شب اول شنبه (1-8-1395)
(شهرری آستان مقدس امامزاده ابوالحسن (ع))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
از مسائلی که همه انسانها به آن نیاز واجب و ضروری دارند معرفت است، شناخت است، به خصوص شناخت حقایقی که در سعادت دنیا و آخرت انسان نقش صددرصد دارد، مثل معرفت به پروردگار، معرفت به انبیاء، معرفت به ائمه، معرفت به قرآن، معرفت به قیامت، معرفت به خود، و معرفت به محلی که در آن به نام دنیا زندگی میکنند.
نسبت به هر کدام از اینها که انسان جاهل باشد بخش اعظمی از فیوضات را و عناصر تامین سعادت دنیا و آخرت را از دست داده، البته اگر مشتاق سعادت دنیا و آخرت باشد. اگر نباشد که از ابتدا با دست خودش، خودش را در جاده دوزخ انداخته راه را ادامه میدهد و نهایتا به دوزخ میرسد.
در نهج البلاغه، امیرالمومنین میفرماید: برای اینگونه مردم و الغایة النار، نهایت کار جهنم است، چون آنهایی که تامینکننده سعادت دنیا و آخرت خودشان هستند در قیامت در یک مسابقه شرکت میکنند که کاپ آن مسابقه بهشت است، و السبقة الجنه، پایان کار همه انسانها غیر از این دو محل بهشت و دوزخ جای دیگر نیست، جای سومی در پایان راه وجود ندارد. بیش از هزار آیه درباره قیامت در قرآن است شما غیر از بهشت و جهنم در پایان کار نمیبینید که پروردگار جای سومی را معرفی کرده باشد معمار بهشت طبق آیات قرآن خود مردم هستند یعنی مردم هستند که با انجام خواستههای پروردگار رحیم کریم، رحمان، غفور، ودود، مصالح بهشتشان را فراهم میکنند و به قول قرآن مجید از همین دنیا میفرستند برای جهان بعد و بهشت برایشان ساخته میشود و آتشبیاران برای دوزخ هم خود مردم هستند. و هیزم جهنم نفت جهنم، گاز جهنم، ذغال جهنم خود مردم هستند، در همین اوائل سوره بقره سوره دوم قرآن عین همین مطلب را ملاحظه میکنید و قودها الناس و الحجارة، آتشگیره دوزخ ناس هستند. خود مردم هستند من هستم که با ربا، با دروغ، با تهمت، با ریختن آبروی مردم، با زنا، با دزدی، با رشوه، با بیحجابی، با گناهان دیگر آتش ذخیره میکنم و روز قیامت همین آتشهای ذخیره ظهور میکند و به صورت دوزخ درمیآید و من در آتش وجود خودم که به صورت آتش فیزیکی و عذاب ظاهر است میسوزم.
در قرآن مجید ما گلایهای را از اهل جهنم از خدا نمیبینیم، یعنی این آیاتی که مربوط به جهنم است من کل این آیات را دیدم، ترجمه کردم، در بیست و پنج جلد هر جلد ششصد صفحه تفسیر کردم، دارد چاپ میشود ندیدم که دوزخیان از پروردگار عالم گله کنند چرا ما را آوردی جهنم؟ خدا احدی را نمیبرد جهنم در قرآن هم اعلام کرده من به جهنمی شدن شما راضی نیستم، وَ لاٰ يَرْضىٰ لِعِبٰادِهِ اَلْكُفْرَ ﴿الزمر، 7﴾.
خود مردم هستند که جهنم را انتخاب میکنند، در سوره ابراهیم میفرماید أَ لَمْ تَرَ إِلَى اَلَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اَللّٰهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دٰارَ اَلْبَوٰارِ ﴿إبراهيم، 28﴾ حبیب من نمیدانی الم تر یعنی میدانی، به قول طلبهها الم تر استفهام انکاری است خدا به پیغمبر میفرماید نمیدانی معنیش این نیست که نمیدانی یعنی آیا نمیدانی معنیش این است که خوب میدانی و برایت روشن است که مردمی تمام نعمتهای خدا را تبدیل به ناسپاسی کردند، نعمتها را تبدیل به گناه و معصیت کردند، و خودشان و وابستگانشان را با این کارشان به جهنم کشیدند. الم تر الی الذین بدلوا نعمت الله کفرا و احلوا قومهم دار البوار.
این کفری که در آیه میگوید چون در کنار نعمت آمده به معنای تبدیل نعمتهای در اختیار به ناسپاسی به گناه، به معصیت، به لغزش، و به خطاست همه جهنمی شدن جهنمیها هم معلول عدم معرفتشان است، یعنی هفتاد هشتاد سال در این دنیا نه سراغ شناخت خدا رفتند، نه شناخت اهداف انبیا، نه شناخت ائمه، نه شناخت قرآن حداقل حرام و حلال قرآن و واجبات قرآن و نه شناخت قیامت و نه شناخت خودشان و نه شناخت جایی که به اسم دنیا در آن زندگی میکنند پس اینها چی را شناختند قران مجید میگوید دو چیز را این که چی عامل لذت است یک، و چی برای شکم خوشمزه است، هر چی که هست. کاری به حلال و حرام ندارند چی برای شکم به مزاقشان خوشمزه میآید، الان در اروپا در امریکا در بعضی از کشورهای دیگر، انواع گوشتهایی که قرآن حرام کرده میخورند، لذت هم میبرند، انواع مستکنندههایی که قرآن حرام کرده میخورند لذت میبرند، انواع لذتهای بدنی را که دیگر خودتان در ذهن خودتان میدانید چیه که خدا حرام کرده سراغش میروند، کل معرفت اینها همین مقدار است، چی برای شکممان لذتآور است، چی برای بدنمان لذتآور است.
ذٰلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ اَلْعِلْمِ ﴿النجم، 30﴾مقدار دانش اینها همین دوتاست، و جالب است که پروردگار در قرآن میفرماید در جهنم کارگردانانی که جهنم دارد عَلَيْهٰا مَلاٰئِكَةٌ غِلاٰظٌ شِدٰادٌ لاٰ يَعْصُونَ اَللّٰهَ مٰا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مٰا يُؤْمَرُونَ ﴿التحريم، 6﴾، یک سلسله فرشتگان عصبانی سختگیر غلاظ شداد، در سوره تغابن است آیه تحریم آیه ششم، اینها بافتشان بر عصبانیت است بافتشان بر سختگیری است در جهنم هم نمیسوزند درد هم نمیکشند، لا یعصون الله ما امرهم از پروردگار هم نافرمانی نمیکنند، و هر چه خدا امر کند اطاعت میکنند. اینها با جهنمیها صحبت میکنند خیلی صحبت جالبی است به دوزخیان میگویند أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ ﴿الملك، 8﴾شما در دنیا که بودید هشداردهندهای برایتان نیامد؟ که بگوید عاقبت بدکاران دوزخ است عاقبت گناه شقاوت است، عاقبت لذتهای حرام تیرهبختی است. نیامد کسی هشدار بدهد؟
قٰالُوا بَلىٰ قَدْ جٰاءَنٰا نَذِيرٌ ﴿الملك، 9﴾، هشداردهنده آمد خب این هشداردهنده چه کسانی هستند انبیا هشداردهنده هستند، عالمان ربانی هشداردهنده هستند اولیای الهی هشداردهنده هستند، کتابهای آسمانی هشداردهندگان هستند، عقل خود انسان هشداردهنده است. یکی دارد میدزدد مال مردم را عقلش میگوید کار خوبی میکنی؟ او در درون خودش ندای عقل را میشنود که داری کار زشتی میکنی هشداردهندگان آدم را احاطه کردند قالوا بلی قد جاءنا نذیر چرا برای ما هشداردهنده آمد میگویند اگر هشداردهنده آمد پس چرا سر از جهنم درآوردید؟ پاسخ میدهند لو کنا نسمع اگر ما رفته بودیم و با دل و جان هشدار هشداردهندگان را شنیده بودیم چون آدم هشدار هشداردهندگان را که میشنود فطرت و عقل و وجدانش کمکش میکنند که باور کند اینها حق دارند میگویند، او نعقل، اگر اهل معرفت شده بودید ما کنا فی اصحاب السعیر، سر از جهنم درنمیآوردیم.
این جایگاه معرفت است امیرالمومنین با کمیل خیلی حرف زده، یک قسمتش دعای کمیل است دعای کمیل یک کلمهاش برای کمیل نیست، راوی روایت کمیل است نه اینکه این دعا را کمیل اختراع کرده باشد دعا را از امیرالمومنین شنیده صبح آمده به حضرت گفته دعا را بگو من بنویسم نوشته پخش کرده، غیر از دعای کمیل مسائل خیلی مهمی را امام با کمیل در میان گذاشتند، نامه برای کمیل دارند سخنرانی برای تک نفر کمیل دارند، تذکراتی دارند، از جمله به کمیل ابن زیاد نخعی میفرمایند یا کمیل ما من حرکت الا و انت تحتاج فیها الی معرفت، کمیل قدم از قدم برنمیداری مگر اینکه برای هر قدم و حرکتت نیازمند به معرفت هستی، که بفهمی این کاری که میخواهی بکنی درست است یا غلط است، این ازدواجی که میخواهی بکنی بفهمی دلال ازدواجت شهوتت است یا عقلت است، چشمت است یا خرد است، این کسبی که میخواهی بکنی بفهمی کسب در مسیر حلال است یا حرام، با این آقایی که میخواهی رفاقت بکنی بفهمی قاتل دینت است، قاتل عقلت است، نابودکننده قیامتت است، بعد معاشرت بکنی. هیچ حرکتی از تو سر نمیزند مگر اینکه محتاج به شناخت حق و باطل این حرکت هستی، من یادم نیست در چه کتابی دیدم ولی این را دیدم که یک مرد خردمندی هفت تا مسئله را میخواست بفهمد در محل خودشان در ده خودشان، در بخش خودشان کسی نبود بهش یاد بدهد، جستجو کرد به این نتیجه رسید در قدیم که باید هفتصد فرسخ راه برود تا به آن عالم مورد نظر برسد و هفت تا مسئله را بپرسد و رفت، یعنی مردم برای فهیم شدن برای شناختن، حاضر بودند در آن جادهها کوره راهها و جادههای مالرو و پرخطر پر از قافلهزن بروند تا هفت تا مسئله را بفهمند، برای هر مسئله صد فرسخ راه طی میکردند الان که منابع معرفت بغل دست مردم است، تمام مردم حتی در اروپا کنار دستشان مسجد هست، حسینیه هست، عالم ربانی واجد شرایط است، کتاب های باارزش برای معرفت پیدا کردن هست سایتهای دینی قوی به زبانهای مختلف هست بیست و چهار ساعته کار میکند.
منابع معرفت فراوان است، حجت بر مردم تمام است. یکی از مصایبی که شناختش واقعا واجب است دشمنشناسی است، که من در مجلس شما سال گذشته در حرم حضرت عبدالعظیم حدود ده جلسه از طریق قرآن و روایات، دشمنشناسی را گفتم تمام نشد بحث، که امسال ادامه میدهم اگر خدا کمک بکند خدا لطف بکند، و تا آدم دشمن را نشناسد و با او قطع رابطه نکند وارد حوزه فیوضات الهیه و تامین سعادت دنیا و آخرت نمیتواند بشود، شعاری که از روز اول خدا به انبیا تعلیم داد به آدم اولین نفر، تا رسول خدا در این شعار که نقطه ندارد، از سه حرف بیشتر تشکیل نشده، سه حرف هم چهار بار تکرار شده شده دوازده حرف، خواندنش هم نیاز به لب ندارد، در این شعار خدا اول به بندگانش شناخت دشمن و نفی او را از فضای زندگی یاد میدهد و میگوید بدون نفی دشمن وارد توحید و ارتباط با دوستان واقعی نمیتوانی بشوی، آن شعار هم این است لا اله الا الله.
لا اله یعنی اول دشمن را بران اول دشمن را نفی کن، اول قطع رابطه با دشمن بکن دشمن که در حوزه زندگیت نتوانست دیگر جولان بدهد ودر تو نتوانست اثر بگذارد و از سرمایههای الهی تو نتوانست بدزدد، الا الله تجلی میکند وگرنه تا دشمن در خانه دل و نفس و مال و معاشرت و زندگی است تجلی توحید که در همین توحید، هم نبوت و امامت و معاد ودنیاشناسی و خودشناسی هست برایت تحقق پیدا نمیکند.
یک روایتی پیغمبر دارند خیلی پرقیمت است، این روایت را شیخ مفید در کتاب ارشاد در قرن سوم نقل کرده یعنی شیخ به زمان امام حسن عسکری خیلی نزدیک بوده روایات نابی را از اصحاب حدیث، ایشان هم دیده و هم شنیده، حداقل به نظر من چهارصد کتاب در اختیارش بوده اگر کل چهارصد تا باشد حالا با یک مقدار کمتر، که این چهارصد تا کتاب از زمان امیرالمومنین تا امام حسن عسکری نوشته شده، یعنی در محضر ائمه این چهارصد تا کتاب نوشته شده. اسم این کتاب هااصول اربعه است یعنی چهارصد کتاب اصیلی که فرهنگ اهل بیت در این کتاب ها وارد شده بیشتر این کتاب ها هم این جوری است که نویسنده میگوید خودم از امام شنیدم کسی برایش نقل نکرده خودم شنیدم.
شیخ روایاتش نزدیک به عصر ائمه است و از کسانی گرفته که در پاکی و تقوا کم نظیر بودند ایشان این روایت را نقل میکند که پیغمبر فرمودند:( انا ادعوکم الی کلمتین)، من شما را به دو حقیقت دعوت میکنم(خفیفتین)، خیلی روایت عجیبی است(خفیفتین فی اللسان)، این دو حقیقت گفتنش با زبان خیلی آسان است خیلی به طوطی هم می توانید یاد بدهید بگوید به کاسکو هم میتوانید یاد بدهید بگوید، به هر بچهای هم میتوانید یاد بدهید بگوید بر زبان جاری کردنش بسیار آسان است اما (ثقیلتین فی المیزان)،در عمل و اجرا ارزشش پیدا میشود نه در زبان، چیه آن دو حقیقت؟ (شهادة ان لا اله الا الله) این که عملا شما لا اله الا الله بشوید عملا، نه زبان. یعنی در عمل تمام دشمنان ظاهری و باطنی و نفسی و بت بتخانهای و بت درونیتان را دفع بکنید پاکسازی بکنید محیط زندگی را، الا الله تا توحید تجلی بکند. این یک.
عملا وارد لا اله الا الله بشویددو، (و انی رسول الله) و اینکه با دلتان یقین بکنید که من معلم، فرستاده شده از جانب خدا هستم و دنبال تعلیمات من را بگیرید من معلم فرستاده شده هستم معلم دلسوز هستم، معلمی هستم که از شما توقع هیچ پاداشی را ندارم (قل لا اسئلکم علیه اجرا)، به مردم بگو من یک ذره پاداش در برابر معلمی خودم از شما نمیخواهم، چه معلمی برای ما بالاتر از پیغمبر؟ خداوند متعال یک علمی بهش داده مثل دریای بیساحل است. کدام معلم مثل پیغمبر است؟ پیغمبر بعد از اینکه خدا بهش گفت نزدیک مردنت است علمش را با خودش نبرد در قبر تمام علم را منتقل به امیرالمومنین کرد، ایشان هم نبرد در قبر، منتقل به امام بعد کرد، تا امام عسکری، ایشان هم نبرده، سامرا در قبر تمام علم پیغمبر را منتقل به امام دوازدهم کرده بخشی از این علم پیش علما و فقها و حکمای ربانی الهی است. همین مقدار علم که الان پخش بین دلسوزان عالم مکتب اهل بیت است میتواند دنیا را نجات بدهد.
بعد حضرت فرمود اگر این دو تا یعنی نفی دشمنان و جلوه توحید و باور معلمی من، و اقتدای به من، در زندگیتان تحقق پیدا بکند (تملکون بهما العرب و العجم)، تمام عرب و غیرعرب تسلیم شما میشوند، میآیند فرهنگ شما را قبول میکنند (تملکون بهما العرب و العجم، تنجون بهما من النار) با این دو تا از جهنم نجات پیدا میکنید (و تدخلون بهما الجنه) و با این دو تا وارد بهشت میشوید بهشت گذرنامه دیگری ندارد گذرنامه بهشت موحد بودن است و عمل کردن به معلمی پیغمبر است هیچ گذرنامه دیگری ندارد بهشت (و تدخلون بهما الجنه و تنقاد بهما الامم)، تمام ملت های پنج قاره مطیع شما میشوند، اما چند نفر الان به این دو حقیقت عمل میکنند؟ خیلی کم! با این اندک نه عرب و عجم تسلیم میشوند و نه ملتهای پنج قاره، تعداد عملکنندگان به این حقیقت گم هستند در امت، بقیه عمل نمیکنند که دچار داعش هستند دچار النصره هستند، دچار اسرائیل هستند، دچار غارت شدن نفت هستند دچار غارت شدن معادنشان هستند، دچار حکومتهای ظالم جاهل هار استعماری هستند، اگر اسلام واقعی در توحید و در معلمی پیغمبر، حاکم بر امت بود، یک دانه داعشی در امت پیدا نمیشد یک دزد پیدا نمیشد، یک دولت یهودی آل سعود پیدا نمیشد، یک دولتهای خرده پای اماراتی برده امریکا پیدا نمیشد.
یا بفرمایید خبر پیغمبر حقیقت ندارد، اما خبر پیغمبر حقیقت دارد، (انا ادعوکم الی کلمتین خفیفتین فی اللسان و الثقیلتین فی المیزان تملکون بهما العرب و العجم تنقاد بهما الامم تدخلون بهما الجنه تنجون بهما النار)، ولی الان ما که میمیریم تک تک میرویم بهشت اکثر که در امت اسلام میمیرند میروند جهنم، چون مشتری توحید و معلمی پیغمبر در جوامع اسلامی خیلی کم است در ایران خودمان هم کم است کم است. شما گنهکاران این مردم را با خوبان این مردم بسنجید، چقدر خوب میتوانید بشمارید آنی که اهل رشوه نیست، اهل دزدی نیست، اهل زنا نیست، اهل دروغ نیست، اهل شایعهپراکنی نیست، اهل چشمچرانی نیست، اهل ماهوارههای دشمن نیست، اهل دوز و کلک نیست، اهل تقلب نیست به جایش اهل نماز واقعی است، اهل صداقت است، اهل وفاداری است، اهل محبت است، اهل کرامت است، انسانی که احدی از او شر نمیبیند و احدی از او ضرر نمیبیند، این ها چند نفرند؟ با این تعداد که نمیشود کل جهان را گرفت کل ملتها را مطیع کرد، نمیشود.
کار امت افتاده به تک تک، در یک خانواده سه تا اهل بهشت است، در یک جمعیت ده تا اهل بهشت هستند، در یک کشور چند صد هزار نفر اهل بهشت هستند، بقیه براثر بیمعرفتی به آنچه که باید بشناسند و بدانند اهل دوزخ هستند.
دشمنشناسی خیلی مهم است، چون همه ضربههایی که ما میخوریم از دشمن است، دشمنان ما خیلیهایشان با چهره فریبکارانه میآیند در زندگی ما، با قربان صدقه رفتن ما، میآیند در زندگی ما، خیلیهایشان با یک ظاهر زیبا و آرایش کرده میآیند در زندگی ما، چقدر ما جوان داریم که آمده باهاش رفاقت کرده با یک جاذبه قوی که زیر این جاذبه آتش جهنم شعله میکشد، چنان طرف را جذب میکند که فکر میکند این رفیقش از پدر و مادر و خواهر و برادرش خیلی بیشتر دوستش دارد بعد از مدتی سر از سیگار و قلیان و تریاک و اعتیاد و جیببری ودزدی درمیآورد.
یک جوان نابغهای پدرش را من میشناختم پدر بسیاردانشمندی داشت، کنار حرم حضرت رضا آمد پیش من گفت ده تومن اگر داری به من پول بده خیلی برای من تعجب بود خانوادهاش خیلی وضع خوبی داشتند خانواده علمی بودند، گفتم شما که خانواده ثروتمندی هستید، گفت من از خانوادهام جدا شدم خیلی باهاش حرف زدم یک بچه نابغهای بود یعنی بعد از دیپلم هم نمرههایش بیست بود، رشتهاش هم رشته بالایی بود یک مقدار که دقت کردم دیدم کت شلوار کهنه کفش کهنه برای ده تومان دارد گدایی میکند در مشهد، به دست آوردم که در دام رفیق بد افتاده معتاد شده خانوادهاش هم رهایش کردند بعد هم در همان سن بیست و چهار پنج سالگی کنار یک پیادهرو مرد. واجب است ما دشمنشناس باشیم، درباره معرفت به دشمن، فردا شب به خواست خدا با سه آیه از آیات سوره بقره برایتان صحبت میکنم.