لطفا منتظر باشید

شب دوم جمعه (26-6-1395)

(تهران حسینیه محبان الزهرا (س))
ذی الحجه1437 ه.ق - شهریور1395 ه.ش
4.99 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

ائمه طاهرین از یکدیگر و از پیغمبر اسلام روایات زیادی را نقل کردند ما در روایات امیرالمومنین علیه السلام میبینیم که حضرت خیلی از مسائل الهی و انسانی و اخلاقی و تربیتی و خانوادگی را از پیغمبر نقل میکنند و همینطور بقیه ائمه ، یا میبینیم امام مجتبی، حضرت ابی عبدالله از پدر بزرگوارشان روایاتی را نقل میکنند یا زین العابدین از سیدالشهدا، امام صادق از امام باقر، امام هشتم از امامان قبل از خودشان. البته این مجموعه در یک جا جمع آوری نشده شاید هم به نظر کسی نرسیده باشد که این مجموعه عظیم سودمند پرفایده را در یک جا در چند جلد، جمع آوری کند ولی  تقریبا درهمه کتابهای شیعه این روایات به چشم میخورد.

یکی از روایات بسیار مهمی که امیرالمومنین از پیغمبر اکرم نقل کردند این روایت است که البته در این روایت مستمع و مخاطب ،خود امیرالمومنین بودند؛ چون ابتدای روایت یا علی دارد معلوم میشود که پیغمبر اکرم خطابشان به شخص امیرالمومنین بوده، اما باید به این معنا هم توجه داشت پیغمبر اگر به امیرالمومنین خطاب میکند مطالبی که بیان میکند نه فقط برای امیرالمومنین است برای همه امت است. در این روایت هفت مساله بسیار مهم محوری بیان شده که دانستنش لازم است هر هفت مطلب هم به درد ما میخورد، سازنده است هدایتگر است ادب کننده است تامین کننده خیر دنیا و آخرت انسان است. میفرماید يَا عَلِيُ‏ سَبْعَةٌ مَنْ‏ كُنَ‏ فِيهِ‏ فَقَدِ اسْتَكْمَلَ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ وَ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ مُفَتَّحَةٌ لَهُ؛ ، علی جان هفت چیز من کن فیه در هر کسی باشد و ادامه هم پیدا کند، همیشه تا زنده است این هفت حقیقت را داشته باشد قطعش نکند خسته نشود فراری نشود کسل نشود، باشد باهاش این آدم با این هفت مساله واقعیت ایمان خودش را کامل میکند یعنی میشود یک مومن کامل در برابر یک مومن ناقص. نقص غیر عیب است نقص یعنی کمبود بعضیها که معانی لغت را بلد نیستند شبهه برایشان میآید در بعضی از روایات و گاهی هم البته عمدی ندارند به خاطر اینکه نمیدانند یک چون و چرایی هم میکنند. مثلا میبینند در نهج البلاغه حضرت مولی الموحدین درباره خانمها میفرمایند هن ناقصات العقول، حرف حضرت معنیش این نیست که خانمها از نظر عقلی عیب دارند نه هیچ عیبی ندارند خانمها هم مثل آقایان عقل لازم از طرف خدا به آنها عنایت شده . عیب یعنی زشتی، من اگر حسود باشم بهم نمیگویند آدم ناقص میگویند آدم عیبدار یا بخیل باشم عیب دارم یعنی بیماری دارم، بیماری روانی دارم، بیماری قلبی دارم اما نقص به معنی کمبود است. یک وقت من میآیم نماز میخوانم همه مستحباتش را هم انجام میدهم . اول نماز اذان میگویم اقامه میگویم خیلی با ادب نماز میخوانم یک خورده رکوعم سجودم طولانی میشود و آن مقداری که درباره نماز گفتند من انجام میدهم، این را میگویند یک نماز کامل، قبول هم میشود اما یک وقت وضو میگیرم اذان نمیگویم اقامه هم نمیگویم در جا وارد نماز میشوم مستحبات را هم در نماز انجام نمیدهم مثلا رکوع میروم فقط ذکر را میگویم و بلند میشوم سمع الله لمن حمده هم نمیگویم  بحول الله و قوة  هم نمیگویم این نماز من قبول است؟ قطعا، پس چه است؟ کم دارد عیب ندارد بله اگر من بیایم بایستم به نماز و نظرم این باشد که این دو نفری که نشستند نماز من را ببینند ، ببینند من چقدر قشنگ نماز میخوانم این نماز باطل است چون عیب دارد زشتی دارد عیبش چیست؟ ریاست، پس بین نقص و بین عیب فرق است.

امیرالمومنین اصلا در این حرفش به خانمها حمله نکرده اگر فرموده هن ناقصات العقول اصلا هیچ بوی حمله نمیدهد الان شما به کتابهای مغزشناسی انسانشناسی به تعبیر دانشگاهیها به کتابهایی که درباره فیزیولوژی انسان نوشته شده؛ یعنی این ساختمان موجودش میبینید تمام دانشمندان اروپا و امریکا و دانشمندان دیگر کشورها میگویند تعداد سلولهای مغز مردان یک مقدار بیشتر از مغز زنان است این را امیرالمومنین فرموده حالا دانشمندانی که به این نتیجه رسیدند و نوشتند تعداد سلولهای مغز زن از نظر شماره کمتر از مرد است اینها حمله کردند به خانمها؟ نه، اینها خلقت زن را بیان کردند و زن در هویتش با مرد طبق آیات قرآن یک وزن است در هویتش، در تشخصش یک وزن است، در ثواب و جریمه عبادت و گناه هم با همدیگر مساوی اند ولی از نظر جسمی با هم فرق میکنند مرد سینه ندارد چون نمیخواهد بچه شیر بدهد حالا ما مردها سینه نداریم عیب داریم؟ نه عیب نداریم خلقت ما نیاز به سینه نداشته خب به ما نداده ما عیب نداریم زن سینه دارد چون باید بچه را شیر بدهد آن از ما بالاتر است؟ نه خلقت بدنش به خاطر زن بودن و بچه دار شدنش اقتضا کرده بهش دوتا ظرف شیر در سینه بدهند برای اینکه بچه را شیر بدهد.

ما چون لغات را دقیقا نمیدانیم گاهی برایمان ایراد پیش میآید در حالی که کل جهان چون چشم و خط و خال و ابروست/ که هر چیزی به جای خویش نیکوست. چرا گربه پر ندارد؟ خب اقتضای خلقتش اقتضا نکرده پر داشته باشد بهش ندادند چرا مرغ پر دارد و خروس ،اما مثل کبوتر و کلاغ نمیپرد؟ خب اقتضای خلقتش این بوده پر بهش بدهند برای اینکه لازم داشته ولی پری بهش دادند که نتواند پرواز کند؛ چون اگر پرواز میکرد ما برای پیدا کردن دوتا تخم مرغ یا باید میرفتیم روی چنارهای خیلی بلند در لانه ها دوتا تخم مرغ پیدا کنیم یا برویم در کوهها اما اقتضای خلقتش این است ؛چون رزق انسان است نباید پر پریدن داشته باشد باید پیش انسان بایستد و ماشین ماشین تخم مرغ تولید کند سفره مردم از رزق خدا پر شود هر چیزی سر جای خودش نیکوست. خانمها آن مقدار سلول مغزی لازم داشتند همان را بهش داده ما گاهی سوار هواپیما میشویم مثلا صد و ده نفر سوار میشوند بعد آدم داخل هواپیما را میبیند بیرونش را میبیند آن هیکل را میبیند آن عظمت را میبیند میبیند نزدیک به اصطلاح آخر هواپیما دوتا موتور کوچک راست و چپ وصل کردند میتوانیم ما بگوییم که این هواپیما با این هیکل با صد و ده تا مسافر با چند تن چمدان این موتور برایش کوچک نیست؟ نه ،تا حالا که کوچک نبوده در تمام کشورها مسافر دارد جابه جا میکند اما همین دوتا موتور را اگر روی ایرباس بگذارند حتی روی باند هم چهارصد کیلومتر نمیتواند راه برود ما چون وارد نیستیم دچار ایراد میشویم اما اگر وارد باشیم نه، دچار ایراد نمیشویم.

حالا امیرالمومنین میگوید پیغمبر به من فرمود هفت حقیقت است در وجود هر کس باشد ایمانش را کامل میکند ایمان کامل در مقابل چه ایمانی است؟ ایمان ناقص. آنی که ایمانش ناقص است یعنی یک مقدار کم دارد مثل من و شما، حالا من و شما الان ایمانمان کامل است؟ نه! ما قیامت اهل نجات نیستیم؟ قطعا هستیم البته با رعایت یک چندتا مساله، این مهم فقط همین نقطه است.

یک عربی از بیابان آمد پیش پیغمبر آدم متدینی بود اهل عبادت هم بود در حد خودش ولی بیابان نشین بود. به پیغمبر اکرم گفت آقا شما که پرونده قیامت را میدانید قیامت را دارید میبینید من قیامت جایم کجاست؟ سوال خوبی است آدم خیالش راحت میشود شما خودت را بگذار جای آن عرب فکر کن آمدی خدمت پیغمبر عظیم الشأن اسلام و پرسیدی من قیامت جایم کجاست چون این سوال را همه میتوانستند از پیغمبر داشته باشند ما هم در دنیای درون خودمان از پیغمبر میپرسیم جای ما قیامت کجاست؟ حالا عرب بیابانی که ایمانش ایمان امیرالمومنین و سلمان و مقداد و مالک اشتر و ابوهمزه ثمالی نبوده خدا را باور داشته قیامت را باور داشته ولی باور امیرالمومنین باور حد نهایی بوده. باور سلمان و ابوذر و مقداد زیر باور امیرالمومنین بوده باور ما هم دنبال همانهاست ولی وزن آنها را ندارد شاید هم بین ما افرادی باشند باورشان وزن آنها را داشته باشد بعید نیست.

پیغمبر فرمودند قیامت جایت پیش من است یعنی میآورند در کاخ من ساختمان من؟ نه، پیش من است یعنی در بهشت جای انبیاء، ائمه و اولیاء الهی کجاست؟ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ  ﴿القمر، 55﴾ گفت جایت پیش من است خب همین جواب را هم پیغمبر به ما میدهد ما جایمان کجاست؟ خدا را باور داریم قیامت را قبول داریم آن دو رکعت نماز و یک روزه ماه رمضان و یک خمس را هم داریم حالا کجاییم ما؟ پیش منی یعنی کجا؟ یعنی بهشت. آدم خیلی خوشحال میشود آن عرب هم خیلی خوشحال شد پیغمبر بهش فرمود تو جایت پیش من است اگر سه چیز را سالم نگه داری عیب پیدا نکند، نه نقص، عیب زشت نشود. گفت آقا چی را؟ فرمود یکی زبانت را زبانت، حرف میخواهی بزنی قرآن میگوید وَ إِذٰا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا ﴿الأنعام‏، 152﴾ حرف عادلانه بزن در حرف افراط نکن تفریط نکن دروغ نگو غیبت نکن تهمت نزن فحش نده دل مردم را نسوزان هجوم به شخصیت کسی نبر. آخر آدم گاهی یک حرفهایی میزند بی دلیل بی علت حالا من نمیگویم فقط خانمها نه ما مردها هم این حرفها را داریم یک حرفی میزنیم بی علت روی غرورمان روی مثلا خانگیریمان روی مردسالاریمان روی زنسالاریمان یک چیزی میپرانیم دل شنونده را به درد میآوریم دل عروسمان را دل دامادمان را دل مادرمان را دل بچه مان را خب، این را پیغمبر فرمود نداشته باشی، با منی. اگر بنا باشد مومن باشی نماز و روزه هم داشته باشی خمست را هم بدهی ولی زبانت شمشیر باشد، نه باغی که دائما گل بدهد به دل مردم اسلحه باشد، نه، پیش من جا نداری اذا قلتم فاعدلوا عادل در سخن پیش پیغمبر جا دارد عادل در سخن.

یک روایتی داریم نصف خط است ولی خیلی پرقیمت است من گاهی خیلی جاها که قرار میگیرم تصمیم میگیرم به حرف نزدن چون میبینیم آنجا جایی است که اگر من بگویم آن هم بگوید وارد غیبت میشویم ما هم که هنوز ملت ایران را میگویم کلشان را ،عادت ندارند خوبیها و ارزشهای همدیگر را رو کنند عادت دارند زشتیها و بدیها را رو کنند یا عادت دارند زشتی و بدی را بسازند، بچسبانند به افراد، عادت دارند. خیلی هایشان هم بدون ارزیابی میگویند خیلی هایشان. مثلا یک وقت یک کسی به من گفت فلان مدیر مملکت سالی نود تن زعفران صادر میکند به خارج ،زعفران حالا آن وقت مثقالی بیست و هفت هشت هزار تومان بود نود تن هر سال مثقالی بیست و هفت هزار بیست و هشت هزار تومان چقدر پول میشد؟ بهش گفتم فلانی اولا ایتالیا و کشورهای دیگر و ایران کل زعفرانشان را روی هم بریزند نود تن نمیشود چون زعفران خیلی سبک است این یک، دو این آقایی که میگویی نود تن زعفران صادر میکند این اصلا بچه منطقه کشت زعفران نیست این برای حدودهای بندرعباس است بندرعباس همه اش سنگلاخ است و بیابان است و آتش و شرجی، آنجا زعفران ندارد آنجا یک مقدار خرما دارد یک خورده جلوتر بالاترش یک ذره پسته دارد. عقلا بگو هزار تن خرما صادر میکند هشتصد تن پسته ،بعد هم این که میگویی نود تن زعفران، شما بغل ترازوهایش بودی که زعفرانها را به نام این آقا در ترازو گذاشتند ،نبودی که، چه کسی برایت گفته؟ چه کسی گفته؟ خیلی حرفهای زبان مردم ایران نمونه این مطلب است این را دقت کنید یک کسی به یک کسی گفت آقا آن امامزاده ای که در راه مکه سر منار، شیر پاره اش کرد اسمش چیست؟ امامزاده ای که در راه مکه سر منار شیر پارهاش کرد؟ گفت پدر جان آن امامزاده نبود پیغمبرزاده بود در راه مکه نبود در راه کنعان بود سر منار نبود ته چاه بود شیر نبود گرگ بود قرآن هم میگوید قضیه از اصل دروغ بوده یعنی خیلی حرفهای مردم از اصل دروغ است و این دروغها در قیامت قابل دفاع نیست این را بدانید از امشب حرف زدنمان را خیلی کم کنیم اگر هم خواستیم حرف بزنیم با مادر، با پدر، با زن، با شوهر، با عروس، با داماد، با برادر، با خواهر، با هم محلی، با هم شهری، با هم بخشی، با هم دهی فاعدلوا عادلانه حرف بزنیم حرف حق حرف درست حرف مفید حرف سودمند حرف قیامت ساز بقیه حرفها را داریم میزنیم غیر از اینکه بارمان را سنگین کردیم چکار کردیم؟ حیف است.

به این عرب فرمود زبانت را نگه دار این یک، دو بله قیامت پیش منی ولی شکمت را نگه دار اصلا سراغ حرام نرو نرو من این روایتی که دو روز پیش پیدا کردم دوتا روایت است این را باید در همه ایران که منبر میروم بگویم برای شما هم بگویم دوتا روایت، چه روایت عجیبی چه کسی نقل میکند؟ یکی از بچه های حضرت زین العابدین ناقل هر دو ایشان است میگوید روز عاشورا اول آفتاب که بنا شد جنگ شروع شود دیگر بالاتر از این هفتاد و دو نفر امام حسین فرمود نیست و نبود. بهتر از این هفتاد و دو نفر نه در گذشته بوده نه در آینده هست امام قبل از شروع جنگ فرمود کسی که از هفتاد و دو نفر، دین به گردنش است و مال مردم را نداده و باید میداد در این جنگ با من شرکت نکند چون از جدم پیغمبر شنیدم کسی که مدیون است و مال مردم را ندهد قیامت مسیری جز دوزخ ندارد دیگر بالاتر از این نمیشود که امام حاضر شد مدیون را جدا کند از این هفتاد و دو نفر. حالا در این کشور ما چطور هم بعضی از دولتیها میلیاردی مال میخورند هم مردم پولهای همدیگر را چطور ظالمانه میخورند اینها قابل دفاع است؟ نه!

سوم که این سومی را هم مملکت ما خیلی ها گرفتارش هستند فرمود قیامت پیش منی به شرطی که غریزه جنسی ات را از حرام حفظ کنی که حالا نمازت کامل است کامل نباشد، روزه ات کامل نباشد نمیدانم چی ات کامل نباشد عیبی ندارد عیبی ندارد حالا من بلند میشوم فقط واجبات نماز را میخوانم مستحبات را نمیخوانم چون مستحبات را نخواندم قیامت لنگ نمیشوم حالا باید یک نماز یک میلیون تومانی به خدا بدهم مستحباتش را نخواندم نماز نهصد تومانی شده خب نهصد تومانی میشود بدهم اما زبان، شکم، شهوت جنسی همین سه تا هم اگر با این هفتاد و پنج میلیون نفر عمل شود کشور ما میشود کشور گل و بلبل یعنی همه زبانشان را نگه دارند اینقدر آبرودارها را بی آبرو نکنند شکمشان را نگه دارند دست به مال حرام نبرند شهوتشان را نگه دارند تجاوز به ناموس کشور نکنند اصلا ببینید زندگی چقدر تحول پیدا میکند چقدر فرق پیدا میکند.

خب با این هفت تا علی جان میشود ایمان را کامل کرد و هر کس این هفت تا را داشته باشد ابواب الجنة مفتحة له، این هفت تا یک کلید هفت دندانه است که تمام درهای بهشت را باز میکند خب شما میگویید بهشت هشت بخش است اینجا هفت تاست! آخر در همه اینها للله هم باید لحاظ شود بله للله بودن بالاترین در بهشت را باز میکند و ابواب الجنة مفتحة له، فهرست هفت تا را بگویم امشب، که منبر ناقص نماند کامل باشد تا فردا شب به خواست خدا دانه دانه اش را برایتان شرح دهم البته هر چندتایش را که برسم.

 یک، من اسبغ با سین و غین، اسباغ یک لغت عربی است در قرآن هم هست این لغت در سوره لقمان أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظٰاهِرَةً وَ بٰاطِنَةً  ﴿لقمان‏، 20﴾ در روایات هم این لغت اسباغ زیاد آمده یکی اش در این روایت است اولی از آن هفت تا مَنْ أَسْبَغَ وُضُوءَهُ ، کسی که وضویش را برای نماز خواندن یا برای قرآن خواندن یا برای طواف حج یا برای رفتن حرم ابی عبدالله یا زیارتگاه های بقیه ائمه کامل کند پس معلوم میشود ما وضوی ناقص هم داریم اما آیا آن وضوی ناقص باطل است؟ نه باطل نیست مثل همان نمازی است که من مستحباتش را حذف میکنم من اسبغ وضوعه، یک کتاب هفت هشت جلدی در نجف نوشته شده هفتاد هشتاد سال پیش چاپش هم چاپ همان هفتاد هشتاد سال پیش است من طلبه بودم یک روز داشتم قم در گذر خان میرفتم یک شیخی بود کتاب فروش بود آدم خیلی خوبی بود من دوستش داشتم گاهی میرفتم در مغازهاش فقط مینشستم باهاش صحبت میکردم یک روز به من گفت یک کتاب هفت هشت جلدی گیرم آمده این به درد تو میخورد چون تو در آینده منبری میشوی و این همه چیز برای منبر دارد بهت بدهم هفت هشت جلد است؟ گفتم بده چقدر میشود؟ من میتوانم پولش را بدهم؟ گفت بله هشت جلدش ده تومان است ده تا تک تومانی گفتم باشد بده ببرم خیلی مینشستم این کتاب را ورق میزدم و میخواندم در این کتاب دیدم که یک نفر با عجله نزدیک مسجد کوفه یک جا یک چهار پنج تا پله بسته بودند که مردم بتوانند بروند پایین و به شعبه آب فرات که یک جوی درست کرده بودند برای وضو گرفتن برسد وضو بگیرد میگوید از پله ها آمدم پایین یک نفر نشسته بود وضو میگرفت اما چه وضویی من که تا حالا ندیده بودم یک وضوی با کیفیت با معنویت خیلی با ادب هم داشت وضو میگرفت موذن هم اذانش داشت تمام میشد روی مناره مسجد کوفه و میدانستم که بعد از لا اله الا الله اذان پیش نماز مسجد کوفه بلند میشود و تکبیر میگوید ولی من دیدم این اصلا هیچ عجله نمیکند صورتش را آب بزند دستهایش را تر کند سریع مسح بکشد یک خورده هی صبر کردم دیدم اصلا وضویی که دارد میگیرد یک وضوی دیگری است بهش گفتم که آقا ببخشید عجله کن وضویت را تمام کن الان آقا قامت میبندد به نماز جماعت برسی ناراحت شده بود خیلی آرام سرش را برگرداند گفت من بنا ندارم پشت سر شیخ ارزنی نماز واجب الهی را اقتدا کنم الان وضویم تمام میشود میروم تو بنشین وضو بگیر و برو بعد هم وضویش تمام شد و رفت اما به قول ما تهرانیها وضو بود ها وضو بود. گفت ما آمدیم، نماز بسته شده بود رسیدم به نماز بین دو نماز رفتم داخل محراب گفتم حضرت آیت الله ما یک چنین داستانی امروز برایمان پیش آمد یک کسی نشسته بود کنار این جویی که از فرات آب میآورد خیلی زیبا وضو میگرفت خیلی وضویش کامل و الهی و  معنوی بود من دیدم نماز دارد دیر میشود پرخاش کردم او عصبانی نشد آرام به من برگشت گفت من پشت سر شیخ ارزنی اقتدا نمیکنم شما فامیل اصلیت ارزنی است گفت نه گفت این داستان ارزن بین نماز در ذهن من آمد اصلا بیرون نرفته که کسی بفهمد من یک زمین دارم در کوفه امسال ارزن کاشتم ارزنها رسیده در نماز به فکر بودم تا این گردن کلفتها و مال مردم خورها شب نرفتند اینها را درو کنند و بدزدند و ببرند. بعد از نماز به فکر درو کردن ارزنم باشم من که نمازم با ارزن قاطی بود و بدبختم بدبختتر از من تویی که آن وضوگیرنده را که امام زمان بوده نشناختی چون هیچ کس این ذهن من را خبر نداشته معلوم میشود او که محیط به همه چیز است در سایه خدا خبر داشته امام عصر بوده منظور وضو بود من اسبغ وضوعه یک.

وَ أَحْسَنَ صَلَاتَهُ ، و نمازش را نیکو بخواند وَ أَدَّى زَكَاةَ مَالِهِ، حقوق مالی خدا را بپردازد وَ كَفَّ غَضَبَهُ، اصلا عصبانی نشود برای هیچکس وَ سَجَنَ لِسَانَهُ ، زبانش را زندانی کند هر حرفی نزند هر چیزی نگوید نگوید نگوید وَ أَدَّى النَّصِيحَةَ لِأَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّهِ ، و خیرخواه ائمه طاهرین علیهم السلام باشد خیر ائمه را بخواهد و یک مطلب دیگری که امیرالمومنین میفرماید پیغمبر برایم فرمود و هر هفت تا مساله را کامل کرد فرمود علی جان از تمام گناهانش به تناسب هر گناهش توبه کند این ایمانش کامل میشود درهای بهشت به رویش باز میشود.

شب ولادت حضرت هادی است خدایا توفیق عمل به این هفت تا مساله را به حق حضرت هادی به ما و زن و بچه ها و نسل آینده ما عنایت کن، خدایا همه ارزشهای ما را کامل کن، خدایا از گناه ما را حفظ کن، خدایا به حق ابی عبدالله از مال حرام ما را حفظ کن، اموات ما را بیامرز، امام زمان را دعاگوی همه ما قرار بده.    

 

برچسب ها :