لطفا منتظر باشید

شب سوم (19-10-1395)

(گلپایگان مسجد حجت الاسلام)
ربیع الثانی1438 ه.ق - دی1395 ه.ش
5.67 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

گلپایگان/ مسجد حجت‌الاسلام/ ربیع‌الثانی/ زمستان1395هـ.ش. سخنرانی سوم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الآنبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

وجوب سه اطاعت ازنظر وزن معنوی با همدیگر هم‌تراز است، علتش هم این است که دو وجوب اطاعت به یک وجوب برمی‌گردد و می‌شود اطاعت واحد، حقیقت واحد. در قرآن مجید به شکل‌های گوناگون از این سه اطاعت اسم برده شده و از سه نفری که اطاعتشان واجب است، ممکن است یکی بگوید مگر زور است؟ چه کسی گفته ما کل زندگی‌مان را دست سه نفر بدهیم و در تمام شئون زندگی و حرکاتمان، سخن‌هایمان، رفت‌وآمدهایمان، کسب‌وکارمان از سه نفر اطاعت بکنیم؟

اولاً: این سه اطاعت اجباری نیست و آدم می‌تواند بیرون از این سه اطاعت زندگی بکند، ولی چه خواهد شد، نمی‌دانم! شما تا چه اندازه به تاریخ بشر آگاهی دارید؟ حتماً بعضی‌هایتان خوش‌مطالعه هستید. من تاریخ ایران را از زمان مادها تا الآن حفظ هستم و تمام سلسله‌های قبل از اسلام را در ایران می‌شناسم. مشهورهایشان مادها و هخامنشیان و اشکانیان و سلوکیدها و ساسانیان و بعد از اسلام هم طاهریان و سامانیان و خوارزم‌شاهیان و مغول‌ها که سال‌ها بر این مملکت حکومت می‌کردند و بعد تیموریان، یعنی سلسلهٔ گورکانیان و بعد از آنها هم که ملوک‌الطوایفی بر ایران حاکم بود؛ صفویان، افشاریان، زندیه، قاجاریه و سلسلهٔ کوتاه عمر پهلوی.

اما تاریخ روسیه را قبل از شوروی‌شدن، آن هم در حد لازم که مهم‌ترین حکومتشان در این سه قرن، حکومت تزار بوده و بعد هم اتحاد جماهیر شوروی که متشکل از پانزده کشور بود و تاریخ اروپا -مخصوصاً از قرن هفدهم تا الآن- را مطالعه کردم و خودم هم 25 کشور خارجی را رفته‌ام؛ البته برای شیعه منبر رفته‌ام و بر اوضاع امروز غرب هم آگاه هستم.

تاریخ بشر را هم نمی‌دانم، یعنی مبدأ شروع زندگی را در کرهٔ زمین نمی‌دانم کِی بوده است؛ اما جدیداً یعنی در همین بیست‌وچهار پنج‌سال اخیر، جمجمه‌های خاک‌نشده‌ای را که در مناطق هند پیدا کردند و خاک نتوانسته این جمجمه‌ها را بخورد، اینها را دانشمندان بردند و روی آن تحقیقات علمی کردند، جمجمه‌ها با جمجمه‌های ما تفاوتی ندارد، نه بزرگ‌تر است و نه کوچک‌تر؛ معلوم می‌شود که از نوع ما هستند. اینها را هم اعلام کردند که پانزده‌میلیون‌سال قبل در کرهٔ زمین زندگی می‌کرده‌اند. یک مجموعهٔ عظیمی از مردم شرق و غرب و شمال و جنوب کرهٔ زمین در آسیا، آفریقا، اقیانوسیه، اروپا، آمریکا که قرآن مجید از همه به اکثر تعبیر می‌کند؛ یعنی از صدنفر، 51 نفر به بالا نخواستند که از این سه نفر اطاعت کنند. تاریخ زندگی‌شان که نوشته شده و من هم با چشم، خیلی از کشورها را دیدم که پر از تبهکاری، فساد، فتنه، نزاع، ناامنی، غارتگری، قتل، دزدی، فرار از خانه‌ها، زنا، همجنس‌گرایی، اقتصاد حرام و خوراکی‌های حرام است؛ و تجربه هم نشان داده که هیچ گناهی تا الآن -اگر تاریخ ما پانزده‌میلیون‌ساله باشد- کمترین سودی برای انسان نداشته و هر گناهی، کوچکش، بزرگش، متوسطش، بدنی، مالی، خوراکی، اعتقادی و معاشرتی ضرر داشته است.

 بله، ما مجبور نیستیم و ما را به اطاعت از این سه نفر مجبور هم نکرده‌اند، ولی اطاعت از این سه نفر واجب است! واجب است، یعنی به مصلحت زندگی ما واجب است؛ یعنی به‌خاطر اینکه زندگی ما در سلامت، در امنیت، در آرامش و در رفاه باشد، واجب است. و این واجب سر جای خودش هست و تمام مردم دنیا هم که از این سه اطاعت واجب سرپیچی کنند، هیچ ضرری به آن سه نفر نمی‌خورد که اطاعتشان واجب است. ابداً! ولی واجب سر جایش است! واجب در دین خدا یعنی چیزی که اگر انسان به آن عمل نکند، هم دنیایش خراب می‌شود، چنانکه دنیای تاریخ اکثریت خراب بوده است. یک هیتلر در آلمان نخواست واجب الهی را اطاعت کند؛ نه اینکه نمی‌دانست، شما یقین بدانید که اروپایی‌ها در شناخت اسلام از ما جلوتر هستند! کتاب‌هایشان نشان می‌دهد، کتابخانه‌هایشان نشان می‌دهد، من در کتابخانهٔ بریتیش انگلیس که در لندن است، اگر کتابخانه‌ها را کنار هم بچینند، آن‌وقت که من دیدم پانزده‌سال پیش، خود قفسه‌ها هزار کیلومتر می‌شود و چون جا دیگر برای کتاب ندارد، کتاب‌ها را در اتاق‌ها دسته کردند. آنها خیلی وارد هستند. من در لغت انگلیسی که خواندم، یک کتابی دیدم که نهصد صفحه بود و فقط این نهصد صفحه دربارهٔ فال‌هایی نوشته شده که در ایران می‌گیرند. انگلیسی‌ها نوشته‌اند: فال نخود، فال تسبیح، فال حافظ، نهصد صفحه و یک کتابی که آنها نوشته‌اند و باز من دیدم، راجع‌به فرش‌های ایران است. عکس فرش‌ها را انداخته‌اند و توضیح داده‌اند و نوشته‌اند: فرش بافت خرم‌آباد، فرش بافت مشهد، تبریز، اصفهان، نائین، گلپایگان، خوانساور  هر کجا که فرش دارد، عکس‌هایش را انداخته‌اند و تحلیل کرده‌اند که عمر مفید این فرش دویست‌سال است، 210سال است، 302سال است. آمده‌اند و خاک و آب و علف هر جایی را که فرش می‌بافند، تحلیل علمی کرده‌اند و گفته‌اند: گوسفند و بزی که از این آب، از علف این خاک خورده و پشمش را فرش کرده‌اند، عمر مفید این فرش دویست‌سال است. از دین ما هم خیلی خوب خبر دارند. خیلی خوب!

ولی می‌گویند ما آزاد هستیم و نمی‌خواهیم اطاعت بکنیم؛ نه از موسی، نه از عیسی، نه از پیغمبر! ما خودمان عقل داریم، می‌نشینیم و قانون‌گذاری می‌کنیم، آباد می‌کنیم. خب شما پانزده‌میلیون‌سال است که دارید قانون‌گذاری می‌کنید! شما کنگره‌های عظیمی دارید، شما مجلس عوام دارید، شما مجلس شورا دارید، پانزده‌میلیون سال است! چطور نتوانستید زندگی را اصلاح بکنید و روزبه‌روز هم فساد بیشتر می‌شود؟! اگر اطاعت از این سه نفر واجب است، نه به‌خاطر خودشان است، بلکه به‌خاطر این است که ما مقیّد به یک حدود نورانی بشویم و مرد و زن ما، دختر و پسر ما در لجنزار فساد، فتنه، گناه، معصیت، بی‌رحمی، تجاوز، حرام‌خوری نیفتیم و دنیا و آخرتمان نابود نشود.

هیتلر یک نفر بود و لائیک، فقط به‌خاطر نمایش شخص خودش، نزدیک به پانزده‌میلیون انسان را در جنگ دوم جهانی به کشتن داد؛ استالین هم در روسیه، در شوروی بدون جنگ، هرکس را ساواکش اعلام کرد که باهات مخالف است و حرف مخالف می‌زند، این مدارکش را من از خودشان گرفتم و مدارکش را هم دارم تا برای جوان‌های دانشگاهی بگویم. یک مدرکشان مرگ استالین است که حدود ششصد صفحه است. استالین از ملت خودش، هرکسی را گزارش دادند با تو مخالف است یا دوستت ندارد، بیست میلیون نفر را در دوازده‌سیزده‌سال حکومتش کشت!

 وجوب اطاعت سه‌گانه برای این است که ما آرام باشیم، خون مردم را محترم بدانیم، مال مردم را محترم بدانیم، ناموس مردم را محترم بدانیم، خودمان را محترم بدانیم، شهواتمان را محترم بدانیم و کنترل بکنیم، اقتصادمان را محترم بدانیم، سیاستمان را محترم بدانیم و سیاست الهی باشد. بله، هیچ‌کس نگفته که ما زوری از این سه نفر اطاعت بکنیم، نه! زور نیست؛ اگر اطاعت نکنیم، دنیایمان هم جهنم می‌شود، چنانکه شد و شده است؛ اگر اطاعت بکنیم، دنیایمان بهشت می‌شود، چنانکه دنیای تمام مؤمنین دورهٔ تاریخ در حد خودشان دنیایی بهشت‌مانند و در کمال آرامش بوده است.

«ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک لهم الامن»، خب این اطاعت سه‌گانه، اطاعت از چه کسانی است؟ اول، اطاعت از خداست. حالا اگر کل انسان‌ها بگویند ما کاری به تو نداریم و اطاعت هم نمی‌کنیم، هیچ مهم نیست و ضرر برای خودشان است؛ اطاعت هم بکنند، منفعت اطاعت برای خودشان است. امیرالمؤمنین در مقدمهٔ خطبه متقین -که از زیباترین خطبه‌های نهج‌البلاغه است- می‌فرمایند: «لانه لا تنفعه طاعة من اطاعه»، اطاعت احدی، حتی پیغمبران اولواالعزم، ملائکه، جن، سودی به خدا نمی‌رساند؛ چون خدا نیاز به سود ندارد، وجود مقدس او صمد است، بی‌نیاز است، یک روزگاری بود که خودش بود و خودش: «کان الله و لم یکن معه شیء»، فقط خودش بود، الآن هم که عالم هستی را میلیاردهاسال است به‌وجود آورده، الآن هم خودش است و خودش و هیچ نیازی به مخلوقاتش ندارد؛ چون فقیر نیست، تهی‌دست نیست. هرچه غنا در این عالم است، در خودش است: «و هو الغنی الحمید و لا تضره معصیة من عصاه»، اگر کل عالم گناهکار بشوند، هیچ زیانی به پروردگار عالم نمی‌رسد؛ اطاعت سود دارد، برای خود مردم است! معصیت ضرر دارد، برای خود مردم است!

خب خدا، خدا یعنی چه؟ یعنی علم بی‌نهایت، رحمت بی‌نهایت، حکمت بی‌نهایت، احسان بی‌نهایت، محبت بی‌نهایت، مهر بی‌نهایت. خب من اگر از او اطاعت بکنم، به همهٔ این منابع وصل می‌شوم، یعنی مطیع لله بشوم! خب وقتی که مطیع شدم، وصل می‌شوم و رحمت به‌جانب من می‌آید، احسان می‌آید، مغفرت می‌آید، کرم می‌آید، لطف می‌آید، مهر می‌آید، آنچه در آن منبع لایزال است، این اتصال به من می‌رساند. قطع هم باشم که هیچ‌چیزی گیرم نمی‌آید. یک جمله‌ای قرآن مجید دارد که خیلی جالب است و راجع‌به روییدنی‌های کرهٔ زمین حرف می‌زند و می‌گوید: «متاع لکم و لانعامکم»، همهٔ روییدنی‌ها را شما با گاو و خر و شتر و بز و گوسفند شریک هستید، اگر کاری به کار من نداشته باشید، شما هم یک گاو، یک شتر، یک الاغ، یک حیوان هستید! «متاع لکم و لانعامکم»؛ اما اگر با من باشید و مطیع من باشید، بهتر از شما را در تمام موجودات ندارم. پیغمبر می‌فرمایند: «فان المؤمن افضل من ملک مقرب»، آن که همهٔ وجودش الهی است، از جبرئیل، اسرافیل، میکائیل هم بالاتر است. حدیث را حضرت رضا، برادر حضرت معصومه نقل می‌کنند که شب شهادتشان است. این نقل از پدرانشان تا پیغمبر است، یعنی دیگر سند بالاتر از این نیست! می‌گوید: من از پدرم موسی‌بن‌جعفر شنیدم، او از حضرت صادق، او از امام باقر، از زین‌العابدین، از ابی‌عبدالله، از امیرالمؤمنین که پیغمبر فرمودند: «فان المؤمن افضل من ملک مقرب»؛ البته این ارزشی است که اطاعت به آدم می‌دهد. این یک اطاعت واجب است که این اطاعت، معدن تمام خوبی‌ها و ارزش‌هاست و وقتی من این اطاعت را اجرا می‌کنم، درِ این معدن باز می‌شود و همهٔ خوبی‌ها به‌طرف من سرازیر می‌شود. این یک!

اما دوم، اطاعت از پیغمبر است: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول»، از پیغمبر من هم اطاعت کنید؛ چون پیغمبر من هم مثل خود من خیرخواه شماست، مصلحت‌خواه شماست، خیر دنیا و آخرت شما را می‌خواهد، امنیت شما را می‌خواهد، خوبی شما را می‌خواهد، سلامت شما را می‌خواهد، رشد عقل و قلب شما را می‌خواهد، آبادی دنیا و آخرت شما را می‌خواهد.

سوم، «و اولی الامر منکم»، خیلی جالب است که بین پیغمبر و خدا و اولی‌الامر، دوتا «واو» قرار دارد! ما قم که درس می‌خواندیم، در تجزیه و ترکیب قرآن به ما یاد دادند که این «واو» «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» اسمش «واو» عاطفه است؛ عاطف یعنی اتصال‌دهنده. «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول»، این «واو» اطاعت از پیغمبر را وصل به اطاعت از خدا می‌کند. «و اولی الامر منکم»، این «واو» دوم هم اولی‌الامر را وصل به پیغمبر می‌کند که معنی‌اش این است: هر هویتی برای اطاعت از خدا هست، هویتِ اطاعت از خدا را این «واو» بر پیغمبر جریان می‌دهد و هر هویتی در اطاعت از پیغمبر است، این «واو» به «اولی‌الامر» جریان می‌دهد؛ به عبارت علمی، «واو» عاطفه حکم معطوف‌علیه یعنی قبلی خودش را -«اطیعوا الرسول» معطوف‌علیه و «اولی‌الامر» معطوف است- «اولی‌الامر» وصل به رسول شده و «واو» «و اولی الامر»، هویت اطاعت و حیثیت پیغمبر را جریان می‌دهد. روی اولی‌الامر معلوم می‌شود که اولی‌الامر بعد از پیغمبرْ اعلم است، افضل است، اقضی است، اعقل است، دارای مقام عصمت است؛ وگرنه اطاعت از او عقلی نبود! اگر اعلم نباشد، افضل نباشد، معصوم نباشد، او مثل خودمان است، برای چه ما از مثل خودمان اطاعت بکنیم؟ آن که مثل خودمان است، مگر همه‌چیز را می‌فهمد؟ آن که مثل خودمان است، مگر آسمان‌ها و پشت آسمان‌ها و ماوراء ملکوت و اعماق زمین و حقایق گذشته و حقایق آینده را می‌فهمد؟ نه، نمی‌فهمد. عقلی نیست از کسی اطاعت بکنیم که مثل خودمان است. این اولی‌الامری که با «واو» عاطفه وصل به رسول و رسول وصل به الله شده، معلوم می‌شود که همهٔ ارزش‌ها در خدا بی‌نهایت است و در پیغمبر به‌اندازهٔ سعهٔ وجودی‌اش تجلی دارد و در اولی‌الامر -که پیغمبر معنی کرده‌اند و معنی‌اش را الآن می‌گویم- به‌اندازه سعهٔ وجودی‌شان تجلی دارد.

روایت را از کتاب‌های اهل‌سنت نقل بکنم، آنها از جابر نقل کرده‌اند. بارک‌الله به انصافشان که پنهان‌کاری نکرده‌اند! بارک‌الله که این روایت را ندزدیده‌اند و سر جایش گذاشته‌اند که تا الآن بماند! جابر می‌گوید و آنها نقل می‌کنند: پیش پیغمبر آمدم. جابر عرب است، پدرش عرب است، مادرش عرب است، جدّ و آبادش هم عرب هستند. به پیغمبر گفتم: آقا! این آیه‌ای که جدید نازل شده، من دو بخشش را می‌فهمم و یک بخشش را اصلاً حالی‌ام نمی‌شود! مگر هرکسی عرب است، قرآن حالی‌اش می‌شود؟ حالی‌شدن قرآن کار دارد، حالی‌شدن قرآن حداقل یازده رشتهٔ علمی می‌خواهد که آدم در حوزه‌ها خوانده باشد و بعد هم این یازده رشتهٔ علمی به فهم صددرصد قرآن کمک نمی‌دهد. بله، درصدی کمک می‌دهد و درصد بقیه را در توضیح آیات باید سراغ روایات ائمه رفت؛ وگرنه آدم گیر می‌کند. امام صادق به ابوحنیفه فرمودند: شنیده‌ام جلسهٔ قرآن راه انداخته‌ای و تفسیر می‌گویی؟! گفت: بله. فرمودند: معنی این آیهٔ سورهٔ آل‌عمران چیست؟ «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّٰاسِ لَلَّذِی بِبَکةَ مُبارَکاً وَ هُدی لِلْعالَمِینَ» ﴿آل‌عمران، 96﴾ «فِیهِ آیاتٌ بَیناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً» ﴿آل‌عمران، 97﴾ این «و من دخله کان آمنا» یعنی چه؟ گفت: آقا خیلی آیه روشن است! «و من» یعنی کسی که، «دخله» یعنی وارد مقام ابراهیم بشود، «کان امنا»، هیچ خطری به او نمی‌رسد. پارسال که جرثقیل در مقام ابراهیم چهارده‌پانزده‌تا را لت‌وپار کرد، پس این آیه چه می‌گوید؟ امام‌صادق فرمودند: همین چندوقت قبل، عبدالله‌بن‌زبیر که با بنی‌امیه درگیری داشت، با اصحاب و اعوان باقی‌مانده در مقام ابراهیم آمد و پناه گرفت؛ اما حجاج‌بن‌یوسف بیرون خانه جرثقیل گذاشت و سنگ‌های بزرگ را از چند طرف پرت کرد و همهٔ آنها را در مقام ابراهیم کشت. تو راست می‌گویی یا خدا راست می‌گوید؟

«و من دخله آمنا» یعنی هرکسی به مقام ابراهیم بیاید، ایمن است، حرف تو درست و حرف خدا دروغ است؟ چون در مقام ابراهیم خیلی کشته داده شده، یا خدا راست می‌گوید و تو دروغ می‌گویی. قرآن که به این راحتی قابل فهم نیست! داستانش مفصل است، امام‌صادق توضیح می‌دهند که حالا برای یک وقت دیگر بماند.

 جابر به پیغمبر گفت: «اطیعوا الله» را می‌فهمم(باز هم می‌گویم اهل‌سنت در ینابیع‌المودة نقل کرده‌اند)، «اطیعوا الرسول» هم می‌فهمم، «اولی الامر» را نمی‌فهمم! اولی‌الامر چه کسانی هستند؟ صاحبان فرمان! فرمانروایی ویژهٔ پروردگار است، «لله ملک السماوات و الارض»، خدا این فرمانروایی را به پیغمبر هم اجازه داده که داشته باشد. این اولی‌الامر و صاحبان فرمان که می‌توانند به مردم حکم بدهند، چه کسانی هستند؟

رسول خدا دست مبارکش را بلند کرد و روی شانهٔ امیرالمؤمنین گذاشت -آن‌وقت، امیرالمؤمنین بیست‌ودو سه‌سالش بود- و فرمودند: جابر! اولی‌الامر این است، بعدش حسن است، بعد حسین است، بعد علی‌بن‌الحسین است، بعد باقرالعلوم است، بعد جعفرصادق است، بعد موسی‌بن‌جعفر است، بعد علی‌بن‌موسی است، بعد جوادالائمه است، بعد هادی است، بعد امام‌حسن عسکری است و آخرین اولی‌الامر از خانوادهٔ ما -که قرآن می‌گوید پسر حسن عسکری است- غایب می‌شود و خدا یک‌روزی ظاهرش می‌کند که دنیا را بعد از پرشدن از جور و ستم، از عدالت پر بکند. اولی‌الامری که خدا در علمش بوده، در این آیه نازل کرده که این دوازده نفر است. اطاعت از ائمه، اطاعت از پیغمبر است و اطاعت از پیغمبر، اطاعت از خداست. یک مدرک مهم «و یطع الرسول» این آیه است، کسی که از پیغمبر اطاعت بکند، «فقد اطاع الله»، محققاً از شخص خدا اطاعت کرده است؛ یعنی اطاعت پیغمبر و ائمه واجب است و این دوتا اطاعت با اطاعت از خدا هم‌تراز است، هم‌وزن است، ولی زوری نیست. خیلی جالب است! خیلی‌ها اکثریت دلشان می‌خواهد جهنم بروند، دلشان می‌خواهد زندگی‌شان پر از فتنه و فساد باشد، خدا هل نمی‌دهد که بیایید از من و پیغمبر و ائمه اطاعت کنید! آنها آزاد هستند که از شیطان اطاعت کنند، از هوای نفس اطاعت کنند، از اوباما اطاعت کنند، دارند هم اطاعت می‌کنند! این شیخک‌های خلیج و عربستان، اینها بندهٔ اوباما هستند و بعدش هم بندهٔ همین ترامپ هستند. اینها بنده هستند و مطیع خدا و پیغمبر و ائمه نیستند. جدیداً هم عربستان مطیع نتانیاهو شده؛ یعنی غیر از اوباما، یک خدای دیگر هم باز برای خودش انتخاب کرده است، ولی آزاد هستند. خدا می‌گوید: می‌خواهی جهنم بروی، خب راه جهنم باز است، برو! می‌خواهی بهشت بروی، راه بهشت هم باز است! می‌خواهی دنیای آبادی داشته باشی، بیا طرح دنیای من و پیغمبرم و امیرالمؤمنین را یازده امام به تو بدهند. می‌خواهی دنیای فاسدی داشته باشی، بگذار یهودی‌ها و مسیحی‌ها و لائیک‌ها و آمریکا و اروپا طرح به تو بدهد. واجب سر جای خودش است.

برادران! خواهران! این را دقت بفرمایید که توحیدشناسی واجب است، پیغمبرشناسی واجب است، امام‌شناسی واجب است و نه مستحب. یکی از آنهایی که گوش‌دادن به حرفش، اطاعت‌کردن از وجود مقدسش هم‌تراز اطاعت از پیغمبر و پروردگار است، امام‌حسن عسکری(علیه‌السلام) است؛ یعنی امشب عظمت اطاعت از امام یازدهم، خیلی خوب برای همهٔ ما، برای خودم و برای شما روشن شد؛ اگر اطاعت نکنم و اطاعت نکردنم تا آخر عمرم ادامه پیدا بکند، جهنم رفتنم قطعی است و برو و برگرد هم ندارد! خدا در قرآن می‌گوید: آنهایی که ناسپاس از من و پیغمبر و اولی‌الامر هستند، اینها روز قیامت نه یاری دارند و نه شفیعی دارند و نه کمک‌کاری دارند، تک‌وتنها از قبر با کوهی از گناه بیرون می‌آیند و با همان کوه گناه هم وارد جهنم می‌شوند. گناه سنگین!

یکی از علمای بسیار بزرگ ما شیخ‌صدوق است. سیصد جلد کتاب نوشته و با آن‌همه کار پر زحمتش، امام جماعت بوده، منبر می‌رفته و درس می‌داده است. دوبار از قم تا بخارا و سمرقند رفته، یعنی دوبار که برود و برگردد، نزدیک چهارده‌هزار کیلومتر در جاده‌های 1200سال پیش، این سفر را برای به‌دست‌آوردن احادیث اهل‌بیت رفته است. با این پرکاری، سیصد جلد هم کتاب نوشته که یک کتابش خصال است. عجب کتابی است! خیلی کتاب هنرمندانه‌ای در فصل‌بندی، باب‌بندی دارد. آنجا از پیغمبر نقل می‌کند: کسی که یک‌وجب -بیشتر نه- از زمین کسی را به زور و به قلدری غصب و جزء زمین‌های خودش کند -فقط یک‌وجب و نه یک متر- یک‌وجب در روز قیامت از سطح این یک‌وجب تا آخر زمین درمی‌آورند و تبدیل به یک گردنبند می‌کنند و گردنش می‌اندازند که وزنش کم نمی‌شود. خب وقتی که چندین‌هزار متر یک‌وجب زمین را خدا بیرون بکشد و گردنبند کند و به‌اندازهٔ گردن یک دزد بشود، یک غاصب سنگینی، آن کجا می‌رود؟ شما دانش را ببینید! جهان علم می‌گوید: اگر کسی بتواند که امکان هنوز ندارد! اگر کسی بتواند خلأهای بین الکترون‌ها و نوترون‌ها و پروتون‌های کرهٔ زمین را بردارد، یعنی الکترون‌هایی که دور هستهٔ مرکزی می‌گردد، آن فضای خالی را بردارد و هستهٔ مرکزی را با خود الکترون یکی کند که دیگر فضای خالی نداشته باشد، زمین به‌اندازهٔ یک نارنج می‌شود، بدون اینکه با این بار وزنش کم شود. این برای یک وجب است! حالا برای زنا و ربا و غصب و اختلاس‌های هزارمیلیاردی و سه‌هزار میلیاردی و جنایات دیگر بماند. این برای یک وجب گناه است.

اصلاً صرف نمی‌کند که از خدا و پیغمبر و ائمه روی برگردانیم، اصلاً! این مقدمه را شنیدید؟ این دنیا خیلی زیباست! من یک دیدگاهی از امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه راجع‌به دنیا دارم، امیرالمؤمنین غوغا کرده است. این دیدگاه هم برای امام عسکری است: «الدنیا سوء»، اینجایی که دارید زندگی می‌کنید، یک بازار است، فقط ببینید شما بازاری این بازار افتادید، در جادهٔ سودبری «ربح فیها قوم»، خب سود بردید! «و خسر فی‌ها» یا «خسر آخرون»، یک عده‌ای هم تمام سرمایه‌های وجودی‌شان را تباه کردند. شما کدام طرفی هستید؟ خب این «ربحی» که می‌گوید، برای چه کسبی است؟ برای چه تجارتی است؟ این را سورهٔ فاطر و سوره صف، کاملاً توضیح داده است که با خواست خدا فردا شب می‌گویم.

برچسب ها :