لطفا منتظر باشید

شب هشتم سه شنبه (10-12-1395)

(تهران حسینیه سیدالشهداء)
جمادی الاول1438 ه.ق - بهمن1395 ه.ش
5.24 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

تهران/ حسینیهٔ سیدالشهدا/ دههٔ سوم جمادی‌الاوّل/ زمستان 1395 هـ. ش.

سخنرانی هشتم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

خداوند متعال در یکی از آیات سورهٔ مبارکهٔ ابراهیم، دین را با تعبیر کلمهٔ طیبه -چون پاکی ضامن بقا و فساد عامل تخریب است- تشبیه می‌کند. به یک درخت پاک که ریشهٔ این درخت ثابت است و هیچ قدرتی، دستی نمی‌تواند به این ریشه ضربه بزند؛ چراکه ریشهٔ دین در توحید است، توحید حضرت حق! شاخ‌وبرگ این درخت را خدا می‌فرماید که آسمانی است و ذات این تنه و شاخ و برگ، میل آن به‌طرف فراترین حقیقت، پروردگار عالم است. این درخت، میوه‌اش همیشگی است و چهار فصل ندارد. تابستان، زمستان، پاییز و بهار برای همین درخت‌های معمولی است؛ ولی این درخت، چهار فصل ندارد و فقط یک فصلِ میوه دارد که این فصل هم دائمی است. پایان آیه می‌فرماید: من این دین را به شجرهٔ طیبه تشبیه کردم و برای این به شجرهٔ طیبه مثل زدم که مردم، هوشیارِ این دین شوند و بدانند ماهیت این دین، حقیقت این دین، ریشهٔ این دین، تنهٔ این دین، شاخ‌وبرگ این دین و میوهٔ این دین چیست؟ بلافاصله دنبالِ این آیه، تمام فرهنگ‌های کرهٔ زمین را که ضد دین خداست، منظور از فرهنگ‌ها همین دین‌های اختراعی گمراه‌کننده است، ذهن مبارکتان به‌طرف علوم نرود! علوم، علوم است؛ حالا این علم را یا یک دانشمند مؤمنی مثل ابن‌سینا به جامعهٔ بشری ارائه داده یا مثل شخصیت‌های علمی شیعه که آدم‌های بسیار متخصصی در علوم صنایع و ریاضی بودند، مثل ابن‌هیثم؛ یا اینکه این علوم را غیرمؤمن ارائه داده است. همین دانشمندان مشهوری که از قرن هفدهم تا حالا، این رشته‌های علمی را تقویت کرده‌اند. پس خداوند در آیهٔ دوم، هیچ نظری به علوم بشری ندارد که در زندگی کاربرد دارد، هیچ علومی! آنها علم و مثبت است و برای انسان هم دارد کار می‌کند.

حرف خداوند متعال در آیهٔ بعد دربارهٔ فرهنگ‌های بشری است و نه علوم بشری! دین‌های اختراعی که تعدادش هم معلوم نیست و شروع این دین‌های اختراعی از زمان قابیل بوده، بعد هرکسی آمده و ادعایی کرده و دینی ساخته و به ملت هم گفته است که من، شما را با این مایه نجات می‌دهم یا به سعادت می‌رسانم و ارائه داده  است. هیچ‌کس را هم از زمان قابیل تا حالا به سعادت نرسانده‌اند. ادیان اختراعی، وضع بشر را بدتر کردند، اخلاقش را تخریب کردند، روانش را تخریب کردند، شما هم همه‌تان از اوضاع فرهنگی جهانیان مطلع هستید و به توضیح من نیاز ندارید. ملاحظه می‌کنید که خودکشی در غرب چقدر فراوان است! کشتن هم چقدر فراوان است! حالا اینها آمارهایی است که به‌دست می‌آورند. جدیداً در هر 24 ساعت در آمریکا، شصت‌تا پنجاه‌تا چهل‌تا جوان، محصل، معلم و رهگذر، به اسلحهٔ خود مردم کشته می‌شوند؛ همه‌شان هم سیاه نیستند، یکی-دوتا سیاه را می‌کشند و سی‌تا هم سفیدپوست را می‌کشند. کنار این فرهنگ انسانی، خبر دارید که هالیوود چه بلایی از فساد بر سر بشر آورده است؟ فیلم‌ها، ماهواره‌ها، روزنامه‌های با قلم تخریبی، مجلات، عکس‌ها، معاشرت‌ها، اینها همه مربوط به فرهنگ‌های اختراعی است.

من هندوستان نرفته‌ام، ولی مجلات مربوط به هند را می‌خوانم؛ کتاب‌هایی هم دارم که مربوط به فرهنگ هند است. آخرین مطلبی که خواندم، در هندوستان که نزدیک یک‌میلیارد جمعیت دارد، پانزده‌میلیون دین وجود دارد که همه هم اختراعی، همه هم ساختگی هستند. این مجموعهٔ دین‌ها را ای‌کاش، همهٔ جوانان این کشور، غیر از جوان‌هایی که با منبر و محراب ارتباط دارند، آنهایی که یا ارتباط ندارند یا فراری هستند، همین یک‌دانه آیه را در قرآن مجید درک می‌کردند؛ چون در آیهٔ قبلش، خدا دین خودش را دین خودش که دین علم است، دین حکمت است، دین اعتقاد است، دین اخلاق است، دین خیر است، دین تعاون است، این عناوین همه در قرآن مجید است: «تَعٰاوَنُوا عَلَی اَلْبِرِّ وَ اَلتَّقْویٰ» ﴿المائدة، 2﴾، دین تعاون است، دین خیر است. این دین، دین تقواست، دین ورع است، دین پاکی است، دین ارزش پدر و مادر است، دین ارزش همسران است، دین اخلاق است، دین عاطفه است. این دینش را در آیهٔ سورهٔ ابراهیم می‌گوید: «ضَرَبَ اَللّٰهُ مَثَلاً کلِمَةً طَیبَةً» ﴿إبراهیم، 24﴾، کلمهٔ طیبه یعنی همین اسلام خدا، «کشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ» ﴿إبراهیم، 24﴾، ریشه در توحید الهی است، «وَ فَرْعُهٰا فِی اَلسَّمٰاءِ» ﴿إبراهیم، 24﴾، تنه و شاخ‌وبرگ این دین، آسمانی است؛ یعنی زمینی نیست، مادّی نیست. «تُؤْتِی أُکلَهٰا کلَّ حِینٍ» ﴿إبراهیم، 25﴾، فصل ندارد و هر وقت که شما بخواهید، می‌توانید از میوهٔ این دین، مثل توبه، مثل مهرورزی، مثل کمک به بندگان خدا، مثل عبادات استفاده کنید. شب، نصف شب، سحر، روز، تابستان، زمستان، «تؤتی اکلها کل حین وَ یضْرِبُ اَللّٰهُ اَلْأَمْثٰالَ لِلنّٰاسِ»، این مَثَل‌ها را من برای بیدارکردن مردم در قرآن می‌زنم که دین شبیه شجرهٔ طیبه است، «لَعَلَّهُمْ یتَذَکرُونَ» ﴿إبراهیم، 25﴾.

و اما ادیان اختراعی:

 پانزده‌میلیون دینی که در هند است، ادیانی که در اروپا و آمریکا به کلمهٔ ایسم ختم می‌شود که بیشتر از دویست‌تاست و من کتابش را دارم. مخترع هرکدامش هم یا یک یهودی یا یک مسیحی بوده است. من تحقیق که کردم، نود درصد مخترعان دین در این سه قرن از صهیونیست‌ها بوده‌اند. اختراع دین در کشور خودمان زیاد بوده است؛ پاک‌دینی برای کسروی بود، بهائیت برای علی‌محمد باب بود، صوفی‌گری ریشه در منطقهٔ رملهٔ شام دارد و این قول یک صوفی معروف است که تمام صوفیان قبولش دارند، شما هم اسمش را شنیده‌اید! عبدالرحمن جامی است. ایشان یک کتاب مفصّلی به نام نفخات‌الانس دارد که من خوانده‌ام. خانقاه، صوفی‌گری، سماع، کشکول، پیر، سجاده، خرقه، ریشهٔ کل اینها را به یک مسیحی در رملهٔ شام برمی‌گرداند. اینها همه دین‌های اختراعی است. اینها از نگاه خدا چیست؟ «وَ مَثَلُ کلِمَةٍ خَبِیثَةٍ» ﴿إبراهیم، 26﴾، دین‌های آلوده که از فکرهای آلوده سرچشمه گرفته، از افکار شیطانی سرچشمه گرفته است؛ مثل کلمة خبیثة، «کشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اُجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ اَلْأَرْضِ» ﴿إبراهیم، 26﴾، دینی است که از ریشه بیرون نزده، «اجتثت من فوق الارض»، یک علف خشک بی‌سود و بی‌برکت بر روی زمینی است. در مقابل دین خودش که می‌گوید: «اصلها ثابت»، ریشهٔ غیرقابل درآوردن است، ریشهٔ ثابت است، اینجا می‌گوید: ادیان دیگر، علف هرز بی‌برکتِ آلودهٔ مزاحم بر روی زمین هستند، «مٰا لَهٰا مِنْ قَرٰارٍ» ﴿إبراهیم، 26﴾، این ادیان استقرار ندارد! دو روز می‌آید و چند میلیونتان را به جهنم می‌برد، خود صاحبش هم جهنم می‌رود و باز یکی دیگر می‌آید، آن هم می‌آید و چند میلیونتان را جهنم می‌برد و خودش هم جهنم می‌رود و باز یکی دیگر می‌آید. هی دنبال هم می‌آیند؛ نیچه می‌آید و یک تعدادی را جهنم می‌برد، دورکانت می‌آید و یک تعدادی را جهنم می‌برد، فروید می‌آید و یک تعدادی را جهنم می‌برد، داروین می‌آید و یک تعدادی را از انسانیت خلع می‌کند، مارکس می‌آید و یک تعدادی را جهنم می‌برد، لنین می‌آید و میلیون‌ها نفر را هفتادسال در شوروی جهنم می‌برد و بعد هم تمام می‌شود و این دین‌ها قرار ندارد. یک دوره‌ای می‌آیند و یک عده‌ای هم دورش جمع می‌شوند و جهنم می‌روند و تمام می‌شود، «و ما لها من قرار».

خب یک روایتی را من یادداشت کردم، غیر از آن چهارتا روایتی که دیشب راجع‌به دین خواندم. آن روایت‌ها بسیار ناب بود. این روایت جدید به من فرصت نداد، به‌خاطر اینکه ریز بود، من حفظش کنم. روایت، دین را معنی می‌کند و توضیح می‌دهد و در مهم‌ترین کتاب‌هایمان هم هست و جالب است که این روایت، نه از رسول خدا و نه از ائمهٔ طاهرین نقل شده است. حالا من متن را می‌خوانم، ببینید روایت از چه کسی نقل شده است. پیامبر اسلام می‌فرمایند، گویندهٔ خود این روایت خیلی مسئله است! اینکه پیغمبر نمی‌گوید این دین چیست؟ امیرالمؤمنین نمی‌گوید، امام صادق نمی‌گوید، پیغمبر یک ناقل است و از خودش نمی‌گوید. می‌فرماید که من نقل می‌کنم: «قال حبیبی جبرئیل»، محبوب من، امین وحی، این نظر را راجع‌به اسلامِ خدا به من داد. محبوب من، ببینیم آنچه که جبرئیل به پیغمبر می‌گوید، از خودش می‌گوید؟ اگر از خودش بگوید که جبرئیل هم مثل ما می‌ماند، چون ما هم خیلی چیزها را از خودمان می‌گوییم؛ اما فرق بین انبیا و ائمه و امین وحی با ما، این است که آنها هیچ‌چیز را از پیش خودشان نمی‌گویند و نهایتاً حرف برای پروردگار است.

من یک وقتی دنبال این دعای کمیل بودم که ریشه‌اش را پیدا کنم که این دعای کمیل کار کیست؟ در کتابخانهٔ آستان قدس، در آن کتاب قدیمی‌هایش، مطالبی را دربارهٔ دعای کمیل و شکلِ خواندن امیرالمؤمنین دیدم که قوی‌ترین کمیل‌خوان‌های کرهٔ زمین تا روز قیامت، یک شب جمعه نمی‌توانند آن‌طوری که امیرالمؤمنین کمیل خوانده، کمیل بخوانند. کجا می‌توانند؟! کمیل می‌گوید: من اوّلین‌باری که این دعا را شنیدم، شب جمعه بود. در تاریکی مطلق، در مسجد جامع بصره بود و اصلاً چراغی هم روشن نبود. ساعت هم از نیمهٔ شب گذشته بود، دیدم که امیرالمؤمنین به سجده رفت، «بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم‌ انی اسئلک برحمتک التی»، تا وقت نماز شب، دعا طول کشید. سرش را که برداشت، خاک زیر صورتش گِل شده بود، از بس ناله زده بود و گریه کرده بود! مگر تو چه‌کار کرده بودی علی‌جان؟ تو که کل وجودت خیر بوده، کل وجودت عبادت بوده، چطور خودتان را کنار خدا کوچک می‌دانستید؟ ای‌کاش یک قاشق چایخوری از آن دریای معرفتی که خدا به شما چشاند، به ما می‌چشاندید که ما هم در کنار خدا هیچ بشویم. دیگر تمام شد و حضرت در نماز شب رفت و بعد من صبح آمدم، صبح جمعه؛ اولاً امیرالمؤمنین چه حالی داشته که شب جمعه را بیدار بوده است. صبح می‌گوید: من آمدم و به حضرت گفتم که مولای من، من اگر قلم و کاغذ بیاورم، این دعای دیشب را می‌گویی که بنویسم؟ فرمودند: بله، برو بیاور. دیشب نخوابیدم و خوابم می‌آید و کسل هستم و ناراحتم و برو روز دوشنبه بیا تا برایت بگویم، انبیا و ائمه 24 ساعته برای نجات مردم جان می‌کَنْدند و مردم گوش نمی‌دادند. شروع به گفتن کرد و گفت: کمیل! اصل این دعا را من از خضر گرفتم. خب خضر، این دعا را از کجا آورده بود؟ خضر آن‌قدر قدرت داشت که چنین دعایی را انشا کند؟ خب خضر هم متن این دعا را از پروردگار گرفته بود؛ یعنی شب جمعه، مردم که کمیل می‌خوانند، دارند تعلیم خدا را با دل، با عقل، تمرین می‌کنند یا با زبان دارند تمرین می‌کنند. حالا بیشتر دعاها که زبانی است و به درد هم نمی‌خورد و کاری هم صورت نمی‌دهد؛ اما حالا آنهایی که با دل، با عقل، با چشم، با اشک، با آه، با ناله دعا می‌خوانند، دارند تعلیم خدا را در خودشان تحقق می‌دهند.

یک کسی پیش حضرت باقر آمد و گفت: آقا یک روایت با سند برای من می‌گویی؟ آخر ما روایاتمان همه سند دارد و ما سندها را روی منبر نمی‌خوانیم؛ واِلّا سند این‌طوری است که اگر در کتاب کافی نگاه کنید، کلینی می‌گوید: من از پدرم نقل می‌کند پدرم از یونس‌بن‌عبدالرحمن، یونس‌بن‌عبدالرحمن مثلاً از فضل‌بن‌شاذان -مَثَل دارم می‌زنم-، فضل‌بن‌شاذان از ابن‌ابی‌عمیر، ابن‌ابی‌عمیر از حضرت باقر، این را سند می‌گویند. اینها هم همه ثبت است و نوشته شده است. ما چهارده‌هزار راوی شیعه داریم که مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی، این چهارده‌هزارتا را خیلی خوب می‌شناخت و یک طبقاتی نوشت که سی‌سال طول کشید. طبقات رجال، روایات طبقه‌های اول، دوم، سوم تا طبقات بعد از ائمه و این کتاب که دارد تنظیم و چاپ می‌شود، از عالی‌ترین کتب رجالی شیعه است. یکی از مراجع امروز که زنده است، خودش به من گفت: فلانی، من شانزده‌سال به درس آقای بروجردی می‌رفتم، آقای بروجردی این چهارده‌هزار راوی را حفظ بود و می‌دانست چه کسی مال کجاست، مال چه زمانی است و از چه امامی روایت نقل کرده است. چهارده هزارتا! ما الآن گاهی اسم بچهٔ خودمان را هم یادمان می‌رود و باید بگوییم: بابا اسمت چیست؟! اما اگر آدم به خدا وصل باشد، چه می‌شود!

به امام باقر گفت: یک روایت با سند و حضرت فرمودند: من از پدرم، زین‌العابدین از پدرش، ابی‌عبدالله از پدرش، امیرالمؤمنین از پیغمبر، پیغمبر از خدا نقل می‌کند و سند کل روایات ما چهارده‌نفر خداست و چیزی از خودمان نگفتیم. این روایت را جبرئیل برای پیغمبر می‌گوید: «قال حبیبی جبرئیل»، یعنی متن معلوم است که برای پروردگار است. «ان مثل هذا الدین»، وصف این دین(مَثَل در اینجا یعنی وصف، تعریف، توصیف)، «کمثل شجرة ثابتة»، مَثَل یک درخت دائمی است که این درخت را برای انسان در کرهٔ زمین قرار دادند و تا قیامت هم ماندگار و دائمی است. حالا ببینید خدا چقدر درخت را زیبا توضیح داده است! «الایمان اصلها»، باورها که خدا، قیامت، کتاب، انبیا و فرشتگان را باور داشته باشم. این ریشهٔ دین است. ریشهٔ دین، «و الصلاة عروقها»، نماز، رگ‌های این دین است؛ یعنی اگر کسی نماز نخواند، دین ندارد؛ چون رگی ندارد که خون ایمان در داخلش بچرخد. خیلی تعبیرها عجیب است! اصلاً آدم گاهی وحشت می‌کند! «و الصلاة عروقها»، نماز، نمازهای واجب یومیه، رگ‌های این دین است؛ رگی که با چرخیدن خون ملکوتی در این رگ‌ها ایمان زنده می‌ماند؛ اگر نماز ترک شود، دین هم در وجود بی‌نماز می‌میرد. «و الزکاة ماؤها»، دست به جیب‌بودن و زکات و خمس‌دادن، آب این درخت است؛ یعنی کشاورزی که زکات گندم و جو و مویز و چوپانی که زکات گوسفند و گاو و شتر را نمی‌دهد، ثروتمندی که زکات طلا و نقره را نمی‌دهد، این درخت دینش در وجود خودش بی‌آب می‌ماند، خشک می‌شود و جزء بی‌دین‌ها می‌شود. «و الصوم سعفها»، روزهٔ سی‌روز شاخه‌های این دین است که حالا باید به روایات مربوط به شب‌های ماه رمضان و روزهای ماه رمضان مراجعه کرد که این روزه، ما را در سی مرحله به خود پروردگار عالم وصل می‌کند. «الصوم لی و حسن الخلق»، اینکه آدم مهربان باشد، مهرورز باشد، نرم باشد، بدون عصبانیت باشد، بدون خشم باشد، بدون تلخی باشد، «و حسن الخلق ورقها»، برگ‌های این درخت است. درخت اگر برگ نداشته باشد، لخت است، بی‌ریخت است. الآن در همین تهران، هر کس در خانه‌اش دوتا درخت، سه‌تا درخت داشته باشد، هیچ‌وقت در این فصل نمی‌آید به همسرش بگوید که سر قالیچه را بگیر تا برویم کنار درخت بیندازیم و بنشینیم یک صفایی بکنیم! درخت در زمستان چه صفایی دارد؟ چوب خشک است، چوب خشک است. خب خداوند می‌فرماید: اخلاق نیکو، برگ‌های این درخت است؛ یعنی سرسبزی‌تان، شادابی‌تان و نشاط‌تان، حُسن خلق است. آخرین جملهٔ روایت که خیلی سنگین است، خدا می‌فرماید: «فلا تکمل شجرة الا بالثمر»، هیچ درختی جز با میوه‌دادن کامل نمی‌شود.

خب بیشترتان به درخت و باغ وارد هستید! این صاحبان باغ به آن کارگر می‌گویند که اره برقی را بیاور، پنج-شش‌تا درخت نرک داخل باغ هست، اینها را از ریشه دربیاور و دور بینداز؛ اینها مزاحم درخت‌های دیگر هستند، اما بِپا می‌گذارند، مخصوصاً شب تا درخت‌هایی که میوه داده، کسی به آن حمله نکند. خدا می‌فرماید: «فلا تکمل شجرة الا بالثمر»، هیچ درختی جز با میوه کامل نمی‌شد، «کذلک الایمان»، همچنین ایمان کامل نمی‌شود، «الا بالکف عن المحارم»، مگر اینکه مؤمن از همهٔ حرام‌های الهی خودداری کند؛ اگر از حرام‌های الهی خودداری نکند، این درخت، تنه‌اش و برگش و آبش و سرسبزی‌اش، همه لطمه می‌خورد. این تعبیر قرآن از گناه است که می‌گوید: گناه خود آتش است و نه علت آتش. اصلاً ما هیچ آیه‌ای در قرآن نداریم که خدا فرموده باشد گناه سبب آتش است؛ بلکه قرآن در همه‌جا می‌گوید: گناه خودِ آتش است، ولی چون مردم در دنیا و در سایهٔ رحمانیت من هستند، نمی‌توانند این آتش را ببینند یا لمس کنند یا زخم شوند؛ اما خیمهٔ دنیا را که بلند کنم و مردم وارد قیامت شوند، تمام مجرمین از همهٔ اعضا و جوارحشان آتش بیرون می‌زند. درخت ایمان کامل نمی‌شود، مگر به خودداری از محرمات، «الا بالکف عن المحارم».

خدایا این دینی که تعریف کردی و به جبرئیل امر کردی تا برای پیغمبرت تعریف کند، این دین را کامل کن تا ما نمرده‌ایم؛ چون بعد از مردن که دیگر فایده‌ای ندارد و پرونده بسته است. تا ما نمرده‌ایم، این دین را با این تعریفت، به حق خودت و به حق اولیائت به ما(ما که می‌گویم، نظرم همهٔ مردم کرهٔ زمین است. من در دعا آدم بخیلی نیستم. من یک وقتی مشهد یا کربلا می‌روم، می‌خواهم وارد زیارت شوم، می‌گویم: به نیابت از کل ملائکه، کل جن، کل موجودات زنده، کل آسمان‌ها، کل زمین، کل کهکشان‌ها، کل مرده‌ها، کل زنده‌ها، کل گذشتگان، کل آیندگان، این زیارت را می‌خوانم. این دعا برای کل مردم کرهٔ زمین است. حالا جایی که باید مستجاب شود، یقیناً مستجاب می‌شود و آنجایی هم که جای اجابت ندارد، خب اجابت پیدا نمی‌کند. حالا آدم در حق شمر دعا کند که خب مستجاب نمی‌شود! ولی در حق خوبانِ عالَم مستجاب می‌شود). به حقیقتت، این دین را به ما، به زن و بچه‌های ما و به نسل ما تا قیامت عنایت بفرما. خدایا! تو می‌دانی که ما راست می‌گوییم و دلمان می‌خواهد دیندار واقعی باشیم، دروغ به تو نمی‌گوییم و از دینت هم فراری نیستیم.

برچسب ها :