اربعی است اینهایی که من روی منبر می گویم همه مدارک بسیار مهمش در ذهنم است علی ابن عیسی در این کشف الغمه نقل می کند کشف الغمه یعنی علاج اندوه، واقعاً کتابش علاج اندوه است می گوید امیرالمؤمنین آمد در زد صدیقه کبری آمد دم در دید رنگ فاطمه پریده هیچ چیز نگفت آمد داخل خانه دید رنگ حسن و حسین و زینب هم پریده فاطمه جان چه تان است؟ گفت آقا شما که بیابان مشغول آب کشی برای باغها بودید ما سه شبانه روز است فقط آب خالی خوردیم گفت الآن می روم غذا برایتان تهیه می کنم آمد یک کسی را دید فرمود پول داری دو درهم؟ عرض کرد بله فرمود به من قرض می دهی؟ گفت بله فدایت بشوم این دو درهم. حرکت کرد به طرف بازار با دو درهم می شد برای زن و بچه بیاورد دید مقداد به یک دیوار در آفتاب تکیه داده حالا سر ظهر بود سایه نمی زد دیوار، سلام مقداد اینجا چرا ایستادی؟ مثلاً به قول ما تهرانی ها علی جان عشقم کشیده یک خورده دم این دیوار بایستم فرمود عشقت کشیده را ولش کن برای چه ایستادی؟ گفت آقا چهار روز است هیچ کاری گیرم نیامده زن و بچه ام هم گرسنه هستند رویم نمی شود فرمود من پول دارم بیا، علی میزان است که من بخیلم یا جوادم. خدا من را قیامت با علی آزمایش می کند قشنگ بهم می گوید ببین آزمایشگاه من نشان می دهد تو بخیلی تو نباید پیش علی باشی برو برو پیش قارون. آزمایشگاه من نشان می دهد تو بی نمازی فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ ﴿الماعون، 4﴾ تو نباید پیش علی باشی باید بروی پیش بی نمازها در جهنم آزمایشگاه وجود علی نشان می دهد تو با زن و بچه ات خیلی بد اخلاق بودی اما علی در خانه خدای عاطفه و محبت بود خدای عاطفه و محبت. بابا روایت در مهمترین کتاب هایمان است من حالا درباه ابی عبدالله دیدم درباره بچه های دیگر هنوز ندیدم در را ابی عبدالله باز می کرد از بیرون می آمد داخل اتاق علی اگر نشسته بود تمام قد جلویش بلند می شد علی تلخ نبود آدم تلخ آزمایش خدا قیامت نشان می دهد منحرف است.
خب این مقدمه بحث، فردا شب خدا لطف کند یک روایت بسیار ناب آموزنده ای را برایتان نقل می کنم در هفت قسمت که امیرالمإمنین با دو گوش خودش این هفت مسأله را از پیغمبر شنیده این نوع روایاتی است که حضرت نقل می کند از دیگران. این نقلها غوغایی است این نقلها و اما امشب شب ابی عبدالله است به امام صادق با غصه گفت یابن رسول الله نرسیدم بروم کربلا چه خاکی بر سرم بریزم؟ امام فرمود نرسیدی خب نشده نرسیدی جور نشده در حیاط خانه ات روی پشت بام هر جا که هستی حسین را زیارت کن تو را خدا زائر حساب می کند.