شب پنجم دوشنبه *شب عید غدیر* ( 29-6-1395)
(تهران مسجد امیر)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
به خاطر بیان یک روایت بسیار مهم، روایت ناب روایت کم نظیر لازم است مقدمه ای را به محضرتان عرض کنم. مقدمه درباره ی کلمه ذکر است این کلمه تقریبا در سی جزء قرآن در دعاها در روایات اهل بیت زیاد به کار گرفته شده. می دانید لغت عرب کامل ترین، جامع ترین و گسترده ترین لغت است و گاهی یک لغت برای چند معنا وضع شده که البته معانی مختلف هر لغتی را با قرینه می توان به دست آورد که منظور از این لغت در این جمله در این آیه در این دعا در این روایت، چیست. کلمه ی ذکر در هر سه منبع؛ یعنی هم قرآن مجید، هم دعاها و هم روایات گاهی به معنای توجه قلبی به پروردگار مهربان عالم است البته توجه کاربردی نه یاد خشک نه یاد بدون ایجاد حرکت. یک توجه ا ی که به قول حضرت صادق انسان را در هنگام پیش آمدن اوامر الهی، آدم را وادار کند امر را عمل کند و در هنگام پیش آمدن محرمات، آن توجه آدم را وادار کند محرم را ترک کند.
در جلد دوم کتاب با عظمت اصول کافی با سند معتبر، سند متین، راوی از امام صادق نقل می کند که وجود مبارک امام ششم فرمودند: ما وقتی به شما شیعیانمان می گوییم ذاکر باشید قصدمان مرادمان سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر نیست. خیلی روایت فوق العاده ای است اگر ما شما را دعوت به ذکر می کنیم نه دعوت کنیم که با تسبیح، سبحان الله بگویید الحمدلله بگویید و الحمدلله و لا اله الا الله بگویید الله اکبر بگویید نه، مراد ما از دعوتمان به ذکر این است که هر گاه امر خدا متوجه شما شد حالا یا امر بدنی نماز، حج، روزه یا امر مالی انفاق، خمس، زکات، صدقه یا امر اخلاقی که آراسته به مهر، به تواضع، به فروتنی، به خشوع و به خشیت بشوید شما از این حقایق شکل بگیرید. اگر شما نماز را به جا آوردید روزه گرفتید حج رفتید خمس دادید زکات دادید اخلاق حسنه پیدا کردید، شما ذاکر للله هستید البته این یک بدنه ذکر است.
بدنه دومش، اگر حرام بدنی پیش آمد، همین حرامهایی که می شناسید نیازی نیست من برایتان نقل کنم و اگر حرام مالی پیش آمد، ذکر یعنی ترک حرام. برای دوستانی که نمی دانند عرض کنم این روایت که می خواهم بگویم شاید نود درصدتان هم نشنیده باشید، بارش خیلی سنگین است سنگین، منی که پنجاه سال است با کمک خداوند در حادثه ی کربلا مطالعه زیاد داشتم سه جور کتاب نوشتم پنجاه سال است دارم حادثه را برای مردم می گویم خیلی برایم سخت است این روایت که فرزند زین العابدین علیه السلام نقل می کند- دوتا هم روایت است حالا من سومی اش را هنوز پیدا نکردم همین دوتا برایم پیدا شده- این انسان الهی فرزند امام سجاد نوه ی سیدالشهدا می گوید روز عاشورا طلوع آفتاب که جنگ عمومی می خواست شروع شود چون صبح یک حمله عمومی به این هفتاد و دو نفر شد که پنجاه نفر در این حمله شهید شدند حدود هجده نوزده نفر هم تک تک شهید شدند. می گوید اول صبح حضرت ابی عبدالله الحسین به این هفتاد و دو نفر رو کرد و فرمود اگر از شما کسی دینی به گردنش است که نپرداخته و می توانسته بپردازد با من در این جنگ شرکت نکند چون چیزی گیرش نمی آید. این خیلی سنگین است بعد می گوید جدم سیدالشهدا فرمودند من با دو گوش خودم از پیغمبر اکرم شنیدم کسی که حقی از مردم پیشش است و باید بپردازد و نخواسته بپردازد قیامت مسیری بجز آتش دوزخ ندارد. ای کاش این هفتاد میلیون جمعیت این روایت را می دانستند خیلی مال حرام مشکل دارد خیلی، دیگر تا جایی که خود زین العابدین می فرماید خنجری که سر پدرم را جدا کرد اگر پیش من بگذارد قاتل، و یک روزی بیاید به من بگوید آقا خنجر ملک من را که پیشت گذاشته بودم، سر پدرت را بریدم برگردان، من برمی گردم. خواهران برادران تا نمردیم پرونده مالیمان را تصفیه کنیم چون روزگار ما نشان داده پرونده مالی ما را بعد از مرگ ما تصفیه نمیکنند من پنجاه سال است ناظر وصیت بودم در وصیتها بودم در این پنجاه سال -وصیت برای آدمهای مومن است- آنی که من دیدم در این پنجاه سال دو تا وصیت بهش عمل شده بقیه را خوردند و بردند.
دین پدران را ندادند، قرضشان را ندادند، خب حضرت صادق میفرماید منظور ما از دعوت شما به ذکر سبحان الله گفتن و الحمدلله گفتن و لا اله الا الله گفتن و الله اکبر نیست مراد ما این است که وقتی اوامر خدا زمانش پیش آمد اجرا کنید، محرمات به شما رو کرد ترک کنید، این را میگویند توجه قلب به وجود مقدس پروردگار که انسان در واجبات و محرمات، خدا را یادش نرود. واجبات امر الله است محرمات هم نواهی پروردگار است هر دویش هم، هم وزن است.
یک وقتی این جمله را در معنای تقوا دیدم که توضیح داده بود (التقوی التعظیم لامر الله) تقوا عظیم دانستن امر خداست که از دستم نرود، (و شفقت علی خلق الله) تقوا مهربانی با عباد خداست (و ترک النواهی)، تقوا ترک کردن گناهان است. این تقواست، این ذکر. این یک معنی ذکر.
یک معنی دیگر ذکر قرآن مجید است، خود قرآن مجید ذکر الله است، إِنّٰا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّكْرَ وَ إِنّٰا لَهُ لَحٰافِظُونَ ﴿الحجر، 9﴾، ذکر در این آیه به معنای یادآور حقایق است مصدر است، الذکر یادآور، این قرآن است که امیرالمومنین میفرماید یادآور تمام جریانات گذشته عالم است که برای شما کل آن درس است، یادآور تمام جریانات آینده عالم به خصوص قیامت است که برای شما درس است، این معنی ذکر است.
یک معنی ذکر که در روایات اهل بیت آمده ائمه طاهرین هستند، امام باقر میفرماید:( نحن الذکر) ما ذکر هستیم، یعنی مائیم که به شما مسیر هدایت را صراط مستقیم را، حلال را، حرام را، حقایق را، معارف را یاد میدهیم، و یادآوری میکنیم این هم یک معنی ذکر است، معنی دیگر ذکر نماز است، نماز ذکر الله است، کجا گفته نماز ذکر الله است؟ يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِذٰا نُودِيَ لِلصَّلاٰةِ مِنْ يَوْمِ اَلْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلىٰ ذِكْرِ اَللّٰهِ ﴿الجمعة، 9﴾، نماز ذکرالله است. فاسعوا الی ذکر الله.
این هم یک معنی ذکر، اما معنی دیگر ذکر که در کتب لغت عرب هم آمده به معنی سخن گفتن است، ذکر یعنی حرف زدن، ذکر یعنی سخن گفتن، تا اینجا مقدمه تمام شد، منظور من همین معنای آخر است ذکر سخن گفتن است، حرف زدن است، حالا با توجه به این معنا که ذکر یعنی سخن گفتن، این روایت کم نظیر را عنایت بفرمایید.
رسول خدا میفرماید:( ذکر الله عز و جل عبادة و ذکری عبادة و ذکر علی عبادة)، خیلی مهم است، شما از خدا در خانوادهات پیش مردم، پیش برادران، پیش اقوام، حرف بزنید عبادت است، حرف خدا را بزنید همین حرفهایی که خدا را محبوب مردم میکند، این خودش عبادت است، یک عبادت مهمی هم هست پیغمبر میفرماید:( ذکر الله عز و جل عبادة )کلمه عبادت نکره است، الف و لام ندارد معنیش این است شما هر جا بشینی حرف خدا را بزنی عبادت بزرگی انجام دادی.
من یک رفیق داشتم این سواد کلاسیک نداشت، سواد خواندن و نوشتن داشت بیشتر نه، ولی من میدیدم در نوجوانی، در تهران، در ماه رمضان و محرم و صفر پای سه تا منبر میرفت، بیشتر هم نه، این سه تا منبری که بیست سال سی سال به تناسب عمر هر کدام از آن منبریها رفته بود و گوش داده بود تبدیل به یک آدم آگاه به معارف الهیه شده بود و توحید را چشیده بود، واقعا چشیده بود. و این آدم در مغازهاش خیلی هم مشتری داشت یک صندلی بغل دستش خالی بود مشتری که میآمد-اینقدر هم خوش برخورد و خوش اخلاق بود- که وقتی مشتری میآمد حس میکرد دوست دارد پیشش بنشیند میگفت بشین ده دقیقه یک ربع، اینهایی که من شاهد بودم حدود چهل سال تا شب مرگش، کارش این بود که برای مشتری- برای قبل از سی چهل سال پیش است- برای مشتری کراواتی، متدین، آخوند، فرقی برایش نمیکرد خود من هم که میرفتم میگفت بشین با یک دنیا محبت، چهل سال این آدم ده دقیقه هفت دقیقه بامشتری حرف خدارا زد و مثل ابر بهار در حرف زدنش بی صدا از این صورتش روی پیراهنش اشک میریخت و شمارهاش را نمیشد درک بکنی که چندنفر را این با خدا آشنا کرد و خدا را محبوب دل همگان کرد.
(یا داود حبب الی خلقی)، به حضرت داود میگوید پروردگار، من را محبوب مردم کنم، من را محبوب بندگانم کن، گفت خدایا راهش را به من نشان بده چگونه تو را محبوب قلب بندگان کنم؟ خطاب رسید تمام نیکیهایی که در حق بندگانم انجام دادم برایشان تعریف کن، شما دو صفحه دو صفحه دعای عرفه ابی عبدالله را فقط نوشتهاش را در جیبتان باشد میتوانید خدا را محبوب زن و بچه و رفیق و مردم و شریک و خریدار بکنید، از آنجاهای که رب رب رب شروع میشود رب اانتی، رب اغنیتنی رب اقنیتنی رب اروعتنی رب کسوتنی رب غفرتنی همینها را برای افراد بگویید. یقینا چشمه محبت از دل مردم نسبت به پروردگار عالم میجوشد.
(ذکر الله عز و جل عبادة )همین که بشینید حرف خدا را بزنید مردم را متوجه خدا کنید، خانواده را متوجه خدا کنید، خدا را محبوب قلب مردم بکنید یک عبادت بسیار عظیمی را انجام دادید بهانهای هم ندارد، یک زبان است، یک خداشناسی در حد همین دعای عرفه ابی عبدالله، این یک مورد.
(ذکر الله عز و جل عبادة و ذکری عبادة)، حرف من را برای مردم بزنید، حرف من را برای زن و بچهتان بزنید، که به جای من دیگری را در قلب زن و بچهتان نفرستند، به جای من فرهنگهای بیگانه را جایگزین نکنند، به جای من یهودی و مسیحی را محبوب دل مردم نکنند، به جای من یک مشت هنرپیشه صهیونیست، به جای من یک مشت افراد بیدین را محبوب قلب زن و بچهتان و اطرافیانتان نکنند حرف من را بزنید، حرف اخلاق من را بزنید. بگویید که من رفتارم با مسلمان، با غیرمسلمان، با غریبه با آشنا، با بیگانه، با مخالف، با معاند چگونه بوده حرف من رابزنید. کم هم حرف ندارد پیغمبر، شصت و سه سال حرف مثبت دارد زندگی وجود مبارک رسول خدا، شصت و سه سال.
حالا یک حرفش را برایتان بزنم، ملا فتح الله کاشانی از علمای قرن یازدهم کاشان، هم درس خواند، چندجور کتاب مفید دارد، یک شرح نهج البلاغه مختصر دارد ولی خیلی عالمانه است ده جلد هم تفسیر قرآن دارد در جلد دهم در سوره نون و قلم در آیه (انک علی خلق عظیم) این مرد بزرگ عالم نقل میکند که یک پیرزن چادرنشینی سه تا پسر داشت چهار پنج سال به این پسرها التماس میکرد من را تا مدینه ببرید این پیغمبری که متدین به دینش هستیم، یک بار من آن را زیارت کنم همین وقت نمیشد، اینها هم چادرنشین بودند و گوسفنددار بودند در یک منطقهای که میشد گوسفند نگه داشت فاصلهاش هم با مدینه زیاد بود سی چهل فرسخ راه بود، یک روز رسول خدا راهشان از آنجا افتاد، داشتند جایی میرفتند. از مدینه چهل فرسخ دور شده بودند رسیدند به آن بیابان، پیرزن یک مشکی روی دوشش بود شل شل داشت میرفت لب چاه آب بیاورد، رسیده بود لب چاه پیغمبر هم رسید، پیغمبر دریای محبت و فروتنی و عاطفه و مهرورزی بود، فَبِمٰا رَحْمَةٍ مِنَ اَللّٰهِ لِنْتَ لَهُمْ ﴿آلعمران، 159﴾.
سلام کرد پیرزن یک نگاهی کرد، جواب داد، پیغمبر فرمود چی کار میخواهی بکنی؟ گفت بچههایم رفتند صحرا گوسفندچرانی آمدم از این چاه آب ببرم برای غذا پختن، برای آب خوردن، خب در آن گرما یک طناب ده بیست متری به مشک بسته، میخواهد بیندازد ته چاه، خیلی زحمت دارد برای یک پیرزن هفتاد هشتاد ساله، مشک پر آب رابکشد بالا، فرمودند میدهی به من آب بکشم برایت؟ مرحوم ملافتح الله این جمله را دارد پیرزن به پیغمبر گفت اگر این کار را بکنی من به پدر و مادرت دعا میکنم فرمود بده به من، مشک را انداخت پر از آب شد، خودشان کشیدند بیرون، در مشک را بستند، بند مشک را روی دوش انداختند، هوای بیابان بین مکه و مدینه آتش میبارد، پنج شش قدم که رفتند تمام بدن و سر و صورت خیس عرق، یاران که پنج شش تا خدمتشان بودند گفتند یا رسول الله مشک را بدهید ما تا دم خیمههای این مادر بیاوریم، ببینید تواضع را، محبت را، فروتنی را این حرفها را آدم درخانه بزند، در اداره بزند، در مغازه بزند وقت بیکاری حرف خدا و پیغمبر را بزند عبادت است چقدر در این خانهها شبها حرف میزنند که یک تن آن یک غاز نمیارزد، چقدر غیبت میکنند، حرفهای به این خوبی، به این مثبتی، حرفهای به این سازندگی چرا آدم باید دری وری بگوید پوچ حرف بزند.
پیغمبر فرمود من، الله اکبر!! دوست دارم بار امتم راخودم به دوش بکشم، بار امتم را،نه یک پیرزن را، فکر کنید روی این حرف، من نمیدانم راجع به قیامتش چه تعبیری بکنم، که به پروردگار بگوید آنهایی که قابلیت نجات دارند گناهانشان را به من ببخش اجازه بده من از آنها شفاعت کنم، این بار را من به دوش بکشم، آوردند تادم خیمه زن، زن هم تشکر کرد و پیغمبر خداحافظی کرد هفت هشت قدم که رد شد بچهها رسیدند مادر گفت که این پنج شش تا، آن آقا اشاره کرد به پیغمبر، امروز مشک را انداخت در چاه پر از آب کرد و به دوش کشید و برای من آورد بروید ازش تشکر کنید، بچهها دویدند، دیدند پیغمبر است، نمیدانستند چی کار بکنند گفتند یا رسول الله مادر ما چند سال است میگوید بیاوریمش مدینه شما را ببیند نشناخته شما را، میشود برگردید چند دقیقه درخیمه ما بنشینید مادر ما شما را نگاه بکند زیارت بکند فرمود بله میشود برگشت. حرف من را بزنید عبادت است.
(ذکر الله عز و جل عبادة و ذکری عبادة) یعنی حرف زدن از خدا و حرف زدن از من ثوابش یکی است هر دو عبادت است (و ذکر علی عبادة)، و بنشینید از علی حرف بزنید که جای علی را پر نکنند دیگران، از علی سخن بگویید، از علی یاد کنید، از علی در مجالستان حرف بزنید از اخلاق علی، از عبادت علی، از علم علی، ازعرفان علی، از محبت علی، از کرامت علی، از ارزشهای علی، وگرنه اگر دشمن جای علی را در دلهاخالی ببیند با این ماهوارهها پر میکند، وقتی که طاهر مطهری را به قلبها ندهند و قلب خالی باشد خبائث و آلودگیها را سرازیر به طرف آن قلب میکند، از علی حرف بزنید.
(ذکر علی عبادة)، الان که خودش هم نیست پیغمبر در زمان حیات خودش و حیات امیرالمومنین میفرمودند :(النظر علی وجه علی عبادة)، نگاه کردن به چهره علی عبادت است. (النظر الی الکعبة عبادة) یعنی چه به کعبه نگاه بکنید چه علی، ما روایات مستند مهم قابل قبولی داریم که پیغمبر میفرماید وقتی وارد مسجدالحرام میشوید هیچ کاری هم که نکنید حالا یا بشینی یا بایستی، فقط نگاه بکنی به کعبه هیچ کاری دیگر نکنی به هر نگاهی همین یک نگاه که میکنی بعد پلکت میافتد روی هم نگاه میشود نگاه دوم، نگاه سوم، نگاه چهارم، من میرفتم در مسجد الحرام روی هدایت پیغمبر اکرم گاهی فقط مینشستم کعبه را نگاه میکردم خب هر پلکی که روی هم میافتد خب آدم نمیبیند کعبه را باز برمیدارد کعبه را میبیند هر نگاهی به کعبه این عنایات را از جانب خدا به سوی شما سرازیر میکند، صد هزار حسنه در نامه عملتان نوشته میشود، صد هزار سیئه از نامه عملتان محو میشود، صد هزار درجه به درجات قیامتیتان اضافه میشود شما در دعاها میخوانید خزائن پروردگار پایانپذیر نیست، هیچ.
(یا من لا ینقص خزائنه)، تعجب نکنید برای یک نگاه اینقدر بهره به انسان میدهند این کعبه سنگ است، گل است، تیرآهن است، چوب است، پرده است، نگاه به علی چقدر ثواب دارد آن دیگر عدد ندارد لذا پیغمبر هم بیان نفرمودند فرمودند (النظر علی وجه علی عبادة، ذکر علی عبادة)، و هر کسی عاشق علی باشد، اقتداگر به علی باشد، خودم قیامت صدایش میزنم میگویم هلم بیا جلو، میآید پیش من، همین که پیغمبر بگوید هلم کلی شادی در قلب انسان ایجاد میشود میآید جلو به علی ابن ابیطالب میگویم با دست خودت از حوض کوثر آب به او بده این عاشق تو بوده، این اقتداکننده به تو بوده همان ظرف اول آب را که امیرالمومنین میدهد لا زمه، بعد دیگر تا خدا خداست درد تشنگی را این آدم نخواهد چشید درد تشنگی را. از علی حرف بزنید.
محمد عربی آبروی هر دو سرای، کسی که خاک درش نیست خاک بر سر او، شنیدهام که تکلم نمود همچو مسیح، بدین حدیث لب پاک و روحپرور او، که من مدینه علمم علی در است مرا، عجب خجسته حدیثی است من سگ در او، به روح مطهرش صلوات ختم کنید.
خدایا دنیا و آخرت ما را باامیرالمومنین قرار بده، خدایا ما را از ولایت و امامت او محروم نکن، خدایا به حق علی، روز به روز لحظه به لحظه آن به آن، محبت امیرالمومنین را در دل ما بیفزا، خدایا به حرمت علی کل گذشتگان ما را بیامرز، خدایا دین ما، کشور ما، محراب و منبر ما، این مردم بزرگوار ما، محرم و صفر ما، مرجعیت و رهبری ما را از حوادث حفظ فرما. وجود مبارک امام زمان را الان دعاگوی ما و زن و بچهها و نسل ما قرار بده.